آسیب شناسی افکار پائولو کوئیلو /

تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

آسیب شناسی افکار پائولو کوئیلو


در نگاه کوئیلو چون طبیعت انسان آمیخته با بدی است، «رفتار انسان ها باعث می شود که هر لحظه از زندگی ابدی آنان، تبدیل به شکنجه شود و اصلاً دوزخ خدا، عشق او به انسان هاست.»[1] گویا عشق خداوند به آدمی، برای انسان نه تنها فایده ای ندارد بلکه باعث می شود انسان دچار عذاب اخروی شود (پس جهنم رفتن ما نتیجه عشق خدا به ماست نتیجه این که عشق خدا، منطق ندارد و حکمتی در کارهای خدا تصور ندارد.) قبل از هر چیز باید یاداور شویم از نگاه دینی غایت آفرینش انسان، سعادت اخروی است به عبارت دیگر آن چه اصالتاً هدف است بهشت است و عذاب و عقاب، بالتبع ایجاد میشود (تفکیک هدف ذاتی از هدف تبعی). به عبارت دقیق تر اصلاً جهنم هدف نیست و بلکه «جهنم همان باطن و حقیقت معصیت و عصیان است.» و بعلاوه انسان می تواند در پرتو اختیار و با قوه «اراده» از عصیان خداوند اجتناب کند.در نوشته های کوئیلو گاهی خدایی غیر عادل به تصویر کشیده می شود «خدایی بی رحم که همواره می سازد و ویران می کند.»[2] خدای غیر عادل کوئیلو موجود منفعلی است که به دست مخلوقات خود قابل تحریک است، این خدا فقط برای این که به شیطان ثابت کند ایوب پیامبر انسان خوبی است، بدون وجود مصلحتی دیگر، به بدترین صورت وی را عذاب می کند تا جائیکه ایوب به کفر گویی می پردازد والبته بعد از «کفر گویی ایوب»، هرچه را که خداوند از ایوب گرفته بود به او بر می گرداند.شیطان قادر است تدبیر خدا را چنان جهت دهد که باعث اختلال روانی یک پیامبر شود. در این نگاه، زندگی یک پیامبر، بازیچه شرط بندی خدا و شیطان است. خدایی که در پی زنده کردن ظرفیت های مختلف در وجود انسان است (ظرفیت شکر، ظرفیت علم، ظرفیت صبر ...) کجا و خدای ملعبه دست شیطان کجا؟[3]کوئیلو در یکی از سفرهای جادویی اش بهشتی متناسب با همین خدا را تصویر می کند و به مخاطب معرفی می کند. به نقل از خودش در آن سفر جادویی می گوید: «پائولو گفت: دروازه های بهشت دوباره باز شده، خدا فرشته ای را که با شمشیر آتشین محافظ دروازه بهشت بود، کنار راند، برای یک مدت هر کسی می تواند وارد بهشت شود».[4] دنیای ماورایی کوئیلو(عالم خدا و فرشته ها)به هم ریخته و نابسامان است و از حکمت و منطق تهی است .گاهی یکی از بزرگترین فرشته های الهی (میکائیل )به یک زن جادوگر نازل میشود و او مخاطب الهام و اشراق این فرشته الهی قرار میگیرد و حتی به وی دستوراتی می دهد.[5] گاهی حتی فرشته ها هم به جنگ هم می روند.[6]البته خدا در آثار کوئیلو شریعت مشخصی ندارد و به همه چیز راضی می شود چنانکه از زبان یک اسقف آمده: «ابراهیم بیگانگان را پذیرفت و خدا راضی بود، الیاس بیگانگان را نپذیرفت و خدا راضی بود. داود به کرده های خود می بالید و خدا راضی بود. باجگیر جلو محراب از کرده های خود شرم داشت و خدا راضی بود .. از کجا بدانیم چه چیزی قادر متعال را خوشنود می کند؟ کاری را بکن که قلبت فرمان می دهد و خدا راضی می شود.[7] گاهی هم بی عدالتی خدا چنان روشن است که حتی پیامبر خدا این موضوع را بر نمی تابد و خواهان دور شدن خداوند از زندگی اش می شود. از زبان پیامبر: «خدایا من حکمت تو را در نمی یابم. من در اعمال تو عدالت نمی بینم. من قادر نیستم رنجی را که به من داده ای متحمل شوم. از زندگی من دور شو!)[8]«خدایی که یک سره در زندگی آدمیان رنج می کارد تنها برای این که سراسر زندگی مان را به التماس برای رهایی از بدی بگذارنیم.»