شخصیت زن در اسلام /

تخمین زمان مطالعه: 22 دقیقه

من زنی هستم مقید به دین اسلام به تازگی نوع نگاه اسلام به شخصیت زن برایم سوال شده هر چه بیشتر پیش می روم برایم پیچیده تر می شود با اینکه شوهرم به من خیلی احترام می گذارد و شخصیت من را زیر پا له نمی کند ولی برای من شخصیتی که خدا داده مهم است و حس می کنم که خدا به من شخصیت زیادی نداده از این رو خودم را در مقابل مردان ذلیل حس می کنم و این برای من که با تربیت اسلامی بزرگ شدم و خودم را کمتر از مردان نمی دیدم، بسیار زیاد آزاردهنده است. چرا در قرآن به جز جاهای عمومی همیشه روی سخن با مردان است و گفته که با زنان چنین کنید و با زنان چنان کنید یا در بیانات ائمه(ع) زن تحقیر شده مثلا در نهج البلاغه و همیشه باید ما بیاییم و تفسیر آن را بخوانیم و خود را دلخوشکی بدهیم که اینجا منظور قرآن یا ائمه(ع) شاید این نبوده چرا آنها صریحا به ما شخصیت نمی دهند؟ چرا ما زنان باید این قدر دست و پا بزنیم تا برای خود شخصیت پیدا کنیم؟ چرا این قدر زن را تحقیر می کنند که اگر کفر نبود زن باید شوهرش را سجده می کرد، حالا دیگران باید بیایند و بگویند که منظور این بوده، چرا مردان چنین مسائلی ندارند؟ زندگیم مختل شده دیگر شوهرم را به مقدار زیاد دوست ندارم. امام خمینی(ره) از قول ائمه(ع) می گویند که زن باید نزد شوهرش ذلیلترین باشد من وجوب حکم صیغه و تعدد زوجات را قبول دارم ولی درباره تک همسری هیچ مدحی گفته نشده است باید گفته می شد که فقط در شرایط خاص این احکام اجرا شود لطفا جواب من را با حدیث بدهید نه با تفسیر، لطفا با حدیث به من شخصیت بدهید.


درپاسخ این سوال بسیار مهم واساسی توجه به چند نکته لازم است : الف )زن از دیدگاه اسلام بایسته است در این رابطه سخنان گهربار پیامبر اکرم(ص) آورنده اسلام ،نقل شود. این تعالیم ارزشمند در دشوارترین شرایط تاریخی برای زنان صادر شده است؛ یعنی، در زمانی که دختران را زنده به گور می کردند و زن را مانند کالا به ارث می بردند و مالک می شدند و او را از هر گونه حقی محروم می داشتند. پیامبر اکرم(ص) بدین وسیله بلندترین گام را در بدترین شرایط، برای احیای حقوق زن و پاس داشت کرامت انسانی وی برداشته است:1. «بهترین شما آن کسی است که نسبت به زن خود، سازگارتر و خیرخواه تر باشد و من از همه شما درباره زنان خیرخواه تر هستم». 2. «زنان همانا خواهران، مادران، خاله ها و عمه های شما هستند و ریشه وجود شما از آنان است و باید در اوج عاطفه و مهربانی با آنان رفتار شود». 3. «نسبت به زنان، با تقوا باشید و در رعایت حقوق آنان و توجه به ایشان، پرهیزگاری کنید؛ زیرا آنان امانت خداوند در دست شمایند و طبق دستور و قول پروردگار برای شما حلال و محرم شده اند. بر شما است که حقوق آنان را مراعات نمایید و عادلانه و طبق عرف زمانه و شأن زنان، زندگی ایشان را تأمین کنید». 4. «بهترین شما آن افرادی هستند که با زنان خود، خوب و خوش باشند». 