وحدت شیعه و سنی /

تخمین زمان مطالعه: 108 دقیقه

در رابطه با وحدت بین شیعه و سنی، هر چند علمای بزرگ مردم را ترغیب به این کار می کنند، برخی دیگر از علما ان را نفی می کنند ؟ تکلیف چیست؟


نمایه :وحدت از منظر مقام معظم رهبری-تعریف وحدت از منظر مقام معظم رهبری-حد و مرز وحدت-رابطه وحدت با بحث علمی-شرایط بحث علمی با اهل سنت-حد و مرز مباحثه علمی با اهل سنت-طرح عقاید شیعه از ماهواره و فضای مجازی-ضرورت های وحدت اسلامی-وحدت از منظر قرآن-وحدت و سیره معصومین-نقش پیامبر اسلام در وحدت اسلامی-راهکارهای وحدت- آسیب های وحدت-محور وحدت اسلامی-شواهد تشکیل حکومت توسط پیامبر-راهبردهای پیامبر برای وحدت اسلامی-علما و وحدت اسلامی-وحدت اسلامی از منظر شهید مطهری-علامه امینی و وحدت اسلامی-علامه جعفری و وحدت اسلامی-علامه عسکری و وحدت اسلامی-اهل بیت و سب و لعن مخالفان-سیره معصومین در لعن مخالفان-لعن به خلفا در زیارت عاشورا-مصداق ملعونان در زیارت عاشوراتعریف وحدت : مقام معظم رهبری و اکثریت علمای جهان اسلام و به ویژه علمای روشنفکر جهان اسلام در باب وحدت اسلامی دیدگاه واحدی دارند که به بعضی از آنها در ادامه اشاره خواهیم کرد و بر این اساس این دیدگاه که نظر مقام معظم رهبری با حضرت امام خمینی ره در این زمینه یکسان است دیدگاه درستی است به ویژه با توجه به اینکه مقام معظم رهبری شاگرد مکتب و خلف صالح آن پیر سفر کرده بوده و به همین دلیل اکثریت قریب به اتفاق دیدگاه های ایشان در زمینه مسائل بنیادین جهان اسلام با حضرت امام ره یکسان می باشد و عمده تفاوتی که در این میان وجود دارد تفاوت در تعبیرهاست که آن هم مصداق سخن قدمای عرب است که می گفتند : «کلامنا شتّی و حسنک واحد» و به عبارت سلیس تر ، تعابیر مختلف است ولی ماهیت یکسان است . از طرفی با مراجه به کلمات مقام معظم رهبری در می یابیم که منظور از وحدت اسلامی در دیدگاه معظم له عبارت است از محور قرار گرفتن مشترکات به منظور نزدیکی و همدلی میان مذاهب اسلامی ، کنار گذاشتن اختلافات و تخریب دیوارهای دشمن ساخته . ایشان در این زمینه می فرمایند :«در هفته‌ی وحدت دعوت جمهوری اسلامی به این نیست که شیعیان یا سنیان از مذهب خود دست بکشند و به آن مذهب دیگر رو بیاورند؛ دعوت جمهوری اسلامی این است که مشترکات میان مذاهب اسلامی برجسته شود و دیوارهای ساخته‌ی دست دشمنان اسلام و عنادها و کینه‌ورزی‌ها برداشته شود؛ بیایند و در عرصه‌ی معارف اهل‌بیت، بشنوند و ببینند. »(بیانات در جمع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی ، 1/1/87 http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3424 ) ایشان یکی دیگر از معانی وحدت را همکاری و اتحاد ملت های مسلمان در مسائل مربوط به جهان اسلام دانسته و می فرمایند : «معنای اتحاد بین ملت های اسلامی این است که در مسائل مربوط به جهان اسلام همسو حرکت کنند و به یکدیگر کمک کنند و در داخل این ملت ها سرمایه های خودشان را بر علیه یکدیگر به کار نبرند» . و در یک کلام مختصر ولی جامع وحدت را چنین تعریف می کنند : «وحدت، یعنى همدلى و اتّحاد بر اصول.»(بیانات در دیدار با کارگزاران نظام ، 21/4/77 ، http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2895 )حد و مرز وحدت و جایگاه بیان حقایق :در این زمینه تمسک به سیره گفتارى و رفتارى حضرت على علیه السلام مى تواند بهترین درس و الگو براى دنیاى امروز و جهان اسلام باشد.