تفاوت استعداد ها و ظرفیت ها /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

سلام علیکمبعضا برخی منکر این امر می شوند که ظرفیت وجودی انسان بخشی دارد که انتصابی است. و تماما ظرفیت و مقامات انسان را اکتسابی می دانند. ایا دلایل و روایات قانع کننده در این باره وجود دارد؟ همه انسان ها یکسان نیستند که اگر یکسان بودند تمام تصمیمات و اعمال و تفکرات یکسان داشتند و به نظر بنده در بن مایه یا هم متفاوت اند.


در این که انسانها از حیث استعداد فرقهایی باهم دارند شکّی نیست ؛ همانگونه که در تفاوت جسمانی آنها تردید نتوان نمود. البته باید دانست که ممکن است شما در موضوعی دیگر استعداد داشته باشید که دوست شما در آن موضوع ضعیف و یا بدون استعداد باشد.یکی استعداد ریاضی دارد ، آن دیگری استعداد هنر دارد، سومی استعداد کار عملی دارد و ... . گذشته از این مطلب، هر کسی به اندازه تلاشی که می کند اجر و پاداش می گیرد یعنی شما که در یک مساله به ظاهر ضعیف تر هستید، در صورتی که تلاش بیشتری برای رسیدن به نتیجه داشته باشید، از تحسین و پاداش بیشتری برخوردار می شوید( به نسبت کسی که با تلاش کمتر، به جهت استعداد بیشتر، به نتیجه رسیده است). و مطلب دیگر اینکه خوبی و بدی استعدادها، چیزی است که در نظر ما اینچنین جلوه می کند و ممکن است که به اشتباه حکم کرده باشیم.اما چرا خداوند در کیفیت خلقت انسان ها تفاوت قرار داده؟تفاوت در کیفیت خلقت انسان ها نتیجه و لازمه حتمى نظام مندى و قانون مندى جهان هستى است؛ یعنى : ۱- نظام خلقت، نظام علت و معلول است و هیچ معلولى بدون علت به وجود آمدنى نیست، وتخلف هیچ معلولى از علت تامه اش ممکن نیست (اصل ضرورت علّى). ۲- رابطه علت و معلول داراى مکانیسم معین است. چنان نیست که از هر علتى، هر معلولى ایجاد شود، به تعبیر دیگر هر علت معینى معلول معینى دارد (اصل سنخیت علت و معلول). اگر دو اصل فوق با ژرفکاوى دقیق فلسفى مورد بررسى قرار گیرد مشخص خواهد شد که مثلاً بینا یا نابینا تولد یافتن یک فرد، لازمه مجموعه عللى است که در به وجود آوردن وى دست داشته اند. در این امور عوامل بسیار متعددى دخیلند، حتى کیفیت آمیزش والدین، زمان، مکان، روحیات و حالات روانى، وضعیت جسمى، نوع و مقدار غذاهایى که مصرف کرده اند و... هریک به سهم خود نقشى در کیفیت تکوین جنین ایفا مى کنند. ممکن است پرسش شود که آیا خداوند نمى تواند باتفاوت چشمگیرى که همه این عوامل دارند تأثیر همه را یکسان سازد؟ پاسخ آن است که چنین چیزى سر از تناقض درمى آورد؛ زیرا لازمه آن این است که علت باشد و تأثیر نکند وعلت بودن و تأثیر نکردن تناقض آمیز است و یا معلولى بدون علت پدید آید و لازمه آن این است که کل طرح نظام آفرینش به هم بخورد؛ زیرا در این صورت پدید آمدن هر چیز از هر امر نامربوطى محتمل مى شود و آن گاه است که از علف خوردن بز، باید ابوعلى سینا پدید آید!!البته هر کس که در این دنیا امکانات بیشترى دارد مسؤولیت بیشترى هم متوجه اوست. اگر کسى اندامى زیبا و یا استعداد خوب دارد، در قبال آن مسؤولیت بیشترى هم دارد. علاوه بر آن خطرات فزون ترى نیز او را تهدید مى کند. کسى که در قله کوه است، اگر پرتاپ شود بیشتر آسیب مى بیند تا کسى که چند مترى از کوه بالا رفته است. بنابراین تکلیف و مسؤولیت هر فرد به میزان عقل و دیگر امکانات خداداى او بستگى دارد.