مختصری از زندگانی عبدالقادر گیلانی / ادیان و مذاهب / دین اسلام / فرقه های مسلمانان / مذهب شیعه / انشعابات شیعه / صوفیه /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

عبدالقادر گیلانی که بود و چه مطالب اعتقادی، عرفانی و فلسفی از عبد القادر صادر شده است که با مبانی فکری کلامی و فلسفی شیعه سازگار نیست.


واعظی مشهور، به نام ابوالفتح اسفرائینی در بغداد بساط وعظ می­گستراند مجلس پند آموزی او پررونق گشت. حنابله بغداد با اقوال این صوفی مشرب اشعری مذهب مخالف بودند و برای تائید و تقویت و رونق یک واعظ حنبلی مذهب همت گماردند و واعظی را به میدان گسیل داشتند که شهرت عظیم یافت و قبول خاص و عام افتاد و به زودی همچون یک تن از مشایخ خانقاه مورد توجه و اشارت گشت. بعدها مریدان این واعظ چیره دست و مشهور که شخصی جز عبدالقادر گیلانی نبود، او را محی الدین و غوث اعظم نام نهاده و کرامات و طامات کثیر بدو نسبت دادند و سلسله­ای به نام او (قادریه ) در میان صوفیه بنا نهادند. اسم کامل او عبدالقادر بن صالح جنگی دوست است. چنان بر او افسانه­های غریب و قصه­های عجیب ساخته و پرداخته­اند که شناخت سیمای واقعی او به غایت مشکل افتاده است و حیرت و اعجاب را به اوج رسانده است. کتبی که کرامات و خوارق عادات او را برشمرده­اند فراوانند، از جمله آنان الف: بهجة الاسرار علی بن یوسف الطنوخی. ب: خلاصة المفاخر فی اختصار مناقب الشیخ عبدالقادر امام یافعی مؤلف مرآة الجنان. ت: قلائد الجواهر اثر محمد بن یحیی التاوفی. د: نفحات الانس عبدالرحمن الجامی و... علی قادری هروی در رساله­ای به نام «نزهة الخاطر» تلاش می­کند که نسبت عبدالقادر را به حسن مثنی از نسل امام حسن مجتبی (ع) برساند. اما تقی الدین واسطی در کتاب « تریاق المحبین» این نسبت را مردود شمرده و مولف کتاب «عمدة المطالب» خاطر نشان می­کند که شیخ خود هرگز مدعی چنین نسبتی نبوده است و تنها نوادگانش بعد از مرگ او چنین ادعایی کرده­اند. از سوی دیگر اسم او اعجمی است (جنگی دوست) و با این نسبت سازگار نیست، بلکه این اسم (جنگی دوست) می­نمایاند که او از نژاد کرد یا دیلم است. متولد 470 یا 471 است. از جمله کرامات درباره او این است که مادرش در سن 60 سالگی بدو حامله شد و در ماه مبارک رمضان این طفل شیر نخوردی و در نوجوانی (هفده سالگی) چون قصد بغداد کردی حضرت خضر او را اذن ورود ندادی و هفت سال در کنار دجله او را تعلیم و تربیت دادی و بعد از آن اذن ورود به بغداد یافت. تقی الدین واسطی در «تریاق المحبین» می­گوید: شیخ در دوران حیات خویش بیشتر به سبب مواعظ شهرت یافتی و فقط بعد از وفاتش بود که خرقه تصوف را بدو نسبت دادند و بعضی از محققین این قول را پذیرفته و درست یافته­اند. حقیقت آن است که از حیات و زندگی این مرد تا 50 سالگی اطلاع دقیقی در دست نیست جز روایات مبالغه آمیز و پر از طامات و کرامات، اما مسلم آن است که در طی این سالها ایشان فقیهی زبر دست و متبحر بود که در مشرب حنبلی و شافعی فتوا می­داد. در سی و چند سالگی ازدواج