عصمت انبیا(ع)-عصمت امامان(ع)-عصمت حضرت فاطمه(س)-عصمت اهل بیت(ع) /

تخمین زمان مطالعه: 20 دقیقه

خیلی کنجکاو هستم که دلایل عقلی و نقلی اثبات عصمت انبیا و مخصوصاَ پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و نیز عصمت دوازده امام علیهم السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها را بدانم. چه دلایل عقلی و منطبق بر وحی و آیات قران وجود دارد که اینها معصوم بوده اند. در خصوص آیاتی از قرآن که پیامبر اکرم را به شدت توبیخ می کند، نیز توضیح بدهید.


اندیشمندان شیعه در اثبات عصمت امامان علیهم السلام دلایل گوناگونى ارائه نموده اند. (18) که تبیین آنها نیازمند فرصتى بیشتر و کتابى پرحجم و مستقل است چنان که علامه حلى با شرح و بسط این دلایل بیش از هزار نکته در این باره بیان کرده است. (19) 1- امتناع تسلسل: امام باید معصوم باشد; زیرا در غیر این صورت تسلسل لازم مى آید; یعنى عدد امامان نامتناهى مى شود; چون از جمله اهداف وجود امام، منع ستمگران از ستمگرى و گرفتن حق مظلوم از ظالم است پس اگر امام، معصوم نباشد ممکن ست خود او در حق کسى ظلم کند و مظلوم براى گرفتن داد خود از او به امام عادل و معصوم دیگرى محتاج باشد و اگر این امام هم داراى عصمت نباشد آنچه گفته شده درباره این شخص نیز مطرح خواهد بود و جامعه بشرى به امام دیگرى نیازمند خواهد شد و اگر او نیز معصوم نباشد تسلسل لازم مى آید و این محال است. (20) 2- قاعده نقض غرض: اگر امام معصوم نباشد فوائدى که بر وجود او مترتب است تحقق نمى یابد و غرض و مقصودى که موجب نصب امام علیه السلام است حاصل نمى شود در حالیکه نقض غرض بر خداوند حکیم مستلزم جهل و یا عجز او مى شود و این محال است; زیرا جهل و عجز در ساحت قدس واجب الوجود راه ندارد. توضیح اینکه: غرض از وجود امام حفظ شریعت و احکام آن و تکامل بشر به فضایل نفسانى و ملکات انسانى و راهنمایى آنان به طریق صواب و راه معرفت و خداشناسى و آنچه لازمه سعادت دنیا و آخرت او است مى باشد; اگر امام، معصوم نباشد و احتمال فراموشى، اشتباه، کار ناپسند و معصیت در باره او برود اطمینان به طور کامل از او سلب شده باعث آلودگى دیگران مى شود; زیرا اگر سرپرست و رئیس قومى مرتکب گناه و معصیت شود جرات زیردستان در انجام همان کردار، زیاد مى شود و آن را عذر خود مى شمارند; اهل فسق و فجور نیز بى مهابا بیش از پیش جامعه را ناامن مى سازند. بنابراین، مقصود خداوند عالم از نصب امام حاصل نمى شود و چون جهل و عجز در باره حق جل و علا راه ندارد نقض غرض نیز بر او محال است; از این رو لازم است امام از گناه و نسیان و اشتباه مبرا بوده و معصوم باشد. (21) 3- اگر امام و ولى، معصوم نباشد حجت بر بندگان تمام نمى شود، و تمام شدن حجت - بعد از بعثت رسول صلى الله علیه و آله و انزال کتب و ثبوت تکلیف - بر عصمت امام و خلیفه و جانشین پیامبر صلى الله علیه و آله موقوف است. پس اگر خداوند زبان عذر بندگان را در طاعات و عبادات (اوامر و نواهى) احکام تکلیفیه و وضعیه قطع نکند به گونه اى که هیچ عذرى براى آنها نباشد، عقلا ترتب ثواب و عقاب و عتاب بر احکام، صحیح نمى باشد; زیرا بندگان مى توانند در محضر خداوند به تمام نبودن حجت، عذر بیاورند