امیرالمؤمنین على علیه السلام از اظهار و مطالبه حق و شکایت از ربایندگان آن خوددارى نکرد و با صراحت حقیقت اسلام را ابراز داشت و بارها مهاجرین و انصار را به غدیر و فرمایشات پیامبرصلى الله علیه وآله متذکر مى شد.آن حضرت، ضمن حفظ وحدت امت اسلام، در خطبه هایش که تا قیام قیامت روشنگر خواهد بود شکایت از غاصبان را اعلام مى کرد. در عین حال ستم مخالفان، موجب نشد آن حضرت راه انزوا را پیش گیرد و از جماعت مسلمین خارج شود. او در جمعه و جماعات شرکت مى کرد و از ارشاد خلفاء دریغ نمى کرد، طرف شور و مشورت آنها قرار مى گرفت و آنچه صلاح مسلمین بود را انجام مى داد.به طور نمونه در جنگ مسلمانان با ایرانیان عمر بن خطاب مایل بود شخصاً شرکت کند. اما امام على علیه السلام فرمودند: «تو در مدینه بمانى بهتر است چون دشمن فکر مى کند دوباره از مدینه امداد و کمک مى رسد ولى وقتى در جنگ شرکت کنى نیروهاى خود را متمرکز مى کنند تا تو را از بین برند و با روحیه قوى ترى به نبرد با مسلمانان مى پردازند» نهج البلاغه، خطبه 144..امام على علیه السلام با این همه مشورت ها و شرکت در جماعت، اما هیچ گونه مقام حکومتى را از هیچ یک از خلفاء قبول نکرد؛ زیرا پذیرش مقام به معناى صرف نظر کردن از حق مسلم خویش و بسنده کردن و حتى رضایت به وضعیت موجود بود.این سیره به معناى دقیق، همان حفظ وحدت همراه با حفظ اصول دینى و رعایت اتحاد امت اسلام مى باشد.همچنین آن گاه که ابوسفیان فرصت را مغتنم شمرد و خواست از نارضایتى على علیه السلام استفاده کند و با تظاهر به خیرخواهى پیشنهاد جنگ با ابوبکر را به امام على علیه السلام داد و گفت: «من براى دستیابى تو به حقت، یاریت خواهم کرد» امام على علیه السلام دست رد بر سینه او زد تا وحدت مسلمانان بیش از پیش شکسته نشود و دشمنان سوء استفاده نکنند.البته حفظ وحدت به طور واقعى و پایدار، راهى بود که پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله از پیش ترسیم کرده بود.او که آینده را مى دانست و فرموده بود: سَتَفتَرِقُ اُمَّتِى عَلَى ثَلاثٍ وَ سَبعِینَ فِرقَةً»؛ «امت من بر هفتاد و سه فرقه از هم گسسته مى شود» تنها راه وحدت میان امت اسلام و نجات از ظلالت و گمراهى را این گونه مشخص کرد:إنّى تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتَابَ اللهِ وَ عِترَتِى اهل بَیتِى وَ إنَّهُمَا لَن یفتَرِقَا حَتّى یرِدَا عَلَى الحَوضَ»؛صحیح مسلم، ج 2،، ص 238؛ مسند احمد حنبل، ج 3، ص 26 و....؛ «من دو چیز گرانمایه را براى شما (ارث) مى گذارم؛ کتاب خدا و خاندانم اهل بیت. این دو هیچگاه از هم جدا نباشند تا این که (در قیامت) در کنار حوض (کوثر) بر من آیند».در روایت دیگرى آمده است:فَلا تُقَدِّمُوهَا فَتُهلِکُوا وَ لاتُقَصِّرُوا عَنهُمَا فَتُهلِکُوا وَ لا تُعَلِّمُوهُم فَإنَّهُم أعلَمُ مِنکُم»؛المعجم الکبیر، ج 5، ص 166؛ مجمع الزوائد هیثمى، ج 9، ص 163؛ الدار المنثور سیوطى، ج 2، ص 60؛ مسند احمد، ج 5، ص 182 و....؛ «یکى را بر دیگرى مقدم نشمارید که هلاک مى شوید؛ و نیز در حق آن دو کوتاهى نکنید که باز به هلاکت مى رسید و در صدد یاد دادن به آنان (اهل بیت) نباشید که آنها بیشتر از شما مى دانند».بعد از رحلت نبى مکرم اسلام صلى الله علیه وآله وقتى امام على علیه السلام با آن همه ظلم و ستم مواجه شد، فرمود:وَایمُ اللهِ لَولا مَخَافَةَ الفِرقَة بَینَ المُسلِمِینَ... لَکُنَّا عَلَى غَیرِ مَا کُنَّا بِهِم عَلَیهِ»؛شرح ابن ابى الحدید، ج 1، ص 307؛ ارشاد مفید، ج 1، ص 45.؛ «به خدا سوگند! اگر نبود ترس از تفرقه بین مسلمانان.... همانا غیر از آنچه بر آن تحمیل شدیم عمل مى کردیم».