ریشه های خصلت های اخلاقی /

تخمین زمان مطالعه: 19 دقیقه

ریشه های خصلت های اخلاقی بیشتر از کجا هست


در پاسخ به توضیح زیر توجه کنید . 1. اخلاق جمع خُلْق بر وزن قفل، به معنی قوا و سجایا و صفات درونی است که با چشم دل دیده می شود، نه با چشم سر. 2.اگر چه در تعریف اخلاق میان دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد،لیکن دانشمندان اسلامی در این مطلب اشتراک نظر دارند که مجموعه صفات روحی و خصوصیات درونی و ملکات باطنی که منشأ و مبدأ افکار وعقاید و گفتار و کردار و رفتار خوب یا بد می باشد، اخلاق نامیده می شود .3. انسانیت انسان به روح او است. هدف غایی و مقصد نهایی روح، تعالی جویی و تقرّب به حضرت احدیت است. قوا و توانایی هایی که روح برای تکامل و تعالی جویی در اختیار دارد، زیاد است، لیکن همة قوای ظاهری و باطنی زیرمجموعه و تحت فرمان چهار قوه و فرمانده قرار دارند که عبارتند از: عقل،‌ وَهْم، شهوت و غضب. این چهار قوه اصول و مبانی اولیه اخلاق، سرمنشأ همة صفات رذیله و بدی ها و ریشة همه سجایا و خیر و خوبی ها هستند .4.منظور از تهذیب نفس یا تزکیة روح، در بحث اخلاق، به معنی تربیت نمودن و رشد و هدایت نمودن قوای چهارگانه و شکوفا ساختن استعدادهای آن ها در جهت تکامل و نیل به سعادت و کمال مطلق و تقرّب به حضرت حق تعالی است .کار عقل، فهم و ادراک حقایق کلی است. از این جهت آن را قوة عاقله یا عقل نظری می گویند و با تهذیب آن، صفت حکمت به وجود می آید و آن نیز بر دو قسم است: حکمت نظری و حکمت عملی. از تهذیب قوة وهم یا عقل عملی، ملکة عدالت پدید می آید. از تهذیب قوة غضب، شجاعت روحی و قدرت نفسانی ظاهر می‌گردد. از تهذیب قوة شهود، حیا و عفت حاصل می شود .چهار صفت (حکمت، عدالت، شجاعت و عفت) اصول و مبانی اخلاق حسنه شمرده می شوند و سایر صفات و خُلقیات، به عنوان فروع اخلاقی،‌ و ناشی از این چهار صفت هستند. حکمت ها و احادیث اخلاقی اسلام -‌غالباً و بلکه همة آن ها - بیان کنندة فروع اخلاقی یا اخلاقی عملی هستند . - جهت اطلاع و آگاهی بیشتر کتاب های زیر را مطالعه کنید :1-اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی، از زین العابدین قربانی .2-اخلاق در قرآن، از آیت الله مکارم شیرازی و جمعی از فضلا .3-معراج السعاده، مولی احمد نراقی، از ص 28 به بعد .4-فلسفة‌ اخلاق، شهید مطهری .5-اخلاق در قرآن، آقای مصباح یزدی .6-گفتار فلسفی اخلاق از نظر همزیستی و ارزش های انسانی، از محمد تقی فلسفی .   5. در رابطه با این موضوع مطالعه گفتار زیر از علامه ملا محسن فیض کاشانی نیز مفید است : نویسنده:   علامه فیض کاشانی   در بیان صفات حمیده و اخلاق پسندیده روح که از اعمال حسنه و سنن سنیّه بدن و اعضا به تدریج حاصل مى شود صفات و اخلاق نیکو، بعضى از قبیل اصول و امّهات [1]   است و بعضى از قبیل فروع و نتایج است که از آن اصول و امّهات ناشى مى شود. و ما، در این رساله بر ذکر اصول اقتصار مى کنیم؛ زیرا که به تحصیل اصول، فروع نیز حاصل مى شود،   انواع صبر اول، صبر: یعنى پا فشاری بر دشوارى در راه حق. پس اگر بر مصیبت صبر کند، سى صد درجه اجر دارد و اگر بر طاعت، شش صد درجه و اگر از معصیت، نه صد درجه. و این بهترین انواع صبر است. [2] . اجرى بى حساب و حق تعالى مى فرماید: « إِنَّما یُوَفَّى الصّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ » [3] ؛ یعنى جز این نیست که تمام و کامل داده مى شود مزد صبر کنندگان، بى حساب. و در حدیث آمده: «الْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَکَارِهِ وَ الصَّبْرِ؛ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمَکَارِهِ فِی الدُّنْیَا دَخَلَ الْجَنَّةَ. وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ؛ فَمَنْ أَعْطَى نَفْسَهُ لَذَّتَهَا وَ شَهْوَتَهَا دَخَلَ النَّارَ» [4] ؛ یعنى دور و حوالى بهشت را مکروهات و صبر گرفته است؛ پس هر که صبر کند بر مکروهات در دنیا، داخل بهشت شود. و دور و حوالى جهنم را لذت ها و شهوت ها گرفته است؛ پس هر که نفس خود را بدهد به لذت ها و شهوت ها، داخل آتش شود. دوم، شکر: شکرِ به زبان آن است که زبان به حمد و ثناى الهى براند.و شکرِ به ارکان آن است که هر نعمتى را در جای خودش به کار بَرَد. و شکرِبه دل آن است که بداند که نعمت ها همه از جانب خداست. و شکر، باعث زیادتى نعمت است و کفران، سبب انقطاع نعمت. حق تعالى مى فرماید: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ » [5] ؛ یعنى هر آینه اگر شکر نعمت کردید من زیاده مى گردانم نعمت را، و اگر کفران نعمت ورزید [6] ، به درستى که عذاب من سخت است. و در حدیث آمده: «مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ مِنْ نِعْمَةٍ فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ وَ حَمِدَاللَّهَ ظَاهِراً بِلِسَانِهِ فَتَمَّ کَلاَمُهُ حَتَّى یُو ٔ مَرَ لَهُ بِالْمَزِیدِ» [7] ؛ یعنى هیچ اِنعامى [8]   نکرد حق تعالى به کسى که آن کس شناخت حق آن نعمت را به دل و حمد خداى کرد به زبان، پس تمام شد حمد او، الاّ آن که امر شد که آن نعمت را بر او زیاد کنند.   خشنودى از قضاى الهى سوم، رضا و تسلیم: یعنى خوشنود بودن به آنچه حق تعالى به این کس مى کند و اعتراض نکردن بر او که چرا این چنین کرد یا آن چنان نکرد. و هر که از حق تعالى خوشنود است حق تعالى نیز از او خوشنود است؛ چنان که مى فرماید: «رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ » [9] . و در حدیث آمده: «مَنْ رَضِیَ بِالْقَضَاءِ أَتَى عَلَیْهِ الْقَضَاءُ وَ عَظَّمَ اللَّهُ أَجْرَهُ، وَ مَنْ سَخِطَ الْقَضَاءَ مَضَى عَلَیْهِ الْقَضَاءُ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ أَجْرَهُ» [10] ؛ یعنى هر که راضى شد به قضا، قضا بر او جارى شد و عظیم گردانید حق تعالى اجر او را، و هر که راضى نشد به قضا، قضا بر او گذشت و اجر او باطل شد.   رضایت از معاش اندک و نیز در حدیث آمده: «مَنْ رَضِیَ [11]   بِالْیَسِیرِ مِنَ الْمَعَاشِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِالْیَسِیرِ مِنَ الْعَمَلِ» [12] ؛ یعنى هر که راضى شود به اندکى از معاش، حق تعالى راضى شود از او به اندکى از عمل. و این اشاره به قناعت است.   واگذارى امور به خداوند چهارم، توکل : یعنى گذاشتن کارهاى خود را به حق تعالى تا آنچه او خواهد با این کس کند و نظر بر اسباب نداشتن و کارى را که خداى نفرموده به جدّ نگرفتن و فکر دور در تحصیل آن نکردن. حق تعالى مى فرماید: «مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ » [13] ؛ یعنى هر که توکل بر خداى کند پس خداى او را بس است و به دیگرى محتاج نیست. و در حدیث آمده: «مَنْ أُعْطِیَ التَّوَکُّلَ أُعْطِیَ الْکِفَایَةَ» [14] ؛ یعنى هر که را توکل داده اند ساختگى کارهاى او را نیز داده اند.   