که امام به عنوان حافظ و بیان کننده احکام کتاب و سنت از کذب و افتراء، نسیان و سوء فهم و اشتباه ایمن نبوده بلکه حال او در مقام عمل بدتر از حال ما بوده است در نتیجه حقیقت بر ما کشف نشد و تکالیف به ما نرسید; و عقل هم به طور قطعى، عقاب بلابیان را قبیح مى داند و صدور آن را از حق تعالى محال مى شمارد پس باید امام، ولى و خلیفه حضرت رسول صلى الله علیه و آله مامون و معصوم از هر خطاء و لغزش بوده، صادق و مصدق باشد تا در مقام بیان کتاب و سنت رسول خدا صلى الله علیه و آله مورد اطمینان همه خلق باشد و راه عذر را بر بندگان ببندد تا اگر بندگان با تمام بودن حجت، چنین ولى و امامى، اطاعت نکردند بدانند که، عذرى از آنان پذیرفته نیست و خداوند مى تواند آنها را به اشد مجازات، عقاب نماید. (22) 4- قاعده عدل: معصوم بودن امام داراى مصالح و فوائد بى شمارى است و از هرگونه مفسده و زیان مبراست. بنابراین به مقتضاى قاعده عدل بر خداوند عالم، واجب است که امام را معصوم قرار دهد تا به موجب ترک آن، مفسده اى حاصل و مصلحتى فوت نشود; زیرا تفویت مصالح و ایجاد مفسده بر خداوند قبیح است. (23) 5- قاعده لطف: همانطورى که وجود امام براى جامعه بشرى لطف است، عصمت او نیز لطف است بلکه لطف بودن وجود امام بدون عصمت او محقق نمى شود. (24) چون وجودى لطف و باعث هدایت مردم است که خود از هر نوع گناه و زشتى بدور باشد در غیر این صورت مطلوب امام که راهنمایى و رهبرى انسانها است، حاصل نمى شود. (25) 6- اگر امام، معصوم نباشد ممکن است از او معصیتى صادر شود; در این صورت بازداشتن او از منکر بر امت، یا واجب است و یا واجب نیست; اگر واجب باشد، لازمه اش این است که عظمت و شرافت امام از دلهاى مردم ساقط شود و به دنبال آن، فائده نصب امام که انتصاف حق مظلوم از ظالم و حفاظت دین خدا است منتفى گردد و مردم از او اطاعت نکنند. و اگر نهى او از منکر بر امت واجب نباشد، وجوب امر به معروف و نهى از منکر که از واجبات دین اسلام است از اعتبار ساقط مى شود; در نتیجه ضرورى است که امام، معصوم باشد. (26) 7- اگر امام مانند سایر افراد بشر معصوم نباشد، وجهى ندارد که ما او را برتر و افضل از دیگران بدانیم; زیرا چه بسا ممکن است که در اثر نداشتن عصمت، خطا و اشتباهى در دین و اجزاء احکام آن مرتکب شود یا در فهم مطلبى، ناتوان باشد و از خود چیزى به دین ببندد و به خدا نسبت دهد یا چیزى را که خداوند او را مامور به ابلاغش کرده ترک کند و به مردم نرساند و یا در حکمى به واسطه هواهاى نفسانى یا امور دنیایى بر خلاف عدالت رفتار کند در این صورت اطمینان مردم از او سلب مى شود. بنابراین، فلسفه وجود امام اقتضا مى کند که رهبر و امام امت باید فردى باشد که امتیازى بر دیگران داشته و هیچ گاه به سراغ آلودگى و گناه نرود و هرگز اشتباه و خطایى برایش پیش نیاید. (27) 8- باید امام علیه السلام در تمام عمر خویش در گفتار و رفتار و کردار معصوم از خطا و سهو باشد; زیرا اگر از او معصیت صادر شود شرافت و عظمتش از دلهاى مردم ساقط مى شود و اگر سهو و نسیان از او سر بزند، اخبار او امر و نهى و وعد و وعید او مورد اطمینان واقع نمى شود و در نتیجه نصب امام بى فایده و باطل مى گردد. (28) 9- در جاى خود ثابت شده است که امام علیه السلام منصوب از طرف خدا بوده و اطاعت او واجب است، و غرض و فلسفه نصب امام به جانشینى پیامبر براى حفظ شریعت، تفسیر و بیان آن و حفظ نظام امت و... است، از آنجا که خداوند عالم به تمام حقایق است، وقتى مى داند شخصى براى امامت امت و جانشینى نبى صلى الله علیه و آله صلاحیت ندارد، چگونه او را به این امر مهم نصب مى کند؟ نصب شخص غیرصالح و معصیت کار براى امامت از طرف خداوند قبیح است، و کار قبیح از حکیم تعالى محال است. پس امکان ندارد امام منصوب از طرف خداوند معصوم نباشد. 10- قاعده وجوب اصلح: عقل حکم مى کند که اصلح به حال بندگان و نوع مکلفین، آن است که جانشین پیامبر صلى الله علیه و آله که مبین دین و حافظ احکام و شریعت الهى است; اصلح مردمان و اعدل و اعلم زمان خود به نحو تام و کامل بوده و از هر گونه خطا و نقص و کاستى مبرا و مصون باشد، و یقین به کنه وجود فرد صالح، امین و کامل و واجد اصلحیت تام و کامل جز به وسیله خداوند میسر نیست. پس همان طور که خداوند انبیاء را بر اساس صلاح براى برقرارى نظم و حفظ نظام اجتماع و حکمت مبعوث فرموده است آن فلسفه و لزوم و آن دقت به طریق اولى باید نسبت به جانشینى نبى صلى الله علیه و آله رعایت شود با توجه به این که اهمیت درجه امامت از نبوت بالاتر است. 11- وجوب اطاعت مطلق از امام مقتضى عصمت او است: طبق دستور خداوند اطاعت از امام علیه السلام واجب است، اگر امام معصوم نباشد اجتماع نقیضین لازم مى آید. با این توضیح که وقتى مردم امام را آلوده به گناه مى بیند، از جهت این که گناهکارند نباید از آنها تبعیت کنند و از طرفى چون امام بوده اطاعت و تبعیت از او واجب است. در نتیجه بین دو امر حد ناقض (واجب و حرام) دچار خواهد شد. و انجام دو امر ناقض در آن واحد محال است پس به ناچار باید امام معصوم باشد. (29) دلایل نقلى عصمت امامان علیهم السلام الف) آیات قرآن 1- آیه امامت (و اذ ابتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین) به یاد آورید هنگامى را که پروردگار ابراهیم، او را با وسایل گوناگونى آزمود، و او آزمایش خود را کامل کرد (و از عهده آنها بر آمد) خدا به او فرمود من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهیم گفت: از خاندان من نیز امامانى قرار ده خداوند فرمود: پیمان من - یعنى امامت - هرگز به ستمکاران نمى رسد. (30) طبق آیه فوق خداوند منصبهاى الهى را به کسانى اختصاص داده است که آلوده به «ظلم » نیستند; زیرا وقتى که حضرت ابراهیم علیه السلام منصب امامت را براى فرزندانش از خداوند درخواست کرده بود، جواب آمد: پیمان من به ستمگران نمى رسد. سخن در معنى و مفهوم «ظالم » است; باید دید منظور از ظالم چه کسى است که عهد خدا به او نمى رسد. باید دانست که هر گناهى ظلم به نفس است خواه این ظلم به معنى کفر باشد آنچنان که قرآن مى فرماید: «ان الشرک لظلم عظیم » (31) و یا به معنى گسترده، هر فسق و گناهى; که باز هم ظلم به نفس است; زیرا هر گنهکارى در عرف قرآن «ظالم » است اما آیا ظالم فقط کسى است که در هنگام تقاضاى منصب الهى موصوف به صفت ظلم است یا براى رسیدن به عهد الهى باید هیچگاه ظالم نباشد؟ بسیار بعید به نظر مى رسد، بلکه محال است که ابراهیم علیه السلام چنین تقاضایى را براى آن دسته از ذریه اش که بالفعل ظالم بودند داشته است. بنابراین، منظور از «ظالم » در اینجا کسى است که در گذشته و یا حال حتى براى یک لحظه از عمر خود موصوف به این صفت بوده باشد و در واقع خداوند با بیان آن، حقیقت را براى ابراهیم علیه السلام روشن مى کند که مقام امامت و رسالت مقامى والاست و تنها کسانى شایسته این منصب هستند که در تمام عمر از هرگونه شرک و کفر و گناه پاک و معصوم باشند (32) . و با این استدلال، غیرمعصوم، ظالم و ستمکار است و هیچ ستمکارى براى امامت شایسته نیست. در نتیجه هیچ غیرمعصومى صلاحیت و قابلیت امامت را نخواهد داشت. 2- آیه اولى الامر «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم » اى کسانى که ایمان آورده اید از خدا و رسول و اولى الامر، اطاعت کنید. (33) طبق روایات فراوانى که از شیعه و اهل سنت رسیده است منظور از «اولى الامر» در آیه شریفه، ائمه اثنى عشر علیهم السلام است. با استدلال به این آیه شریفه مى توان به روشنى عصمت اولى الامر (امامان) را به اثبات رساند. در این آیه، کلمه «اطیعوا» دو بار به کار رفته است، یک بار فقط به خدا نسبت داده شده و بار دیگر به رسول و اولى الامر; از بخش دوم آیه مى توان روشن نمود که «اطیعوا» (دوم) بین رسول و اولى الامر مشترک است و به دلیل آن که قید و شرطى به همراه ندارد اطاعتى همه جانبه و بى چون و چرا و مانند اطاعت خدا، مطلق است اما این مطلب جز با عصمت رسول خدا صلى الله علیه و آله و اولوا الامر، سازگار نیست; زیرا اطاعتى این چنینى، تنها در برابر کسى سزاوار است که از کج اندیشى و کج روى در گفتار و رفتار و کردار در امان است و مردم را جز به آنچه امر خداوند است نمى خواند. (34) بنابراین مقتضاى «اطیعوا الرسول و اولى الامر» این است که اطاعت آنها به طور مطلق واجب است و آنها به یقین، از هر لغزشى مصون و معصوم هستند و اوامر آنها با اوامر الهى، تناقض ندارد; زیرا اگر امر آنها به ظاهر با امر خدا مخالفت داشته باشد باز مقتضاى اطلاق آیه این است که اطاعت آنها واجب است و این یعنى دو امر متناقض در یک مورد; مثلا - العیاذ بالله - اگر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به گناهى امر کند مقتضاى «اطیعو الله » این است که آن گناه را مرتکب نشویم ولى به مقتضاى «اطیعوا الرسول » باید آن را انجام دهیم و این یعنى دو تکلیف متضاد در یک مورد که صدور آن از طرف شارع مقدس پذیرفته نیست. پس در واقع، آیه یادشده تضمینى است بر این که هیچگاه اوامر رسول و اولى الامر با اوامر الهى تناقض ندارد بلکه بر عصمت امامان علیهم السلام دلالت دارد. (35) دلالت این آیه بر عصمت امام به قدرى روشن است که حتى فخر رازى یکى از علماى بزرگ اهل سنت نیز از آیه شریفه بر عصمت اولى الامر استدلال نموده است. (36) 3- آیه تطهیر «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (37) این آیه همواره کانون توجه علما و اندیشمندان شیعه و اهل سنت بوده و بحثهاى گوناگونى را برانگیخته است. همه دانشمندان اسلامى بر این باورند که این آیه فضیلت والایى را براى اهل بیت علیهم السلام به اثبات مى رساند. شیعه این فضیلت را برابر با عصمت اهل بیت علیهم السلام مى داند; یعنى بر اساس این آیه، اراده تخلف ناپذیر خداوند بر طهارت اهل بیت علیهم السلام تعلق گرفته است تا آنها را از هرگونه پلیدى دور سازد. این فضیلت با توجه به این نکته که قرآن کریم هرگونه آلودگى ظاهرى و باطنى را رجس مى شمارد، تفسیرى جز عصمت ندارد (38) . 