تخمین زمان مطالعه: 27 دقیقه
برهان عصمت بر امامت امام عصر عج
به اعتقاد شعیه امامیه، پس از امام حسن عسکری علیه السلام یگانه فرزند آن حضرت یعنی حجت بن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف امام است. آنان برای اثبات این عقیده، دلایل عقلی و نقلی متعددی آوردهاند. یکی از دلایل عقلی آنان بر وجود و امامت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف برهان عصمت است. این مقاله، از سه مقدمه تشکیل شده است:
1. ضرورت وجود امام معصوم در هر زمان؛
2. منحصر بودن حق در باب امامت در امت اسلامی؛
3. عدم وجود معصوم غیر از حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف .
مقدمه اول با دلایل عقلی و نقلی بسیاری اثبات شده و مقدمه دوم، مورد اجماع مسلمانان است. مقدمه سوم نیز با نادرستی عقاید دیگر مذاهب و فرقههای اسلامی در باب امامت، اثبات میشود. آنان یا به وجود امام معصوم معتقد نیستند که مقدمه اول آن را باطل میسازد، یا سخن آنان در بارة امام معصوم با واقعیتهای مسلم تاریخی و دلایل روایی معتبر سازگاری ندارند؛ بنابر این، حق در باب امامت، همان است که شیعه امامیه باور دارد.
کلید واژهها: امامت، عصمت، غیبت، امامت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ، وجود ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
امامت در بینش اسلامی، جایگاه برجسته و والایی دارد. در حدیثی که مضمون آن به تواتر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده، آمده است که اگر کسی در حالتی از دنیا برود که امام زمان خود را نشناخته است، به مرگ جاهلیت مرده است.[2] بر این اساس است که عموم مسلمانان، امامت را یکی از واجبات اسلامی دانستهاند. البته در این که وجوب امامت کلامی است یا فقهی، عقلی است یا نقلی، دیدگاههای آنان متفاوت است؛ اما در اصل وجوب امامت، اختلاف در خور توجهی وجود ندارد.
متکلمان اسلامی در باب صفات و ویژگی امام، هم داستان نیستند. در این میان، شیعه امامیه بر آن است که امام باید از عصمت، افضلیت و آگاهی کامل از معارف و احکام اسلامی برخوردار باشد. بر این اساس، راه تعیین و شناخت امام را نص و نصب شرعی و الهی میدانند، و در مواردی معجزه نیز که از مقوله نص فعلی به شمار میرود، ممکن است راه تعیین و شناخت امام باشد.
بر پایه اصول یاد شده، شیعه امامیه بر این باور است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از سوی خداوند سبحان، جانشینان خود را تعیین و معرفی کرده است. آنان عبارتند از علی بن ابی طالب، و یازده امام از فرزندان و نوادگان او که همگی از ذریة فاطمه زهرا علیها السلام میباشند و آخرین آنان حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف است. آن حضرت پس از شهادت پدر بزرگوارش در هشتم ربیع الاول 260 ق عهده دار امر خطیر و عظیم امامت شد. از آن جا که او آخرین حجت الهی است و از سوی دیگر، مأموریت برپایی حکومت سراسری عدل الهی را بر عهده دارد و با فراهم شدن زمینه تحقق چنین آرمان بزرگی، باید باقی بماند، غیبت او امری اجتناب ناپذیر بوده است. غیبت آن حضرت در دو مرحله کوتاه و بلند، طراحی و اجرا شده است. غیبت کوتاه، حدود هفتاد سال (260ـ329ق) و غیبت بلند از 329 ق تا وقت ظهور که دقیقاً برای ما معلوم نیست، ادامه خواهد یافت.
غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف منشأ طرح اشکالات و شبهاتی از سوی مخالفان شیعه درباره وجود و امامت آن حضرت شده است. عالمان و متکلمان امامیه به پاسخ گویی به این شبهات و اشکالات، اقدام کرده و کتابها و رسالهها و مقالاتیرا در این باره نگاشتهاند.