5. «ملعون و بازملعون است آن کسی که در تأمین زندگی همسر خود، کوتاهی کند و حقوق خانواده را ضایع و آنان را ناراحت کند». احادیث، به نقل از بولتن اندیشه، ویژه زن، صص 355 ـ 354 از دیدگاه اسلام زن و مرد، هر دو از اشرف مخلوقات جهانند و هیچ تفاوتی از نظر اصل آفرینش و مقام و مرتبت، ندارند. آن دو، مکمّل و برطرف کننده نیازهای یکدیگرند. این که برخی زن را موجودی پست تر می دانند، تفکراتی موهوم و شیطانی است و از جهل و بی خبری مردم سرچشمه می گیرد. امید است بتوانیم با مطالعه آیات قرآن و احادیث اهل بیت(ع) با دیو جهل و بی خبری و اوهام مبارزه کنیم. (برای مطالعه بیشتر نگ: مظلومی، فضیلت زنان؛ علامه طباطبایی، زن در اسلام؛ شهید مطهری، نظام حقوق زن در اسلام )گفتنی است ، معرفى و تفسیر یک موجود از موجودات جهان در گرو شناخت کل نظام هستى است زیرا نظام هستى به عنوان یک مجموعه به هم پیوسته و در حال حرکت به سوى کمال مطرح است. نظام هستى، نظام احسن و اکمل است ولى هیچ موجودى را نباید جداى از کل آفرینش تفسیر کرد. مسأله جنسیت در نظام هستى، سریان دارد، ذکوریت و انوثیت مخصوص انسان نیست؛ بلکه در تمامى موجودات آفرینش حتى جمادات، گیاهان، حیوانات وجود دارد. اتم ها و الکترونها نیز بر گرد هسته مرکزى با همان خصوصیت جنسیت و زوجیت مى چرخند. زن نیز مانند مرد مى تواند مراحل عالیه کمال را طى کند. جایگاه زن در منطق وحى، بسیار بلند و بالاست و در قرآن از آفرینش زنان به عنوان «آیات الهى» یاد شده است «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا» (روم (30)، آیه 21.) زن نشانه رحمت و جمال و قدرت حق تعالى است، زن تجلیگاه جمال الهى خداوند رب العالمین است یعنى مربّى و هدایت کننده موجودات و پرورش دهنده آنهاست، زن نیز مربّى و هدایت کننده فرد و جامعه است. خداوند لطیف است، زن نیز مظهر لطف الهى و لطیف است به همین جهت انجام کارهاى سنگین و خشن و سخت مثل جهاد از آنان برداشته شده است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «نعم الولد البناتُ، مُلَطَّفاتٍ مُجَهَّزاتٍ، مونساتٍ، مبارکاتٍ، مُفلیّاتٍ»؛ چه خوب فرزندانى هستند، دختران زیرا آنان، موجوداتى لطیف و ظریف هستند (در آفرینش آنان نهایت حکمت و ظرافت و لطافت بکار برده شده است)». (وسائل الشیعه، ج 21، ص 362، چاپ بیروت؛ کلینى، الکافى، باب فضل البنات، ج 6، ص 4.) (مجهّزات) یعنى زنها براى مردان و اجتماع آماده به خدمت هستند (مونسات) یعنى زنها انیس هاى خوبى هستند و موجب انس و آرامش اند (مبارکات) یعنى مایه برکت خانواده و اجتماع هستند. ب) اشتراک تکوینى و تشریعى زن و مرد در قرآن اسلام بر خلاف آنچه در تاریخ و فرهنگ قرن هاى پیشین غرب و شرق گذشته است، على الاصول، زن و مرد را در امتیازات تکوینى و تشریعى، یکسان دانسته است. چند نمونه از این موارد، عبارتند از: 1. تساوى در ماهیت انسانى و لوازم آن، (نساء، آیه 1، شورى، آیه 11، حجرات، آیه 13، اعراف، آیه 189 و...). 2. تساوى در راه تکامل انسانى و قرب به خدا و عبودیت، (نساء، آیه 124، نحل، آیه 97، توبه، آیه 72، احزاب، آیه 35). 3. تساوى در امکان انتخاب جناح حق و باطل، کفر و ایمان، (توبه 67 و 68، نور، آیه 26، آل عمران، آیه 43 و...). 4. اشتراک در اکثر قریب به اتفاق تکالیف و مسؤولیت ها، گرچه به لحاظ فرهنگ محاوره هاى احیانا به صیغه مذکر بیان شده اند، (بقره، آیه 183، نور، آیات 2، 31، 32؛ مائده، آیه 38 و...). 5. استقلال اجتماعى، سیاسى و اعتقادى زنان و حق مشارکت، (ممتحنه، آیات 12، 10 و...). 6. استقلال اقتصادى زنان، حال آنکه غرب تا چند دهه پیش زن را مالک هیچ چیز نمى دانست، (نساء، آیه 33). 