4- آیه صادقین «یا ایهاالذین آمنوا اتقوا الله وکونوا مع الصادقین » اى کسانى که ایمان آورده اید تقواى الهى داشته باشید و (همیشه) با صادقین باشید. (39) طبق روایات فراوانى که از طریق فریقین (شیعه و سنى) نقل شده است منظور از «صادقین » پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام هستند. (40) نکته اى که از این آیه شریفه براى عصمت استفاده مى شود این است که خداوند به طور مطلق (بدون قید و شرطى) به مؤمنان دستور داده که همواره با صادقان باشند، این اطلاق اقتضا مى کند که «صادقین » کسانى باشند که صدقشان در همه حال معلوم و مسلم است و این معنى جز در مورد معصومین علیهم السلام امکان پذیر نیست; زیرا غیرمعصوم ممکن است خطا کند که در این صورت باید از او جدا شد. اما کسى که در همه حال مى توان در کنار او و پیرو او بود جز معصوم نخواهد بود; بنابراین منظور از صادقین در این آیه شریفه هر فرد راستگویى نیست بلکه مقصود کسانى هستند که در سراسر زندگى شان سخن خلاف واقع - نه عمدا و نه از روى سهو - بر زبان جارى نکرده باشند. به عبارت دیگر منظور از صادقین، صدق مطلق است نه مطلق صدق. و صادق به قول مطلق کسى است که از هر جهت راست و درست باشد و در اندیشه و گفتار و کردار و رفتار و اخلاقش کوچکترین کجى و انحراف وجود نداشته باشد چنین کسى جز معصوم نخواهد بود; زیرا مرتبه کامل صدق، همان عصمت و طهارت است که با وجود آن، راستى و صدق و گفتار و کردار به طور کامل تحقق مى یابد. (41) ب) عصمت امامان علیهم السلام در روایات علاوه بر آیات گذشته روایات فراوانى نقل شده است که بر عصمت امامان علیهم السلام تصریح دارند. در ذیل به نمونه هایى از آن اشاره مى کنیم: 1- ابن عباس مى گوید: از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم فرمود: من و على، حسن، حسین و نه نفر دیگر از فرزندان حسین [از هر نوع آلودگى و معصیت ] پاک و معصوم هستیم. (42) 2- پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله درباره امام على علیه السلام و سایر ائمه علیهم السلام فرمود: آنان، برگزیدگان خداوند هستند و از هر گناه و خطایى معصوم مى باشند. (43) 3- امام رضا علیه السلام (در یک حدیث طولانى) مى فرماید: امام کسى است که از گناهان پاک و از عیوب منزه است. (44) 4- امام سجاد علیه السلام فرمود: امام از ما (اهل بیت علیهم السلام) حتما معصوم است. (45) 5- امام صادق علیه السلام فرمود: پیامبران و وصى آنها گناه ندارند; زیرا آنها از هر گناه و خطایى پاک و معصوم هستند. (46) غیر از این، روایات دیگرى را نیز علماى شیعه و سنى از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل کرده و فضایلى را براى اهل بیت علیهم السلام بر شمرده اند که جز با عصمت آنان، سازگار نیست. حدیث ثقلین (47) : من در میان شما دو چیز گران بها باقى مى گذارم، کتاب خدا و عترتم، تا وقتى که به آن دو تمسک مى کنید