دلایل آنان بر وجود و امامت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دو گونه است؛ دلایل عقلی و دلایل نقلی. دلایل نقلی، روایاتی است که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امامان اهل بیت علیهم السلام درباره امامت نقل شده است. در برخی از این روایات از جانشینان دوازدهگانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یاد شده و برای آنان ویژگیهایی بیان شده است که جز بر امامان دوازدهگانه شیعه امامیه منطبق نیست. در برخی دیگر، نام امامان دوازدهگانه برده شده که آخرین آنان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. در پارهای از این روایات، نام اولین امام یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام و نام آخرین امام یعنی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ذکر شده است. در برخی دیگر، از امامان نهگانه از ذریه امام حسین علیه السلام یاد شده و از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با عنوان آخرین امام به صراحت نام برده شده است. دسته دیگری از این روایات بیانگر نصوص امام حسن عسکری علیه السلام بر امامت فرزند گرامی اش حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف میباشد. دستهای دیگر از این روایات، بیانگر غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و مسایل و حوادث این دوران است.
روایات یاد شده برخی از دلایل متکلمان امامیه بر امامت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است. آنان از طریق دلایل عقلی نیز بر امامت آن حضرت استدلال کردهاند. دلیل عصمت، از آن جمله میباشد که از مقدمات زیر تشکیل شده است:
1. وجود امام معصوم در هر زمان واجب است؛
2. در هر مسألهای از معارف و احکام دینی حقّ، منحصر در امت اسلامی است و در هیچ مسألهای حق از امت اسلامی بیرون نیست؛
3. پس از امام حسن عسکری علیه السلام غیر از یگانه فرزند آن حضرت یعنی حجت بن الحسن العسکری علیه السلام کسی نیست که در جایگاه امامت بوده، و از ویژگی عصمت برخوردار باشد.
اینک توضیح مقدمات استدلال:
1. ضرورت وجود امام معصوم
بر ضرورت وجود امام معصوم، دلایل عقلی و نقلی بسیاری اقامه شده است. یکی از دلایل، این است که برای آن که زمینه هدایت الهی برای مکلفان غیر معصوم فراهم شود، باید انسان معصومی وجود داشته باشد که آنان را در شناخت تعالیم و احکام اسلامی و عمل به آنها به صورت کامل، راهنمایی و رهبری کند. همین قاعده که در اصطلاح متکلمان به قاعده لطف، معروف است، مبنای عقلی ضرورت نبوت نیز به شمار میرود. مقتضای قاعده لطف، این است که خداوند به مقتضای حکمت و رحمت گسترده خود، زمینههای لازم را برای رشد و هدایت افراد بشر فراهم میکند که بعثت پیامبران الهی از مصادیق و مظاهر آن است. با بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم باب نبوت بسته شد؛ ولی نیازمندی هدایتی بشر به پیشوای معصوم پایان نیافته است.
اگر امام، معصوم نباشد، ملاک نیازمندی به امام در او نیز وجود دارد؛ در نتیجه امام نیز به امام دیگری نیاز خواهد داشت. این سخن در بارة امامِ امام نیز جاری خواهد بود و لازمه آن، تسلسل در باب امامت است؛ یعنی وجود امامانِ بیشمار در یک زمان که محال عقلی است.
از سوی دیگر برآورده شدن نیاز هدایتی مکلفان پس از دوران نبوت، در گرو آن است که شریعت الهی به صورت کامل در اختیار آنان قرار داشته باشد. و این مسأله جز با وجود امام معصوم که عهده دار رهبری مکلفان پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشد، تحقق نخواهد یافت.
اشکال
همه میدانیم قرآن کریم از گزند تحریف مصون مانده است و از سوی دیگر، همه نیازهای بشر در باب هدایت را در بر دارد:
>وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ< (نحل: 89).
قرآن را که بیان گر هر چیزی است بر تو نازل کردیم.
بر این اساس میتوان گفت امت اسلامی با داشتن قرآن، از امام معصوم بینیاز است و نمیتوان امت اسلامی را با امتهای دیگر مقایسه کرد؛ زیرا اولاً کتاب آسمانی آنان کامل ترین کتاب آسمانی نبوده، و ثانیاً از گزند تحریف مصون نمانده است؛ ولی قرآن کریم، هم کامل ترین کتاب آسمانی است و هم از گزند تحریف مصون مانده است:
>إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ< (حجر: 9):
همانا قرآن را نازل کردیم و ما حافظ آن هستیم.