البته حضرت على علیه السلام با همه تلاشى که در جهت حفظ وحدت میان مسلمانان داشت؛ اما حفظ وحدت مانع از بیان بسیارى از حقایق نشد.چنان که در کتاب هاى اهل سنت آمده است؛ عمر به حضرت على علیه السلام و عباس مى گوید:«فَلَمَّا تُوُفِّى رَسُولُ اللهِ وَ قَالَ أبُوبَکرِ أنَا وَلى رَسُولِ اللهِ... فَرَأیتُمَاهُ کاذِباً آثِمَاً غَادِراً خَائِناً... ثُمَّ تُوُفِّى أبُوبَکرِ فَقُلتُ أنَا وَلِى رَسُولِ اللهِ وَ وَلِى أبى بَکرِ فَرَأیتُمَانِى کاذِباً آثِمَاً غَادِراً خَائِناً» صحیح مسلم، ج 5، ص 152؛ کتاب الجتهاد، باب 15 حکم الفى، حدیث 49؛ فتح البارى، ج 6، ص 144؛ کنزالعمال، ج 7، ص 241.؛ «وقتى پیامبر خدا رحلت کرد، ابوبکر گفت: من جانشین رسول خدایم... شما او را دروغگو، گناه کار، طغیانگر و خائن دانستید... سپس بعد از مرگ ابوبکر من گفتم: من جانشین رسول خدا و ابوبکرم؛ آنگاه شما مرا دروغگو، گناه کار، طغیانگر و خائن پنداشتید».در نتیجه حفظ وحدت با بیان حقیقت منافات ندارد. اما باید در جاى خود و به دور از سوء استفاده دشمنان انجام شود.از طرفی با توجه به تعاریفی که از مقام معظم رهبری در باره وحدت اسلامی ذکر شد مشخص می گردد که ایشان نیز معتقدند که لزومی به دست کشیدن از اعتقادات خود در وحدت اسلامی نیست و هر شخصی می تواند اعتقادات خود را داشته باشد اما اولا از میان اعتقاداتی که دارد اعتقادات مشترک برجسته تر شود و ثانیا از فحش و اهانت نسبت به اعتقادات دیگران خودداری نماید ، به همین دلیل یک بار دیگر این دیدگاه مقام معظم رهبری را مرور می کنیم که فرمود : «در هفته‌ی وحدت دعوت جمهوری اسلامی به این نیست که شیعیان یا سنیان از مذهب خود دست بکشند و به آن مذهب دیگر رو بیاورند؛ دعوت جمهوری اسلامی این است که مشترکات میان مذاهب اسلامی برجسته شود و دیوارهای ساخته‌ی دست دشمنان اسلام و عنادها و کینه‌ورزی‌ها برداشته شود ... بدگویی و عیبجویی و فحاشی و شمشیر بر روی هم کشیدن، کمک کردن به دشمنان اسلام است که هم دشمن شیعه و هم دشمن سنی هستند.»(بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم رضوی ، http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3424 )وحدت و بحث علمی :همانگونه که گفته شد بیان دیدگاه های اعتقادی به شرط عدم توهین به طرف های دیگر هرگز با وحدت اسلامی منافاتی ندارد . اما نکته ای را باید در نظر داشت و آن عبارت است از شرایط بیان اعتقادات به ویژه اعتقاداتی که می تواند جنبه اختلاف برانگیزانه داشته باشند مثل مساله خلافت ، که در بیان دیدگاه های اعتقادی نسبت به آن باید چند شرط را لحاظ کرد : نخست گوینده این دیدگاه ها که باید اهل فن و متخصص در این زمینه ها باشد ، دوم محل بیان که مجامع علمی و تخصصی می باشد و نه کوچه و خیابان و یا مجامع عمومی ای که امکان سوء استفاده و سوء برداشت در آنها وجود دارد و سوم روش بیان دیدگاه که باید مبتنی بر منطق و استدلال باشد و نه بر اساس فحاشی و توهین به اعتقادات دیگران . مقام معظم رهبری در این زمینه معتقدند : «ما افتخار می‌کنیم که پیرو مکتب اهل بیت هستیم، شیعه هستیم، پیرو امامت امیرالمؤمنین و خلافت بلافصل او هستیم؛ به این افتخار می‌کنیم، اما جای اثبات این مطلب کوچه و خیابان نیست؛ جای اثبات این‌گونه مطالب در میان اهل فن، در میان متخصصین و در میان نخبگان است. تازه بحث در این‌گونه موارد باید بحث کلامی و بحث منطقی باشد؛ بدگویی و عیبجویی و فحاشی و شمشیر بر روی هم کشیدن، کمک کردن به دشمنان اسلام است که هم دشمن شیعه و هم دشمن سنی هستند. ما این را به عنوان پرچم وحدت اسلامی در انقلاب اسلامی بلند کردیم. ملت ایران این را می‌خواهد، این را می‌گوید.»