تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
دین مبین اسلام همان گونه که مردم را به عبادت و یکتاپرستى دعوت مى کند و دستورات اخلاقى و مربوط به خودسازى فردى دارد؛ احکام و دستوراتى در مورد مسائل حکومتى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، قضایى، فرهنگى، تربیتى و ... دارا است. امام خمینى رحمه الله در این باره مى فرماید: «اسلام دین سیاست است، با تمام شئونى که سیاست دارد. این نکته براى هر کسى که کمترین تدبّرى در احکام حکومتى، سیاسى، اجتماعى و اقتصادى اسلام بکند، آشکار مى گردد. پس هر که را گمان بر او برود که دین از سیاست جدا است، نه دین را شناخته و نه سیاست را».
ادوارد گیبون مى نویسد: »...قرآن دستور عمومى و قانون اساسى مسلمین است که شامل مجموعه قوانین دینى، اجتماعى، مدنى، تجارى، نظامى، قضایى، جنایى و جزایى است. همین مجموعه قوانین از تکالیف زندگى روزانه گرفته تا تشریفات دینى؛ از تزکیه نفس تا حفظ بدن و بهداشت؛ از حقوق عمومى تا حقوق فردى؛ از منافع فردى تا منافع عمومى؛ از اخلاقیات تا جنایات و از عذاب و مکافات این جهان تا عذاب و مکافات جهان آینده همه را در بر دارد«.
سیره و روش رسول اکرم صلى الله علیه وآله نیز نشان دهنده این است که دین از سیاست، جدا نیست و خود آن حضرت، ضمن تشکیل حکومت، مسئولیت اجرایى و قضایى آن را بر عهده داشت. امیرمؤمنان على علیه السلام نیز حکومتى بر اساس عدل و اجراى دستورات الهى بنا نهاد. بنابراین تشکیل حکومت نیز از ضروریات دین اسلام است و آیات فراوانى به زوایاى مختلف این مسئله پرداخته است؛ از جمله:
1. آیات مربوط به امر به معروف و نهى از منکر؛
2. آیات لزوم اطاعت از اولى الامر؛
3. نپذیرفتن ولایت و سرپرستى بیگانگان، کافران، ظالمان، فاسقان و جاهلان؛
4. ولایت پیامبرصلى الله علیه وآله بر امت و ولایت مؤمنان بر یکدیگر؛
5. لزوم مشورت با مؤمنان و مشارکت دادن آنان در امور سیاسى و اجتماعى؛
6. وجوب نجات مظلومان و مستضعفان و همه آیات مربوط به جهاد و دفاع؛
7. برپایى عدالت اجتماعى و قوانین الهى به مثابه یکى از اهداف دین و بعثت پیامبران؛
8. آیات نهى کننده از حکم رانى به غیر دستورات الهى؛
9. بیان خصوصیات جامعه اسلامى؛
10. بیان لزوم تهیه نیرو و تجهیزات لازم براى حکومت اسلامى و پاسداشت آن؛
11. بیان ویژگى هاى رهبر و کسى که مردم از او اطاعت و پیروى مى کنند و اصلح بودن او از همه؛
12. اعلام پیروزى دین خدا بر همه ادیان و مکاتب و قرار گرفتن حکومت در دست صالحان؛
13. ترسیم نمونه حکومت پیامبران در قرآن؛ مانند حکومت داود و سلیمان علیهما السلام.
روایات نیز در این زمینه بسیار است. فضل بن شاذان از امام رضاعلیه السلام پرسید: چرا خداوند دستور داد که از اولواالامر اطاعت کنید؟ حضرت فرمود: «اگر خداوند امامى که امین و حافظ دستورات الهى باشد، براى مردم قرار ندهد؛ دین از بین مى رود و سنت ها و دستورات الهى دگرگون مى گردد«. نامه امیرمؤمنان علیه السلام به مالک اشتر و دیگر نصوص روایى نیز، همه بر عدم تفکیک سیاست از دین مبین اسلام دلالت دارد.
ژیل کوپل استاد مؤسسه مطالعات سیاسی پاریس - در پاسخ خبرنگار روزنامه لوموند که درباره تفاوت اسلام با ادیان دیگر پرسیده بود- گفت:
در اصطلاحات و عبارات اصول عقاید در اسلام، معادل سخن مشهور مسیحی، «آن چه از قیصر است به قیصر و آن چه از خداست به خدا واگذاریم»، وجود ندارد. اسلام در آن واحد این جهانی و آن جهانی است. داعیه سامان بخشیدن به قلمرو امور دنیوی و اخروی را دارد. این آموزه اسلام است. به علاوه، پانزده قرن تاریخ اسلام، پانزده قرن سازگاری دائمی با این اصول است.
مارسل بوازار بر آن است که: «از نظر جامعه شناسی، امت مسلمان از تلفیق و هم آمیختگی دین و سیاست تشکیل می گردد و این هم¬آهنگی ضامن پیوند آگاهانه امت مسلمان و گردآمدن آنها زیر یک پرچم و یک شعار است. اگر پیامبر اسلام سیاست را به معنای وسیع آن (اداره حکومت، شرکت در جنگ ها، خدمات اجتماعی و کلیه امور مربوط به زندگی انسان در جامعه) در دیانت دخالت نمی داد، پیروزی اسلام و توسعه آن در جهان تا این پایه ممکن نبود».
کلود کاهن می گوید: «پیغمبر اسلام دین و دولت را با هم توأم نموده است، پس قوانین اجتماعی اسلام هم جزئی از شرع مبین و قانون دینی است و احترام به حقوق اجتماعی، هم جزئی از اطاعت نسبت به خدا می باشد. پس وحی منزل به پیغمبر اسلام شامل دین و سیاست می باشد. به عبارت دیگر، جامعه اسلامی ترکیبی است از دولت و دین و هیچ کدام از دیگری جدا نیست».
گستره سیاسی اسلام
بدون شک اسلام به ذکر پاره اى از آموزه های کلی و محدود مربوط به مناسبات سیاسى و اجتماعى، مانند اصل لزوم رعایت عدالت و امثال آن بسنده نکرده و در سطح وسیعی به ارایه راهکارها و دستور عمل هایی جامع در ابعاد و اضلاع مختلف مسابل سیاسی و اجتماعی پرداخته است. آیه الله معرفت می نویسد: حدود دو هزار آیه قرآن، ناظر به ابعاد مختلف فردى، اجتماعى، مدنى و قضایى انسان است. از طرف دیگر با مراجعه به نصوص دینى و سیره پیشوایان معصوم علیهم السلام در مى یابیم که اسلام، هر گونه حکومتى را بر نمى تابد. واپسین آیین آسمانى، حکومتى را تأیید مى کند که:
1. حاکمانش، داراى ویژگى ها و صلاحیت هاى معیّن و تعریف شده در نصوص دینى باشند.
2. از راه هاى معین، مانند تعیین و نصب الهى، یا راه¬های مشخص شده دیگر قدرت را به دست گیرند.
3. در حکومت دارى و کاربست قدرت سیاسی، قوانین، شیوه ها و هنجارهاى تبیین شده، در منابع دینى را رعایت کنند.
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.