کرد و حدود چهل و نه فرزند از او باقی ماند. بیست تن پسر و مابقی دختر (راستی که این هم از عجائب اوست). آثاری که از این شیخ باقی مانده است چیزی جز مجالس وعظ و نصیحت او نیست که در مجموعه هایی گرد آمده­اند مانند الف: الفتح الربانی که شامل 62 مجلس و مربوط به سالهای 545-546 است و در بعضی از نسخه­ها به «ستین المجالس» شهرت دارد. ب: فتوح الغیب که مشتمل بر 78 مجلس است. ج: «الغنیة لطالبی طریق الحق» که مجموعه­ای از مواعظ این واعظ شهیر است. در این آثار او بیشتر به عنوان یک واعظ جلوه دارد تا یک صوفی و البته به ندرت از اصطلاحات صوفیه بهره می­گیرد که این دلالتی بر تصوف او ندارد. [1] با توجه به مقدمات فوق و با توجه به این نکته که شیخ عبدالقادر بیشتر در زی علما و وعظ و تدریس بوده تا ریاضت و سماع و خانقاه ،و از سوی دیگر ما بیرون از مواعظ و پندهای ایشان که جنبه اخلاقی دارد، اطلاعات دقیقی از زندگی و افکار و عقاید او در دسترس نیست الاّ اینکه حنبلی مذهب و اشعری مسلک بوده است و اگر چه او را بواسطه مبالغه­های فراوان و نقل کرامات و تصرفات یک اسطوره معرفی کرده اند، لکن ما تنها بخشی از شطحیات ایشان را نقل می­نمائیم که با مذهب تشیع ناسازگار و در بطن خود حامل تناقض و پارادوکس و زیاده گویی می­باشد؛ البته افکار و عقاید شیخ از آن جهت که حنبلی و اشعری است مورد نقد مکتب تشیع است و عموماً اگر او را صوفی بدانیم همان ایراداتی که به صوفیه وارد است به او هم وارد خواهد بود. ما این شطحیات را قطعی الصدور از شیخ نمی­دانیم ولی به فرض صدور آن از ایشان مورد نقد هستند. از جمله دعاوی رعونت آمیز ایشان، می­توان به موارد ذیل توجه نمود: الف- نقل است که ایشان گفته­اند: هفتاد دروازه از معرفت بر من گشاده­اند که پهنای هر یک به اندازه فاصله آسمان است تا زمین. ب- در بهجة الاسرار است که در جمع مشایخ گفته­اند: قدم من بر گردن تمام اولیاء است. [2] ج- از شیخ عبدالقادر پرسیدند که: سبب چه بود که لقب شما محی الدین کردند، فرمود که روز جمعه­ای از بعض سیاحات به بغداد می­آمدم با پای برهنه، به بیماری متغیر اللون نحیف البدن بگذشتم، مرا گفت السلام علیک یا عبدالقادر! جواب گفتم، گفت نزدیک من آی، نزدیک وی رفتم، گفت مرا باز نشان، وی را بازنشاندم، جسد وی تازه گشت و صورت وی خوب شد و رنگ وی صافی گشت. از وی بترسیدم، گفت مرا نشناسی؟ گفتم: نه، گفت: من دین اسلام هستم، همچنان شده بودم که دیدی، مرا خدای تعالی به تو زنده گردانید. انت محی الدین! [3] ایشان شیعه - مرجئه- جهیمیه- کرامیه- معتزله- قدریه- مشبهه و سالمیه را اهل بدعت و انحراف می­داند. [4] 11- به دست آوردن آثار عبدالقادر گیلانی و نقد تمام آراء ارائه شده و آثار مربوط به ایشان کاری وسیع و مجالی وسیعتر می­طلبد، در حالی که ما این آثار را در اختیار نداریم و بدون این مقدمات نقد و نقادی شیخ عبدالقادر میسور نیست. .

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/17



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image