(همان)بنابر این طرح این گونه مباحث توسط متخصصان و کارشناسان فن با رعایت اصول علمی و نیز با حفظ احترام به مذاهب دیگر و رعایت مصالح عالیه امت اسلام ایرادی ندارد اما برخی شبکه های ماهواره ای همچون شبکه ماهواره ای اهل بیت که از آمریکا در حال پخش است ، حتی اگر در بحث های خود از منطق واستدلال استفاده کنند اما به دلیل اینکه ذره ای به رعایت مصالح عالیه امت اسلام نمی اندیشند و توهین و دشنام نسبت به عقاید اهل سنت و خود آنان را به عنوان خط مشی اصلی برنامه های خود قرار داده است در چنین چارچوبی حرکت نمی کنند و بنابر این از نظر مقام معظم رهبری نیز چنین اقداماتی مردود است . از طرفی حضرت آیت الله خامنه ای ضمن خوب دانستن کار علمی معتقدان شیعه و سنی در باره اعتقادات خود در این زمینه معتقدند : «ما با این بیانمان، نه مى‌خواهیم بگوییم که شیعه، سنّى شود؛ یا سنّى، شیعه شود و نه مى‌خواهیم بگوییم که شیعه و سنّى به قدر توان و مقدورات خودشان، براى تحکیم عقاید خودشان کار علمى نکنند. اتّفاقاً کار علمى، بسیار خوب است و هیچ اشکالى ندارد. کتابهاى علمى بنویسند؛ در محیطهاى علمى، نه در محیطهاى غیرعلمى، آن هم با لحنهاى بد و غلط. بنابراین، اگر کسى مى‌تواند منطق خود را ثابت کند، ما جلوِ کار او را نباید بگیریم. اما اگر کسى مى‌خواهد با حرف، با عمل و با شیوه‌هاى گوناگون، اختلاف ایجاد کند، این را ما فکر مى‌کنیم که در خدمت دشمن است. هم سنّیها باید مراقب باشند و هم شیعه‌ها. »(۱۳۷۹/۰۱/۰۶، بیانات در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت رضا(ع) ، http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3001 ) بنابر این با جمع بندی این دیدگاه ها مشخص می شود که کار علمی و یا مباحثه علمی توسط صاحبان عقاید شیعه و سنی حد و مرزی دارد که عبارت است از : عدم توهین به عقاید دیگران ، عدم اختلاف افکنی و رعایت مصالح عالیه امت اسلام . و با رعایت این سه شرط هیچ ایرادی ندارد . همچنین نکته دیگری که از این مطالب فهمیده می شود این است که بیان عقاید و دیدگاه های مربوط به مذهب خود و نیز پاسخ به شبهاتی که توسط شبهه افکنان بیمار دل در حال پراکنده شدن است توسط متخصصان مربوطه به شیوه های درست و منطقی و به شرط رعایت سه حریمی که گفته شد هیچ ایرادی ندارد . البته آنچه از دیدگاه مقام معظم رهبری بر می آید این است که بیان و اثبات برخی عقاید همچون موضوع خلافت که در صورت کوچکترین کج سلیقگی یا غفلت پتانسیل قوی ای برای تبدیل شدن به موضوع اختلافی دارد باید در مجامع علمی و نه عمومی صورت بگیرد که در آن صورت با توجه به اینکه ماهواره ها و سایت ها را نمی توان مراکز علمی نامید لذا طرح آنها در این قبیل فضاها در مرحله اول اقدامی درست نمی باشد اما با توجه به اینکه در حال حاضر برخی بیماردلان شبهه افکن همچون گروه های وهابی از این ابزارها در راستای مسموم کردن اعتقادات شیعیان استفاده می کنند لذا چاره ای جز استفاده از این تریبونها وابزار در جهت زدودن آثار این مسمومیت ها نمی باشد که البته در چنین شرایطی هم باید حد و مرز ها را مراعات نمود و هیچ امری حتی پاسخ به شبهات وهابیت نمی تواند مجوزی برای توهین به اهل سنت و یا دامن زدن به اختلافات باشد . نکته دیگری که وجود دارد این است که در رعایت حریم ها تفاوتی میان اشخاص مختلف وجود ندارد و همه افراد اعم از نخبگان همچون علما و مراجع تقلید و نیز افراد عادی باید این حریم ها را رعایت کنند و از طرح مطالبی که به