تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه
منظور از
گناهان صغیره و کبیره چیست؟ آیا در قرآن آیهاى در این باره داریم؟ «گناه» عملى است که
با اراده و رضایت الهى در تضاد بوده و با ایجاد نوعى «تاریکى» معنوى در نَفْس
انسان، آدمى را از خداى متعال که «نور» آسمانها و زمین است، دور مىسازد و به عبارت
دیگر، موجب بازماندن وى از کمال و قرب به خداى مىگردد. به عبارت دیگر
دستورات و فرمانهاى خدا، گاهى بر انجام رفتارى و گاهى بر دورى از کارى مىباشد؛ و
گناهکار کسى است که از این دستورات سرپیچى کند؛ یعنى افعالى را که به آنها امر شده
است ترک کند و افعالى را که از آنها نهى شده است انجام دهد. از گناه در قرآن به
تعبیرهاى گوناگونى یاد شده است که عبارتند از: 1. ذنب؛ به معنى دنباله
است، چون هر عمل خلافى یک نوع پىآمد و دنباله به عنوان مجازات اخروى یا دنیوى
دارد؛ این واژه، در قرآن 35 بار آمده است. 2. معصیت؛
به معنى
سرپیچى و خروج از فرمان خدا و بیانگر آن است که انسان از مرز بندگى خدا بیرون رفته
است؛ این واژه در قرآن 33 بار آمده است. 3. اثم؛ به معناى سستى و
کُندى و واماندن و محروم شدن از پاداشها است زیرا در حقیقت گنهکار یک فرد وامانده
است و مبادا خود را زرنگ پندارد؛ این واژه در قرآن 48 بار آمده است. 4. سیّئه؛
به معنى
کار قبیح و زشت است که موجب اندوه و نکبت گردد، در برابر «حسنه» که به معنى سعادت و
خوشبختى است؛ این واژه 165 بار در قرآن آمده است. 5. جُرم؛ در اصل به معنى
جدا شدن میوه از درخت و یا به معنى پست است، جریمه و جرایم از همین ماده مىباشد،
جرم عملى است که انسان را از حقیقت، سعادت، تکامل و هدف جدا مىسازد؛ این واژه 61
بار در قرآن آمده است. 6. خطیئه؛
غالبا به
معنى گناه غیرعمدى است. و گاهى در معنى گناه بزرگ نیز استعمال شده است، چنانکه آیه
81 سوره بقره و 37 سوره الحاقّه بر این مطلب گواه مىباشد؛ این واژه در اصل حالتى
است که براى انسان بر اثر گناه پدید مىآید و او را از طریق نجات، قطع مىکند، و
راه نفوذ انوار هدایت به قلب انسان را مىبندد.[1]؛
این واژه 22 بار در قرآن آمده است. 7. فسق؛ در اصل به معنى
خروج هسته خرما از پوسته خود مىباشد، و بیانگر خروج گنهکار از مدار اطاعت و بندگى
خدا است که او با گناه خود حریم و حصار فرمان الهى را شکسته و در نتیجه بدون قلعه و
حفاظ مانده است؛ این واژه 53 بار در قرآن آمده است. 8. فساد؛ به معنى خروج از
حد اعتدال است که نتیجهاش تباهى و به هدر رفتن استعدادها است؛ این واژه 50 بار در
قرآن آمده است. 9. فجور؛ به معنى دریدگى و
پاره شدن پرده حیا و آبرو و دین است که باعث رسوایى مىگردد؛ این واژه 6 بار در
قرآن آمده است.[2] 10. منکر؛
در اصل از
انکار به معنى ناآشنا است، چرا که گناه با فطرت و عقل سالم، هماهنگ و مأنوس نیست، و
عقل و فطرت سالم، آن را زشت و بیگانه مىشمرد؛ این کلمه 16 بار در قرآن آمده است و
بیشتر در عنوان نهى از منکر، طرح شده است. 11. فاحشه؛
به سخن و
کارى که در زشتى آن تردیدى نیست، فاحشه مىگویند. در مواردى به معنى کار بسیار زشت
و ننگین و نفرتآور به کار مىرود؛ این واژه 24 بار در قرآن آمده است. 12. خنث؛ به هر امر زشت و
ناپسند، خبیث گویند در مقابل «طیّب» به معناى پاک و دلپسند. این واژه در 16 مورد از
قرآن به کار رفته است. 13. شر؛ به معنى هر زشتى
است که نوع مردم از آن نفرت دارند، و بر عکس، واژه «خیر» به معنى کارى است که نوع
مردم آن را دوست دارند، این واژه غالبا در مورد بلاها و گرفتارىها استعمال مىشود،
ولى گاهى نیز در مورد گناه به کار مىرود، چنانکه در آیه 8 سوره زلزال به معنى گناه
به کار رفته است. 14. لَمَم؛
(بر وزن
قلم)، به معنى نزدیک شدن به گناه و به معنى اشیاى اندک است و در گناهان صغیره به
کار مىرود؛ این آیه در قرآن یک بار آمده است. 15. وِزر و
ثِقل؛ به
معنى سنگینى است و بیشتر در مورد حمل گناه دیگران به کار مىرود، «وزیر» کسى است که
کار سنگینى از حکومت را به دوش خواهد کشید، این واژه در قرآن 26 بار آمده است. گاهى
در قرآن واژه «ثقل» نیز که به معنى سنگینى است در مورد گناه به کار رفته است،
چنانچه آیه 13 سوره عنکبوت به این مطلب دلالت دارد. 16. حِنث؛
(بر وزن
جنس) در اصل به معنى تمایل به باطل و بازخواست آمده است و بیشتر در مورد گناه
پیمانشکنى و تخلف، بعد از تعهد، آمده است. این واژه دو بار در قرآن آمده است. 17. حرام؛
