تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

چگونه كشور باستانى ايران با فرهنگ ملّى و اسلامى قدرتمند، دستخوشِ هجوم فرهنگى شده، و چه زمينه ها و عواملى باعث آن گرديده است؟


تهاجم فرهنگى، معمولا مخفيانه صورت مى گيرد. در ايران نيز اين تهاجماتِ ناپيدا، كم نبوده اند. استاد على دوانى معتقد است كه خط سير هجوم فرهنگى غرب عليه ايران و فرهنگ اسلامى را، بايد از ابتداى قاجاريه و حتى قبل از آن پيدا كرد. ايشان نمونه هايى از اين تهاجمات را شمارش، و به ريشه ها و كارگردانان پشت صحنه ى آن نيز اشاره مى كنند: وهابى گرى كه توسط محمد بن عبدالوهاب نجدى در حجاز شروع شد، تا آن جا پيش رفت كه اماكن مقدسه، حرم ها و قبور ائمه(عليهم السلام) را تخريب كامل كردند; حتى تصميم به تخريب مرقد منوّر حضرت رسول (ص) نيز داشتند، كه با تهديد علماى مسلمان هندى به حكم جهاد، از اين اقدام منصرف شدند و وهابى گرى در حجاز متوقف ماند; والاّ، قصد انتشار در تمام كشورهاى اسلامى را داشتند. احياى صوفى گرى توسط معصومعلى شاه دكنى ـ كه مى گفتند از شاگردان و مريدان شاه عليرضا دكنى است ـ نيز در همين رديف قرار مى گيرد. شيوخ صوفيه از كربلا به ايران آمدند و نفراتى را جذب كردند; حدود سه هزار درويش با كشكول و تبرزين به دنبال آنها به راه افتادند و در شهرهاى ايران حركت مى كردند و براى خود شعرى ساخته بودند و مى خواندند: معصومعلى است شاهِ درويش / سلطانِ همه سپاهِ درويش; وقتى آنها از عتبات به حدود كرمانشاه رسيدند، توسط مرحوم آقا محمد على كرمانشاهى كه مردى فقيه و مدبر بود و امامت داشت، قلع و قمع شدند; او سران آنها را محاكمه كرد و بعضى از آنها را كشت و به فتح عليشاه و صدر اعظم او نامه نوشت كه برخورد با دراويشِ نوظهور، مربوط به حكام شرع است. ماجراهاى شيخى گرى و بابى گرى نيز در همين رديف قرار مى گيرد (كه به آنها نمى پردازيم) و حركات سيد جمال الدين در دفع اين تهاجم فرهنگى بوده است. عهدنامه ى رويتر، امتيازنامه ى رژى، ورود زنان انگليسى با آن سر و وضع خاص ، بلواى مشروطه و دنباله هاى آن، رضا خان و كارهاى او، احزاب وابسته به روس و انگليس در جنگ دوم و بعد از آن، كسروى و سخنانش، كتاب اسرار هزارساله ـ كه امام خمينى«ره»، به آن پاسخ دادند: كاپيتولاسيون و ... همه در همين رديف قرار مى گيرند.[1] فراماسونرى نيز كه يك سازمان متكى بر پنهان كارى است، در همين رديف است; اين سازمان براى رسيدن به اهداف سياسى - اقتصادى خود، از همه ى ابزارها، مثل ترويج ليبراليسم، رفرميسم، صهيونيسم، اومانيسم، و سازمان هاى مخفى و علنى مثل باشگاه جهانى روتارى، لاينز، جمعيت تسليح اخلاقى، و حتى سازمان ملل استفاده مى كند; و بزرگ ترين مانعى را كه براى خود مى شناسد، فرهنگ غنى بعضى از كشورها، از جمله اسلام است.