خدشه دار کردن وحدت امت اسلام منجر می گردد خودداری نمایند . ضرورت های وحدت :به طور اجمالی باید بگوییم که وحدت اسلامی موضوعی است که ریشه در قرآن ، سنت پیامبر و سیره معصومین ع دارد و بنابر این امری نیست که صرفا به خاطر ملاحظه شرایط امروز جامعه جهانی و وضعیت امت اسلام مطرح شده باشد . بنابر این حفظ وحدت حتی در صورت نبود دشمن مشترکی همچون آمریکا و اسرائیل نیز لازم و بایسته می باشد . وحدت اسلامی از منظر قرآن کریم : 1- قرآن کریم به مسأله وحدت اسلامی اهتمام خاص ورزیده است. اتحاد را نعمت خدا و اختلاف را نوعی از عذاب الهی می داند به گونه ای که بر اساس آموزه های قرآنی ایجاد و حفظ وحدت در جامعه اسلامی از مظاهر تقوای الهی می باشد، این گفتار سعی کرده است مهم ترین محورهای وحدت اسلامی را که عبارتند از: خدا، پیامبر(ص)، قرآن و اهل بیت(ع) ، از نظر قرآن بررسی نماید، تکیه بر عناصر مشترک دینی، اصالت دادن به ارزش های اسلامی و ایجاد وحدت درونی را به عنوان راهکارهای مناسب برای وحدت اسلامی ارائه کند و برای چالش های وحدت اسلامی که مهم ترین آن ها عبارتند از: هتک حرمت به مقدسات یکدیگر و تکفیر مسلمانان راه حل ارائه نماید.2- وحدت اسلامی در دوران معاصر با توجه به شرایط حاکم بر جهان و دنیای اسلام، به گونه ی یک ضرورت اجتناب ناپذیر در آمده و با سرنوشت مسلمانان در عرصه اجتماعی- سیاسی گره خورده است. این امر می طلبد که روند حرکت به سوی آرمان وحدت اسلامی، با سرعت بیشتری انجام گیرد و گام های بلندتری در این زمینه برداشته شود. ایده ی وحدت اسلامی از دیر باز در بین مسلمانان به خصوص پیشگامان و رهبران دینی مطرح بوده است. اولین پیشگام وحدت اسلامی، امیرمومنان امام علی(ع) بود. آن حضرت نه تنها در گفتار بلکه در کردار نیز اهتمامش را به این امر مهم ثابت نمود و برای حفظ وحدت امت اسلامی و پرهیز از اختلاف کوشید.معنای وحدت اسلامی این است که مسلمانان از هر گروه و مذهبی بر اساس آیین اسلام گرد هم آیند. برای تحقق این معنا لازم نیست که آن ها دست از اختلافات مذهبی خود برداشته، یک مذهب مشترک را برگزینند. زیرا این کار نه لازم است و نه قابل اجرا و طرح وحدت اسلامی به این شکل، موجب می شود که هرگز عملی نشود.مسلمانان می توانند با حفظ موارد اختلاف و با تکیه بر عناصر مشترک دینی، اتّحاد اسلامی را تشکیل دهند. راه رسیدن به این هدف این است که آنان دست کم در امور مربوط به امت اسلامی وسعت نظر داشته، فراتر از مرزهای مذهبی، ملّی، زبانی و ... بیندیشند و در عمل هم مصالح کلّی اسلام و مسلمین را بر مصالح جزئی مقدّم بدارند و این نوشتار بر آن است که این موضوع را از منظر قرآن در ابعاد مختلف: اهمیت وحدت، محور وحدت، راهکار های وحدت، و آسیب های وحدت بررسی نماید.اهمیت وحدت و پرهیز از اختلافقرآن کریم به مسأله وحدت اسلامی اهتمام خاصی می ورزد. از یک سو پیامدهای مثبت اتّحاد را بازگو می کند و از سوی دیگر نسبت به پیامدهای شوم اختلاف هشدار می دهد.آیه «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» (آل عمران/103) همه مسلمانان را دعوت به اتّحاد و دوری از اختلاف می کند و در سیاق آیاتی قرار دارد که در صدر آن، مومنان را به رعایت تقوای الهی فرا می خواند. از این جا می توان این نکته را برداشت نمود که ایجاد و حفظ وحدت در جامعه اسلامی از مظاهر تقوای اجتماعی- سیاسی است، چنان که ایجاد تنش و درگیری برخلاف تقوای الهی می باشد.