محض بندگى پنجم، اخلاص: یعنى نیت عبادت را از ریا و خواهش دنیا خالص گردانیدن تا محض بندگى و فرمانبرى را باشد یا به جهت ثواب آخرت یا خلاصى از عقاب. حق تعالى مى فرماید: «وَ ما أُمِرُوا إِلاّ لِیَعْبُدُوا اللّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ » [15] ؛ یعنى مأمور نشدند مگر آن که عبادت خداى کنند در حالتى که خالص کرده باشند از براى او دین را.   و در حدیث آمده: «الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِی لاَ تُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ ِالاَّ اللَّهُ» [16] ؛ یعنى عمل خالص آن است که نخواهى که ستایش کند تو را بر آن عمل، کسى به جز خداى . عز و جل   یک رنگى ششم، صدق: یعنى راستى در قول و فعل؛ یعنى دروغ نگفتن و کارى نکردن به ظاهر که در باطن خلاف آن باشد. حق تعالى مى فرماید: «یَوْمُ یَنْفَعُ الصّادِقینَ صِدْقُهُمْ » [17] ؛ یعنى روزى که فایده مى دهد راستان را راستى ایشان. و در حدیث آمده: «مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَکَى عَمَلُهُ» [18] ؛ یعنى هر که زبانش راست است، عملش نیز پاکیزه است. و در حدیث دیگر آمده: «هر که ظاهر او بهتر است از باطن، میزان او سبک خواهد بود» [19] .   عفت ورزى هفتم، عفت: یعنى شهوتِ خوردن و نکاح و غیر آن را بى جا به کار نبردن. حق تعالى مى فرماید: «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً » [20] ؛ یعنى باید که عفت بورزند آنانى که نمى یابند نکاحى را. و در حدیث آمده که «بهترین عبادت ها عفت بطن و فرج است» [21] .   قوّت دل هشتم، شجاعت:   یعنى دل قوى داشتن و ترس را بى جا به کار نبردن. حق تعالى مى فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ » [22] ؛ یعنى اى آن کسانى که ایمان آورده اید! هرگاه برخورید آنانى را که کافر شده اند براى کارزار، پس پشت مگردانید، و هر که پشت خود بگرداند در آن روز ـ مگر آن کسى باشد که خواهد دشمن را فریب دهد و باز متوجه قتال شود یا خواهد که مدد جوید از طایفه دیگر از مؤمنان ـ پس برمى گردد به غضبى از جانب خدا و جاى او جهنم است، و جهنم بد جایگاهى است. و در حدیث آمده: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الشَّجَاعَةَ وَ لَوْ عَلَى قَتْلِ حَیَّةٍ» [23] ؛ یعنى به درستى که حق تعالى دوست مى دارد شجاعت را اگر چه بر کشتن مارى باشد [24] .   فروخوردن خشم نهم، حلم: یعنى خشم فرو خوردن [25]   و عفو کردن. حق تعالى در مقام ثناى قومى مى فرماید: «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ » [26] ؛ یعنى خشم فروخورندگان و عفوکنندگان از مردمان. و در حدیث آمده: «بر شما باد که عفو کنید؛ پس به درستى که عفو زیاد نمى کند بنده را مگر عزت، پس، از یکدیگر عفو کنید تا حق تعالى شما را عزیز دارد» [27] .   فروتنى با مردم دهم، تواضع و حسن خلق: یعنى از رفعت قدر خود به بزرگ و خُرد نصیب رسانیدن به قدر هرکس، و به مرتبه خود با خُردان بَخیلى ننمودن و ایشان را رد نکردن. حق تعالى مى فرماید: «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُو ٔ مِنین » [28] ؛ یعنى اى محمد! فروتنى کن آن کسانى را که تابع تو شده اند از مؤمنان. و در حدیث آمده: «مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ، وَ مَنْ تَکَبَّرَ وَضَعَهُ اللَّهُ» [29] ؛ یعنى هر که فروتنى کند از براى خدا، بلند گرداند حق تعالى او را، و هر که تکبر کند، پست کند حق تعالى او را.   