7. برخوردارى مادران از حقوق خانوادگى نظیر پدران،؛ بلکه حق مادر با توجه به زحمات و تکالیف و مسؤولیت هایش احیانا بیشتر است، (عنکبوت، آیه 8؛ اسراء، آیات 23 و 24؛ بقره، آیه 83؛ مریم، آیه 14؛ انعام، آیه 151، نساء، آیه 36؛ لقمان، آیات 15 و14؛ احقاف، آیه 15) و ده ها مورد دیگر. ج) تفاوت هاى ساختارى زن و مرداین بحث، سابقه اى حداقل 2400 ساله دارد. افلاطون با اعتراف به ناتوان تر بودن نیروهاى جسمى و روحى و عقلى زنان، این تفاوت ها را کمّى دانسته و مدّعى بود که زنان و مردان داراى استعدادهاى مشابهى هستند و زنان مى توانند همان وظایفى را عهده دار شوند که مردان عهده دار مى شوند و از همان اختیاراتى بهره مند گردند که مردان بهره مند مى گردند. بر خلاف وى، شاگردش ارسطو معتقد بود که نوع استعدادهاى زن و مرد متفاوت و وظایفى را که قانون خلقت به عهده هر یک از آنها گذاشته و حقوقى که براى آنها خواسته، در قسمت هاى زیادى با هم تفاوت اصولى دارد. (مطهرى، مرتضى؛ نظام حقوقى زن در اسلام، ص 172-170.) پروفسور «ریک» روانشناس مشهور آمریکایى که سالیان دراز به تفحص و جستجو در احوال زن و مرد پرداخته و نتایجى را به دست آورده است مى گوید: «دنیاى مرد با دنیاى زن بکلّى فرق مى کند، اگر زن نمى تواند مانند مرد فکر کند یا عمل نماید از این روست... زن و مرد جسم هاى متفاوت دارند. علاوه بر این احساس این دو موجود، هیچ وقت مثل هم نخواهد بود و هیچگاه یک جور در مقابل حوادث و اتفاقات عکس العمل نشان نمى دهند، زن و مرد بنا به مقتضیات جنسى رسمى خود، بطور متفاوت عمل مى کنند و درست مثل دو ستاره روى دو مدار مختلف حرکت مى کنند. آنها مى توانند همدیگر را بفهمند و مکمّل یکدیگر باشند ولى هیچگاه یکى نمى شوند و به همین دلیل است که زن و مرد مى توانند با هم زندگى کنند، عاشق یکدیگر شوند و از صفات و اخلاق یکدیگر خسته و ناراحت نشوند...». (همان (به نقل از مجله زن روز شماره 90، ص 178-176).) د) ملاک تفاوت هاى تشریعى میان زن و مرد با توجه به برخى تفاوت هاى تکوینى زن و مرد که مؤید به عقل و نقل و وجدان عمومى و تحقیقات علمى روان شناسى است، و نیز فطرى بودن آن به نحوى که ریشه در خلقت و آفرینش بشر دارد (نه تعلیمات فرهنگى که قابل زوال باشد) و لذا در طول تاریخ این واقعیت بچشم مى خورد و مقطعى و منطقه اى نبوده است، ازمنظر اسلام «تساوى میان زن ومرد» آرى، «تشابه» خیر ؛ قرآن کریم مى فرماید: «خلقکم من نفسٍ واحدةٍ». ) رسول اکرم(ص) فرمودند: «النّاس کلّهم سواء کأسنان المشط» یعنى مردم اعم از زن و مرد مانند دندانه هاى شانه با هم برابرند، اما لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانى، به هیچ رو تشابه صد در صد آنها در حقوق نیست. زن و مرد در حقوق عمومى و حقوق انسانى، برابرند اما آیا با توجه به تفاوت هاى موجود و غیر قابل انکار و غیر قابل زوال، نباید هیچگونه تقسیم کار و وظیفه و اختصاص کارکردى در میان باشد؟! تساوى، غیر از تشابه است، تساوى، برابرى است و تشابه، یکنواختى. اسلام هرگزا متیاز و ترجیح حقوقى و ارزشى براى مردان نسبت به زنان قائل نیست، البته با توجه به تلازم حق و تکلیف ممکن است بدلیل تکالیف بیشترى که بر عهده مردان گذاشته است احیانا اختیارات بیشترى نیز قائل شده باشد. اسلام با