در ادامه همین آیه در دو مورد از اتّحاد و هماهنگی به عنوان نعمت الهی یاد کرده است. طبیعی است که در مقابل، اختلاف و درگیری نقمت و عذاب الهی می باشد. قرآن کریم در آیه ای دیگر که انواع عذاب زمینی و آسمانی را بازگو می کند می فرماید: «او یلبسکم شیعاً و یذیقُ بعضکم بأس بعض» (انعام/65) یا شما را به بصورت گروه های مختلف به هم در آمیزد و به بعضی طعم کیفر بعضی دیگر را بچشاند.اختلاف از بدترین انواع عذاب برای جامعه انسانی است که پیامدهای شوم درونی و بیرونی را در پی دارد. پیامد درونی اش این است که هر لحظه احتمال دارد آتش جنگ و درگیری در چنین جامعه ای شعله ور شود. همه هستی آن را به آتش کشد؛ چنان که قرآن کریم می فرماید: « و کُنتم علی شفا حفرة من النار فانقذکم منها» (آل عمران/103) شما در اثر اختلاف بر لبه گودالی از آتش بودید پس خدا شما را از آن نجات بخشید.پیامد بیرونی اختلاف این است که جامعه در اثر آن قدرتش را از دست می دهد و در برابر دیگران ضعیف و سرخورده می شود، «ولا تنازعوا فتفشلو و تذهب ریحکم» (انفال/46) با هم منازعه و درگیری نکنید آن گاه سست می شوید و قدرت تان از دست می رود. تعبیر به «تذهب ریحکم» اشاره لطیفی است به این که با نزاع و کشمکش هم قدرت جامعه از بین می رود و هم حیثیت و آبرویش.محورهای وحدت اسلامیوحدت هر جامعه و گروهی نیاز به یک یا چند محور اساسی دارد تا در مدار آن، نیروهای مختلف گرد هم آیند. قرآن کریم چند محور مهم را برای وحدت اسلامی تعیین نموده است:1-2. خدا و پیامبراولین نقطه مشترک بین مسلمانان، ایمان به خدا و دومین نقطه، ایمان به پیامبر اسلام(ص) است. این دو نقطه مشترک می توانند آن ها را از گرداب اختلاف نجات داده، به ساحل وحدت و هماهنگی برسانند. قرآن کریم فرموده است: «فان تنازعتم فی شیء فردّوه الی الله و الرسول» (نساء/59) اگر در چیزی منازعه کردید به خدا و پیامبر رجوع کنید. مراجعه به خدا یعنی مراجعه به قرآن کتاب خدا و مراجعه به پیامبر در این زمان یعنی مراجعه به سنت آن حضرت. امام صادق(ع) فرموده اند: کل شیء مردود الی الکتاب والسنة،( حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، بیروت، داراحیاء اتراث العربی، پنجم، 1403ق، ج18، ص79.) هر چیزی برگردانده شده به سوی کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص) است. امت اسلامی می توانند با مراجعه به قرآن و سنت، راه روشنی را برای حلّ اختلاف در مسائل اساسی پیدا کنند و به وحدت واقعی دست یابند.البته معلوم است که این راه دشوار و پر پیچ و خم است. و با توجه به شرایط موجود پیمودن این راه برای رسیدن به وحدت اسلامی ممکن نیست. در عین حال نباید مأیوس شد. باز هم طرح وحدت اسلامی به بن بست نمی رسد. چنان که خواهد آمد، قرآن راه دیگری هم برای اجرای این طرح ارائه می کند که با حفظ موارد اختلاف هم می توانیم متّحد شویم.3-4. قرآن و اهل بیت(ع)مسلمانان از هر مذهب و ملّتی قرآن و اهل بیت (ع) را (با اختلاف مراتب) قبول دارند و قرآن کریم نیز دستور می دهد که به این دو منبع مهم تمسک جویند «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرّقوا» (آل عمران/103) همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و پراکنده نشوید، ریسمان محکم خدا، مصادیق و نمودهای متعددی دارد. یکی از مصادیق بارز آن قرآن کریم است. پیامبر اسلام(ص) فرموده اند: «حبل ممدود من السماء الی الارض»( طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات1415، ج2، ص365) قرآن ریسمان الهی است که از آسمان به سوی زمین کشیده شده است.