سخاوت یازدهم، سخا:   یعنى بخشش آنچه خداى واجب گردانیده و آنچه مروّت تقاضا مى کند از مال و جاه، بى کراهتى. حق تعالى مى فرماید در ثناى قومى: «وَ یُو ٔ ثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ » [30] ؛ یعنى از خود وا مى گیرند و مى دهند و اگر چه خود احتیاج به آن داشته باشند. و در حدیث آمده: «السَّخِیُّ الْحَسَنُ الْخُلُقِ فِی کَنَفِ اللَّهِ لاَ یَسْتَخْلِی اللَّهُ مِنْهُ حَتَّى یُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ. وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً وَ لاَ وَصِیّاً إِلاَّ سَخِیّاً، وَ لاَ کَانَ أَحَدٌ مِنَ الصَّالِحِینَ إِلاَّ سَخِیّاً، وَ مَا زَالَ أَبِی یُوصِینِی بِالسَّخَاءِ حَتَّى مَضَى» [31] ؛ یعنى سخىِ خوش خو در پناه حق تعالى است، او را وا نمى گذارد خداى تا داخل بهشت کند. و نفرستاده است حق تعالى هیچ نبى و نه وصى الاّ آن که سخى بوده اند و نبوده هیچ کسى از اهل صلاح الاّ آن که سخى بوده. و پدر، مرا همیشه وصیت به سخا مى کرد [32]   تا گذشت. و در حدیث دیگر آمده که «سخى نزدیک است به خدا و نزدیک است به بهشت و نزدیک است به مردمان و دور است از آتش دوزخ، و بخیل دور است از خدا و دور است از بهشت و دور است از مردمان و نزدیک است به آتش دوزخ» [33] .   تبیین زهد دوازدهم، زهد:   یعنى دل نبستن در دنیا و مهیّا بودن براى عقبى به طوع [34]   و رغبت. و زهد با بسیارىِ مال و جاه [35]   جمع مى شود. بزرگى را گفتند: تو دعوى زهد مى کنى و چندین طویله اسب و استر دارى؟ گفت: من میخ طویله در گِل زده ام نه در دل. حق تعالى مى فرماید: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ » [36] ؛ یعنى تا این که تأسّف نخورید بر آنچه از شما فوت مى شود از دنیا و شادى نکنید به آن چیزى که مى آید به سوى شما از دنیا. و در حدیث آمده: «جُعِلَ الْخَیْرُ کُلُّهُ فِی بَیْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا» [37] ؛ یعنى خیر را تمام، در خانه اى کرده اند و کلید آن را زهد در دنیا قرار داده اند. و نیز آمده که «مرد، حلاوت ایمان را نمى چشد تا آن که پروا نداشته باشد که دنیا را که [38]   مى خورد» [39] . بیت عارفان هر چه ثباتى و بقائى نکند گر همه ملک جهان است به هیچش نخرند   منبع:   کتاب هشت بهشت   [1] . مهمات. [2] . پیامبر اکرم   صلى الله علیه و آله وسلم: «الصَّبْرُ ثَلاَثَةٌ؛ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ، وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ، وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیَةِ؛فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمُصِیبَةِ حَتَّى یَرُدَّهَا بِحُسْنِ عَزَائِهَا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَلاَثَمِائَةِ دَرَجَةٍ، مَا بَیْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ. وَ مَنْ صَبَرَ عَلَى الطَّاعَةِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ سِتَِّمائَةِ دَرَجَةٍ، مَا بَیْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ کَمَا بَیْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى الْعَرْشِ. وَ مَنْ صَبَرَ عَنِ الْمَعْصِیَةِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ تِسْعَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَیْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ کَمَا بَیْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى مُنْتَهَى الْعَرْشِ» کافى، ج 2، ص 91، ح 15؛ بحارالأنوار، ج 68 ، ص 77، ح 12. [3] . زمر، آیه 10. [4] . کافى، ج 2، ص 89 ، ح 7؛ بحارالأنوار، ج 68 ، ص 72، ح 4. [5] . ابراهیم، آیه 7. [6] . نسخه «ى»: «ورزیدید». [7] . کافى، ج 2، ص 95، ح 9؛ بحارالأنوار، ج 68 ، ص 40، ح 28. [8] . نعمت دادن. [9] . مائده، آیه 119؛ سوره توبه، آیه 100؛ سوره مجادله، آیه 22؛ سوره بیّنه، آیه 8   . [10] . کافى، ج 2، ص 62 ، ح 9؛ بحارالأنوار، ج 69 ، ص 332، ح 16. [11] . مصدر: «رَضِیَ مِنَ اللَّهِ». [12] . کافى، ج 2، ص 138، ح 3؛ بحارالأنوار، ج 70، ص 175، ح 15. [13] . طلاق، آیه 3. [14] . کافى، ج 2، ص 65 ، ح 6؛ بحارالأنوار، ج 68 ، ص 129، ح 6. [15] . بیّنه، آیه 5. [16] . کافى، ج 2، ص 16، ح 4؛ بحارالأنوار، ج 67 ، ص 230، ح 6. [17] . مائده، آیه 119. [18] . کافى، ج 2، ص 104، ح 3؛ بحارالأنوار، ج 68 ، ص 3، ح 3. [19] . امام باقر   علیه السلام: «مَنْ کَانَ ظَاهِرُهُ أَرْجَحَ مِنْ بَاطِنِهِ خَفَّ مِیزَانُهُ» امالى صدوق، ص 492، ح 8؛بحارالأنوار، ج 68 ، ص 365، ح 9. [20] . نور، آیه 33. [21] . امام باقر   علیه السلام: «إِنَّ أَفْضَلَ الْعِبَادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ» کافى، ج 2، ص 79، ح 2؛ بحارالأنوار،ج   68 ، ص 269، ح 2. [22] . انفال، آیه 15 و 16. [23] . بحارالأنوار، ج 61 ، ص 269، ح 33. [24] . نسخه «ق»: «و اگر بر کشتن مارى باشد». [25] . نسخه «ق»: «خشم فرو بردن». [26] . آل عمران، آیه 134. [27] . امام صادق   علیه السلام از پیامبر اکرم   صلى الله علیه و آله وسلم: «عَلَیْکُمْ بِالْعَفْوِ؛ فَإِنَّ الْعَفْوَ لاَ یَزِیدُ الْعَبْدَ إِلاَّ عِزّاً، فَتَعَافَوْایُعِزَّکُمُ اللَّهُ» کافى، ج 2، ص 108، ح 5؛ بحارالأنوار، ج 68 ، ص 401، ح 5. [28] . شعرا، آیه 215. [29] . کامل الزیارات، ص 270، ح 15؛ بحارالأنوار، ج 98، ص 109، ح 17. [30] . حشر، آیه 9. [31] . کافى، ج 4، ص 39، ح 4؛ وسائل الشیعه، ج 21، ص 544، ح 27820. [32] . نسخه «ق»: «همیشه به سخاوت وصیت مى کرد». [33] . امام رضا   علیه السلام: «السَّخِیُّ قَرِیبٌ مِنَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْجَنَّةِ قَرِیبٌ مِنَ النَّاسِ بَعِیدٌ مِنَ النَّارِ، وَ الْبَخِیلُبَعِیدٌ مِنَ اللَّهِ بَعِیدٌ مِنَ الْجَنَّةِ بَعِیدٌ مِنَ النَّاسِ قَرِیبٌ مِنَ النَّارِ» جامع الأخبار، ص 112؛ بحارالأنوار، ج 68 ، ص 356، ح 18. [34] . فرمانبردارى. [35] . قدر و شرف. [36] . حدید، آیه 23. [37] . کافى، ج 2، ص 128، ح 2؛ بحارالأنوار، ج 70، ص 49، ح 20. [38] . چه کسى. [39] . امام صادق   علیه السلام از پیامبر اکرم   صلى الله علیه و آله وسلم: «لاَ یَجِدُ الرَّجُلُ حَلاَوَةَ الاْءِیمَانِ فِی قَلْبِهِ حَتَّى لاَ یُبَالِیَ مِنْ أَکْلِ الدُّنْیَا» کافى، ج 2، ص 128، ح 2؛ بحارالأنوار، ج 70، ص 49، ح 20. منبع : کتاب هشت بهشت / pajoohe.com       .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image