تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
حقیقت عالم نه مجرّد است نه مادّی بلکه حقیقت عالم، وجود است یا به تعبیری اسم اعظم خداست. مجرّد و مادّی از اقسام ماهیّت می باشند ؛ و ماهیّت وجود نیست ؛ بلکه می تواند وجود را بپذیرد و موجود شود یا نپذیرد و معدوم گردد. لذا خداوند متعال فرمود: « کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُون ـــ هر چیزی فانی شونده است مگر وجه الله ؛ حاکمیت تنها از آن اوست؛ و همه بسوى او بازگردانده مى شوید» (القصص:88)اوّل حقیقتی که از ذات باری تعالی صادر گشت و صادر اوّل نامیده شد ، حقیقتی است نامحدود که از چیستی و چگونگی منزّه می باشد. این حقیقت را به اعتبارات گوناگون بیش از صد اسم است همچون صادر نخست ، نور السموات و الارض ، وجه الله ، نَفَس رحمانی ، حقیقت مائیّه ، حقیقت محمّدیّه ، روح القدُس ، روح الارواح ، وجود منبسط ، سیمرغ ، عنقا ، ظلّ ممدود ، حقّ حادث ، واجب الوجود ظلّی ، مشیّة الله ، فیض مقدّس و ... .آنگاه این نور اوّل و آب از هر تعیّنی خالی ، تعیّن برداشت و ماهیّات پدیدار گشتند ؛ همان سان که موج و قطره و دریا و باران و برف و یخ و بخار و ابر و مه و فوّاره و آبشار و ... ، ظهور حقیقتی واحد هستند به نام آب. و اوّل تعیّنی که از او نمودار گشت ، عقل اوّل بود ؛ که اوّلین ماهیّت مجرّد می باشد. آنگاه از عقل اوّل ، عقل دوم و از عقل دوم ، عقل سوم و ... نمودار گشت تا نوبت به عقل فعّال رسید ـ که نمی دانیم عقل چندم است ـ . آنگاه از عقل فعّال عالم ملکوت پدیدار گشت ؛ و از ملکوت ، طبیعت ظهور یافت. لذا فرمود: «فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ــــ پس منزّه است خداوندى که ملکوت همه چیز در دست اوست؛ و شما را به سوى او بازمى گردانند» (یس:83) و کلّ این پروسه را چنین بیان داشت: « وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ــــ و هیچ چیزی نیست جز آنکه خزائن آن نزد ماست و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه ی معلوم و معیّن»( الحجر:21)پس چون قیامت شود ، جناب اسرافیل ـ که از سادات عقول طولیّه است ـ در صور بدمد ؛ آنگاه تمام موجودات مادّی در ملکوت خویش فانی شوند ؛ و ملکوتیان در عقول جبروتی فنا پذیرند ؛ و عقول جبروتی در اسرافیل (ع) به فنا رسند. پس در عالم نماند جز چهار فرشته ی مقرّب که عبارت باشند از حضرات جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل (ع). پس آنگاه جناب عزرائیل ، میکائیل و اسرافیل را اماته کند و خود نیز به فرمان خدای تعالی فانی شود ؛ و در عالم نماند جز جبرئیل(ع). خداوند خطاب کند که ای جبرئیل کیست در عالم؟ گوید: پروردگارا ! بنده ی تو جبرئیل و وجه الله. پس خدای تعالی امر کند جبرئیل را تا فانی شود. پس سر به سجده گذارد و فانی شود ؛ که سجده مقام فناست نزد اهل سرّ. در این هنگام تمام ماهیّات در حال فنا باشند و تنها حضرت وجود منبسط و وجه الله است که ظهور دارد ؛ و سلب ظهور از او نتوان کرد ؛ چرا او عین ظهور می باشد. و آن حقیقت انسان کامل است. لذا او را حقیقت محمّدیّه نیز می گویند. پس از آن خداوند متعال دوباره اسرافیل را از حال فنا خارج کند و او در صور بدمد و موجودات به حال خویش باز گردند ؛ و محشر کبری برپا شود. پس اصل عالم ، حضرت وجود است ؛ و از آن پس مجرّدات جبروتی اند ؛ و در پی آن مجرّدات ملکوتی ؛ و در آخر از همه طبیعت مادّی می باشد ؛ که به تعبیر برخی روایات ، خدای تعالی از آن روز که این عالم را خلق نموده ، در آن نظر نکرده است. کنایه از این که این عالم در ادانی درجه ی وجود قرار دارد. « إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ ــــ ما از آنِ الله هستتیم ؛ و به سوى او بازمى گردیم » (البقرة:156). این زبان حال هر موجود ماهوی است از مادّی و ملکوتی و جبروتی. .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.