پاسخ
این که قرآن کریم، بیان گر هرچیزی است که بشر در باب هدایت به آن نیاز دارد، بدان معنا نیست که احکام اسلامی را به گونهای مفصّل بیان کرده که برای همگان قابل فهم است؛ زیرا تردیدی نیست که تفاصیل احکام اسلامی در بیان لفظی در قرآن کریم نیامده است. به همین سبب است که به تصریح قرآن کریم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وظیفه داشته است معارف و احکام قرآن را برای مردم بیان کند:
> وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ< )نحل: 44).
قرآن را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که برای هدایت مردم نازل شده است، برای آنان بیان کنی.
نیز وظیفه داشته است آیات قرآن را علاوه بر این که بر مردم تلاوت میکند، به آنان تعلیم دهد:
> یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ< (آل عمران: 164).
آیات الهی را بر مردم تلاوت میکند و آنان را تزکیه کرده، کتاب و حکمت را به آنان تعلیم میدهد.
بر همین پایه است که به اجماع امت اسلامی سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کنار قرآن کریم منبع و مصدر احکام اسلامی است.
اکنون سخن در این است که بدون امام معصوم، سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که تبیین و تفسیر قرآن کریم است، به صورت جامع و کامل برای امت اسلامی پس از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بیان نخواهد شد. بنابر این نقش امام معصوم، این است که حافظ شریعت پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. برهان حفظ شریعت، یکی از براهین عقلی ضرورت وجود امام معصوم علیه السلام در امت اسلامی پس از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که متکلمان امامیه در کتابهای کلامی خود تقریر کردهاند.[3]
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است که فرمود: «درهر نسلی از امت من، فرد عادلی از اهل بیت من وجود دارد که از تحریف دین توسط غالیان و تأویل جاهلان و باطل گرایان جلوگیری میکند».[4] (شیخ صدوق، 1416: ج1، ص221؛ ابن حجر مکی، 1425: ص188).
همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درحدیث ثقلین که به صورت متواتر نقل شده، عترت و اهل بیت خود را عدل و قرین قرآن کریم قرار داده است. آن حضرت تاکیدکرده است که آن دو، تا قیامت از یک دیگر جدا نخواهند شد و رهایی از ضلالت، در گرو تمسک به آن دو است. سر این که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قرآن و عترت را دو شیء گران بها معرفی میکند که برای امت اسلامی باقی میگذارد و از سنت خود نام نبرده، این است که سنت اصیل و صحیح وکامل را تنها از طریق عترت میتوان دریافت کرد.
ابن حجر مکی پس از نقل حدیث ثقلین و این که حدیث از بیش از بیست صحابی نقل شده، گفته است:
مقصود از عترت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که بر پیروی از آنان تاکید شده، عالمان به کتاب خدا و سنت رسولش هستند؛ زیرا آنان کسانی اند که تا قیامت از کتاب الهی جدا نخواهند شد. مؤید آن، روایتی است که گفته است: «به آنان چیزی تعلیم ندهید؛ زیرا آنان داناتر از شما هستند». آنان بدان سبب از دیگر عالمان ممتاز شده اند که خداوند رجس را از آنان زدوده و پاکیزه شان ساخته است. روایاتی که بر تمسک به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ترغیب و تأکید کرده بیان گر این است که همواره تا روز قیامت از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کسی وجود دارد که شایستگی تمسک به او را دارد (ابن حجر مکی، 1425:ص189).
اشکال
حفظ شریعت توسط امام معصوم، آن گاه میسور است که مردم بتوانند امام را ببینند و به او دسترسی داشته باشند و این گونه ارتباط در عصرغیبت امکان پذیر نیست؛ بنابر این، غیبت امام با فلسفه امامت، سازگاری ندارد، و یکی از آن دو نا درست خواهد بود؛ در نتیجه دیدگاه شیعه امامیه در مسأله امامت با مشکل مواجه خواهد شد.
پاسخ
احکام مورد نیاز جامعه بشری که باید توسط امام معصوم پس از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بیان شود، از سوی امامان اهل بیت علیهم السلام در عصر حضور بیان شده و آن بیانات هم اکنون در اختیار علما و مجتهدان شیعه است که بر اساس آنها به نیازهای هدایتی بشر در حوزه معارف واحکام دینی پاسخ میدهند؛ ولی حصول چنین اطمینانی در گرو وجود امام معصوم است؛ زیرا اگر آنچه توسط امامان پیشین بیان شده است، در اختیار ما نبود، به گونهای که در بیان احکام الهی برای بشر خللی ایجاد میشد، امام معصوم علیه السلام به گونهای آن را برای عالمان و مجتهدان شیعه بیان میکرد؛ چرا که آنچه در عصر غیبت و اقع نمیشود، ارتباط عادی و همگانی با امام معصوم است، نه ارتباط ویژه و غیر عادی.
