حشر و آخرت حیوانات /

تخمین زمان مطالعه: 17 دقیقه

آیا در قیامت همه حیوانات مثل انسانها محشور می شوند؟


براساس آنچه از آیات قرآنى استنتاج مى‌شود ، حیوانات نیز مانند همه موجودات و همه ذرّات وجود ، به سوى معاد در حرکت بوده و همگام با همه نظام وجود و به عنوان قطعه‌اى از نظام هستى ، در سیر و حرکت‌اند و حرکت و سیر آنها نیز به آنجایى منتهى مى‌گردد که همه حرکت‌ها منتهى خواهد شد . حیوانات هم مانند هر موجود دیگرى ، داراى جهاز خاص وجودى بوده و داراى مسیرها و طریق‌هاى مختلف و متنوع و در عین حال حساب شده و منظم مى‌باشند و آنها نیز مانند هر موجود دیگرى ، طبق راه و مسیرى که در پیش دارند و در پیش مى‌گیرند به نقطه‌اى که همه وجود به سوى آن در حرکت است ( یعنى به سوى مبدأ متعال و روز معاد و قیامت ) ، در حرکت‌اند و در آن روز ، به نتیجه حرکت خود و مسیر و راهى که در پیش دارند ، خواهند رسید . در قرآن کریم بعضى از آیات وجود دارد که با صراحت به سیر و حرکت حیوانات و همه جنبنده‌ها و پرنده‌ها ، به سوى معاد و قیامت اشاره مى‌کند : « وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِى الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِى الْکِتابِ مِنْ شَىْءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ » 1 « و هیچ جنبنده‌اى در زمین نیست و نه هیچ پرنده‌اى که با دو بال خود پرواز مى‌کند مگر آن که آنها ( - ( نیز ) - ) گروه‌هایى مانند شما هستند . ما هیچ چیزى را در کتاب ( - ( لوح محفوظ ) - ) ، فروگذار نکرده‌ایم سپس ( - ( همه ) - ) به سوى پروردگارشان ، محشور خواهند شد » . از بعضى آیات چنین فهمیده مى‌شود که حیوانات نیز در آخرت محشور مى‌شوند و شکى نیست که نخستین شرط حساب و جزا ، مسئله عقل و شعور و به دنبال آن ، تکلیف و مسئولیت است . طرفداران این عقیده مى‌گویند : مدارکى در دست است که نشان مى‌دهد حیوانات نیز به اندازه خود ، داراى درک و فهمند مثلاً زندگى بسیارى از حیوانات ، آمیخته با نظام جالب و شگفت‌انگیزى است که روشن‌گر سطح عالى فهم و شعور آنهاست . کیست که درباره مورچگان و زنبور عسل و تمدن عجیب آنها و نظام شگفت‌انگیز لانه و کندو ، سخنانى نشنیده باشد و بر درک و شعور تحسین‌آمیز آنها ، آفرین نگفته باشد ؟ گرچه بعضى میل دارند همه اینها را یک نوع الهام غریزى بدانند ، اما هیچ دلیلى بر این موضوع در دست نیست که اعمال آنها به صورت ناآگاه ( غریزه بدون عقل ) انجام مى‌شود . چه مانعى دارد که این اعمال ، همان‌طور که ظواهرشان نشان مى‌دهد ، ناشى از عقل و درک باشد ؟ علاقه‌اى که بسیارى از حیوانات به تدریج به صاحب خود پیدا مى‌کنند ، شاهد دیگرى براى این موضوع است . بسیارى از سگ‌هاى درنده و خطرناک ، نسبت به صاحبان خود و حتى فرزندان کوچک آنان ، مانند یک خدمت‌گزار مهربان رفتار مى‌کنند . داستان‌هاى زیادى از وفاق حیوانات و این که آنها چگونه خدمات انسانى را جبران مى‌کنند ، در کتاب‌ها و در میان مردم شایع است که همه آنها را نمى‌توان افسانه دانست و مسلم است که آنها را به آسانى نمى‌توان ناشى از غریزه دانست زیرا غریزه ، معمولاً سرچشمه کارهاى یکنواخت و مستمر است اما اعمالى که در شرایط خاصى که قابل پیش‌بینى نیست ، به عنوان عکس‌العمل انجام مى‌گیرد ، به فهم و شعور شبیه‌تر است تا به غریزه . امروز بسیارى از حیوانات را براى مقاصد قابل توجهى ، تربیت مى‌کنند . سگ‌هاى پلیس براى گرفتن جنایت‌کاران ، کبوترها براى رساندن نامه‌ها و بعضى از حیوانات براى خرید جنس از مغازه‌ها و حیوانات شکارى ، براى شکار کردن ، آموزش مى‌بینند و وظایف سنگین خود را با دقت عجیبى انجام مى‌دهند . از همه اینها گذشته ، در آیات متعددى از قرآن ، مطالبى دیده مى‌شود که دلیل قابل ملاحظه‌اى براى فهم و شعور بعضى از حیوانات محسوب مى‌شود . داستان فرار کردن مورچگان از برابر لشکر سلیمان و داستان آمدن هدهد به منطقه « سبا و یمن » و آوردن خبرهاى هیجان‌انگیز براى سلیمان ، شاهد این مدعاست . قرآن داستان برخورد لشکر سلیمان با منطقه مورچگان را این‌طور بیان مى‌فرماید : « وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ . حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَهٌ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ » 2 « و براى سلیمان ، سپاهیانش از جن و انس و پرندگان ، جمع‌آورى شدند و ( - ( براى رژه ) - ) دسته دسته گردیدند تا آن‌گاه که به وادى مورچگان رسیدند . مورچه‌اى ( - ( به زبان خویش ) - ) گفت : « اى مورچگان ! به خانه‌هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش - ندیده و ندانسته - شما را پایمال کنند » . این که یک مورچه مى‌فهمد که افراد آن لشکر ، بزرگ‌تر و سنگین‌تر از مورچگان هستند و اگر پا بر آنها بگذارند ، آنها نابود و له مى‌شوند ، یک درک کلى است ( درک جزئى نیست تا گفته شود که حیوانات داراى درک جزئى و وَهْم هستند ) و درک کلى و انطباق آن بر جزئى ، همان حقیقت اصطلاحى عقل است . در این حد را قرآن قطعاً بیان مى‌کند و اگر به روایات هم رجوع کنیم احادیث بسیار عجیب و جالبى وجود دارد به عنوان مثال در عیون اخبارالرضا از موسى‌بن جعفرعلیه السلام نقل شده که فرمود : H « لما قالت النمله : یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ حملت الریح صوت النمله الى سلیمان‌علیه السلام و هو مار فى الهواء فالریح قد حملته فوقف و قال : عَلىّ بالنمله ، فلما أتى بها قال سلیمان : یا أیتها النمله اما علمت انى نبى الله و انى لا أظلم أحدا ؟ قالت النمله : بلى قال سلیمان : فلم تحذرینهم ظلمى و قلت : یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ ؟ قالت النمله : خشیت ان ینظروا الى زینتک فیقیسوا بها فیبعدون عن الله عز و جل . . . ثم قالت النمله : هل تدرى لم سخرت لک الریح من بین سایر المملکه ؟ قال سلیمان‌علیه السلام : ما لى بهذا علم ، قالت النمله : یعنى عز و جل بذلک لو سخرت لک جمیع المملکه کما سخرت لک هذه الریح لکان زوالها من یدیک کزوال الریح ، فحینئذ تبسم ضاحکا من قولها » E 3 امام موسى بن جعفرعلیه السلام فرمودند : هنگامى که مورچه گفت : اى مورچگان ! داخل خانه‌هاى خود شوید تا سلیمان و لشکریانش شما را زیر پاى خویش لِه نکنند ، باد ، صداى مورچه را به سلیمان رسانید و در حالى که او در آسمان و هوا طىّ طریق مى‌کرد ، توقف کرد و گفت : آن مورچه را نزد من بیاورید . هنگامى که مورچه را آوردند ، سلیمان به مورچه گفت : اى مورچه ! آیا نمى‌دانى که من پیامبر خدا هستم و به احدى ظلم نمى‌کنم ؟ مورچه گفت : مى‌دانم . سلیمان گفت : پس چرا آنها را از ظلم من بر حذر داشتى و آن حرف را زدى ؟ مورچه گفت : ترسیدم آنان ( که زندگى ساده‌اى دارند ) ، به زینت و شکوه تو نگاه کنند و زندگى خود را با تو مقایسه کرده ، در نتیجه از خدا دور شوند . . . سپس مورچه گفت : اى سلیمان ! آیا مى‌دانى چرا خداوند باد را مسخّر تو کرده است ؟ سلیمان گفت : نمى‌دانم ! مورچه گفت : براى این که به تو بفهماند همان طور که همه این مملکت و باد را در اختیار تو قرار دادم ، گرفتن آن از دست تو نیز مانند باد است و سریع مى‌توانم آن را از تو بازستانم پس آن گاه سلیمان از آن حرف‌ها ، از روى تعجب ، خندید » ! درباره داستان هدهد ( پرنده شانه‌به سر ) و سلیمان نیز قرآن مى‌فرماید : « فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِى أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِى أَنْعَمْتَ عَلَىَّ وَ عَلى والِدَىَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِى بِرَحْمَتِکَ فِى عِبادِکَ الصَّالِحِینَ . وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقالَ ما لِىَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کانَ مِنَ الْغائِبِینَ . لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّى بِسُلْطانٍ مُبِینٍ . فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ . إِنِّى وَجَدْتُ امْرَأَهً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَىْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِیمٌ . وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ . أَلاَّ یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِى یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ . اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ » 4 « ( - ( سلیمان ) - ) از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت : « پروردگارا ! در دلم افکن تا نعمتى را که به من و پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى ، سپاس بگزارم و به کار شایسته‌اى که آن را مى‌پسندى ، بپردازم و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته‌ات ، داخل کن و جویاى ( - ( حال ) - ) پرندگان شد و گفت : مرا چه شده است که هدهد را نمى‌بینم یا شاید از غایبان است ؟ قطعاً او را به عذابى سخت ، عذاب مى‌کنم یا سرش را مى‌برم مگر آن که دلیلى روشن براى من بیاورد . پس دیرى نپایید که ( - ( هدهد آمد و ) - ) گفت : از چیزى آگاهى یافتم که از آن آگاهى نیافته‌اى و براى تو از « سبا » گزارشى درست آورده‌ام . من ( - ( آن جا ) - ) زنى را یافتم که بر آنها سلطنت مى‌کرد و از هر چیزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت . او و قومش را چنین یافتم که به جاى خدا ، به خورشید سجده مى‌کنند و شیطان ، اعمالشان را برایشان آراسته و آنان را از راه ( - ( راست ) - ) بازداشته است . در نتیجه ( - ( به راه حق ) - ) ، راه نیافته بودند . ( - ( آرى ، شیطان چنین کرده بود ) - ) تا براى خدایى که نهان را در آسمان‌ها و زمین بیرون مى‌آورد و آن چه را پنهان مى‌دارید و آن چه را آشکار مى‌نمایید ، مى‌داند ، سجده نکنند . خداى یکتا که هیچ خدایى جز او نیست ، پروردگار عرش بزرگ است » . اگر در مضمون کلمات هدهد دقت شود ، خواهیم فهمید که حتى بسیارى از انسان‌ها نیز از درک و فهم چنان مطالبى عاجز هستند . ما سعى کردیم نمونه‌هاى قرآنى را بیشتر ذکر کنیم و اگر به روایات سرى بزنیم ، دریایى از این معارف درباره حیوانات بیان شده است . حال با این وجود آیا سزاوار است به طور کلى گفته شود که حیوانات عقل ندارند و همه کارهاى آنها از روى وهم و غریزه است ؟ ابوذر مى‌گوید : ما خدمت پیامبرصلى الله علیه وآله بودیم که در پیش روى ما دو بز به یکدیگر شاخ زدند . پیغمبرصلى الله علیه وآله فرمود : مى‌دانید چرا اینها به یکدیگر شاخ زدند ؟ حاضران عرض کردند : نه . پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود : ولى خدا مى‌داند چرا و به زودى در میان آنها داورى خواهد کرد . 5 در روایتى از طریق اهل تسنن از پیامبر نقل شده که در تفسیر این آیه فرمود : H « ان الله یحشر هذه الامم یوم القیامه و یقتص من بعضها لبعض حتى یقتص للجماء من القرناء E 6 خداوند تمام این جنبندگان را روز قیامت بر مى‌انگیزاند و قصاص بعضى را از بعضى مى‌گیرد حتى قصاص حیوانى را که شاخ نداشته و دیگرى بى‌جهت به او شاخ زده ، خواهد گرفت » . در آیه 5 سوره تکویر نیز مى‌خوانیم : « وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ » « هنگامى که وحوش محشور مى‌شوند » . اگر معنى این آیه را حشر در قیامت بگیریم ( نه حشر و جمع به هنگام پایان این دنیا ) یکى دیگر از دلایل نقلى بحث فوق خواهد بود . {J مگر حیوانات تکلیف دارند که داراى حشر در قیامت باشند ؟ J} آرى ، تا این سؤال حل نشود ، تفسیر آیه فوق روشن نخواهد شد . آیا مى‌توانیم قبول کنیم که حیوانات تکالیفى دارند با این که یکى از شرایط مسلم تکلیف ، عقل است و به همین جهت ، شخص دیوانه ، از دایره تکلیف بیرون است ؟ آیا حیوانات داراى چنان عقلى هستند که مورد تکلیف واقع شوند و آیا مى‌توان باور کرد که یک حیوان بیش از یک کودک نابالغ و حتى بیش از دیوانگان ، درک داشته باشد و اگر قبول کنیم که آنها چنان عقل و درکى ندارند ، چگونه ممکن است تکلیف متوجه آنها شود ؟ در پاسخ این سؤال باید گفت : تکلیف ، مراحلى دارد و هر مرحله ، ادراک و عقل متناسب خود را مى‌خواهد . تکالیف فراوانى که در قوانین اسلامى براى یک انسان بیان شده ، به قدرى است که بدون داشتن یک سطح عالى از عقل و درک ، انجام آنها ممکن نیست و ما هرگز نمى‌توانیم چنان تکالیفى را براى حیوانات بپذیریم زیرا شرط آن تکالیف ، در آنها حاصل نیست اما مرحله ساده و پایین‌ترى از تکلیف تصور مى‌شود که مختصر فهم و شعور براى آن کافى است و نمى‌توان چنان فهم و شعور و چنان تکالیفى را به طور کلى درباره حیوانات انکار کرد و حتى درباره کودکان و دیوانگانى که پاره‌اى از مسائل را مى‌فهمند ، انکار همه تکالیف مشکل است مثلاً اگر نوجوانان 10 ساله را که به حد بلوغ نرسیده ، ولى کاملاً مطالب خوب و بد را مى‌فهمند ، در نظر بگیریم ، اگر آنها عمداً مرتکب قتل نفس شوند ، در حالى که تمام زیان‌هاى این عمل را مى‌دانند ، آیا مى‌توان گفت که هیچ گناهى از آنها سر نزده است ؟ قوانین کیفرى دنیا نیز افراد غیر بالغ را در برابر پاره‌اى از گناهان مجازات مى‌کند اگر چه مجازات‌هاى آنها ، خفیف‌تر است . بنابراین ، بلوغ و عقل کامل ، شرط تکلیف در مرحله عالى و کامل است و در مراحل پایین‌تر ، یعنى در مورد بعضى از گناهانى که قبح و زشتى آنها براى افراد پایین‌تر نیز کاملاً قابل درک است ، بلوغ و عقل کامل را نمى‌توان شرط دانست . با توجه به تفاوت مراتب تکلیف و تفاوت مراتب عقل ، اشکال مذکور در مورد حیوانات نیز حل مى‌شود . حال باید دید که ملاک حشر و بازگشت انسان به سوى خدا چیست و آیا همان ملاک ، به طور مشترک در حیوانات نیز وجود دارد ؟ بدیهى است که ملاک محشور شدن ، جز نوعى از زندگى ارادى و شعورى که راهى به سوى سعادت یا بدبختى نشان مى‌دهد ، نیست . زیست‌شناسان در بسیارى از حیوانات ( مانند مورچه ، زنبور عسل و موریانه ) به آثار عجیبى از تمدن و کارهاى ظریف در صنعت و لطایفى در شیوه زندگى آنها برخورده‌اند که نظیر آن جز در بعضى از ملل متمدن ، دیده نشده است . قرآن کریم مى‌فرماید : « وَ فِى خَلْقِکُمْ وَ ما یَبُثُّ مِنْ دابَّهٍ آیاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ » 7 « و نیز در آفرینش شما و جنبندگانى که ( - ( در سراسر زمین ) - ) پراکنده ساخته ، نشانه‌هایى است براى جمعیتى که یقین دارند » . این آیات ، مردم را به شناختن عموم حیوانات و تفکّر در کیفیت خلقت آنها و کارهایى که مى‌کنند ، ترغیب نموده و در آیات دیگرى به عبرت گرفتن از بعضى از آنها ( مانند چهارپایان ، پرندگان ، مورچگان و زنبور عسل ) ، دعوت کرده است . وقتى که زندگى بسیارى از حیوانات با نظم جالب و شگفت‌انگیزى آمیخته است ، مانعى ندارد که این اعمال ، همان طور که ظاهرشان نشان مى‌دهد ، ناشى از عقل و درک باشد و هیچ دلیلى براى این موضوع در دست نیست که اعمال آنها به صورت ناخودآگاه و غریزى و بدون فهم و شعور انجام مى‌شود . شعور و اراده ، در سطحى نازل‌تر ، در حیوانات ، به ویژه حیوانات اهلى مشاهده مى‌شود مثلاً بعضى حیوانات از خود حرکاتى نشان مى‌دهند که انسان مى‌فهمد که این حیوانات در انجام دادن آن عمل مردّد بوده‌اند و در بعضى موارد مى‌بینیم که حیوانى با توجه به نهىِ صاحبش ، از ترس شکنجه و یا به جهت تربیتى که یافته است ، از انجام دادن عملى خوددارى مى‌کند . در واقع همه کارهاى یک حیوان ، مانند موش گرفتن گربه و یا فرار موش از گربه این طور نیست که حیوان به دلیل روشن بودن نفع آن ، بدون بهره‌گیرى از تفکّر ، به عمل اقدام کند بلکه در بعضى از موارد ، صرف علم به وجود آن ، در برانگیختن اراده ، کافى نیست زیرا به نافع بودنش ، جزم و یقین ندارد و انگیزش اراده به سوى آن ، محتاج به تفکّر است . از این رو ، ناگزیر است که فکر و شعور خود را به کار اندازد و ببیند آیا نواقص و موانعى همراه آن هست یا نه و این که آیا نافع است یا مُضر ؟ در این قبیل موارد ، آن قدر فکر خود را به کار مى‌اندازد ، تا به یک طرف احتمالات ، یقین پیدا کند . اینها دلیل بر این است که در نفوس حیوانات هم حقیقتى به نام اختیار و استعداد ، حکم کردن به شایسته و ناشایست ، وجود دارد و او نیز مى‌تواند یک جا به لزوم فعل حکم کند و جایى دیگر به وجوب ترک آن و ملاک اختیار نیز همین است . البته این صلاحیت ، بسیار ضعیف‌تر از آن مقدارى است که نزد انسان‌ها دیده مى‌شود . 8 حکمت حشر ، اِنعام و انتقام ( جزاى احسان و ظلم ) است و چون این دو وصف ، در بین حیوانات نیز وجود دارد و اجمالاً بعضى از آنها را مى‌بینیم که در عمل خود ظلم مى‌کنند و برخى دیگر را مشاهده مى‌کنیم که احسان را رعایت مى‌کنند ، از این رو ، باید بگوییم که حیوانات نیز حشر دارند . 9 ( 1 ) انعام ( 6 ) ، آیه . 38 ( 2 ) نحل ( 27 ) ، آیه 17 و . 18 ( 3 ) الحویزى ، تفسیر نورالثقلین ، ج 4 ، ص 82 ، حدیث . 44 ( 4 ) نمل ( 27 ) ، آیه 19 - . 26 ( 5 ) تفسیر مجمع‌البیان و نورالثقلین ، ذیل آیه مورد بحث . ( 6 ) رشیدرضا ، تفسیر المنار ، ذیل آیه مورد بحث . ( 7 ) جاثیه ( 45 ) ، آیه . 4 ( 8 ) . ک : تفسیر نمونه ، ج 5 ، ص . 224 ( 9 ) . ک : المیزان ، ج 7 ، ص 75 و 78 ، ذیل تفسیر آیات 37 و 55 سوره انعام تفسیر نمونه ، ج 5 ، ص 227 و . 422 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image