مصداق دیگر آن اهل بیت(ع) و امام علی (ع) است. روزی پیامبر اسلام (ص) با یاران خود نشسته بودند. مرد بادیه نشینی وارد شد پرسید: ریسمان الهی کیست تا به او چنگ بزنم آن حضرت دست مرد اعرابی را به شانه علی(ع) گذاشت و فرمود: این ریسمان خداست.( قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، قم، اسوه، دوم، 1416ق، ماده حبل، ج2، ص39) پس قرآن و اهل بیت(ع) از محورهای مهمی است که باید وحدت اسلامی در مدار آن ها دور بزند، حدیث ثقلین که بین شیعه و سنی در حدّ تواتر است نیز همین مطلب را ثابت می کند.راهکارهای وحدت اسلامیقرآن کریم برای تحقق و حفظ وحدت اسلامی، راهکارهای زیادی ارائه می کند که مهم ترین آن ها عبارتند از:1- تکیه بر عناصر مشترک دینیراه اصولی برای رسیدن یک جامعه به وحدت درونی این است که بر مهم ترین عناصر مشترک تکیه کنند. از نظر قرآن هیچ عنصری مهم تر از عنصر دینی نیست از این رو این کتاب آسمانی اولین راهکار وحدت را تکیه بر عناصر مشترک دینی می داند. این راهکار نه تنها در سطح امت اسلامی بلکه در سطح تمام ادیان آسمانی کاربرد دارد: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم ألّا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئاً» (آل عمران/64) بگو ای اهل کتاب به سوی کلمه ای که مشترک بین ما و شما است بیایید و آن این که جز خدای یگانه را نپرستیم و هیچ چیزی را شریک او قرار ندهیم.گرچه این آیه در مورد اهل کتاب است اما پیام آن اختصاص به این مورد ندارد بلکه یک طرح کلی را در تعامل با دیگران ارائه می کند. بر اساس این طرح مسلمانان می توانند در حوزه های مختلف تشکیل وحدت بدهند. در حوزه وسیع می توانند با تمام ادیان آسمانی بر طبق باور مشترک به خدا و دین الهی در مقابل دیگران متّحد شوند. در دایره محدود تر جوامع مختلف اسلامی می توانند بر اساس مشترکات فراوان دینی یا حفظ هویت مذهبی شان گرد هم آیند.پیشگامان وحدت اسلامی نیز طبق همین طرح گام برمی داشتند. استاد شهید مطهری(ره) در این زمینه گفته اند: «مفهوم اتحاد اسلامی این نیست که مسلمانان از اصول اعتقادی یا غیری اعتقادی خود صرف نظر کنند و به اصطلاح مشترکات همه را بگیرند و مختصات را کنار بگذارند زیرا نه این کار منطقی است و نه قابل عمل... ما خود شیعه هستیم و افتخار پیروی از اهل بیت(ع) را داریم کوچک ترین چیزی حتی یک مستحب یا مکروه کوچکی را قابل مصالحه نمی دانیم نه توقع کسی را می پذیریم و نه از دیگران انتظار داریم که به نام مصلحت و به خاطر اتّحاد اسلامی از یک اصل از اصول خود دست بردارند... آن چه به خصوص مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) به آن می اندیشید این بود که زمینه را برای پخش و انتشار معارف اهل بیت (ع) در میان برادران اهل سنّت فراهم کنند و معتقد بود که این کار جز با ایجاد حسن تفاهم امکان پذیر نیست... به هر حال طرفداری از تز «اتحاد اسلامی» ایجاب نمی کند که در گفتن حقایق کوتاهی شود آن چه نباید صورت بگیرد کارهایی است که احساسات، تعصّبات و کینه های مخالف را برانگیزد اما بحث علمی سر و کارش با عقل و منطق است نه عواطف و احساسات»( مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، قم، انتشارات صدرا، یازدهم، 1369ص 16-21)بحث و گفتگوی علمی در زمینه مسائل مورد اختلاف نه تنها با طرح وحدت اسلامی در تضادّ نیست بلکه نقش مهمی در موفّقیت آن دارد، زیرا اتحادی عمیق و پایدار است که توأم با معرفت و شناخت باشد نه کورکورانه و از روی احساسات. آن چه لازم به نظر می رسد این است که این گفتگوهای علمی توأم با منطق و احترام متقابل باشد.2- اصالت دادن به ارزش های اسلامیاز مباحث مهمی که درموضوع وحدت اسلامی مطرح است، مبحث خودی و غیر خودی است. از منظر قرآن، تنها معیار خودی، رابطه مکتبی و دینی است نه رابطه ی ملی، زبانی، نژادی و حتی نه رابطه ی پدرـ فرزندی، به هر میزانی که این ارتباط معنوی مستحکم باشد به همان میزان هم معیار خودی پر رنگ خواهد بود.