کلام /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

در حدیثی است که امام علیه السلام میفرماید: ما ائمه هر چه خدا دارد را داريم، فقط خدا خالق است و ما مخلوق. آيا اين حديث درست است و اگر درست است چطور میشود آن را فهم کرد؟


شناخت در هر چيزي فرع عمل و اعتقاد است، در اين حديث و يا امثال آن که درباره ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ آمده است، اگر شناخت صحيح از ائمه ـ عليهم السلام ـ داشته و جايگاه آنان در عالم و نظام آفرينش به خوبي درک شود، اين حديث درست به نظر مي آيد و هيچ گونه زمينه رد کردن آن نمي باشد. با اين وصف، اگر شناخت صحيح به دست نيامد، يا ترديدي در اين گونه احاديث پيش مي آيد، يا آن را حکم به جعل مي کند. امام باقر ـ عليه السلام ـ فرموده است: «فهم (برخي) احاديث ما بسيار مشکل و قناعت دادن به آن بسيار سنگين است». و اين حديث از آن احاديث سخت و فهم آن براي هرکس مشکل و سنگين است. لذا اين حديث نه غلط است و نه قابل رد؛ بلکه حديثي صحيح است و امّا آن هم جز از راه مباني عرفاني قابل فهم نخواهد بود. مطالبي در اين زمينه ارائه مي گردد، اميد است که اين حديث را تبيين نمايد. خلافت الهي: يکي از جايگاه هاي مهم در نظام هستي، جايگاه خلافت الهي است. و اين جايگاه، مخصوص انبياي الهي و ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ است. از اينکه خداوند موضوع خلافت را با فرشتگان در ميان گذاشت و فرمود: «... من در روي زمين خليفه قرار مي دهم». معلوم است که موضوع خلافت از اهميّت ويژه برخوردار است. از نکات مهمّي که درباره خلافت الهي در زمين مطرح است، آن است که خداوند در عالم مظهري بايد داشته باشد. بدين معنا که انسان کامل، يعني انساني که از نظر استعداد وجودي توان آن را داشته باشد که اسماء و صفات خدا بر او ظاهر گردد. او محل تدبير و اراده خداوند در عالم قرار گيرد، و هر چه را خداوند خواسته باشد از اين طريق در عالم ظاهر گردد؛ اگر اين معنا در خلافت لحاظ نشود، به تعبير امام سجاد ـ عليه السلام ـ «بالا و پايين همه در حضور خداوند است». وقتي چنين باشد، ديگر خليفه لازم نيست. بنابراين مظهريت است که خلافت را معنا مي کند. بنابراين، عرفا بر آن هستند که سرآغاز پيدايش خلافت الهي، از ظاهر شدن کليد غيبي پديده آمده است. ظهور اين کليد غيبي باعث به وجود آمدن موجودات ديگر در عالم گرديد اين کليد غيبي از اسم «الله» که جامع جميع صفات خداوند است، بر روح و حقيقت «محمدي » تجلي گرديد. بنيّه و حقيقت آن حضرت بعد از ذات باري، مبدأ و آغاز عالم شدند. کليد غيبي در مخلوق اول که همان روح نوري «محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ » است ظاهر گرديد؛ چون بين ظاهر و مظهر بايد سنخيت باشد. ذات باري نور محض، و بر حقيقت نوري ديگر ظاهر شد که آن حقيقت «محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ » باشد. بر همين اساس، عارف شبستري مي گويد: احد در ميم احمد گشت ظاهر در اين دور اول آمد عين آخر زاحمد تا احد يک ميم فرق است جهاني اندرين يک ميم غرق است مقام دلگشايش جمع جمع است جمال دل فزايش شمع جمع است. پس به لحاظ تعيين اول يا مخلوق اول، اين تعين اول، موجودي است که اسم شريف «الله» بر او ظاهر شد. که جامع جميع صفات خداوند است. از آن جا که اسم «الله» از نظر منزلت و مقام، مقدم بر جميع اسماي الهي است و تمام اسماي خداوند از او ظاهر شده است. حقيقت «محمدي » که مظهر اين اسم جامع خداوند است، از نظر ذات و منزلت بر همه آنچه که در دنيا و عالم امکان ظاهر مي شود، مقدم است. پس تمام مراتب موجود که مظاهر اسماي الهي اند، همه مظهر حقيقت «محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ» اند و همه از اين مسير به ظهور رسيده اند. عارف شبستري نيز به همين معنا اشاره کرده و خواسته است بگويد: احد اسم ذات است که هيچ گونه تعيّن خارجي و تعدد اسمائي و صفاتي در آن نيست. همين ذات در اولين ظهور خود، در ميم احمد که تعيّن و حقيقت وجودي محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است، ظاهر شده