تساوى حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه و یکنواختى حقوق آنها مخالف است. باتوجه به این مطلب مهم اینک به تبیین چند مورد از تفاوت هاى حقوقى زن و مرد درنظام حقوقی اسلام اشاره می کنیم: اول. حق طلاق اینکه حق طلاق به مرد داده شده، دلیلش این است که بالاخره یک زندگى جمعى نیاز به مدیر دارد؛ اسلام نیز کسى را که کمتر در مقابل عواطف واحساسات تحت تأثیر قرار مى گیرد و از نظر مدیریت جمعى قوى تر است، به عنوان مسؤول اداره زندگى مشترک معرفى کرده و حتى نفقه و هزینه اداره این زندگى را هم بر او واجب نموده است. در اینکه نوع مردان از نظر مدیریت و انعطافپذیرى کمتر در برابر احساسات خام قوى تر از خانم ها هستند، شکى نیست. به عبارت روشن تر: زندگى مشترک نیاز به مدیریت دارد و یکى از شؤون این مدیریت مسأله اجراى طلاق و انفکاک است که از چند حال خارج نیست: 1. حق طلاق به دست مرد باشد، 2. حق طلاق به دست زن باشد، 3. هر دو به طور استقلالى این حق را دارا باشند، 4. این حق به دست هر دو به صورت اشتراکى باشد، 5. اصلاً حق طلاقى وجود نداشته باشد. فرض پنجم صحیح نیست؛ چرا که گاهى اوقات، جدایى و گسستن این رابطه به صلاح طرفین است. فرض چهارم هم معقول نیست و منافات با حکمت جعل قانون طلاق دارد؛ زیرا ممکن است یک نفر طالب طلاق و نفر دیگر طالب عدم آن باشد. فرض سوم آمار طلاق را بالا خواهد بُرد و این مسأله را بعضى از کشورهاى غربى تجربه کرده اند. فرض دوم هم با توجه به احساسات و عواطف فراوان خانم ها علاوه بر اینکه آمار طلاق را بالا مى برد (زیرا از نظر آمار غالباً خانم ها تقاضاى طلاق را دارند) باعث سستى کانون محبت خانواده نیز مى گردد و محبت زن را در دل مرد کاهش مى دهد. در نتیجه بهترین فرض صورت اول است؛ البته محدودیت هایى براى مرد در اعمال این حق در شریعت و قانون در نظر گرفته شده که مانع از ضایع شدن حقوق خانم ها مى گردد. علاوه بر این در شرایطى نیز زن حق طلاق دارد که مانع ظلم به وى مى شود، از جمله طلاق وکالتى، طلاق قضایى و طلاق توافقى. بنابراین چنین نیست که راه به کلى براى زن بسته باشد. این مسأله نکات دیگرى نیز دارد. نکته دیگر اینکه این مسأله از احکام امضایى صرف نیست و شارع در آن تأسیس هایى دارد. افزون بر آن احکام امضایى شارع نیز مانند احکام تأسیسى ثبات و دوام دارد و قابل تغییر نیست. دوم. ارث ؛ مسأله ارث و دیه زن در نظام حقوقى اسلام جزئى از کل است و نگاه به آن به صورت گسسته و بى ارتباط با دیگر اجزاى این مجموعه راهزن اندیشه و موجب برداشت هاى ناصواب مى شود، بنابراین نمى توان این احکام را جدا از مجموعه نظام خانواده در اسلام مورد توجه قرار داد. دیه و ارث زن در همه موارد کمتر از مرد نیست،؛ بلکه در مواردى کاملاً یکسان و در مواردى ارث زن بیش از مرد است، از جمله: 1. دیه زن در کمتر از ثلث با مرد برابر است. 2. میراث پدر و مادر یا بستگان مادرى، بین زن و مرد یکسان است. هم چنین در کلاله امى طرف مادرى برطرف پدرى مقدم مى شود و اگر زن نسبت به میت نزدیکتر از مرد باشد، چیزى به مرد نمى رسد. 3. اگر در مواردى ارث و دیه زن کمتر از مرد مى باشد، این مسأله مبتنى بر مصالحى در نظام خانوادگى و روابط زن و مرد مى باشد و در مقابل نه تنها به نیکوترین وجهى جبران شده است،؛ بلکه اساساً