بررسی طرح تجزیه‌ی کشورهای اسلامی(۲)؛ طرح تجزیه؛ راهکار مقابله با جهان اسلام  /

تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

کشورهای بزرگ اسلامی با توانمندی‌های لازم در مسیر توسعه و اکثریت جمعیتی که خواهان استقرار احکام اسلامی و مقابله با اسراییل هستند، در آینده‌ای نه چندان دور ضرورتاً تنها یک کابوس برای واشنگتن نخواهند بود. در این شرایط، تجزیه‌طلبی به عنوان یک راهکار در استراتژی آمریکا مطلوبیت خود را می‌یابد.


کشورهای بزرگ اسلامی با توانمندی‌های لازم در مسیر توسعه و اکثریت جمعیتی که خواهان استقرار احکام اسلامی و مقابله با اسراییل هستند، در آینده‌ای نه چندان دور ضرورتاً تنها یک کابوس برای واشنگتن نخواهند بود. در این شرایط، تجزیه‌طلبی به عنوان یک راهکار در استراتژی آمریکا مطلوبیت خود را می‌یابد. گروه بین‌الملل برهان/ یوسف سیفی؛ در قسمت اول از سلسله یادداشت‌های بررسی طرح تجزیه‌ی کشورهای اسلامی به دکترین‌های جرج دبلیو بوش و باراک اوباما در نوع مواجهه با خاورمیانه و عرصه‌ی عملی این سیاست خارجی امریکا در منطقه اشاره شد و در این قسمت تلاش خواهد شد تا با ذکر مثال‌هایی، مصادیق این طرح امریکایی مورد کندوکاو قرار گیرد. تجربه‌ی دوران استعمار در استراتژی خاورمیانه‌ای آمریکا تاریخ قرن بیستم شاهد مناسبی برای نوع نگاه غرب به مرزهای موجود در منطقه محسوب می‌شود. قرنی که وسیع‌ترین تقسیم‌های سرزمینی مبتنی بر منافع استعماری در آن رخ داده است و بیانگر نبود اصالت مرزهای موجود در سیاست‌های غرب است. این موضوع در سیاست کشورهای غربی نسبت به امپراتوری عثمانی قابل مطالعه است. انگلیس به عنوان طرف اصلی قرارداد «سایس پیکو» و عامل اصلی فروپاشی سرزمین‌های عثمانی در طول سال‌های پایانی قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم، مهم‌ترین مانع فروپاشی این امپراتوری به حساب می‌آمد و در مقابل روسیه به عنوان کشوری که خواهان استقلال سرزمین‌های اروپایی عثمانی است، قرار گرفته بود. اما همین کشور در یک چرخش سیاسی پس از جنگ جهانی اول و همراهی امپراتور عثمانی با آلمان‌ها، به یکی از مهم‌ترین عوامل نابودی عثمانی بدل می‌شود. مقام‌های انگلیسی در معاهده‌ی سایس پیکو پیش از آنکه نیروهای عثمانی در جنگ شکست بخورند و بر اساس طراحی خاورمیانه‌ی مطلوب غرب و با تطمیع اشراف عرب، سرزمین عثمانی را در خاورمیانه و شمال آفریقا به کشورهای متعدد جدای از هم تبدیل کردند. کشورهایی که به واسطه‌ی عدم رعایت حقوق قومیت‌های ساکن در منطقه، در طول سال‌های پس از استقلال، مرزهایی ملتهب داشته‌اند. [1] وضعیتی که در تجزیه‌ی دیگر کشورها مانند هند و ایران خودنمایی می‌کند و اسباب ایجاد کشورهای تازه تأسیسی شده است که، مرزهای بین‌المللی آن‌ها هیچ‌گاه استحکام لازم را نداشته‌اند. [2] اگر چه تجزیه‌ی کشورهای منطقه و دولت‌های جدید، توسط قدرت‌های بزرگ اروپایی صورت گرفته بود، اما ایالات متحده‌ی آمریکا پس از آغاز دوران استیلای دکترین جهانی بر استراتژی