البته باید به این نکته توجه داشت که ما در مقام مقایسه، دچار قضاوت هایى مى شویم که اصولى و حساب شده نیستند. براى مثال هندوانه اى که سى کیلو وزن دارد و هندوانه اى یک کیلو، آیا به هندوانه یک کیلویى ظلم شده است؟! خیر، آن هنداونه در شرایطى قرار داشته که بیش از یک کیلو امکان رشد نداشته، ولى هنداونه دیگر در شرایط مناسب ترى قرار داشته و رشد بیشترى کرده است. هیچ تبعیض و بى عدالتى هم صورت نگرفته است. هندوانه یک کیلویى کمال خودش را داراست. خواهید گفت، چرا خداوند شرایط رشد را متفاوت قرار داده است؟ آیا بهتر نبود در تمامى زمین و تمامى نقاط هندوانه ها یک شکل و اندازه و رنگ مى شدند؟! روشن است که در این صورت باید ما جهانى را فرض کنیم که همه چیز آن یکنواخت و یک سطح است و هیچ حرکتى هم در آن مشاهده نمى شود؛ زیرا همه چیز در رتبه اعلاى خود قرار دارند. این جهان، جهان ماده و طبیعت و حرکت است و لازمه چنین وضعیتى اختلاف مراتب و درجات است. حال به محیط انسانى باز مى گردیم، از نظر برخی معناى عدالت آن است که همه افراد بشر در یک سطح و یک شکل باشند؛ مثلا همه زیبارو خوشگل باشند ؛ آیا در این صورت زیبایى معنا داشت؟! وقتى همه زیبا باشند دیگر زیبایى قابل شناسایى نیست. گذشته از این چرا فقط زیبا؟ بهتر نبود همه بوعلى سینا و انیشتن و ... بودند که در این صورت عالم و دانشمند نیز فاقد معنا بود و اگر چنین حالتى در موجودات عالم بود که همه چیز مرتبه اى از کمال به صورت مساوى قرار داشتند. جهان یخبندانى بود که هیچ حرکت و تلاشى در آن تحقق پیدا نمى کرد. برادر عزیز زشت ترین و ناقص ترین افراد بشر نیز از هستى برخوردارند و در پلکانى از کمال ایستاده اند و به نوبه خود خانه اى از جدول حیات را پر کرده اند. آدمی، زنده به عقاید و مرام و باورهای خویش است و در راستای آنچه باور دارد عمل می کند. اگر باور بر عدل الهی آنگونه که گفته شد در کمون وجود و عمق جان ما رسوخ کرده باشد هرگز، نه برخورداری از نعمت های الهی و یا آنچه نعمت می پنداریم می تواند موجب طغیان گردد و نه محرومیت از آنچه نعمت می شماریم می تواند ما را به انزوا طلبی و افسردگی بکشاند. چه می دانیم که آدمی جهت رسیدن به اهداف دنیوی و بهرمندی، بدنیا نیامده است. هدف از خلقت او، بندگی است و این بندگی چه در موقعیت عالی اجتماعی باشد چه در پائین ترین و چه در برجسته ترین پایگاه اقتصادی باشد و چه در سافل ترین درجه، باید انجام بگیرد. چه همانگونه که بیان شده است هیچیک از این برخورداریها و محرومیت ها، نشان برتری و پائین تری نیست. و هر شخصی به آنچه دارد آزموده می شود. لذا اگر این اندیشه بر وجود او حاکمیت پیدا کند و با این ذهنیت زندگی نماید و به تعبیر دیگر، باورهای اسلامی بر حیات او دامنِ گسترده داشته باشد هرگز نباید نشاط خود را از کف دهد و سر بر زانوی غم گذارد، چون می داند که هر شخصی بی تردید از برخی نعمت ها محروم است و اینگونه نیست همگان از تمام نعمت ها و در عالیترین مرتبه ی آن برخوردار باشند. شاید شنیده باشید که سقراط فیلسوف یعنی آنکه به اندیشه خود دهها قرن جهان اندیشه را منور ساخته است زشت ترین انسان در زمان خود و حتی بنابر عقیده برخی زشت ترین فیلسوف و اندیشمندی است که جهان تاکنون به خود دیده است. اگر انزوا طلبی و از کف دادن نشاط و فعالیت چاره کار بود او هرگز به این همه یافته عقلی دست پیدا نمی کرد و جهان را اینگونه مدهوش نمی نمود. به راستی اگر حتی عدالت را نپذیریم چاره کار چیست؟ آیا با غمزدگی زیبا می شوم و نقص مرتفع می گردد و اگر چاره کار این بود، آن اندیشمند همیشه زنده تاریخ تعقل بشری می بایست چنین می کرد که نکرده است.براى درک بهتر این مطلب، به چند نکته اساسى به طور مختصر اشاره مى شود:۱. مفهوم عدل: معناى لغوى عدل، برابرى و برابر کردن است و در عرف به معناى رعایت حقوق دیگران در برابر ظلم (تجاوز به حقوق مردم) است. در تعریف «عدل» آمده است: «اعطاء کل ذى حق حقه»؛ «دادن به هر صاحب حقى، آنچه سزاوار او است».معانى دیگرى نیز براى عدل ذکر شده است؛ لیکن معنایى از عدل که به خداوند نسبت مى دهیم، عبارت است از فیض عام و بخشش گسترده در مورد همه موجوداتى که امکان هستى یا کمال معیّنى را دارند؛ بدون هیچ گونه امساک و خوددارى. به عبارت دیگر عدل الهى بیان دیگرى از حکمت و عنایت او است.۲. البته هر کس که در این دنیا امکانات بیشترى دارد مسؤولیت بیشترى هم متوجه اوست.لازمه عدل، برابر قرار دادن همه انسان ها یا همه اشیا نیست. براى مثال معلم عادل، کسى نیست که همه شاگردان را - خواه کوشا باشند و خواه تنبل - یکسان امتیاز دهد؛ بلکه او باید هر یک از شاگردان را به اندازه استحقاقشان ستایش یا نکوهش کند.پس مقتضاى حکمت و عدل الهى، این نیست که همه مخلوقات را یکسان بیافریند. اقتضاى حکمت این است که جهان را به گونه اى خلق کند که موجودات مختلف متناسب با قابلیت و لیاقت خود در جهت هدف نهایى باشند. در این رابطه اجزاى عالم را نباید گسسته و جدا از یکدیگر در نظر گرفت؛ بلکه باید آنها را به صورت مجموعه اى نظام مند ارزیابى کرد که هر عضوى، جزئى از یک کل است.در یک مجموعه، هر جزء موقعیت خاصى دارد که برحسب آن، کیفیت خاصى را دارا مى شود.جهان چون چشم و خط و خال و ابروست که هر چیزى به جاى خویش نیکوستاساساً اگر تفاوت وجود نداشته باشد، کثرت و تنوع نیز نخواهد بود و اگر کثرت و تنوع نباشد، دیگر مجموعه و نظام، مفهومى نخواهد داشت. اگر همه انسان ها مرد، یا همه موجودات از یک نوع و همه اجزاء یک نوع مشابه باشند و یکنواختى محض حاکم باشد، دیگر جهانى به این نظم و زیبایى وجود نخواهد داشت.۳. تفاوت موجودات لازمه نظام علّت و معلولى است. بدین معنا که هر معلولى، علتى خاص و هر علتى، معلول مخصوص دارد. در حقیقت هر موجودى در نظام علت و معلول، جاى مشخص و مقامى معلوم دارد؛ یعنى، آن معلول، معلول شى ء معین و آن علّت، علّت شى ء معین است.نبودن نظام معین در بین موجودات، مستلزم این است که هر موجودى بتواند منشأ ایجاد هر چیزى بشود و هر چیزى از هر چیز دیگر به وجود آید؛ مثلاً اثر یک شعله کبریت با اثر خورشید برابرى کند. بنابراین ارتباط هر علّت با معلول خود و ارتباط هر معلول با علتش، از ذات علت و معلول برمى خیزد.به تعبیر دیگر هر موجودى در مرتبه خود، مانند سلسله اعداد است که نفى مرتبه هر عدد، مساوى با نفى وجود آن است. براى مثال اگر خواسته باشیم عدد پنج بر مقدارى بیش از شش دلالت کند، آن دیگر عدد پنج نیست.همین طور پیدایش معلولى برتر از کمالات علت تامه اش، مساوى فقدان آن معلول و حتى نبود آن علت است.