[9] کوئیلو فرد مصیبت زده (یکی از شخصیت های داستان) را چنین توصیف می کند. «... با دیگران همان کاری را می کرد که خدا با او کرده بود، همان گونه که خدا به او نیک بختی داده بود و بعد او را به درون مغاکی افکنده بود او با مردم همین کار را می کرد.[10]«خدا» در نوشته های کوئیلو، خدایی است که حتی پیامبرانش هم او را به حکمت و عدالت نمی شناسند. هرچند کوئیلو پیامبران را از جایگاه حقیقی شان به زیر کشیده و تصویری مبهم و آلوده از آنها به نمایش گذاشته اما باید انصاف داد که کوئیلو توانسته تناسب بین خدا و پیامبر را رعایت کند! و پیامبرانی به تصویر بکشد که با خدای خودش نسبتی منطقی و معقول دارد. اگر در نوشته کوئیلو، پیامبر خطاکار و آلوده نشان داده می شود باکی نیست؛ چون خدا هم حکیم نیست! مُرسَل و مُرسِل هر دو خطا کار و اهل لغزشند. سرگذشت خدا و پیامبران درآثار کوئیلو جداً خواندنی است! کافی است مروری بر کتاب کوه پنجم داشته باشید. ایلیای پیامبر هر چند در وجود خدای خود شک ندارد اما در حکمتش تردید دارد؛ وی از زبان ایلیای نبی می گوید: «خدا تا به حال کارهایی کرده که در حکمتش تردید کرده ام. البته هرگز در وجودش شک نکرده ام.»[11]ایلیای پیامبر با اعتراض به خدای خود می گوید «خدایا! آیا این بیوه زن بیچاره را هم که با من مهربان بود بدبخت می کنی؟ ...[12] وی به صدای بلند فریاد می زند «خدایا چرا مرا انتخاب کردی؟ مگر نمی بینی که من قادر به انجام آنچه تو می خواهی نیستم؟» کوئیلو، مشقت ها و سختی هایی را که امت یک پیامبر برای استقرار مکتب نبوت متحمل می شوند به «بدبختی» تعبیر می کند و علاقمند است در جاهای مختلف این تعبیر را تکرار کند. در توصیف ایلیا می نویسید «حضور ایلیا فقط برای دیگران بدبختی آورده بود»[13] و حتی ایلیا این مطلب را به فرشته وحی هم گوشزد می کند: «من تو را چندین بار دیده ام و از فرمان تو که فرشته خداوند هستی اطاعت کرده ام و این باعث بدبختی بسیاری از افراد شده است»[14] جای دیگر به ذکر این داستان می پردازد که «عیسی از خائن می خواهد که او را به سربازانی که در پی اش هستند تسلیم کند... حال چرا عیسی مردی را به گناه ترغیب می کرد چون خائن هم مثل عیسی یک قربانی بود و بدی بایستی خودش را نشان دهد و نقش خود را ایفاء می کرد... اگر خیانتی نبود صلیبی هم نبود.»[15] روشن است که هیچکدام از این بافته ها، توجیه گر این نیست که عیسی خودش از خائن، کار خائنانه درخواست کند. در این منطق چون «بدی باید تجلی یابد تا ارزش نیکی را درک کنند» پس لازم است که عیسی خائن را به قتل خودش تحریک کند و خودش را داوطلبانه تسلیم کند .«نخستین معجزه عیسی چه بود؟ شفا دادن یک نابینا، درمان کردن یک افلیج یا بیرون کردن شیطان از بدن جن زده نبود. بلکه تبدیل آب به شراب و هیجان بخشیدن به یک مهمانی بود... نخستین قدیس او که بود؟ نه یکی از رسولان بود و نه یکی از شاگردان و نه یکی از پیروان وفادارش، بلکه دزدی بود که در کنارش جان سپرد.»[16]پیامبری دیگر بارها در وظیفه خودش شک می کند «هرچه پیش بیاید من به خودم تردید دارم،» البته فرشته وحی هم تردید یک پیامبر را تایید می کند و فقط از او می خواهد که «اصل وظیفه را فراموش نکند والا هر انسانی حق دارد که گاه نسبت به وظیفه خویش دچار تردید شود.»[17] بالاتر از اینها اصلا پیامبر در پیک الهی هم شک می کند. «لحظه ای پیش تو شاهد بودی که من حتی مطمئن نبودم که تو واقعاً فرستاده خداوند هستی»[18] او خدا را هم متهم می کند که در انتخاب رسولش اشتباه کرده است.[19]این پیامبر گاهی هم مرتکب دروغ می شود و مدعی می شود که «خدایان» به او دستور داده اند[20] و پسرک هم متوجه دروغ گویی پیامبر شده است.