سید مرتضی در این باره گفته است:
با وجود غیبت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف شریعت محفوظ است. با توجه به این که تکالیف الهی برای مردم این عصر باقی است، اگر در وصول احکام به مکلفان خللی رخ داده بود، امام علیه السلام ظاهر میشد و آن احکام را بیان میکرد؛ ولی چون چنین مطلبی رخ نداده است، اطمینان داریم که احکام شریعت که توسط امامان معصوم بیان شده، باقی است (علم الهدی، 1419: ص232، نیز ر.ک: طوسی، 1439: ص73؛ ابن میثم بحرانی، 1406: ص179).
به بیانی دیگر هرگاه در اثر این که امام در حال غیبت است، برخی از احکام شریعت از طریق نقل صحیح به آنان نرسد، آن تکالیف از عهده مکلفان ساقط خواهد شد؛ زیرا تکالیف آنان در فرض مزبور، تکلیف به امر نا مقدور است؛ ولی چون اجماع امت بر این است که تکالیف شرعی تا قیامت ثابت است و از عهده کسی ساقط نمیشود، در نقل تکالیف به مکلفان، خللی واقع نخواهد شد، مگر در شرایطی که امام بتواند ظاهر شود و آن تکالیف را بیان کند (طوسی، بیتا، ج4، ص219).
بنابراین، با وجود امام معصوم در زمان غیبت، اطمینان داریم که احکام شریعت که توسط امامان اهل بیت علیهم السلام بیان شده است، در اختیار مکلفان قرار دارد.
در آیه کریمه
>أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُم< (نساء: 59).
از خدا، رسول خدا و متولیان امر که از ]جنس[ شما هستند، اطاعت کنید.
متکلمان اسلامی امر به اطاعت از اولی الامر را دلیل بر وجوب وجود اولی الامر دانسته اند؛ زیرا بدون وجود اولی الامر، اطاعت از آنان مقدور نخواهد بود؛ چنان که سعدالدین تفتازانی گفته است: «وجوب اطاعت از اولی الامر مقتضی وجوب تحقق آن است» (تفتازانی، 1409: ج5، ص239).
محقق طوسی نیز این آیه را دلیل نقلی و شرعی وجوب امامت برشمرده است (طوسی، 1405: ص407).
از سوی دیگر، امر مطلق و بیقید و شرط اطاعت از اولی الامر، بر عصمت آنان دلالت میکند؛ چنان که عطف اولی الامر بر رسول نیز همین مطلب را میرساند؛ زیرا وحدت سیاق بیانگر آن است که ملاک اطاعت از اولی الامر با ملاک اطاعت از رسول، یکسان است و در عصمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تردیدی وجود ندارد.[5]
2. حق از امت اسلامی بیرون نیست
این مطلب که حق در هر مسألهای از معارف و احکام دینی از امت اسلامی بیرون نیست، مورد اجماع مسلمانان است و در عین حال، دلایل عقلی و نقلی آن نیز روشن است؛ زیرا با بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و آوردن شریعت اسلام؛ شریعتهای پیش منسوخ شده و زمان اعتبار شرعی آنها پایان یافته است و بر همه مکلفان واجب است که پیرو شریعت اسلام باشند. مسلمانان به این تکلیف الهی عمل کرده، پیروی از آیین اسلام را برگزیدهاند. بر این اساس، حق و باطل در معارف و احکام الهی با مقیاس شریعت اسلام ارزیابی خواهد شد. آنچه با شریعت اسلام هماهنگ باشد، حق، و آنچه هماهنگ نباشد، باطل است؛ بنابر این حق در هر مسالهای از معارف و احکام الهی در دست مسلمانان ـ یعنی در شریعت اسلام ـ است و قطعاً از آن بیرون نخواهد بود.
آیه کریمه زیر نیز به این مطب اشاره میکند:
>وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا< (بقره، 143)
شما را امت وسط قرار دادیم، تا گواهان بر مردم باشید و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گواه بر شما باشد.