کلان این کشور، تقسیم‌های صورت گرفته را پذیرفت. در واقع سیاست حفظ ثبات و وجود خطر شوروی سابق باعث گردید که در طول سال‌های جنگ سرد، آمریکا در تلاش باشد تا وضع موجود مرزها در منطقه حفظ شود و این دقیقاً نقطه‌ی مقابل سیاست بلوک شرق بود. شوروی در مناطق مختلف با توجه به محدودیت‌هایی که در جذب رژیم‌های حاکم داشت، تلاش می‌کرد تا نظم موجود را متحول کند که حمایت از حزب دموکرات آذربایجان پس از پایان جنگ جهانی دوم، حمایت از تقسیم یمن به دو کشور شمالی و جنوبی و حمایت از جنبش جدایی طلب ظفار در عمان از جمله اقدام‌هایی است که مقام‌های شوروی در راستای تغییر ژئوپلتیک منطقه انجام دادند. اقدام‌هایی که بلوک غرب آن‌ها را بر خلاف استراتژی سد نفوذ تلقی می‌کرد. آمریکایی‌ها همچنین در این دوران بر اساس طراحی‌های امنیتی مبتنی بر استراتژی سد نفوذ و به کارگیری ظرفیت‌های منطقه‌ای در این راستا، در موارد مختلف تلاش کرده‌اند تا اختلاف‌های مرزی میان کشورهای منطقه به حداقل کاهش یابد. آمریکا در ابتدای جنگ سرد برای یک پیمان نظامی میان کشورهای همسو تلاش کرد که بعداً با عنوان سنتو معروف شد و انگلستان نیز در آن عضویت داشت. علاوه بر این استراتژی معروف به سیاست دو ستونی در خلیج‌فارس که بخش قابل توجهی از کار ویژه‌ی حفظ ثبات در منطقه را بر عهده داشت، با نزدیکی ایران و کشورهای عربی حاشیه‌ی خلیج‌فارس فرصت تحقق یافته بود. بنابراین منافع آمریکا ایجاب می‌کرد تا التهاب‌های مرزی میان کشورهای منطقه هیچ‌گاه به یک شرایط بحرانی نزدیک نشود. استقلال بحرین از ایران به عنوان یک مورد خاص نیز در همین راستا صورت گرفت. پس از فروپاشی شوروی، سیاست ثبات در منطقه‌ی خاورمیانه و شمال آفریقا بخش اعظمی از توجیه خود را از دست داد و اگرچه آمریکا و غرب با دشمن جدیدی به نام اسلام‌گرایی مواجه شده بودند، اما به اعتقاد کارشناسان، محدودیت‌های این دشمن جدید نسبت به اتحاد جماهیر شوروی و تحول اساسی ساختار نظام بین‌الملل به بلوک غرب این اجازه را می‌داد تا مبتنی بر شرایط جدید دست به تغییر و تحول در منطقه بزند. حمله‌ی آمریکا و متحدانش به عراق در 1991م. آغاز رویکرد جدید این کشور به منطقه محسوب می‌شود. اتفاقی که به حضور گسترده‌ی نیروهای آمریکایی در خلیج‌فارس و پیمان‌های گوناگون سیاسی و امنیتی با کشورهای عربی انجامید. در آغاز قرن جدید، سیاست تغییر در منطقه متأثر از حادثه‌ی 11 سپتامبر جانی تازه گرفت. آمریکا در سال‌های اولیه‌ی دهه‌ی گذشته با توجه به اهمیت دو کشور افغانستان و عراق سیاست تغییر را با حمله‌ی نظامی به اجرا درآورد. اما این تنها عملیاتی نبود که نیروهای آمریکایی آغاز کرده بودند. در سال 2003م. ستیزه‌جویان قبایل «دارفور» در سودان با حمله به تأسیسات دولتی و کشاورزان عرب این کشور، یکی از خون‌بارترین بحران‌های قرن بیست و یکم را رقم زدند. بحرانی که با واکنش شتاب‌زده‌ی دولت مرکزی روز به روز عمیق‌تر و وخیم‌تر از گذشته به حیات خود ادامه داد و در نهایت به تجزیه‌ی