جایگاه مشورت /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

مشورت چه جایگاهی در اسلام دارد؟ آیا معصومین(ع) هم مشورت می کردند؟


روی اهمیتی که شور و مشورت در حلّ مشکلات دارد، قرآن مجید به پیامبر اکرم(ص) دستور می‌دهد که در امور مختلف زندگی به شور و مشورت بپردازد چنانکه می‌فرماید: «وشاوِرهم فِی‌الاَمر فَاذا عزَمت فَتوکَّل عَلی‌الله اِنَّ اللهَ یُحب المُتوکِلین؛ آل عمران/159 در تصمیمات خود با آنان به مشورت بپردازد، و هر موقع تصمیم گرفتی به خدا توکل بنما، خداوند کسانی را که به او توکّل می‌نمایند دوست می‌دارد». خداوند در آیة دیگری افراد با ایمان را چنین توصیف می‌کند: « والَذِین استَجابوا لِزبِّهم و اَقاموا الصَلاه و اَمرهُم شُوری بینهم و مِمّا رَزقناهم یُنفقون؛ شوری/38 کسانی که به ندای پروردگار خود پاسخ مثبت گفتند و نماز را به پا داشته‌اند و اساس تصمیم و کارهای آنان را شور و مشورت تشکیل می‌دهد و از آنچه ما روزی کرده‌ایم انفاق می‌نمایند». پیامبر نه تنها مردم را به چنین روش امر نمود بلکه در طول زندگی خود فرمان خدا را در مواردی پیاده کرد. در جنگ بدر که هنوز با دشمن روبرو نشده بود برای پیشروی در بیابان بدر، و مقابله با دشمن با یاران خود مشاوره نمود و به آنان چنین فرمود:«اَشیروا إِلیّ أیّها الناس؛ نظرهای خود را در موضوع نبرد با قریش بیان کنید» ، آیا پیش برویم و با دشمن بجنگیم یا از این نقطه باز گردیم؟ سران مهاجرین و انصار دو نظر متضاد دادند ولی پیامبر سرانجام نظر انصار را پذیرفت. (سیرة‌‌ابن هشام 1/615؛ مغازی واقدی/48) در جنگ بدر پیران قوم طرفدار قلعه‌داری و توقف در مدینه بودند، که با پرتاب تیر و سنگ از برجها و پشت‌ بامها از شهر دفاع کنند، در حالیکه جوانان، طرفدار نبرد در بیرون شهر بودند. و نظر پیران را، روش زنانه تلقی می‌کردند. در این‌جا پیامبر(ص) نظر دوّم را انتخاب کرد. (سیرة‌ابن هشام 2/63؛ مغازی واقدی 1/209) در جنگ خندق پیامبر شورای نظامی تشکیل داد و پیشنهاد سلمان را دربارة کندن خندق دور نقاط آسیب‌پذیر مدینه پذیرفت و اجرا کرد.(تاریخ کامل 2 / 122) در جنگ طائف به اشاره و تصویب برخی از افسران ستاد لشگر را از نقطه‌ای به نقطة دیگر منتقل نمود.(مغازی واقدی 3/925) ولی باید توجه نمود، که آیا تنها شور و تبادل افکار می‌تواند گره از کار بگشاید یا اینکه باید قبلاً رئیس متنفذی چنین جلسه‌أی را تشکیل دهد و از مجموع نظرات و آرا، نظر واحدی را که از دیدة او واقع‌بینانه‌تر است اتخاذ نماید، و به مورد اجرا بگذارد. معمولاً در جلسات مشاوره، افکار و نظریات مختلفی ابراز می‌گردد، و هر فردی از نظریة خویش دفاع نموده و آرای دیگران را تخطئه می‌کند، در این جلسه رئیس مسلّمی لازم است که آرا را روی هم بریزد، و از مجموع آنها نظرواحد و قاطعی را اتخاذ نماید و در غیر این صورت جلسه مشورت بدون اخذ نتیجه به پایان می‌رسد. اتّفاقاً در نخستین آیه‌أی که به پیامبر دستور می‌دهد با یاران خویش مشاوره نماید پس از امر به مشاوره، به پیامبر چنین خطاب می‌کند: «فَاذا عَزمتَ فَتوکل عَلی الله؛ وقتی تصمیم گرفتی بر خدا توکّل بنما». منظور از این خطاب این است که به پیامبر برساند که پس از مشورت یگانه مرجعی که باید تصمیم بگیرد و رأی واحدی را اتخاذ نماید شخص پیامبر است و لذا باید پیامبر تصمیم بگیرد و به خدا توکل نماید. پیشوای جمعیت، که جلسه مشاوره به فرمان او تشکیل یافته، چه بسا ممکن است در برابر انظار افراد نظر ثالثی را که به نظر وی «اصلح» است انتخاب کند. چنانکه پیامبر گرامی در صلح «حدبیه» با افکار عمومی یاران خود مخالفت کرد و قرارداد صلحی میان مسلمانان و قریش بت‌پرست بست و اعتراض آنان را نسبت به اصل صلح و یا برخی از موارد آن نادیده گرفت و مرور زمان نیز ثابت کرد که عمل پیامبر به نفع مسلمانان بوده است.