به معنى
ممنوع است، چنانکه لباس احرام لباسى است که انسان در حج و عمره مىپوشد و از یکسرى
کارها ممنوع مىشود. و ماه حرام، ماهى است که جنگ در آن ممنوع مىباشد و مسجدالحرام
یعنى مسجدى که داراى حرمت و احترام خاصى بوده و ورود مشترکین به آن ممنوع است؛ این
واژه حدود 75 بار در قرآن آمده است. این واژههاى
هفدهگانه هر کدام بیانگر بخشى از آثار شوم گناه و حاکى از گوناگونى گناه مىباشند،
و هر یک با پیام مخصوص و هشدار ویژهاى، انسانها را از ارتکاب گناه برحذر
مىدارند. اقسام
گناه: گناهان در یک
تقسیمبندى کلّى به دو گروهند: 1. گناهان صغیره
(کوچک)، 2. گناهان کبیره (بزرگ). خداوند متعال در قرآن
کریم مىفرماید: «إِنْ
تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ
نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَرِیماً»[3]؛
«اگر از گناهان بزرگى که از آنها نهى شدهاید اجتناب کنید بدىهاى شما را
مىپوشانیم و شما را در جایگاه خوبى وارد مىسازیم». و در جاى دیگر
مىفرماید: «وَ
وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمّا فِیهِ وَ یَقُولُونَ یا
وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلاّ
أَحْصاها»[4]؛
«و کارنامه [عمل شما در میان] نهاده مىشود، آن گاه بزهکاران را از آنچه در آن است
بیمناک مىبینى، و مىگویند: واى بر ما، این چه نامهاى است که هیچ [گناه] کوچک و
بزرگى را فرو نگذاشته، جز این که همه را به حساب آورده است». باید توجه داشت که
گناهى چون مخالفت فرمان خداوند متعال سنگین و بزرگ است از این روست که پیامبر گرامى
اسلام به ابوذر مىفرمایند: «لاَ تَنظُر إِلى صِغَرِ الخَطیئَةِ وَ لکِن
أُنظُر إلى مِن عَصَیتَه»[5]؛
«به کوچکى گناه نگاه نکن بلکه بنگر چه کسى را نافرمانى مىکنى!» و حضرت
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این مورد مىفرمایند: «أَشَدِّ الذنوب
ما استهان بِه صاحبُه»[6]؛
«بزرگترین گناهان آن معصیتى است که گناهکار آن را کوچک بشمارد». اما در عین حال این
موضوع با تقسیم گناهان به صغیره و کبیره منافاتى ندارد چرا که برخى از گناهان از
نظر آثار و پیامدها نسبت به یکدیگر به کوچک و بزرگ تقسیم مىشوند. پس صغیره و کبیره
صفتى نسبى است که در مقایسه میان گناهان و آثار و پیامدهاى آنها به دست مىآید
اگرچه هر گناهى با صرف نظر از مقایسه با سایر گناهان معصیتى بزرگ به شمار مىآید. امام باقر (علیه
السلام) در حدیثى معیار تشخیص کبیره را بیان کرده و مىفرمایند:
«کلّ ما اوعد اللّه عزّ و جل علیه النّار»[7]؛
«هر گناهى که خداوند براى آن وعده آتش دوزخ را داده باشد کبیره است». حضرت امام خمینى(ره)
در تحریرالوسیله شش معیار را براى تشخیص گناه کبیره معرفى کردهاند که عبارتند از: ـ هر گناهى که در شرع
وعده آتش دوزخ و یا مجازات براى آن داده شده است. ـ هر گناهى که در شرع
به شدّت از آن نهى شده است. ـ هر گناهى که از
منظر آیات و روایات همسنگ و یا بزرگتر از سایر گناهان کبیره معرفى شده است. ـ هر گناهى که عقل به
کبیره بودن آن اذعان کند. ـ هر گناهى که در
عرف مسلمانان کبیره تلقّى گردد. ـ هر گناهى که روایات
به کبیره بودن آن تصریح نمایند.[8] گناهان کبیره در کلام
امام صادق (علیه السلام) عمروبن عبید یکى از
علماى اسلام، به حضور امام صادق (علیه السلام) آمد، سلام کرد و سپس این آیه را
خواند: «الَّذِینَ
یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الاْءِثْمِ وَ الْفَواحِشَ»[9]؛
«نیکوکاران کسانى هستند که از گناهان بزرگ، و زشتى پرهیز مىکنند». سپس سکوت کرد و دنبال
آیه را نخواند؛ امام صادق (علیه السلام) به او فرمودند: چرا سکوت کردى؟! او گفت:
دوست دارم، گناهان کبیره را از کتاب خداوند بدانم. آنگاه امام صادق
(علیه السلام) گناهان کبیرهاى را که در قرآن آمده بیان نمودند: 1. بزرگترین
گناهان کبیره، شرک به خداست: قرآن مىفرماید:
«مَنْ
یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ»[10]؛
«کسى که براى خدا، شریک قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام مىکند». 2. ناامیدى از رحمت
خدا: «إِنَّهُ
لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ»[11]؛
«هیچ کس جز کافران از رحمت خدا، نومید نگردد». 3. ایمنى از مکر
(عذاب و مهلت) خدا: «فَلا
یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ»[12]؛
«از مکر خدا ایمن نشود، مگر مردم زیانکار». 4. عقوق (و آزار)