3. نادرستی دیدگاههای دیگر
دیدگاههای دیگر درباره امامت دو دسته اند:
الف. دیدگاههایی که عصمت را شرط نمیدانند؛ مانند اهل حدیث، اشاعره، ماتریدیه، معتزله، خوارج و زیدیه؛
ب. دیدگاههایی که عصمت را شرط امامت میدانند؛ مانند کیسانیه، ناووسیه، اسماعیلیه، واقفیه و….
از آنچه در باره وجوب عصمت امام گفته شد، نادرستی دیدگاههای نخست روشن میگردد. نادرستی دیدگاههای دسته دوم نیز به شرح زیر است:
1. کیسانیه، خود را پیروان مختار بن ابی عبیده ثقفی میدانند و از آن جا که مختار در آغاز، کیسان نام داشت، به کیسانیه شهرت یافتند. آنان به امامت محمد حنفیه پس از امام حسین علیه السلام معتقدند و او را مهدی موعود میدانند (نوبختی، 1388: ص44؛ شیخ مفید، 1413: ص296؛ اشعری، 1411: ج1، ص91؛ بغدادی، بیتا: ص38؛ شهرستانی، بیتا: ج1، ص147ـ148؛ مسعودی، بیتا: ج3، ص90).
اگر محمد حنفیه معصوم بود، میبایست امامت او منصوص باشد؛ زیرا عصمت جز از راه نص یا معجزه قابل تشخیص نیست؛ درحالی که هیچ نصی بر امامت او نقل نشده است، جز این که گفته اند: امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ جمل، پرچم سپاه خود را به او سپرد؛ همان گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در جنگها پرچم سپاه خود را به علی علیه السلام میسپرد. روشن است که این مطلب، بر امامت محمد حنفیه دلالتی ندارد؛ زیرا اگر آن را بپذیریم، باید به امامت همه کسانی قایل شویم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آنان را به فرماندهی سپاه برگزیده و پرچم را به آنان سپرده است.
نیز گفته اند: امیر المؤمنین علیه السلام در جنگ جمل خطاب به او گفت: «أنت ابنی حقا؛ حقاً که تو پسر من هستی». پاسخ این است که امیر المومنین علیه السلام در همان جنگ خطاب به امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام فرمود: «انتما ابنا رسول الله؛ شما پسران پیامبرید» لازمه سخن کیسانیه این است که عبارت مزبور بر نبوت امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام دلالت کند که نادرستی این سخن آشکار است.
همچنین گفته اند امیر المؤمنین علیه السلام گفته است: «أنا عبدالله و اخو رسول الله؛ من بنده خدا و برادر رسول خدا هستم». از این سخن امیر المومنین علیه السلام به دست میآید که یکی از نامهای او عبدالله بوده است. از طرفی در حدیث نبوی آمده است که مهدی موعود همنام با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و پدرش همنام پدر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. این ویژگی بر محمد حنفیه تطبیق میکند. [6]
در پاسخ میگوییم:
اولاً: در روایاتی که از طریق شیعه روایت شده و در روایات اهل سنت، این جمله که «نام پدرش نام پدرم»، نیامده است، بنابر این حدیث مزبور، فاقد اعتبار است (سید صدرالدین صدر، بیتا: ص126ـ 127).
ثانیاً: مقصود از عبدالله در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام این نیست که نام او عبدالله بوده است؛ زیرا در این که نام آن حضرت، علی بوده، تردیدی نیست؛ بلکه مقصود این است که او بنده خالص خدا است چنان که در کلامی از آن حضرت آمده است که «الهی کفی بیعزاً أن أکون لک عبداً».[7]
ثالثاً احادیث متواتری که درباره تعداد و نام جانشینان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است دیدگاه کیسانیه را باطل میکند؛ زیرا در آنها از محمد حنفیه نام برده نشده است و پس از امام حسین علیه السلام از امام زین العابدین علیه السلام به عنوان جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نام برده شده است (شیخ طوسی، همان: ص16ـ17).
2. ناووسیّه، امام صادق علیه السلام را مهدی موعود دانسته و گفته ا ند: او زنده است و در آخرالزمان ظهور خواهد کرد. (نوبختی، 1388: ص78؛ مفید،1413: ص305).