گمراه نخواهید شد و هیچگاه این دو از یکدیگر جدا نمى شوند، تا این که در حوض (کوثر) بر من وارد شوند. (48) اگر اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله از گناه و خطا معصوم نمى بودند پیروى از آنان موجب هدایت نمى شد و جدایى ناپذیرى آنان از قرآن معناى روشنى نمى یافت. روایات فراوانى (مانند سفینه و...) نیز از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده است که مى توان از آنها به عنوان دلایلى بر عصمت امامان علیهم السلام استفاده نمود. واما آیاتی که اشاره شد ،مقصود از آن گناه اصطلاحی نیست بلکه به معنی ترک اولی است .بسیاری از اعمال برای ما گناه نیست ولی برای اولیاءالهی گناه محسوب می شود ،واستغفار هم به این لحاظ است که از آنها انتظار دیگری می رود.18. ر.ک: علامه حلى، الالفین، مؤسسة دارالهجرة، قم، چاپ سوم، 1402ق. - سید مرتضى (علم الهدى)، تنزیه الانبیاء (بى جا، بى تا) صص 9- 8. - شیخ طوسى، تلخیص الشافى، علق علیه السید حسن بحر العلوم، مطبعة الآداب، نجف الاشرف، چاپ دوم، 1383ق، ج 1، صص 201- 194. - ابن میثم البحرانى، قواعدالمرام فى علم الکلام، مکتبة آیة الله المرعشى، قم، 1389ق.، صص 179- 177. 19. الالفین فى امامة امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام. 20. ر.ک: علامه حلى، کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، ص 184. - علامه حلى، الالفین فى امامة مولانا امیرالمؤمنین على بن ابى طالب، پیشین، صص 56 و 165. - باب حادى عشر، ترجمه محمدعلى حسینى شهرستانى ، مؤسسه انتشارات علامه، قم، چاپ اول، 1414ق.، ص 222. - شیخ زین الدین عاملى، الصراط المستقیم الى مستحقى التقدیم، علق علیه محمدالباقر البهبودى، المکتبة المرتضویة لاحیاء آثار الجعفریه، چاپ اول، 1384ق.، ج 1، صص 113- 112. 21. کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، با تعلیقه شیخ جعفر سبحانى، ص 184. 22. همان، صص 160- 150. 23. همان. 24. محقق لاهیجى، سرمایه ایمان، ص 114. 25. سید محسن خرازى، بدایة المعارف الالهیة، ج 2، ص 82. 26. ارشاد الطالبین، ص 333. 27. ر.ک: سید حسین مظفر، امامت از دیدگاه تشیع، ترجمه حبیب الله رهبر ص 98; سید محمدباقر خوانسارى، انصاف در امامت، نشر صدوق، قم ، 1371ش.، صص 36- 35. 28. علامه حلى، الالفین فى امامة امیرالمؤمنین، على بن ابى طالب (ع)، پیشین، ص 227; الشیخ ابى جعفر محمد بن الحسین بن على الطوسى (ره)، الرسائل العشرة، رسالة: مسائل کلامیة، ص 98. 29. ر.ک: دکتر محسن شفایى، شؤون ولایت ، ایران، چاپ اول، 1357ش.، صص 136- 135. 30. بقره/124. 31. لقمان/13. 32. ر.ک: شهید مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، مؤسسه چاپ فجر، چاپ دوم، تهران، 1374 ش.، ج 4، صص 923- 922; شیخ جعفر سبحانى، الالهیات، پیشین، ج 2، صص 627- 623; جعفر سبحانى، منشور جاوید، دفتر انتشارات اسلامى، قم، ج 5، ص 271 به بعد; باب حادى عشر، پیشین، ص 231. 33. نساء/59. 34. علامه سید محمد حسین طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 4، صص 401- 387. 35. ر.ک: محمدتقى مصباح یزدى، راه و راهنماشناسى، امیرکبیر، تهران، 1375 ش.، ج 4، صص 207- 206. 