حقوق زن در چنین نظامى بسیار بیش از مرد و فراتر از چیزى است که در «فمنیسم» غربى وجود دارد. توضیح اینکه: الف. اسلام در شرایطى به زن حق ارث بردن داد که به کلى زن از این حق محروم بود و نه تنها از مرد ارث نمى برد،؛ بلکه خود همچون کالایى به ارث برده مى شد. ب. اسلام به زن استقلال اقتصادى داد و او را در تصرف دارایى خود استقلال بخشید. ج. علاوه بر استقلال اقتصادى، اسلام در هیچ شرایطى زن را موظف به تأمین نیازمندى هاى خود و خانواده قرار نداده است. بنابراین دارایى هاى خود را در هر راه مشروعى مى تواند صرف کند و در عین حال براى رفع نیازمندى هاى خود تأمین جداگانه دارد؛ یعنى، نفقه او در هر حال بر عهده مرد است و اگر خودش نیز درآمد اقتصادى داشته باشد مالک شخصى آن درآمدها است و موظف نیست که آنها را در جهت نیازمندى هاى خانواده و یا حتى نیازمندى هاى خود صرف کند، لیکن مرد در هر حال موظف است که نیازهاى زن را تأمین نماید، بنابراین شرایط جدید زندگى با احکام اسلام هیچ تعارضى ندارد. ه. اسلام دو حق اقتصادى براى زن بر عهده مرد قرار داده است: 1. مهریه؛ که افزون بر اصل مهریه، حق تعیین میزان آن نیز به دست خود زن مى باشد. 2. نفقه؛ نفقه و تأمین مالى نیازمندى هاى زن در زندگى نیز بر عهده مرد است. اما در کشورهاى غربى و داراى نگرش فمینیستى که در تبلیغات پرهیاهوى جهانى خود را بزرگترین حامیان حقوق زن قلمداد مى کنند، چه مى گذرد؟ در آنجا: اولاً. چیزى به نام حق نفقه وجود ندارد و زن نیز مجبور است براى تأمین معاش خود به تلاش و فعالیت بپردازد. در حالى که در حقوق اسلامى زن اگر کارى هم بکند، درآمد بالایى نیز کسب کند دارایى اش براى خودش محفوظ است و تأمین نیازمندى هاى او بر عهده مرد است. ثانیاً. در جهان غرب شخص مى تواند با وصیت خود، شخص واحدى را وارث تمام دارایى خود بگرداند و اندکى از آن را به زن ندهد. شگفت اینجا است که در موارد متعددى دیده شده است که ثروتمندان بزرگى تمام دارایى خود را طبق وصیت براى گربه یا سگ خود به ارث نهاده اند و تمام اعضاى خانواده را از آن محروم ساخته اند! در حالى که در حقوق اسلامى میراث میت براساس حکم معین الهى تقسیم و توزیع مى شود و کسى نمى تواند زن و فرزند را از حقوق خود محروم سازد. بنابراین اگر مشاهده مى شود که در مواردى در حقوق اسلامى دیه و یا میراث زن نصف مرد مى باشد ازاین رو است که مرد باید دارایى خود را براى زن به مصرف برساند، در حالى که چنین وظیفه اى براى زن مقرر نشده است. علامه طباطبایى در تفسیر گرانسنگ «المیزان» مى نویسد: «نتیجه این گونه تقسیم ارث بین مرد و زن آن است که در مرحله «تملک»، مرد دو برابر زن، مالک مى شود. ولى در مرحله «مصرف»، همیشه زن دو برابر مرد بهره مى برد. زیرا زن، سهم و دارایى خود را براى خود نگه مى دارد ولى مرد باید نفقه زن را نیز بپردازد و در واقع نیمى از دارایى خود را صرف زن مى کند». (المیزان فى تفسیر القرآن، ج 4، ص 215.) سوم ) تفاوت دیه زن ومرد وحکمت آن در مورد حکمت تفاوت دیه زن و مرد مى توان گفت: به دلیل وظیفه مهمى که به طور معمول مردان در اقتصاد خانواده و اداره آن برعهده دارند، خسارتى که با فقدان یک مرد متوجه خانواده شود، غالباً بیشتر از خسارتى است که با فقدان یک زن پیش مى آید. بنابراین در مواردى که