[2] رضا خان نيز در فرهنگ ستيزى ،بسيار جدى بود و به صورت تشكيلاتى كار مى كرد; او سازمانى به نام «سازمان پرورش افكار درست كرده بود»; «چارچوب تشكيلاتى سازمان پرورش افكار چنين مى نمايد كه گستره ى فعاليت آن بسيار وسيع در نظر گرفته شده بود. بدنه ى اصلى اين سازمان را يك هيئت مركزى و كميسيون هاى ششگانه تشكيل مى داد. تعيين خط مشى كلى سازمان و گنجاندن نظريات و سياست هاى حكومت در برنامه هاى آن، هماهنگ نمودن و نظارت بر عملكرد كميسيون ها و گزارش آن به نخست وزير، از وظايف اصلى هيأت مركزى به شمار مى رفت. كميسيون هاى ششگانه ى سازمان پرورش افكار عبارت بودند از: 1. كميسيون سخنرانى; 2. كمسيسيون راديو; 3. كميسيون تدوين كتب درسى (كميسيون كتب كلاسيك); 4. كميسيون هنرپيشگى (كميسيون نمايش); 5. كميسيون موسيقى; 6. كميسيون مطبوعات. كميسيون هاى مزبور، بنابر آيين نامه هاى جداگانه، مسئوليت هاى مستقلى داشتند و تمام عرصه هاى فعاليت هاى فرهنگى كشور را تحت پوشش قرار مى دادند. سازمان پرورش افكار، در هر يك از شهرها و شهرستان ها، داراى شعبه اى مستقل بود كه با نظارت دبيرخانه ى هيأت مركزى فعاليت مى نمود. هر يك از كميسيون هاى مزبور در تهران، و شعب آنها در شهرستان ها، موظف بودند كه ماهانه گزارش اقدامات خود را به دبيرخانه ى سازمان بفرستند. كميسيون سخنرانى، با برپايى مجالس سخنرانى با موضوعات فرستاده شده از مركز، و كميسيون نمايش، با اجراى نمايش هاى متنوع در اين مجالس، از كميسيون هاى فعال اين سازمان به شمار مى رفتند. كميسيون مطبوعات ضمن نظارت بر چاپ روزنامه ها و مجلات، در جهت بالا بردن كيفيت چاپ و محتواى مطالب، فعاليت مى نمود و در اين ميان، كميسيون موسيقى، با هدف احياى موسيقى ملى و ايجاد شور و هيجان، به اجراى برنامه مى پرداخت. كميسيون تدوين كتب درسى نيز در بخش حساس آموزش همگانى نقش بسيار مؤثرى داشت. كميسيون راديو نيز به عنوان رسانه ى همگانى بسيار كارآمد، گزارش مجموعه ى اقدامات كميسيون هاى مزبور را به گونه اى فراگير ارائه مى داد. نخست وزير وقت، به عنوان رياست سازمان پرورش افكار، وظيفه ى تعيين خطوط كلى فعاليت اين سازمان را به عهده داشت و رؤساى فرهنگ هر شهرستان، مسئوليت شعب مختلف را بر عهده داشتند. بودجه ى اين سازمان، از محل اعتبارات وزارت فرهنگ تأمين مى گرديد; ولى چون اين مبلغ كم بود، براى رفع كسر بودجه، به ويژه در شهرستان ها از محل هاى ديگر، مانند شهردارى، انجمن تربيت بدنى، عوارض سينماها و كمك هاى مردمى نيز استفاده مى شد.»[3] با ذكر اين نمونه ها، به خوبى دريافتيم كه هجوم فرهنگى، به طور پنهان و آشكار، سابقه ى ديرينه دارد و اكنون نيز بسيار ساده انديشى است كه تصور كنيم بيگانگان با فرهنگ ما كارى ندارند، و يا در صورت لزوم، خود را با ما هماهنگ مى كنند. عوامل و ريشه هاى تهاجم فرهنگى 1. عوامل خارجى. گاهى اين عوامل كل جهان را هدف قرار مى دهد. نيل پستمن، جامعه شناس آمريكايى و متخصص مسائل ارتباط جمعى، آمريكا را اولين جامعه اى مى داند كه قربانى تكنولوژى فوق مدرن و بدون اخلاق شده است. در اين نظام، اين انسان و اجتماع انسانى نيست كه حكم مى راند، بلكه ماشين و كامپيوتر است كه جامعه را اسير توقعات و ايجابات خود كرده است; و از اين رهگذر، جامعه، عنان انديشه و اخلاق و فرهنگ را از دست داده و آن را در انحصار ماشين گذارده و به ايدز فرهنگى مبتلا شده است.