[21] گاهی پیامبران حتی فریب دیگران را می خورند و اعمال کفر آمیز انجام می دهند به طوری که خدا آنها را نفرین و تأدیب می کند[22] پیامبری دیگر عاشق زن دوستش می شود و به خاطر این عشق نامشروع، دوستش را به قتل می رساند. کوئیلو نقل می کند که «حضرت سلیمان به خاطر عشق به زنی بیگانه تاج و تخت سلطنت را از کف نهاده بود و حضرت داود یکی از بهترین دوستانش را به سوی مرگ روانه کرده بود چون عاشق همسر او شده بود» و [راه رسیدن به معشوقه اش، قتل شوهر آن زن بود].[23] جای دیگر می گوید: «از آن زمان جنگ داخلی آغاز شد ایلیا پیامبرانی را که به خداوند خیانت کرده بودند کشت...»وی به نقل داستانی مضحک ـ به نقل از کتاب مقدس ـ می پردازد:«در گذشته های بسیار دور هنگامی که یعقوبب در خیمه گاه خود بود مردی به هنگام شب به درون خیمه او آمد و تا طلوع فجر با او کشتی گرفت. یعقوب مبارزه را پذیرفت، هر چند می دانست که حریف وی خداوند است. به هنگام طلوغ فجر او هنوز شکست نخورده بود و مبارزه هنگامی پایان یافت که خداوند پذیرفت او را برکت دهد. این داستان نسل اندر نسل گزارش شده تا هیچ کس آن را فراموش نکند که گاه مبارزه با خداوند ضروری می نمود.»[24] وی در تفسیر و رازگشایی از این داستان جعلی مرتکب عذر بدتر از گناه می شود. در تفسیر کوئیلو هرچه سنتی و قدیمی است باید دور ریخته شود و انسان لازم است همه چیز را رها می کند «حتی خدا را»، که بتواند با شجاعت به پیش بتازد: «انسان های با شهامت هرچه کهنه و سرآمده است را به آتش می کشند و به قیمت رنجی عظیم و درونی همه چیز را رها می کنند حتی خدا را و به پیش می تازند».[25]« براساس سنت می بایست اجساد را طی مراسم خاص به خاک بسپارند اما ایلیا، با خدا و سنت مبارزه کرد و اقدام به سوزاندن اجساد نموده بود، اما احساس می کرد که گناهی مرتکب نشده است. چون برای مشکلی جدید باید راهی جدید می یافت»[26]ایلیا برخواست و به دعا مشغول شد: «خداوندا من با تو مبارزه کردم اما شرمگین نیستم. از این راه فهمیدم که من در راه خودم هستم چون آن را می خواهم و نه به این دلیل که پدر و مادر یا سنت های کشور و یا حتی تو آن را به من تحمیل کرده ای ... با این همه برای این که تو رسالت پر ارزش ات را به من بسپاری باید مبارزه ای را که علیه تو آغاز کرده ام به پایان برم تا زمانی که مرا برکت دهی»[27]از همه خواندنی تر جایی است که پیامبری لیست گناهان خدا را فهرست می کند و به خدا ثابت می کند که گناهان پیامبر در مقابل گناهان خدا ناچیز است. ایلیای پیامبر خطاب به خداوند: «خدایا امروز روز آمرزش است و گناهان من نسبت به تو بی شمارند.... با این همه، خدای من! گناهان تو نسبت به من نیز بی شمار است تو قبل از آن که لازم شود، با بردن تنها کسی که وی را دوست داشتم موجب رنج من شدی، تو شهری که مرا پذیرا شده بود ویران کردی. سنگدلی تو موجب شد که عشقی را که به تو داشتم فراموش کنم. در تمام این مدت با تو مبارزه کردم و تو شرافت مبارزه مرا به رسمیت نمی شناسی. خدایا! اگر فهرست گناهان من و گناهان تو را با هم بسنجیم به من مدیون خواهی بود. اما چون امروز روز آمرزش است تو مراخواهی بخشید، من نیز تو را خواهم بخشید تا بتوانیم باز با هم راه برویم.»[28]گفتنی است که بعد از این دعای طلبکارانه ،فرشته ای بر ایلیا ظاهر می شود و کار ایلیا را تایید و از او تشکر می کند.حقیقت ان است آن چه کوئیلو در بالا در مورد خداوند و پیامبران الهی آورده است دسته ای از مطالب بی اساس است که به هیچ گونه نمیتوان تاییدی برای ان از قران پیداکرد .