مردى در برابر زنى قصاص مى شود با پرداخت نیمى از دیه قاتل به خانواده او خسارتى که از ناحیه عدم حضور مرد متوجه آنها مى شود جبران مى گردد. حکم پرداخت دیه به بازماندگان قاتلى که به جرم کشتن زنى اعدام شده است از حقوق اولیاى قاتل به حساب مى آید. در اینجا تنها جایگاه اقتصادى و تولیدى قاتل و مقتول در نظر گرفته شده است و ارزش انسانى آنها به هیچ وجه مورد معامله قرار نگرفته است. اگر مردى که مسؤولیت اقتصادى جمعى را به عهده دارد، زنى را به قتل رسانده که مسؤولیتى نداشته و دو جایگاه اقتصادى مخالف داشته اند، نمى توان بدون در نظر گرفتن حقوق و زندگى اعضاى خانواده اش او را اعدام کرد. با قصاص قاتل و پرداخت نصف دیه به اولیاى آن، حق اولیاى مقتول و بازماندگان قاتل، هر دو تأمین مى شود. پرداخت دیه به بازماندگان قاتل به مفهوم تفاوت انسانى و ارزشى قاتل و مقتول نیست. زیرا که در این حکم، اولیاى مقتول و حق آنها در یک سوى قضیه قرار دارد و بازماندگان و افراد تحت تکفل قاتل در سوى دیگر قضیه هستند و آن افراد گناهى نکرده اند و نباید از نظر مالى مجازات شوند. با مراجعه به روایات و فتاواى فقها مى توان همین نکته را فهمید که دریافت نصف دیه قاتل از سوى اولیاى زن مقتول، از حقوق بازماندگان قاتل - اعم از زن و مرد - است نه از حقوق قاتل تا دلیل برترى ارزش و شخصیت او باشد. قریب به اتفاق فقها پرداخت دیه به قاتل را قبول ندارند، بلکه فقهاى بزرگى چون شیخ مفید و شیخ طوسى و بسیارى از فقهاى دیگر تصریح کرده اند که نصف دیه را به ورثه قاتل بدهند نه به خود قاتل. بنابراین در اینجا تقابل بین مرد و زن به تنهایى نیست تا بگوییم نسبت به حقوق و شخصیت زنان ستم شده است. و نیز دیه، علامت ارزش انسانى یا درجه قرب به خداوند نمى باشد. مسلماً این تحلیل که بر مبناى اقتصادى تحلیل شده، برداشتى عقلى است و تنها مى توان آن را حکمت حکم دانست و نه علت آن. بنابراین نمى تواند مبناى توسعه، تضییق و یا تغییر احکام قصاص و دیات گردد. تا با تغییر شرایط اجتماعى و خانوادگى زنان، احکام تغییر یابند. زن و دیه متفاوت دیه در اسلام بر معیار ارزش معنوى انسان مقتول نیست.؛ بلکه یک دستور خاصى است که ناظر به مرتبه جسم و بدن انسان مى باشد. دلیل این ادعا با توجه به آیات و روایات به خوبى قابل فهم است. اسلام در بسیارى از موارد بین افرادى که داراى اختلاف درجه علمى یا عملى اند اعم از زن و مرد، تساوى را نفى مى کند و در عین حال دیه آنها را مساوى مى داند. مثلا درباره تفاوت عالم و جاهل (زمر (39)، آیه 9.) مجاهد قائم و غیرمجاهد قائم (نساء (4)، آیه 95.) مؤمنین قبل از فتح مکه با کسانى که بعد از فتح مکه اسلام آوردند (حدید (57)، آیه 10.) آیات قرآن صریحاً به آن اشاره مى کند. قرآن کریم با تصریح به عدم تساوى ارزش هاى الهى افراد یادشده و با اصرار بر تفاوت معنوى آنان تصریح به تساوى آنان در قصاص و دیه دارد و در این باره راجع به تساوى همگان چنین مى فرماید: «وکتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس و العین بالعین و الأنف بالأنف و الأذن بالأذن و السن بالسن و الجروح قصاص فمن تصدق به فهو کفاره له» (مائده (5)، آیه 45.) «و مقرر کردیم بر ایشان که جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بینى در برابر