(سیرة ‌ابن هشام 1/615) مشاوره در اسلام با مشاوره در حکومتهای دمکراسی که تصویب قوانین و مقررات کشور در اختیار مجلس شوروی و سنا است و رئیس دولت فقط مجری منویات نمایندگان دو مجلس باشد فرسنگها فاصله دارد. در اینجا رئیس حکومت، که شخص پیامبر اکرم(ص) است، ملزم به پیروی از افراد اکثریت و یا اقلیت نیست، بلکه تصمیم نهایی و اتخاذ آخرین نظر، خواه با رأی اعضای جلسه موافق باشد یا مخالف، با خود پیامبر گرامی است و همان‌طور که گفته شد پس از برگزاری مراسم مشورت به پیامبر دستور می‌دهد که با توکل به خدا، تصمیم بگیرد و پیش برود. دربارة آیة دوّم مطلب نیز به همین قرار است. آیة دوّم تبادل افکار را از صفات برجستة جامعة با ایمان می‌داند ولی هرگز جامعة با ایمان در زمان پیابر خالی از رئیس مطلق و نافذ نبود، و به حکم عقل و خرد پس از درگذشت وی نیز نباید خالی بماند، و آیه ناظر به چنین محیطهایی است که مشکل تعیین زمامدار را پشت سر گذارده، سپس در مسائل دیگر به مشاوره و تبادل نظر می‌پردازند. از این بیان روشن می‌گردد که استدلال برخی از دانشمندان اهل تسنن به وسیله این آیات بر صحّت انتخاب خلیفه از طریق مشاوره، کاملاً غیر موجه است. زیرا همان‌طور که گفته شد آیات مزبور ناظر به محیطهایی است که در آنجا مشکل تعیین فرماندار حل شده است و به فرمان او جلسة مشورتی تشکیل یافته تا در امور دیگر مسلمانان به تبادل نظر بپردازند؛ خصوصاً آیة نخست که صریحاً به پیامبر که در رأس مسلمانان قرار گرفته است خطاب می‌کند که پس از مشاوره باید تصمیم بگیرد و آن را به مورد اجرا گذارد. گذشته از این، مراجعه به افکار عمومی در موردی است که از طرف خداوند بزرگ وظیفة مسلمانان تعیین نشده باشد، در این جا است که می‌توانند وظیفة خویش را از طریق تبادل نظر، بدست آورند ولی در موردی که از طریق تنصیص، وظیفة همگانی تعیین شده باشد در چنین موردی دیگر برای مشاوره موضوعی نیست. از این نظر هنگامی که «حباب منذر» به حضور پیامبر رسید و خواستار انتقال ستاد لشگر به نقطة دیگر گردید، او به پیامبر رو کرد و گفت: «فان کان عن أمر سلمنا و إن کان عن‌الرأی فالتأخّر عن حصنهم؛ (مغازی واقدی 3/925) هرگاه در این مورد امر الهی و دستور خاصی رسیده است ما سخنی نداریم و اگر از موارد دیگر است که می‌توان آنجا نظر داد، به نظر ما صلاح این است که ستاد را از حدود قلعة دشمن عقب ببریم». موضوع خلافت و جانشینی امام امیرمؤمنان از مسایلی است که دلایل نقلی زیادی آن را ثابت و روشن کرده است و پیامبر به فرمان خدا در موارد بسیار، همچون یوم‌الدّار، غدیر خم، و بستر بیماری، بر خلافت و جانشینی او تصریح نموده است؛ بنابراین، چگونه می‌توان مسئله تعیین جانشین را از طریق مشاوره حل نمود. آیا این کار جز اجتهاد در برابر نص، و ابراز نظر در مقابل دلیل و حکم قطعی الهی چیز دیگری است؟! قرآن مجید در ضمن آیه‌أی به این حقیقت اشاره می‌کند: هنگامی که زید، پسر خواندة پیامبر، همسر خود (زینب) را طلاق داد، پیامبر به فرمان خداوند با زینب ازدواج کرد. این موضوع برای مسلمانان گران آمد، زیرا در دوران جاهلیت پسر خوانده حکم خود پسر حقیقی را داشت، همان‌طور که ازدواج با همسر پسر نسبی زشت و حرام بود ازدواج با همسر پسرخوانده نیز قبیح و ناروا شمرده می‌شد. آنان انتظار داشتند که پیامبر گرامی(ص) پیرو آرا و نظریات آنان گردد، در حالیکه پیامبر این کار را به فرمان خدا آن هم برای کوبیدن سنتهای غلط انجام داده بود، و بدیهی است که در مورد فرمان الهی مراجعه به افکار عمومی موضوعی ندارد. از این روی، قرآن کریم در آیة زیر دخالت افراد را در مواردی که فرمان الهی وظیفة خاصی تعیین کرده باشد بشدت محکوم می‌کند و می‌فرماید: «وَما کان لِمؤمن و لا مُؤمِنه اَذا قَضی اللهُ و رَسولَه أَمراً أَن یکون لَهم الخیره مِن أَمرهم و مَن یَعص الله و رسوله فَقد ضَلَّ ضَلالاً بَعیدا؛ احزاب/36 هنگامی که خدا و رسول او در موردی حکم کردند دیگر برای هیچ مرد و زن مؤمنی در امور خویش اختیاری نیست (وباید از فرمان خداوند پیروی کنند) وهرکس از فرمان خدا و پیامبر او سرپیچی کند آشکارا گمراه شده است». آیة الله جعفر سبحانی،رهبری امّت به نقل از سایت تبیان .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image