این کشور انجامید. [3] بحران دارفور اگرچه یک بحران داخلی در سودان محسوب می‌شود و از عوامل گوناگون داخلی سرچشمه می‌گیرد اما سیاست‌های غرب و به ویژه آمریکا در راستای تشدید بحران و ترغیب آن به سمت تجزیه‌ی این کشور غیرقابل چشم‌پوشی است. سیاست‌هایی که بیش از هر چیز در پاسخ به رویکردهای دولت مرکزی سودان ناشی شده است. آمریکا به طور مشخص با تأکید بر وجه بین‌المللی این بحران در طول سال‌های پس از 2003م.، زمینه‌ی پیچیده‌تر شدن و سیر آن را به سمت جدایی منطقه‌ی جنوب فراهم کرده است. در واقع بحران سودان و در نهایت تجزیه‌ی این کشور، صحنه‌ای دیگر از حضور ایالات متحده در منطقه به حساب می‌آید. صحنه‌ای که در کنار آنچه در خصوص ایران، افغانستان، عراق، لبنان و فلسطین، رخ داده، قرار می‌گیرد و تفاوت عمده‌ی آن با دیگر موارد مداخله‌ی آمریکا، دست‌یابی این کشور به اهداف از پیش تعیین شده است. طرحی که با عنوان «جدایی آفریقای مسلمان از مسیحی» از آن یاد می‌شود. [4] (سنایی، 1389) به عنوان یک طرح استعماری مرحله‌ی اول خود را با موفقیت طی کرده است. آمریکا بدون آنکه هزینه‌ی چندانی پرداخت کند و یا حتی یک مداخله‌ی بحث برانگیز در منطقه داشته باشد، منطقه‌ی غنی جنوب سودان را از استیلای دولت اسلام‌گرای خارطوم خارج کرده است. این وضعیت به طور طبیعی بیانگر کارایی این قبیل طرح‌ها برای مقابله با مجموعه‌ی دغدغه‌هایی است که برای آمریکا در منطقه وجود دارد. طرح تجزیه‌ی کشورهای منطقه افزون بر موفقیت در سودان، از جذابیت‌های دیگری نیز برای آمریکا برخوردار است. این جذابیت‌ها در واقع می‌توانند بیانگر قابلیت این طرح برای مقابله با اسلام‌گرایی باشد. پس از فروپاشی شوروی، سیاست ثبات در منطقه‌ی خاورمیانه و شمال آفریقا بخش اعظمی از توجیه خود را از دست داد و اگرچه آمریکا و غرب با دشمن جدیدی به نام اسلام‌گرایی مواجه شده بودند، اما به اعتقاد کارشناسان، محدودیت‌های این دشمن جدید نسبت به اتحاد جماهیر شوروی و تحول اساسی ساختار نظام بین‌الملل به بلوک غرب این اجازه را می‌داد تا مبتنی بر شرایط جدید دست به تغییر و تحول در منطقه بزند. تجزیه‌طلبی؛ راهکار جایگزین آنچه پیش از این در خصوص دکترین دو رئیس جمهور ایالات متحده گفته شد، بیانگر مجموعه سیاست‌های مشخصی است. بوش تلاش کرد تا با اتکا به نظریه‌ی جنگ پیش‌دستانه و پای‌بند نبودن به سنت خود محدود کنندگی آمریکا در مرحله‌ی اول با نیروی نظامی به تهدیدهای موجود در منطقه پاسخ دهد و در مرحله‌ی بعد زمینه‌های تهدید را با بازگشت به سیاست دموکراسی سازی پیگیری کند. سیاستی که در عمل نشان داد کارایی لازم را به خصوص در بلند مدت نخواهد داشت و دولت باراک اوباما را وادار کرده است تا از قابلیت‌های نظامی ایالات متحده به میزان قابل توجهی چشم‌پوشی کند و منافع این کشور را از راه ابزارهای جدیدی مانند ظرفیت‌سازی منطقه‌ای دنبال کند. رویکردی که به واسطه‌ی شرایط خاص نظام‌های سیاسی غرب‌گرا در منطقه با آینده‌ی مبهمی روبه‌روست. بیداری