بینى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان مى باشد و زخم ها به همان ترتیب قصاص دارند و هر که آن را ببخشد پس کفاره (گناهان) او خواهد بود». یعنى هر انسانى اعم از زن و مرد در قبال انسان دیگر خواه زن و مرد قصاص مى شود چه اینکه قصاص اجزا و جراحت ها نیز مساوى است، لیکن همین عموم یا اطلاق در آیه دیگر تقیید و تخصیص مى پذیرد زیرا خداوند در آیه دیگر چنین فرمود: «یا ایها الذین آمنو کتب علیکم القصاص فى القتلى الحر بالحر و العبد بالعبد و الأنثى بالأنثى» (بقره (2)، آیه 178.)؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید! درباره کشتگان، بر شما قصاص مقرر شده: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن». آیت الله جوادى آملى در توضیح دو آیه شریفه مزبور مطلبى دارد: «با این آیه عموم یا اطلاق آیه قبلى تخصیص یا تقیید مى پذیرد، یعنى زن در قبال زن قصاص مى شود نه مرد و حکم دیه هم در اسلام با تفاوت بین زن و مرد تدوین شد. اما از جهت ارزش هاى معنوى ممکن است زنى بیش از مرد مقرب نزد خدا باشد.بنابراین تساوى دیه عالم و جاهل نه از ارج و منزلت عالم مى کاهد و نه بر مقام جاهل مى افزاید و نیز تفاوت دیه مرد و زن نه بر منزلت مرد مى افزاید و نه از مقام زن مى کاهد، زیرا برخى از تفاوت هاى مادى و مالى هیچگونه ارتباطى به مقام هاى معنوى ندارد، و هیچ تلازم عقلى یا نقلى بین دیه و کمال معنوى وجود ندارد تا هر اندازه دیه بیشتر شود، قداست روح مقتول و تقرب وى نزد خدا افزون تر باشد چون حکم کلامى قتل ناظر به ارزش معنوى انسان مقتول است لذا قتل عمدى مرد یا زن مؤمن از جهت بحث هاى کلامى یکسان است یعنى اگر قتل عمدى مؤمن عذاب ابد یا دراز مدت را به دنبال دارد هرگز فرقى بین آنکه مؤمن مقتول عمدى زن باید یا مرد وجود ندارد، چه اینکه از جهت لزوم کفاره هیچ فرقى بین قتل زن و مرد نیست یعنى در قتل عمدى کفاره جمع بین آزاد کردن برده و روزه شصت روز و اطعام شصت مسکین واجب است و در قتل غیرعمد کفاره به نحو ترتیب نه به نحو جمع و نه به طور تخییر، واجب مى شود و از این لحاظ فقهى نیز فرقى بین قتل زن و مرد نیست» (ر.ک: آیت الله جوادى آملى، زن در آینه جمال و جلال، ص 356.)بنابراین، کسى نمى تواند بگوید چون دیه زن نصف دیه مرد است، زن نصف مرد ارزش دارد. عظمت و ارزش انسان به صفات و کسب مراتب علمى و عملى وابسته است و در این جهت مرد و زن یکسانند. قرآن مجید مى فرماید: «پس پروردگارشان دعاى آنان را اجابت کرد [و فرمود] من عمل هیچ صاحب عملى از شما را، از مرد یا زن که همه از یکدیگرند، تباه نمى کنم.» («فَاستَجابَ لَهُم رَبُّهُم أَنِّى لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ أَو أُنثى بَعضُکُم مِن بَعضٍ». (آل عمران(3)، آیه 195).) «هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاکیزه اى حیات [حقیقى ]بخشیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مى دادند، پاداش خواهیم داد.» («مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَةً وَ لَنَجزِیَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ ما کانُوا یَعمَلُونَ». (النحل (16)، آیه 97).) «و کسانى که کارهاى شایسته کنند مرد باشند یا زن، در حالى که مؤمن باشند، آنان داخل بهشت مى شوند، و به