36. خلاصه بیان وى از این قرار است: خداوند در آیه کریمه به طور قطعى اطاعت اولى الامر را لازم دانسته است، و کسى که اطاعتش این گونه واجب گردد ناگزیر معصوم از خطا و اشتباه خواهد بود; زیرا اگر معصوم از خطا و اشتباه نباشد در فرضى که اقدام بر خطا کند بر اساس این آیه باید از او اطاعت کرد و این به معناى امر به آن عمل خطا و اشتباه است، در حالى که کار خطا و اشتباه مورد نهى است و نباید از امر به آن پیروى شود. این لازمه اش اجتماع امر و نهى در فعل واحد است. ر. ک. فخر رازى، التفسیر الکبیر، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1411ق.، ج 10، ص 116 ذیل آیه شریفه 59 سوره نساء. 37. احزاب/33. 38. ر.ک: علامه سیدمحمد حسین طباطبایى، تفسیرالمیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى، قم، (بى تا)، ج 16، صص 313- 309. 39. توبه/ 119. 40. ر.ک: حاکم حسکانى، شواهد التنزیل، ج 1، ص 341، ح 357- 350. - محمد بن یعقوب الکلینى، اصول کافى، ج 1، ح 531 و 532. 41. ر.ک: علامه حلى، کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، پیشین، ص 196; ناصر مکارم شیرازى، پیام قرآن، مؤسسة الامام على بن ابیطالب (ع) قم، چاپ سوم، 1375 ش.، ج 9، صص 223- 222. 42. شیخ سلیمان قندوزى حنفى، ینابیع المودة، باب 77، ص 445: «انا وعلى والحسن والحسین وتسعة من ولد الحسین مطهرون معصومون.» 43. علامه محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1388 ق.، ج 25، باب 5، ح 2، ص 193، به نقل از عیون الاخبار ص 219: «... انهم خیرة الله وصفویه وهم المعصومون من کل ذنب وخطیئة.» 44. شیخ کلینى، اصول کافى، پیشین، ج 1، ص 287: «... الامام المطهر من الذنوب والمبرا عن العیوب...» 45. شیخ صدوق، معانى الاخبار، تصحیح على اکبر غفارى، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، 1361ش.، باب معنى عصمة الامام، ح 1، ص 132: «الامام منا لا یکون الا معصوما.» 46. بحارالانوار، پیشین، ج 25، ص 199، ح 8 به نقل از الخصال ج 2، ص 154: «الانبیاء واوصیائهم [والاوصیاء] لاذنوب لهم لانهم معصومون مطهرون.» 47. علاوه بر حدیث ثقلین، احادیث معروفى همچون حدیث سفینه (مثل اهل بیتى مثل سفینة نوح) و حدیث امان (اهل بیتى امان لامتى) نیز به روشنى بر عصمت امامان (ع) مقصود دلالت مى کنند. براى آگاهى از منابع این دو روایت و چگونگى دلالت آنها بر عصمت اهل بیت علیهم السلام، ر.ک.: احمد حسین شریفى و حسن یوسفیان، پژوهشى در عصمت معصومان، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، تهران و قم، 1377ش.، صص 328- 325. 48. برخى از منابع روایى اهل سنت که این حدیث را با اندک تفاوتى نقل کرده اند عبارتنداز: - مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 366. - مسلم بن الحجاج القسیرى، صحیح مسلم، ج 5، ص 26 (کتاب فضائل الحکمة) . - محمد بن عیسى الترمذى، سنن ترمذى، ج 5، ص 662 (کتاب المناقب) : «انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا، لن یفترقا حتى یردا على الحوض.» http://www.balagh.net/persian/kalam/imam/03/01.htm مطالعه بیشتر: امامت و عصمت امامان در قرآن /رضا کاردان .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image