نادرستی دیدگاه آنان روشن است؛ زیرا درگذشت امام صادق علیه السلام همان اندازه معلوم و قطعی است که رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و شهادت امیر المؤمنین علیه السلام و دیگر امامان پیش از امام صادق علیه السلام . اگر تردید در شهادت و درگذشت امام صادق علیه السلام روا باشد، تردید در شهادت و درگذشت آنان نیز روا خواهد بود و چنین تردیدی به سفسطه خواهد انجامید (طوسی، همان: ص18). علاوه بر این که این فرقه به کلی منقرض شده است و اگر بر حق بود، باقی میماند؛ زیرا مذهب حق تا قیامت باقی خواهد بود. البته باقی ماندن، یکی از شاخصهای حقانیت است، نه یگانه شاخص آن؛ بدین سبب باقی ماندن مذهب، به تنهایی دلیل بر حقانیت آن نخواهد بود. بنابراین هر مذهب حقی باقی خواهد ماند؛ اما عکس کلی آن، صحیح نیست. عکس مستوی موجبه کلیه، موجبه جزئیه است؛ یعنی بعضی از مذاهبی که باقی مانده اند برحق هستند، نه همه آن ها.
3. اسماعیلیه، پس از امام صادق علیه السلام به امامت اسماعیل که بزرگ ترین فرزند امام صادق علیه السلام بود و در زمان آن حضرت از دنیا رفت، معتقد شدند. گروهی از آنان، مرگ اسماعیل را انکار کردند و او را مهدی موعود میدانند و گروهی دیگر، مرگ او را پذیرفتند و گفتند: «امامت، از او به فرزندش محمد منتقل شده است». به اعتقاد آنان، امامت در فرزندان محمد ادامه خواهد یافت (نوبختی، همان: ص79ـ80).
پاسخ به عقاید آنان نیز چنین است:
اولاً: هیچ نصی بر امامت اسماعیل نقل نشده است و شاید چون او فرزند بزرگتر امام صادق علیه السلام بود و این که امامت، حق فرزند بزرگتر است و نیز تکریم ویژه امام صادق علیه السلام در بارة اسماعیل منشأ توهم اسماعیلیه در بارة امامت اسماعیل شده است؛ ولی بزرگتر بودن از نظر سن، دلیل بر امامت نیست علاوه بر این که اسماعیل در زمان امام صادق علیه السلام از دنیا رفت و به خاک سپرده شد، از طرفی نصوص متواتر در باره امامان دوازدهگانه، امامت هر فرد دیگری را باطل میکند.
4. واقفیه، کسانی هستند که درامامت امام کاظم علیه السلام توقف کرده و آن حضرت را آخرین امام و مهدی موعود دانستند.
شهادت امام کاظم علیه السلام از نظر تاریخی مسلم و غیر قابل تردید است؛ به ویژه آن که دستگاه خلافت عباسی که میخواست اتهام قتل امام علیه السلام را از خود دفع کند، شاهدانی را احضار کرد تا شهادت دهند امام کاظم علیه السلام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است (طوسی، همان: ص19ـ29)؛ بنابر این شهادت امام کاظم علیه السلام مانند پدران و نیاکانش از مسایل قطعی تاریخ است و تردید در آن، موجب سفسطه خواهد بود.
علاوه بر این که نصوص متواتر، امامت امامان دوازدهگانه و نیز تنصیص امام کاظم علیه السلام بر امامت فرزندش علی بن موسی الرضا علیه السلام این عقیده را باطل میکند (طوسی، همان: ص24ـ29).
روایاتی که واقفیه به آنها بر مدعای خود استدلال کردهاند، از نظر سند و دلالت مخدوش است. علاوه بر این که به نقل شیعیان موثق ـ مانند یونس بن عبدالرحمن ـ دعوت کنندگان به این عقیده، افرادی چون علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی هستند که وکلای امام کاظم علیه السلام بودند و اموال بسیاری نزدشان بود. آنان به طمع تملک آن اموال عقیده وقف را مطرح کرده و شهادت امام کاظم علیه السلام را انکار کردند (طوسی، همان: ص42ـ44).
فرقههای دیگر
علاوه بر فرقههای یاد شده، میان شیعیان فرقههای دیگری نیز در مسأله امامت پدید آمدند که عبارتند از:
1. محمدیه، قائلان به امامت محمد بن علی بن محمد بن الرضا علیه السلام ؛
2. فطحیه؛ قائلان به امامت عبدالله بن جعفر الصادق علیه السلام و جعفر بن علی الهادی علیه السلام ؛
3. کسانی که گفتند: امام زمان علیه السلام هنوز به دنیا نیامده است؛
4. کسانی که گفتند: امام زمان علیه السلام از دنیا رفته و بار دیگر به دنیا باز خواهد گشت؛
5. کسانی که گفتند: پس از امام حسن عسکری علیه السلام ما اکنون در دوران فترت امامت به سر میبریم (طوسی، همان: ص54ـ55).