۴. در جهان ماده، بر پایه اسباب و مسببات ویژه اش، اصطکاک و تزاحم در ذات آن نهفته است و تصویر ماده، منهاى این ویژگى، نفى وجود آن است. آتش در هر کجا باشد، اثر ویژه اش سوزاندن است؛ خواه در کلبه و مسجد باشد، خواه در خانه و مغازه. بنابراین نمى توان انتظار داشت که جهان ماده - خارج از نظام علیت - کارى را صورت دهد؛ مثلاً الکل فقط در فرد الکلى اثر بگذارد، نه در نسل او. یا بیمارى سل شخص مبتلا را از پاى درآورد و در محیط پیشگیرى نشده اثر نگذارد. چنین انتظارى از جهان طبیعت، انتظارى بى جا است. معناى نفى تزاحم در عالم ماده، این است که خداوند تنها به آفرینش مجردات اکتفا ورزد و طومار ماده را در هم پیچد. نتیجه این گمانه، نادیده گرفتن خیرات عظیمى است که در این بخش از هستى وجود دارد.۵. با توجه به نظام علّت و معلولى و اصطکاک و تزاحمات عالم ماده، وجود تفاوت ها و نقص و ضعف ها، هر یک در جاى خود ضرورى و اجتناب ناپذیر است و هر تغییرى در آنها، مستلزم تغییر در سلسله طولى نظام عالم و بر هم زدن کل هندسه عالم است. در عین حال تفاوت هاى طبیعى موجود دوگونه است:الف. تفاوت هاى ناوابسته به دانش و آگاهى و اراده بشرى (این گونه تفاوت ها تغییرناپذیر است)؛ب. تفاوت ها و نقصان هاى وابسته به جهل و دانش و اراده بشر.بسیارى از ناگوارى هایى که در محیط زندگى - به خصوص در بستگان و فرزندان به وجود مى آید - معلول ناآگاهى انسان، از قوانین طبیعت و یا احکام الهى است. طبق تحقیقات به عمل آمده، قسمت عظیمى از معلولیت هاى جسمى و روانى فرزندان، معلول ناآگاهى و احیاناً بى مبالاتى والدین است.معمولاً انسان آگاه و مقید به اصول زندگى، از اولاد سالم ترى برخوردار مى شود. این گونه از ضعف و نقصان ها، با رشد آگاهى و عملکرد صحیح انسان قابل رفع و اصلاح است.۶. در برابر پاره اى از نقصان ها و رنج ها، رحمت واسعه الهى ایجاب مى کند که گرفتاران و رنجدیدگان بى گناه را از طریق پاداش هاى اخروى بقره (۲)، آیه ۱۵۵. و یا تخفیف در مسئولیت ها و احکام نور (۲۴)، آیه ۶۱. و مکلّف ساختن دیگران در اعانت و همکارى با آنان جبران سازد.افزون بر آنچه گذشت رازهاى دیگرى در تفاوت موجودات هست که رعایت اختصار ما را از ذکر آنها معاف مى دارد جهت آگاهى بیشتر بنگرید:الف. شهید مطهرى، عدل الهى، بحث راز تفاوت ها، (تهران: صدرا).ب. محمد حسن قدردان قراملکى، خدا و مسأله شر، (قم: دفتر تبلیغات اسلامى)..نکته دیگر که باید گفت اینکه، پرسش های دیگری هم در این زمینه ممکن خواهد بود، مانند این که: آیا بهتر نبود خداوند از ازل، کسی را نمی آفرید؟ آیا ممکن است نظام عالمِ مادیِ و به دنبال آن برزخ و قیامت، بدون تفاوت ها و مراتب تکوینی که از لوازم جدایی ناپذیر قوانین و سنت های حاکم بر آن است، پدید آید؟ آیا انسان می تواند بدون این که کار خوب یا زشتی انجام دهد، نتیجه ی آن ها را ببیند؟ به دیگر سخن، آیا می توان نظامی را تصور کرد که بدون پیمودن مراحل دنیایی و تکلیف ها و عملکردهای انسان و بدون تحقق یافتن اطاعت یا عصیان، خداوند هر کس را بخواهد به بهشت یا دوزخ بفرستد؟پاسخ اجمالی به این پرسش چنین است: لازمه ی چنین امری آن است که نظام کنونی نباشد: یعنی نه دنیایی باشد و نه موجود مختاری به نام انسان. هم چنین پیامبر و راهنما، امام و تکلیف و اطاعت و عصیانی در کار نباشد. این فرض، یکی از دو مشکل زیر را پدید خواهد آورد:۱. اصلا چیزی پدید نیاید و آفریدگار، چیزی را نیافریند که این محال است.۲. بعضی بخش های این جهان مانند بهشت و دوزخ بدون مقدمه و بدون علت، آفریده شوند: زیرا بهشت، معلول کردار نیک انسان و همان ثواب ها است و دوزخ، نماد همان کردار بد و عذاب های انسان است.ـــــــــــــــــــــ .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image