کلام /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

منظور از پاراگراف آخر و پاورقي هاي شماره 1 و 2 صفحه 282 کتاب آنگاه هدايت شدم از بنياد معارف اسلامي چيست؟


پاراگراف متن: «سپس خلافت عمر بن الخطاب، نتيجه بي چون و چراي همان اجتهاد بود، زيرا ابوبکر، اجتهاد به رأي کرد و شورايي را که خود بر آن در مورد صحت خلافتش، استدلال مي کرد، برانداخت، و عمر از او هم فراتر رفته، هنگامي که امور مسلمين را به عهده گرفت، حرام خدا و رسولش را حلال(1) و حلال خدا و رسولش را تحريم کرد.(2) پاورقي: 1. مانند قضيه درست دانستن سه طلاق، صحيح مسلم، باب الطلاق الثلاث، سنن ابي داود، ج1، ص344. پاورقي: 2. مانند تحريم متعه حج و متعه بانوان، صحيح مسلم، کتاب حج، صحيح بخاري، کتاب حج، باب تمتع». شرح حال و تاريخ زندگي بسياري از صحابه نشان مي دهد که آنها متعبد و عمل کننده به نص (روايت و آيه) بوده اند اما آن روايات و آياتي که مخصوص مسائل تعبدي و مختص به شئون اخروي باشد، همانند آيات و روايات در روزه ماه رمضان، رو به قبله بودن هنگام نماز، تعداد نمازهاي واجب يوميه و... . اما آنچه متعلق به سياست بود، همچون حکومت و امارتِ جايي را به شخص معيني سپردن، تدبير امور دولت، پايه ريزي شئون مملکت و تجهيز سپاه و... در اين موارد متعبد به آن نبودند و التزام به نصوص و روايات آن را در جميع احوال و عمل به مقتضاي آن را لازم نمي دانستند، بلکه براي خود نيز محل بحث و گفتگو و فرصتي براي نظر و اجتهاد مي ديدند. يعني اگر در نظرشان عملی بر خلاف نصّ و سنت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و آيه، کيان آنها را بالا مي برد و يا به رياست و حکومت شان نفع مي بخشيد، آن خلاف را مرتکب مي شدند. به همين جهت نصوص خلافت را تفسير و توجيه نمودند. بنابراين بعد از وفات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به اجماع متکي شدند و تعيين خليفه بعد از رسول خدا را به اجماع نسبت دادند و رواياتي که بر خلافت و امامت اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ دلالت مي کرد، توجيه و تفسير نمودند. بنابراين جريان عمر بن خطاب و ابو عبيده جرّاح و چند نفر ديگر که با اين دو بوده اند، قيام کرده و به طور ناگهاني عالمان امت و اهل سياست و ديانت را جمع کرده و با تحميل نظريه خود به آنها، آنها را مجبور به قبول حکومت و خلافت ابوبکر نموده و بدين وسيله او را به عنوان جانشين رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ معرفي کردند. بعد از به حکومت رسيدن ابوبکر، وي اجماع را که خود بر حجيّت آن براي رسيدن به خلافت تأکيد مي کرد، ناديده گرفت و باز با اجتهادي دوباره، خود با نظر و رأي خود و بدون مشورت با اهل علم و عقل عمر را به خلافت منصوب کرد. بنابراين معناي اين جمله که (پس خلافت عمر بن الخطاب نتيجه بي چون و چراي همان اجتهاد بود، زيرا ابوبکر اجتهاد به رأي کرد و شورايي را که خود بر آن در مورد صحت خلافتش استدلال مي کرد، برانداخت). در پاراگراف آخر صفحه بود، مشخص شد. اما اين جمله که (عمر از او فراتر رفته، هنگامي که امور مسلمين را به عهده گرفت، حرام خدا را حلال و حلال خدا و رسولش را تحريم کرد) يعني عمر نيز در حکومت خود بسيار اجتهاد مي کرد و در موارد بسياري نظراتي مي داد که با روايات پيامبر و حتي قرآن نيز مخالف بود که در اين مختصر جاي بحث از آنها نيست. از جمله آنان همين دو موردي است که در پاورقي کتاب آمده از چيزهايي که عمر در یکی حرام خدا را حلال کرد و در دیگری حلال خدا را حرام کرد. از چيزهايي که حرام بود و عمر حلال کرد آن است که اگر کسي به زنش در يک جمله و در يک مرتبه بگويد تو سه طلاقه هستي يا تو را سه طلاق دادم، آن زن براي هميشه بر آن مرد حرام مي شود. در حالي که طبق روايات و آيات اينگونه طلاق صحيح نيست و اگر کسي چنين جمله اي بگويد واقع شدن يک بار طلاق نيز مورد اشکال است و پذيرفته نيست و باطل مي باشد. علاوه بر آن که طلاق باید در حضور دو مرد عادل جاری شود. اما در توضيح پاورقي شماره 2 بايد مقدمه اي ذکر کنيم: حج بنابر نظر شيعه سه قسم است، تمتع، افراد، قِران. حج تمتع عبارت است از احرام مکلف از ميقات به عمره تمتع. آن گاه داخل مکه شده هفت شوط طواف دور خانه خدا به جا مي آورد، پس در مقام ابراهيم دو رکعت نماز طواف مي گذارد و بين صفا و مروه هفت شوط سعي مي کند، در آخر نيز مويش را کوتاه مي کند و با اين عمل تمام اموري که بر او حرام بوده حلال مي گردد. تا اين که احرام ديگري در همان سال براي حج مي بندد، سپس روز نهم به عرفات مي رود و در آن جا تا غروب وقوف مي کند و بقيه اعمال را نيز انجام داده و از احرام دوم نيز خارج مي شود. به علت اين که اين حج را تمتع مي نامند اين است که در اين حج متعه است. متعه به معناي لذت است، چون در مدت فاصل بين دو احرام عمره و حج محظورات احرام مباح و حلال مي گردد و شخص عامل به آن مي تواند در اين مدت از آن چه در احرام عمره حرام بود و در احرام حج نيز حرام مي گردد، لذت و نفع ببرد. مثلا در این فاصله بین دو احرام حاجی میتواند با همسر خود همبستر شود که این خود متعه و بهره ای است که در زمان پیامبر حلال بود و عمر در همان زمان پیامبر هم به این جواز شرعی اعتراض کرد و در زمان خلافت خویش آن را حرام اعلام کرد. هم چنین متعه بانوان که همان ازدواج موقت است که در فقه شيعه صحيح است و داراي دلايل کافي و وافي در آيات و روايات است، اما عمر آن را حرام کرده است و حلال خدا را حرام شمرده است. و اين کلام عمر است که گفت: «دو متعه در زمان رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ حلال بود، ولي من آن دو را حرام مي کنم و هر کسي آن دو را انجام دهد، عقوبت خواهم کرد. يکي متعه زنان و ديگري متعه حج». .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image