والدین: چنانکه قرآن از زبان
عیسى (علیه السلام) مىفرماید: «وَ
بَرًّا بِوالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبّاراً شَقِیًّا»[13]؛
«خدا دستور داده که به مادرم نیکى کنم و مرا زورگوى تیره بخت قرار نداده است». 5. کشتن انسانِ
بىگناه: «وَ
مَنْ یَقْتُلْ مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَ
غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً»[14]؛
«و هر کس فرد با ایمانى را از روى عمد، به قتل برساند مجازات او، دوزخ است که
جاودانه در آن مىماند، و خداوند بر او غضب کند و از رحمتش دور مىسازد و عذاب
عظیمى براى او آماده ساخته است». 6. نسبت نارواى زنا
به زن پاکدامن: «إِنَّ
الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤمِناتِ لُعِنُوا فِی
الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ»[15]؛
«کسانى که زنان پاکدامن و بىخبر (از هرگونه آلودگى) و با ایمان را متهم مىسازند،
در دنیا و آخرت، از رحمت الهى به دورند، و عذاب بزرگى در انتظارشان است». 7. خوردن مال یتیم: «إِنَّ
الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی
بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً»[16]؛
«همانا کسانى که اموال یتیمان را خورند، آنها در شکمهاى خود، آتش فرو مىبرند و
بزودى در آتش سوزان مىسوزند». 8. فرار از جبهه
جهاد: «وَ
مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ
مُتَحَیِّزاً إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ
وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»[17]؛
«و هر کس در آن هنگام (جنگ) به آنها پشت کند مگر در صورتى که هدفش، کنارهگیرى از
میدان براى حمله مجدد و یا به قصد پیوستن به گروهى (از مجاهدان) بوده باشد (چنین
کسى) گرفتار خشم پروردگار خواهد شد، و جایگاه او جهنم، و چه بد عاقبتى است». 9. رباخوارى: «الَّذِینَ
یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاّ کَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ
الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ»[18]؛
«کسانى که ربا مىخورند، برنمىخیزند مگر مانند کسى که شیطان با تماس خود، او را
همچون دیوانه، آشفته حال کرده است». 10. سحر و جادو: «وَ
لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الاْخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ»[19]؛
«قطعا دانستند که هرکس خریدار جادو شود، در آخرت، بهره خواهد بود». 11. زنا: «وَ
مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً. یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ
وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً»[20]؛
«هر کس که زنا کند، مجازاتش را خواهد دید، عذاب چنین کسى در قیامت، مضاعف گردد و با
خوارى، همیشه در آن خواهد ماند». 12. سوگند دروغ
براى گناه: «الَّذِینَ
یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ
لَهُمْ فِی الاْخِرَةِ»[21]؛
«کسانى که پیمان خود با خدا و سوگندهاى خود را به بهاى اندک مىفروشند، در آخرت،
بىبهرهاند». 13. خیانت در غنایم
جنگى: «وَ
مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ»[22]؛
«و هر که در غنیمت جنگى، خیانت کند، روز قیامت با آنچه خیانت کرده بیاید». 14. نپرداختن زکات
واجب: «یَوْمَ
یُحْمى عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ
ظُهُورُهُمْ»[23]؛
«در آن روز (طلاها و نقرهها را) در آتش دوزخ داغ و سوزان کرده و با آن صورتها و
پهلوها و پشتهایشان را داغ مىگذارند». 15. گواهى به دروغ،
کتمان: «وَ
مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ»[24]؛
«هر کس گواهى دادن را پنهان کند، قلبش گنهکار است». 16. شرابخوارى: «یا
أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ
الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ
تُفْلِحُونَ»[25]؛
«اى کسانى که ایمان آوردهاید، شراب و قمار و بتها و تیرهاى قرعه پلیدند و از عمل
شیطانند. پس از آنها دورى کنید باشد که رستگار شوید». 17. ترک نماز یا
واجبات دیگر به طور عمد: زیرا پیامبر
(صلىاللهعلیهوآله) فرمود: «من ترک الصّلاة
متعمّدا فقد بَرى من ذمّة اللّه و ذمّة رسولاللّه»[26]؛
«هر کس عمدا نماز را ترک کند از پیمان خدا و رسول خدا بیزارى جسته است». 18 و 19.