اسلامی و سرنگونی ساختارهای سیاسی حاکم در برخی کشورهای منطقه، موفقیت چندجانبه‌گرایی اوباما در منطقه را با سؤال‌های جدّی مواجه کرده است. ایجاد فضای باز سیاسی از گذشته تا کنون و به خصوص در 2 سال اخیر در جریان خیزش‌های مردمی، به واسطه‌ی اقبال عمومی به گروه‌های اسلام‌گرا، در اکثر موارد به توسعه‌ی منافع ایالات متحده منجر نشده است و به همین خاطر مجموعه طراحی‌هایی که در راستای ایجاد دموکراسی در خاورمیانه و شمال آفریقا دنبال شده‌اند نیز، نمی‌توانند برای آینده‌ی منافع آمریکا امید بخش باشند. این موضوع با در نظر گرفتن روند توسعه‌ی اجتماعی و سیاسی که به طور ناگزیر در دیکتاتوری‌های منطقه در حال وقوع است، می‌تواند سبب‌ساز تعمیق نگرانی‌های ایالات متحده از آینده‌ی خاورمیانه باشد. کشورهای بزرگ اسلامی با توانمندی‌های لازم در مسیر توسعه و اکثریت جمعیتی که خواهان استقرار احکام اسلامی و مقابله با اسراییل هستند، در آینده‌ای نه چندان دور ضرورتاً تنها یک کابوس برای واشنگتن نخواهند بود و تجزیه‌طلبی به عنوان راهکاری با پیشینه‌ی موفق در استراتژی کلان آمریکا معطوف به این شرایط، مهم‌ترین مطلوبیت خود را می‌یابد. دکتر «علی‌اکبر ولایتی»، وزیر اسبق امور خارجه‌ی ایران چند سال قبل از بروز خیزش‌های مردمی در کشورهای عربی معتقد است تجزیه‌ی کشورهای اسلامی راهکاری برای برون رفت آمریکا از شرایطی است که بیداری اسلامی برای این کشور پدید آورده است. به گفته‌ی او « دشمنان اسلام علاوه بر فشارهای سیاسی، نظامی و اقتصادی، 3 راه تجزیه‌ی کشورهای اسلامی، تحمیل جنگ و از بین بردن حکومت‌های مردمی را پیش گرفته‌اند... سنای آمریکا تجزیه‌ی کشور عراق را در شرایطی به تصویب می‌رساند که این مسئله هیچ ربطی به آن‌ها ندارد و آنان از این اقدام هدفی جز بهانه‌تراشی برای ماندن در این کشور و دامن زدن به اختلافات را دنبال نمی‌کنند.» [5] سنای آمریکا در سال 2007م. طرحی را به تصویب رساند که در آن کشور عراق به 3 منطقه‌ی سنی، شیعه و کرد نشین تقسیم می‌شود و به این مناطق خودمختاری اعطا می‌گردد. این طرح که توسط «جوزف بایدن» ارائه شده است، یک طرح پیشنهادی برای برون رفت از بحران‌های ناشی از اشغال این کشور در سال 2003م. است و نشان می‌دهد که تجزیه‌طلبی در منطقه حتی در نهادهای غیرامنیتی ایالات متحده نیز مورد پذیرش قرار گرفته است. [6] تصویب این طرح در سنا در واقع نشانگر اهمیت یافتن تجزیه‌ی کشورهای منطقه در نگاه مقام‌های آمریکایی طی سال‌های آغازین قرن جاری است و باعث می‌شود تا مجموعه اسناد موجود در این رابطه از حساسیتی دو چندان برخودار شوند. از جمله‌ی این اسناد طرح «برنارد لوئیس» برای تجزیه‌ی منطقه‌ی خاورمیانه و شمال آفریقاست که در دهه‌ی 1980م. تنظیم شده است. در ماه‌های آغازین جنگ عراق برضد ایران، «برژینیسکی» مشاور وقت امنیت ملی آمریکا از ضرورت اصلاح قرارداد «سایکس پیکو» خبر داد و به دنبال آن و همچنین به دستور وزارت دفاع آمریکا، «برنارد لوئیس» مأمور شد تا طرح مشهور