عقاید این فرقهها نیز به دلایل متعدد باطل است:
الف. این فرقهها ـ اگر بتوان نام فرقه بر آنها نهاد ـ منقرض شده و اثری از آنان وجود ندارد؛ در حالی که اگر بر حق بودند، منقرض نمیشدند.
ب. محمد فرزند امام هادی علیه السلام در زمان آن حضرت از دنیا رفت و اخبار آن معروف است و تردید در آن، مستلزم تردید در وفات پدران بزرگوار او و دیگران است.
ج. انکار ولادت امام زمان علیه السلام و همچنین رحلت و رجعت آن حضرت، از دو جهت باطل است؛ یکی این که مستلزم خالی بودن زمان از وجود امام معصوم است و دیگر این که با گزارشهای قطعی درباره ولادت آن حضرت منافات دارد.
ه. دیدگاه فطحیه نیز از آن جهت که عبدالله بن جعفر و جعفر بن علی معصوم نبودند، باطل است. علاوه بر این که با نصوص متواتر درباره امامان دوازدهگانه سازگاری ندارد (طوسی، همان: ص55ـ56).[8]
نتیجه
با اثبات نادرستی عقاید مذاهب و فرقههای دیگر اسلامی غیر از دیدگاه امامیه اثنا عشریه، درستی دیدگاه امامیه اثبات میشود؛ زیرا اگر آن هم درست نباشد، حق در باب امامت از امت اسلامی بیرون خواهد بود که نادرستی آن، مورد اجماع است.
نکات پایانی
نکته اول
در بسیاری از کتابهای کلامی امامیه برهان عقلی مزبور بر امامت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف اقامه شده است که مهم ترین آنها میتوان از آثار زیر نام برد:
1. شیخ مفید (413ق) (مفید،1413: ج11، ص342).
2. سید مرتضی (436 ق) (علم الهدی، 1413: ص219ـ226؛ علم الهدی، بیتا: ج2، ص294ـ295؛ المرتضی، ص154ـ157).
3. شیخ الطائفه (460ق ) (طوسی،بی تا: ج4، ص209 ـ 210)، (طوسی، همان: ص3، ص57).
4. ابوصلاح حلبی (447ق) (حلی، 1404: ص171ـ172).
5. ابوالفتح کراجکی (1449ق) (کراجکی، بیتا: ص345ـ347).
6. سدید الدین حمصی رازی (متوفای اوائل قرن هفتم هجری) (حمصی رازی، 1412: ج2، ص372ـ373).
7. فاضل مقداد (826 ق) (سیوری، 1405: ص346).
باتوجه به این که تقریر شیخ طوسی در الغیبة از دیگران کاملتر و روشنتر بیان شده است، در این نوشتار بیشتر به بازنگاری و بازسازی آن پرداخته شده است.
نکته دوم
برهان عقلی مزبور، امامت دوازده امام شیعه امامیه را اثبات میکند؛ از این رو متکلمان امامیه پس از بیان دلایل عقلی و نقلی امامت امیرالمومنین علیه السلام امامت امامان دیگر را یک جا مطرح کرده و دلایل عقلی و نقلی آن را بیان نمودهاند. مهم ترین دلیل عقلی و نقلی آنان مبتنی بر ضرورت وجود امام معصوم علیه السلام و بیرون نبودن حق از امت اسلامی و نادرستی عقاید مذاهب و فرقههای دیگر است و این، همان برهان عقلی و نقلی پیشین بر امامت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف میباشد؛ بدین سبب عدهای از متکلمان در همان بحث، امامت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را نیز اثبات نموده و بحث جدا گانهای برای آن طرح نکردهاند.[9]
نکته سوم
این برهان عقلی، علاوه بر امامت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف وجود آن حضرت را نیز اثبات میکند؛ زیرا تکیه گاه برهان، این است که هیچ زمانی از وجود امام معصوم علیه السلام خالی نخواهد بود و چون بر روی کره زمین، امام معصوم غیر از امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف وجود ندارد، وجود آن حضرت نیز اثبات میشود. متکلمان امامیه نیز این برهان را یکی از دلایل وجود امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دانستهاند. با نقل سخن عبدالرزاق لاهیجی در این باره، این بحث را پایان میدهیم:
امت در این زمان بر سه مذهبند: بعضی قائل نیستند به وجود امام و بعضی قائلند به وجود امامی که مدعی عصمت و نص برای او نیستند، و بعضی قائلند به وجود امام معصوم منصوص علیه که محمد بن الحسن علیه السلام است. و چون ثابت شد امتناع خلو زمان از امام، باطل شد مذهب اول، و چون ثابت شد وجوب عصمت و نص بر امام، باطل شد مذهب دوم نیز؛ پس اگر مذهب سوم نیز باطل باشد، لازم میآید اتفاق امت بر خطا و خروج حق از میان امت و این، باطل است به اتفاق؛ پس مذهب سوم حق باشد و محمد بن الحسن علیه السلام موجود و حیّ و امام باشد.