و امتياز و تفاوت احمد از حضرت احديت باري تعالي به همان «ميم» که عبارت از تعيّن وجود امکاني است مي باشد. بنابراين، مظهر و جايگاه ظاهر شدن حقيقي احد، يعني خداوند سبحان، حقيقت احمد است و ساير مراتب وجود است، همه مظاهر حقيقت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ هستند. اين معنا در بعضي از دعاها از معصوم ـ عليهم السلام ـ نيز نقل شده، آن جا که فرمود: «اللهم إنّي اسئلک بمعاني جميع ما يدعوک... فجعلتهم معادن الکلماتک و ارکان توحيدک لا فرق بينک و بينها إلا انّهم عبادک و خلقک». با توجه به همين ديدگاه، عارف قيصري در ظرفيت وجودي خليفه خدا مي گويد: خليفه غير از وجوب ذاتي که مخصوص ذات باري تعالي است، بايد در ديگر اسماء و صفات الهي متصف شود، تمام کمالات حق تعالي را دارا باشد، تا از اين طريق بتواند تمام نيازهاي عالم امکان را افاضه کند و هر موجود را به کمال مطلوب شان برساند؛ چون اگر خليفه خدا نباشد، هيچ موجودي توان افاضه فيض الهي بدون واسطه را ندارد. با اين وصف، خليفه خدا در عين اين که بنده خدا است. ربّ عالم هستي نيز مي باشد. و يا در يک بيان ديگر نيز آمده است: «موجودي که اسم جامع «الله» بر او ظاهر مي شود و خليفه قرار مي گيرد، همه کمالات خداوند، جز وجوب ذاتي و ازليت، به او اختصاص داده مي شود و او احاطه تام و تمام بر عالم دارد». مجموعه اين مطالبي که بيان شد، مضمون کلام امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ است که فرموده:[ «فانّا صنائع ربّنا و الناس بعد صنائع لنا». ما (اهل بيت ـ عليهم السلام ـ » مخلوق و مصنوع بلا واسطه خداوند و انسان ها بعد از ما در پرتوي وجود ما خلق شده اند. ابن ابي الحديد با آن انديشه اعتزالي شان مي گويد: «اين کلام بسيار بزرگ و معنادار است، در حقيقت اين معنا را مي رساند که آن ها بندگان خدايند ديگر انسان ها از اين طريق به وجود آمده اند». حقيقت اهل بيت ـ عليهم السلام ـ حقيقتي است که خداوند در حديث قدسي به پيامبرش فرموده است: «دوست داري ترا مثل خود قرار دهم، و مثل من را مي داني که «ليس کمثله شي» است. يعني عنايت به تو مي کنم که جز ذات ازلي در تمام کمالات مثل من باشي. اين معناي است که بسيار بلند و بزرگ، به تعبير شبستري، جهاني در اين معنا غرق است که براي هر کسي قابل درک نيست. امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «براي ما اهل بيت ـ عليهم السلام ـ حالاتي است با خداوند، که در آن حالات خداوند در ما تجلّي کرده و آن گونه مي شويم و او ما، ولي در عين حال «هوهو و نحن نحن». خدا خداست ما، همان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ هستيم. شاعر مضمون اين حديث را اين گونه سروده است: مائيم کز خدا چو خدا جدا نئيم از وي جدا نئيم و ليکن خدا نئيم در بحر عشق کشتي فاني ما شکست تا او شديم اوست که مائيم ما نئيم در نتيجه اينکه: اهل بيت ـ عليهم السلام ـ خليفه خدا در زمين هستند. خليفه خدا به موجودي گفته مي شود که جايگاه ظاهر شدن کمالات خداوند در عالم است. در ميان اسماي الهي، «الله» اسمي است که جامع جميع اسما و صفات و کمالات خداوند مي باشد، خداوند کمالات اين اسم را بر خليفه و مظهر خود در عالم ظاهر کرده است و خليفه او جامع تمام آن کمالات خدائي در عالم، جز ازليت و ابديت و ذات حضرت سبحان، مي باشد. پس اگر خليفه او همه کمالات خداوند را دارا باشد، اين تجلي و مظهريت به آن معنا است که تمام تدبير و اراده الهي به واسطه همين خليفه و مظهرشان در عالم ظاهر مي گردد. از اين جهت که در آن دعاي شريف آمده که: «فرق بين ائمه ـ عليهم السلام ـ با خداوند نيست، مگر اينکه آن ها مخلوق خداوند مي باشند» در حقيقت آن است که خداوند همه امورات عالم را به آن ها واگذار کرده و آنان وسيله قوام و بر پا داشتن عالم مي شوند. چنان که در بسياري از بيان معصومين ـ عليهم السلام ـ آمده است که اگر يک لحظه امام و حجت خدا در عالم نباشد، عالم متلاشي مي شود. پس اين حديث نه جعلي است و نه غلط، بلکه دقّت در فهم آن شرط است. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image