[4] اصولا براى انسان متجدد در غرب، ويژگى هايى شمارش مى شود كه همه ى آنها جنبه ى فرهنگى دارد، نه جنبه ى انسان شناختى; اين ويژگى ها عبارت اند از: «گرايش به علم تجربى[5]، فن آورى[6]، صنعتى شدن[7]، سطح زندگى بالا و بى سابقه، سرمايه دارى[8]، سكولاريزم[9]، انسان گرايى[10]، فردگرايى[11]، عقل گرايى[12]، ليبراليزم[13]».[14] البته بايد توجه داشت كه لازمه ى منطقىِ متجدد شدن در بعضى ابعاد، پذيرش همه ى ابعاد ياد شده ى ديگر نيست. اين امكان منطقى وجود دارد كه جامعه اى از تكنولوژى استفاده كند و صنعتى شود; اما تسليم سكولاريزم يا اومانيزم و امثال اين ها نشود. البته در نظام كنونى جهان غرب، اين كار امرى مشكل است; اما به اقتضاى فرهنگ اسلامى، فقط بعضى از اين ويژگى ها پذيرفته، و بقيه اش منفى و مطرود است. گاهى نيز اين هجوم فرهنگى عموميت ندارد; بلكه به دلايلى اختصاص به مسلمانان و جوامع اسلامى، به ويژه جمهورى اسلامى ايران دارد، از جمله: الف) انقلاب اسلامى ايران، نزاع ماهوى با سلطه ى جهانى دارد. ب) ايران ام القراى كشورهاى اسلامى شناخته شده است; و هر قدر اين نظام توفيق بيش ترى حاصل كند، بيش تر سرمشق ديگران قرار مى گيرد و در فرهنگ جهانى، نمونه اى مثبت و معقول ارزيابى مى شود. ج) بسيارى از خيزش هاى اسلامى در سراسر جهان، در طول دو دهه ى گذشته، به طور صريح، خود را پيرو انقلاب اسلامى معرفى كرده اند; اين ها از ديدگاه نظام استكبار جهانى، گناه نابخشودنىِ اين نظام است; بنابراين، از هر گونه سرمايه گذارى براى تضعيف يا انهدام اين نظام، دريغ نخواهند كرد;[15] ما مرتب خوانده ايم و شنيده ايم كه رسانه هاى غربى، هر كدام يك ماشين تبليغاتىِ كاملا هدايت شده هستند، انعكاس دهنده ى واقعيات نيستند، آزادى براى آنها يك ابزار است، حقوق بشر يك وسيله است، قربانيان از ديدگاه آنها به دو گروه باارزش و بى ارزش تقسيم مى شوند و بالاخره، تهاجم به همه ى فرهنگ ها، به ويژه فرهنگ غنى اسلامى در سرلوحه ى تمام فعاليت هاى آنها قرار گرفته است. چامسكى با تفصيل به الگوهاى تبليغاتى آنها مى پردازد.[16] 2. عوامل داخلى. مهاجمان فرهنگى، براى اين كه توفيق بيش ترى به دست آورند، از امكانات و زمينه هاى داخلى به خوبى استفاده مى كنند; يكى از زمينه هاى داخلى، ناهماهنگى فرهنگى است; براى ناهماهنگى عناصر فرهنگى، عوامل مختلفى را مى توان در نظر گرفت. عوامل داخلى ناهماهنگى فرهنگى مربوط به تمام جوامع الف) خود خواهى قدرتمندانى كه اعتراف مى كنند كه « قانون، مانند تار عنكبوتى است كه فقط انسان هاى ضعيف را به دام مى اندازد». ب) لذت گرايى كه از خم شدن به روى خودِ طبيعى شروع مى شود و در قهوه خانه ى پوچ گرايى سربلند مى كند و همه ى اصول و قوانين را زير پاى خود مى بيند. ج) سلطه گرى در هر شكلى كه باشد، و به وسيله ى هر كسى كه به فعاليت برسد، همه ى ارزش هاى فرهنگى را مى سوزاند و با مهارت زياد، خاكستر آنها را با رنگ آميزى هاى زيباى تصنعى به روى انسان هاى جوامع مى پاشد كه من فرهنگ محبوب و مطلوب شما را هديه فرستاده ام. راه هموار است و زيرش دام ها قحط معنى در ميان نام ها لفظ ها و نام ها، چون دام هاست لفظ شيرين ريگ، آب عمر ماست[17] ـ عوامل داخلى ناهماهنگى فرهنگى مربوط به ايران متأسفانه در كشور ما هم، علاوه بر عوامل فوق، كه بعضى بيش تر و بعضى