خود را درباره‌ی از بین بردن وحدت قانونی مجموعه کشورهای اسلامی و عربی وضع کند و در این میان موظف گردید، برای هر یک از این کشورهای اسلامی و عربی طرح مجزا و مشخصی را تنظیم کند که کشورهایی چون عراق، سوریه، لبنان، مصر، سودان، ایران، ترکیه، افغانستان، پاکستان، عربستان سعودی و کشورهای حوزه‌ی خلیج‌فارس و شمال آفریقا را در بر می‌گرفت. «این طرح 13 کشور در منطقه را مورد بررسی قرار داده و متناسب با ساختارهای قومی و مذهبی و همچنین منافع ایالات متحده به تقسیم‌بندی آن‌ها در قالب‌های جدید پرداخته است. به عنوان مثال کشور مصر در طرح لوئیس به 4 قسمت تقسیم شده است: 1. منطقه‌ی سینا و شرق دلتا که «تحت نفوذ و کنترل یهود» خواهد بود؛ 2. یک کشور مسیحی به پایتختی اسکندریه که از جنوب با بنی‌سویف تا جنوب اسیوط و از غرب تا فیوم کشیده شده و حتی ممکن است خود شهر فیوم را نیز شامل شود. این کشور در امتداد خط بیابانی با گذر از دشت نطرون ادامه می‌یابد تا این منطقه را به اسکندریه مرتبط کند؛ 3. کشور نوبه که با پیوستن اراضی شمال سودان به آن به پایتختی شهر «اسوان» تشکیل می‌شود. این کشور از نوبه صعید مصر تا شمال سودان را دربرگرفته تا کشور نوبه در منطقه‌ی صحراى بزرگ را تشکیل دهد و با کشور بربرها که از جنوب مغرب تا دریای سرخ تشکیل خواهد شد، همجوار شود؛ 4. مصر اسلامی به پایتختی قاهره که در واقع از بازمانده‌ی مصر تشکیل می‌شود و البته تحت نفوذ و سیطره‌ی اسراییل خواهد بود. [7] (شهاب الدین، 3/8/90)(*) ادامه دارد.... پی‌نوشت‌ها: [1]. میرطاهر، رضا (1381) «تاریخچه شکل‌گیری اسراییل»، فصلنامه‌ی حضور، بهار، شماره‌ی 40. [2]. رجانیوز (91/3/8) «جهش ناگهانی آرای احمد شفیق/ وقتی اخوان چوب مماشات با ارتش را می‌خورد»، نمایه در: http://www.rajanews.com/detail.asp?id=127748 [3]. جباری، منصور و جلیل حاضر وظیفه قره‌باغ (1389) «ارزیابی دکترین مسئولیت در بحران دارفور سودان»، فصلنامه‌ی راهبرد، سال بیستم، بهار، شماره‌ی 58. [4]. سنایی، یوسف (1389) «آفریقای مسلمان از آفریقای مسیحی جدا می‌شود»، سایت خبری فرارو (89/8/3)، نمایه در: http://fararu.com/fa/news/59238/آفریقای-مسلمان-از-آفریقای-مسیحی-جدا-می‌شود [5]. ولایتی علی‌اکبر (1386) «ولایتی: تجزیه‌ی کشورهای اسلامی مهم‌ترین توطئه‌ی دشمنان است»، روزنامه‌ی کیهان، 8 آبان 1386، شماره‌ی 18936. [6]. دیلمی معزی، امین و مرتضی شجاع (1387) «آمریکا و راهبرد بازنگری در مرزهای سرزمینی در خاورمیانه»، فصلنامه‌ی اطلاعات سیاسی و اقتصادی، فروردین و اردیبهشت، شماره‌های 247و 248. [7]. شهاب‌الدین، فتحی (90/8/3) «تئوریسین آمریکا طراح خطرناک‌ترین طرح قرن»، خبرگزاری فارس، نمایه‌ی دی: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900725001257 *یوسف سیفی؛ کارشناس مسائل بین‌الملل/انتهای متن/۱۳۹۱/۶/۱ منبع: http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=3914 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image