قدر گودى پشت هسته خرمایى مورد ستم قرار نمى گیرند.» («وَ مَن یَعمَل مِنَ الصّالِحاتِ مِن ذَکَرٍ أَو أُنثى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّةَ وَ لا یُظلَمُونَ نَقِیراً». (النساء (4)، آیه 124).) «هر که بدى کند، جز به مانند آن کیفر نمى یابد و هر که کار شایسته کند مرد باشد یا زن در حالى که ایمان داشته باشد، آنان داخل بهشت مى شوند و در آنجا بى حساب روزى مى یابند.» («مَن عَمِلَ سَیِّئَةً فَلا یُجزى إِلاّ مِثلَها وَ مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّةَ یُرزَقُونَ فِیها بِغَیرِ حِسابٍ». (غافر (40)، آیه 40).) بنابراین، ارزش انسان به انسانیت او و نائل شدن وى به مراتب والاى قرب الهى است. در این جهت جنسیت نقشى ندارد؛ زن و مرد یکسانند و چه بسا زنان از استعداد بهترى برخوردار باشند. دیه به معناى قیمت نهادن شخص و شخصیت نیست. بدین سبب، اگر یکى از شخصیت هاى بزرگ علمى یا سیاسى کشور در جریان یک قتل غیر عمد کشته شود، دیه اش با دیه کارگر ساده اى که این گونه جان باخته، برابر است. کسى نمى تواند بگوید چون فقدان آن شخصیت خلأ بزرگى در جامعه ایجاد مى کند، دیه اش بیش تر است! چنان که قتل عمد گناهى بسیار بزرگ است و در این زمینه زن و مرد تفاوت ندارند. قرآن کریم مى فرماید: «هر کس کسى را - جز به قصاص قتل یا [به کیفر ]فسادى در زمین - بکشد، چنان است که گویا همه مردم را کشته باشد.» («مَن قَتَلَ نَفساً بِغَیرِ نَفسٍ أَو فَسادٍ فِى الأَرضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً وَ مَن أَحیاها فَکَأَنَّما أَحیَا النّاسَ جَمِیعاً». (مائده (5)، آیه 32).) این بودتنها تصویرکلی ازدیدگاه اسلام درموردزنان . طبیعی است که تبین جامع نظریه اسلام درمورد حقوق زن وجایگاه ان ها دراین مختصرنمی گنجدآشنایی بیشترنیازمندمطالعه تحقیق وپرسش بیشتر است ضمنا براى دستیابى به جامعه ایده آل و برجسته شدن نقش زنان رعایت قوانین اسلام، ایجاد سازمان هاى حمایتى زنان و شناختن حقوق مدنى آنان در امر ازدواج، خانواده، گزینش شغل و آزادى بیان، تربیت فرزند، پیشگیرى از افسردگى و اضطراب، بهداشت روح و روان، امرى ضرورى است. اگر نگرش هاى اسلام نسبت به مسایل زنان به خوبى مورد پژوهش و اجرا قرار گیرد زنان به حقوق مطلوب و آرمانى خویش خواهند رسید. نگرش مثبت دین به زنان و کمک در بارور کردن آنان و بستر سازى جهت رشد و پرورش علم و ایمان آنان و تغییر نگرش برخى از مردان نسبت به زنان و همچنین تغییرات اساسى در ساختار فرهنگ ها و سنت هاى غیر اسلامى مى تواند زمینه هاى احقاق حقوق زنان را فراهم سازد. براى آگاهى بیشتر ر.ک: الف. مطهرى، مرتضى، نظام حقوق زن در اسلام؛ ب. جوادى آملى، عبدالله، زن در آیینه جمال و جلال؛ پ. کمالى، سیدعلى، قرآن و مقام زن؛ ت. مهرپور، حسین، بررسى میراث زوجه در حقوق اسلام و ایران؛ ث. صبحى محمصانى، قوانین فقه اسلامى، ج 1 ترجمه: جمال الدین جمالى محلاتى ج. الهامى، داود، روشنفکر و روشنفکرنما؛ ح. ربانى خلخالى، زن از دیدگاه اسلام؛ خ. محمدرضا زیبایى نژاد - محمد تقى سبحانى، درآمدى بر نظام شخصیت زن در اسلام. -------------------------------------------------------------------------------- .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image