كم تر خودنمايى مى كند، زمينه هاى ديگرى نيز وجود داشته است، از جمله: الف) غفلت از لزوم برنامه هاى بنيادين و استراتژى فرهنگى; ب) در اقليت بودن هنرمندانى كه درد دين دارند;[18] ج) كم بودن رشد اخلاقى در بخشى از مردم و مسئولان; د) ازدياد مشكلات اقتصادى مردم; هـ) كم فهمى بعضى مسؤلان فرهنگى، نسبت به فرهنگ اسلامى; و) استفاده نكردن از علوم انسانى، در جهت پيش برد اهداف فرهنگى دينى. بعضى از متفكران، عوامل داخلى تهاجم فرهنگى را چنين برشمرده اند: 1. تلقى غير واقعى وپذيرش مطلق نسبت به غرب; 2. غرب را منبع انديشه، و رجوع به فرهنگ اسلامى - ملى را كهنه پرستى دانستن; 3. مطرح كردن مفهوم توسعه به طور نارسا; 4. جريان روشن فكرىِ بيمارگونه; 5. داشتن تعريف خاص از نظام آموزشى; 6. ارائه نشدن يا ناقص ارائه شدن فرهنگ خودى; 7. القاى فرهنگ غرب، با استناد به اين اصل كه فايده و مصلحت را از هر جا و هر تاريخ و هر فرهنگى بايد گرفت.[19] مهاجمان فرهنگى از شيوه هاى مختلفى بهره مى گيرند; براى اهداف خود، مراتب و مراحلى را تنظيم و گام به گام آن را دنبال مى كنند; آنان چنين القا مى كنند كه هر انقلابى يك عمر معمولى دارد و عمر انقلاب اسلامى ايران هم سپرى شده است. تلاش در انزواى نيروهاى مؤمن، ايجاد يأس در مردم، سوق دادن جوانان به سوى فساد، توزيع عكس هاى مبتذل و مواد مخدر، تضعيف اراده و همت جوانان، تحقير و بمباران جريان فرهنگ و ادب و هنر دينى، استفاده از ابزارهاى هنرى، مثل فيلم، ويدئو، مطبوعات، شعر و غيره، ايجاد تفرقه بين بخش هاى مختلف و مهم جامعه، مثل حوزه و دانشگاه، حوزه و نظام اسلامى، دانشجويان و مسئولان، بزرگ نمايى در خصوص اشكالات مسئولان و ايجاد شبهه و ترديد در موضوعات بسيار اساسى، مثل تفكر دينى، تفكيك بين دين و سياست، ولايت فقيه، كارايى نظام اسلامى، آزادى، و مواردى از اين قبيل نيز از شيوه هاى گوناگون مهاجمان فرهنگى است.[20][1]. ر.ك: على دوانى، كتاب سروش، مجموعه مقالات(1)، 1375. [2]. ر.ك. موسى فقيه حقانى، كتاب سروش، مجموعه مقالات(1)، 1375. [3]. محمود دلفانى، فرهنگ ستيزى در دوره ى رضا شاه، ص 1 ـ 11. [4]. نيل پستمن، تكنوپولى، تسليم فرهنگ به تكنولوژى، ترجمه ى صادق طباطبايى، ص 2. [5]. science [6]. Technology [7]. Indusrialism [8]. Capitalism [9]. Secularism [10]. Humanism [11]. Individualism [12]. Rationalism [13]. Liberalism [14]. ر.ك. مصطفى ملكيان، سنت گرايى، تجدد گرايى، پسا تجدد گرايى. [15]. سيد على خامنه اى، «فرهنگ و تهاجم فرهنگى» برگرفته از سخنان مقام معظم رهبرى، ص 142 ـ 151. [16]. ر.ك: اس، هرمن، نوام چامسكى، فيلترهاى خبرى، ترجمه ى مير فخرايى، ص 17 ـ 69. [17]. محمدتقى جعفرى(رحمهم الله)، فرهنگ پيرو، فرهنگ پيشرو، ص 86-88. [18].ر.ك: اسماعيل شفيعى سروستانى، تهاجم فرهنگى و نقش تاريخى روشنفكران، wxص127 ـ 129. [19]. ر.ك: تقى آزاد ارمكى، كتاب سروش، مجموعه مقالات(1)، 1375. [20]. دفتر سياسى لشكر امام حسين، مقابله با شبيخون فرهنگى; سيد على خامنه اى، فرهنگ و تهاجم فرهنگى، ص 52 ـ 67. ( اندیشه قم ) .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image