پیمانشکنى و قطع رحم: چنانکه خداوند
مىفرماید: «أُولئِکَ
لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ»[27]؛
«براى آنانکه (پیمان را مىشکنند و قطع رحم مىکنند) لعنت و خانه بد در آخرت، است». امام صادق (علیه
السلام) به اینجا که رسید، عمروبن عبید در حالى که از شدت ناراحتى، شیون مىکشید از
محضر آن حضرت خارج شد و مىگفت: «هلک من قال براءیه و
نازعکم فى الفضل و العلم»[28]؛
«به هلاکت رسید آن کس که به رأى فتوا داد، و در فضل و علم با شما، ستیز کرد». البته باید توجه داشت
که در میان گناهان کبیره برخى بزرگتر از بقیهاند از این روست که در برخى روایات
تعبیر «اکبر الکبائر»[29] آمده است و در بعضى روایات، عدد گناهان کبیره سه[30] و یا پنج[31] و یا هفت[32] و یا هشت[33] و یا نه[34] و یا یازده[35] و... ذکر شده است که البته این روایات با هم تعارض ندارند زیرا با توجه به تفاوت
آثار گناهان کبیره برخى بزرگترند و لذا در روایات به همین موارد اشاره شده است نه
این که روایات در مقام تعیین تعداد دقیق کبیره باشند. شماره پیامک 30001619 آمادهی
پاسخگویی به سؤالات دانشجویان محترم می باشد. پی نوشت ها : [1]. المیزان،
ج 1، ص 218. [2]. مفردات
راغب، ص 373. [3]. نساء 4،
آیه 31. [4]. کهف 18،
آیه 49. [5].
رضىالدین حسنبن فضل طبرسى، مکارم الاخلاق، ص 460، انتشارات شریف رضى، قم:
چ 4، 1412. [6].
نهجالبلاغه، ص 533، انتشارات دارالهجره، قم. [7]. شیخ
صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 569، مؤسه انتشارات اسلامى، چ 3، 1413. [8]. امام
خمینىره، تحریرالوسیله، ج 1، ص 274، انتشارات دارالعلم، قم: چ 5، 1366. [9]. شورى 42،
آیه 37. [10]. مائده
5، آیه 72. [11]. یوسف
12، آیه 87 [12]. اعراف
7، آیه 99. [13]. مریم
19، آیه 32. [14]. نساء
4، آیه 93. [15]. نور
24، آیه 23. [16]. نساء
4، آیه 10. [17]. انفال
8، آیه 16. [18]. بقره
2، آیه 275. [19]. بقره
2، آیه 102. [20]. فرقان
25، آیات 68 و 69. [21]. آل
عمران 3، آیه 77. [22]. آل
عمران 3، آیه 161. [23]. توبه
9، آیه 35. [24]. بقره
2، آیه 283. [25]. مائده
5، آیه 90. [26]. محمد
یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 287، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1365. [27]. رعد
13، آیه 25. [28].
محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 47، ص 19، بیروت: الوفاء. [29]. شیخ
طوسى، التهذیب، ج 4، ص 149، دارالکتب الاسلامیه، تهران: چ 4، 1365. [30].
دیلمى، ارشاد القلوب، ج 1، ص 185، انتشارات شریف رضى، چ 1، 1412. [31].
شیخ صدوق، الخصال، ج 1، ص 273، انتشارات جامعه
مدرسین، چ 2، 1403. [32].
کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 276، دارالکتب الاسلامیه،
تهران: چ 4، 1365. [33].
شیخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 411، انتشارت جامعه
مدرسین، چ 2، 1403. [34]. ابن
ابىجمهور احسائى، عوالى اللآلى، ج 1، ص 88، قم: سیدالشهداء، 1405. [35].
همان.
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.