قران چنان مقام پیامبران الهی را بزرگ معرفی می کند که اگر پیامبری مرتکب ترک اولی ( در میان کار خوب و خوبتر ، خوب را انتخاب کند نه خوبتر را ) شود مواخذه می شود و باید در در گاه خداوند جریمه شود . یعنی نه فقط پیامبران مرتکب گناه و عصیان نمی شوند بلکه اجازه ندارند که کار غیر راجح انجام دهند.همین طور خدایی که وی معرفی می کند با خدایی که د رقران به عنوان حکیم مطلق و قادر مطلق و عالم علی الاطلاق آمده است بسیار متفاوت است.خدایی که وی معرفی میکند خداوند عاجز است نه قادر مطلق.خدای ظالم و ظلم پرور است نه خدای عادل و عدل گستر. بنابر این آن چه در آثار کوئیلو به خدا و پیامبران الهی نسبت داده شده است کوچکترین گردی بر ذات کبریایی خداوند و دامان قدس پیامبران الهی نمی نشاند. واقیعت این است که نگرش وی در مورد بعضی حقایق از جمله دین ، مذهب ، ایمان، عرفان و ... به جد جای مناقشه و تامل دارد.کوئیلو در لابه لای نوشته هایش به طرح موضوعی می پردازد که بعضی از فلاسفه غرب آن را ادعا کرده اند و مارکسیست ها با آب و تاب آن را تبلیغ کرده اند و آن مسئله «علل پیدایش مذهب» است.در «شیطان و دوشیزه پریم» سرنوشت فردی که به دست کشیش توبه نمود (آحاب) و ابتکار آحاب در خلق یک مذهب جدید چنین آمده «بالاخره اولین کشیش ظاهر شد و آحاب خیلی زود تهدید را احساس کرد برای جبران این خطر چیزی را اختراع کرد که از یهودیان آموخته بود یعنی روز آمرزش. با این تفاوت که تصمیم گرفت مراسمی به شیوه خودش خلق کند.»[29]کوئیلو مذهب را حداکثر «نیایش جمعی» بشر می داند نه بیشتر.[30] به عبارتی از منظر کوئیلو مذهب یک سرگرمی معنوی است نه راه واقعی برای سعادت بشر! در نتیجه همان طور که سرگرمی هنری و ادبی نیاز روح کوئیلو است مذهب هم به عنوان یک سرگرمی معنوی برای روحیه جمعی بشر نیاز است.[31]کوئیلو مذهب را به گونه ای می بیند که حتی روسپی و فاحشه هم می تواند فردی با ایمان باشد تا جایی که بیشتر روسپی ها اعتقاد مذهبی خود را حفظ می کنند[32] چنان که از «انزال جنسی» به حالتی معنوی یاد می کند که می تواند با خلسه عرفانی عرفا بعد از سال ها ریاضت و پرهیزگاری برابری کند. [33]بالاتر این که تسلیم شدن ماریا در ارتباط جنسی را به «رویت نور» تعبیر می کند.[34] «ماریا تسلیم شده بود و احساس می کرد که بیشتر از آن مقاومت فایده ای ندارد. گفت من نور دیدم».[35] و حتی می پذیرد روسپی گری تاریخی مقدس دارد که در بعضی از برهه ها ، نزدیک شدن به خدا، مشخصه آن زمان بوده است.[36] [1] (شیطان، ص 89 و 144)[2] (کوئیلو /شیطان و دوشیزه پریم ص 149)[3] (ص 154 شیطان و دوشیزه پریم)[4] (والکری ها، ترجمه آرش حجازی، ص126)[5] (کوئیلو / والکری ها ـ ترجمه آرش حجازی، ص 131)[6] (همان، ص138)[7] (کوئیلو / شیطان و دوشیزه پریمص177)[8] (کوه پنجم ص 186)[9] (ص 63 شیطان)[10] (ص211 شیطان)[11] (کوه پنجم ص 40)[12] (همان ص 56)[13] (همان ص 59،76،186)[14] (همان ص 61)[15] (ص 180 دوشیزه پریم)[16] (دومین مکتوب ص 99)[17] (کوه پنجم، ص 61)[18] (همان ص 61)[19] (ص 150)[20] (همان ص 62، 78، 86)[21] (همان ص 178)[22] (همان ص 77)[23] (همان ص 97)[24] (همان ص 223)[25] (همان ص 224)[26] (همان، ص226)[27] (همان ص 227)[28] (کوه پنجم ص 239)[20] (148 شیطان)[30]ـ اعترافات یک سالک، ترجمه دل آرا قهرمان ص 33[31]ـ کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم، ترجمه دل آرا قهرمان ، ص 6[32]ـ کوئیلو، یازده دقیقه، ص 110[33]ـ کوئیلو، بریدا، آرش حجازی، ص 192[34] (یازده دقیقه /246، 247، 255، 259)[35]ـ کوئیلو، یازده دقیقه ص 98[36] (یازده دقیقه 244) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image