خطای حضرت موسی(ع) در انتخاب افراد /

تخمین زمان مطالعه: 3 دقیقه

استدلال شیعه بر امامت علی (ع) آن است که امام باید معصوم باشد ؛ و معصوم را جز خدا نمی شناسد. پس جز خدا کسی نمی تواند امام را تعیین کند. حتّی انبیاء نیز بدون وحی خدا معصوم را نمی شناسند. لذا انبیاء نیز ، اگر از سوی خدا به آنها وحی نشود ، قادر نخواهند بود مصداق امام را تعیین کنند. بلکه اگر وحی نباشد ، انبیاء حتّی از تشخیص قطعی مومن از غیر مومن نیز عاجزند. لذا در جایی که اذن استفاده از علم غیب را ندارند ، مثل مردم عادی به تکلیف ظاهری خود عمل می کنند. خداوند متعال از حضرت موسی (ع) خواست که هفتاد نفر از بهترینهای قوم خود را انتخاب نموده با خود به میقات آورد.


استدلال شیعه بر امامت علی (ع) آن است که امام باید معصوم باشد ؛ و معصوم را جز خدا نمی شناسد. پس جز خدا کسی نمی تواند امام را تعیین کند. حتّی انبیاء نیز بدون وحی خدا معصوم را نمی شناسند. لذا انبیاء نیز ، اگر از سوی خدا به آنها وحی نشود ، قادر نخواهند بود مصداق امام را تعیین کنند. بلکه اگر وحی نباشد ، انبیاء حتّی از تشخیص قطعی مومن از غیر مومن نیز عاجزند. لذا در جایی که اذن استفاده از علم غیب را ندارند ، مثل مردم عادی به تکلیف ظاهری خود عمل می کنند. خداوند متعال از حضرت موسی (ع) خواست که هفتاد نفر از بهترینهای قوم خود را انتخاب نموده با خود به میقات آورد. امّا خداوند متعال به او خبر نداد که کدام یک از آنها بهترین هستند. لذا حضرت موسی(ع) نه بر اساس علم غیب ، بلکه بر اساس اعمال ظاهری افراد دست به گزینش آنها زد. امّا معلوم شد که آنها آنچنان که در ظاهر می نمودند ، در باطن ، مومنان حقیقی نبوده اند. در این جریان تکلیف شرعی حضرت موسی (ع) از سوی خداوند متعال آن بود که بر اساس ظواهر و شواهد ، هفتاد نفر را برگزیند ؛ که آن حضرت نیز دقیقاً امر خداوند متعال را اطاعت نمود. لذا حضرتش نه گناه نمود و نه اشتباهی کرد. چون افرادی که او انتخاب نموده بود ، طبق شواهد ظاهری ، عابدترین افراد جامعه بودند. خداوند متعال نیز از حضرت موسی(ع) نخواسته بود که مومنان حقیقی را انتخاب کند. چون اگر چنین امری به موسی(ع) می شد ، تکلیف مالایطاق بود. چون هیچ کس بدون دریافت وحی از سوی خدا نمی تواند ، با قطع و یقین ، مومن حقیقی را از مومن غیر حقیقی تشخیص دهد. باید دانست که انبیاء (ع) عمدتاً مکلّف به ظاهر بودند و تا زمانی که خداوند به آنها اذن نداده بود از علم غیب مدد نمی جستند. لذا رسول خدا (ص) با اینکه منافقان را می شناخت ولی با آنها معامله ی مسلمان می کرد. و زمانی که شترش گم می شد مثل افراد عادی دنبال شترش می گشت. و اینها منافاتی با عصمت ایشان ـ علیهم السلام ـ ندارد. چون در این حالت آنها به تکلیف ظاهری خود عمل می کنند و عمل به تکلیف ، نه گناه است و نه سهو و خطا. عصمت آن است که نبیّ خدا نه ترک طاعت خدا می کند و نه در تشخیص تکلیف شرعی خویش به خطا می رود ؛ نه در دریافت و حفظ و ابلاغ وحی خبط و خطایی از او سر می زند. پس اگر به او اذن ندادند که با علم غیب ، شتر گم شده اش را بیابد مکلّف است که مثل مردم عادی دنبال شترش بگردد. و اگر امر شد که مومنان قوم خود را بیاور ! مکلّف است که طبق شواهد و قرائن افراد را انتخاب کند. و اگر در مسند قضاوت نشست ، تا به او اذن استفاده از علم غیب را نداده اند وظیفه دارد که طبق قواعد قضایی حکم صادر کند. پس او به تکلیف خود عمل می کند و عمل به تکلیف نه تنها منافاتی با عصمت ندارد بلکه لازمه عصمت است. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image