پس به طریق قیاس استثنایی گوییم:
هرگاه اتفاق امت بر خطا محال باشد، باید که محمد بن الحسن علیه السلام موجود باشد؛ لیکن اتفاق امت بر خطا محال است. نتیجه دهد پس محمد بن الحسن علیه السلام موجود است (لاهیجی، 1362: ص151).
کتابنامه
1. قرآن کریم.
2. ابن حجر مکی، الصواعق المحرقه، بیروت: المکتبة العصریة، 1425ق.
3. اشعری، ابوالحسن، المقالات الاسلامیه، بیروت: المکتبة العصریة، 1411ق.
4. بحرانی، ابن میثم، قواعدالمرام فی علم الکلام، قم: مکتبة المرعشی، 1406ق.
5. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، بیروت: دارالمعرفه، بیتا.
6. بیاضی، زین الدین، الصراط المستقیم، بیجا: المکتبة المرتضویه، 1384ق.
7. تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، قم: منشورات الرضی، 1409ق.
8. حلبی، ابو الصلاح، تقریب المعارف، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1404 ق.
9. حلی، حسن بن یوسف، انوار الملکوت، قم: انتشارات الرضی، 1363ش.
10. حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1419ق.
11. حمصی رازی، سدید الدین، المنقذ من التقلید، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1412ق.
12. ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، قم: بوستان کتاب، 1386ش.
13. سیوری، مقداد بن عبدالله، ارشاد الطالبین، قم: مکتبة المرعشی، 1405ق.
14. سیوری، مقداد بن عبدالله، اللوامع الاسلامیه، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، 1405ق.
15. شهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت: دارالمعرفه، بیتا.
16. صدر، صدرالدین، المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ، قم: انتشارات انصاریان، بیتا.
17. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، 1416ق.
18. طوسی، محمد بن الحسن، الغیبه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1429ق.
19. طوسی، محمد بن الحسن، تلخیص الشافی، قم: مؤسسه انتشارات المحبین، بیتا.
20. طوسی، نصیر الدین، تلخیص المحصل، بیروت: دار الاضواء 1405 ق..
21. علم الهدی، علی بن الحسین، الذخیرة فی علم الکلام، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، 1411ق.
22. علم الهدی، علی بن الحسین، رسائل الشریف المرتضی، بیروت:مؤسسة النور، بیتا.
23. علم الهدی، علی بن الحسین، شرح جمل العلم و العمل، تهران: دار الاسوه، 1419ق.
24. علم الهدی، علی بن الحسین، مسائل المرتضی، بیروت: مؤسسة البلاغ، 1422ق.
25. کراجکی، ابوالفتح، کنزالفوائد، قم: انتشارات دارالذخائر، بیتا.
26. لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان، قم: انتشارات الزهراء، 1362ش.
27. لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تهران: وزارت ارشاد اسلامی، 1372ش.
28. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، بیروت: دار الکتب العلمیه، بیتا.
29. مفید، محمد بن محمد بن النعمان، الارشاد، قم: المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، 1413ق.
30. مفید، محمد بن محمد بن النعمان، الفصول المختاره، قم: المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، 1413ق.
31. نراقی، ملامهدی، انیس الموحدین، قم: انتشارات پیام مهدی، 1386ش.
32. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، قم: انتشارات مکتبة الفقهیه، 1388ق.
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.