قرآن کریم در سوره ی توبه فرمان مبارزه جدّی و بی امان با مشرکین را صادر می کند اما در عین حال می فرماید: «فان تابوا و اقاموا الصلوة و آتوا الزکوة فاخوانکم فی الدین» (توبه/11) پس اگر از کفر و شرک بازگشتند، نماز بر پا داشتند و زکات پرداختند، برادران دینی شمایند. همان دشمنان دیروز به برکت اسلام برادران امروز می شدند. این کتاب آسمانی از زبان حضرت ابراهیم می گوید: «فمن تَبِعنی فانه منّی» (ابراهیم/36) پس هر که مرا پیروی کند همانا از من است.طبق این اصل کلی پیامبر اسلام (ص): ابوذر غفاری (مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، داراحیاالتراث العربی، دوم، 1403 ج74،ص74) و سلمان فارسی را جزء خاندان خود دانسته است. در نقطه مقابل، خداوند فرزند نوح را بیگانه شمرده و رابطه ی پدر فرزندی آنها را نادیده گرفته است: «یا نوح انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح» (هود/46) ای نوح همانا فرزند او خاندان تو نیست، همانا او عمل غیر صالح است.بنابر این قرآن کریم، معیار خودی را فقط رابطه ی دینی مسلمانان می داند. وحدت اسلامی هم باید بر اساس این معیار تشکیل شود. وقتی که وحدت بر پایه اسلام بود. یکی از راهکارهای مناسب آن اصالت دادن به ارزش های اسلامی است. جان مایه ی ارزش های اسلامی، تقوای الهی می باشد: «یا ایها الناس انّا خلقناکم من ذکر وا نثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا...» (حجرات/13) ای مردم! همانا شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را شعبه شعبه و گروه گروه قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (و در روابط اجتماعی و رعایت حقوق همدیگر دچار مشکل نشوید) این که انسان از این گروه باشد یا از آن گروه از این ملت باشد یا از آن ملت نشانه ی برتری نیست. «انّ اکرمکم عندالله اتقاکم» (حجرات/13) همانا گرامی ترین شما نزد خدا با تقواترین شما است.در جریان فتح مکه، بعضی ها ، به ارزش های کاذب دوران جاهلیت، از قبیل قوم و قبیله، زبان، ملّیت، رنگ و نژاد دامن می زدند. سپس این آیه کریمه نازل شد. روی همه آنها خط بطلان کشید و تقوا را به عنوان تنها معیار برتری انسان مطرح نمود.پیامبر اسلام(ص) در سرزمین منِی در جمع زائران خانه خدا که در مراسم حج شرکت کرده بودند خطبه مهمی ایراد نمود و فرمود: «ای مردم! همانا پروردگار شما یکی و پدر شما هم یکی است آگاه باشید که هیچ عربی بر عجم و هیچ عجمی بر عرب، هیچ سیاهی بر گندم گون و هیچ گندم گونی بر سیاه برتری ندارد «جز با تقوای الهی»( قرطبی، محمد بن احمد، الجامع الاحکام القرآن، بیروت، دار احیاالثرات العربی،1405ق، ج16، ص342)3- ایجاد وحدت درونی وحدت و هماهنگی وقتی پایدار خواهد بود که از درون سرچشمه بگیرد و همراهی فرایند همدلی باشد به دیگر سخن وحدت ظاهری و بیرونی آنگاه کارساز و ماندگار است که ناشی از وحدت باطنی و درونی باشد وگرنه، اتحاد زودگذر و بی اثر خواهد بود.قرآن کریم در نکوهش چنین اتحادی می فرماید: «تحسبهم جمیعاً و قلوبهم شتّی ذلک بانّهم قوم لا یعقلون» (حجرات/13) تو آن ها را با هم می پنداری در حالی که دل های شان پراکنده است این به خاطر آن است که گروه نابخردند.راه رسیدن به همدلی این است که دل ها از آلودگی ها پاک باشد: «و نزعنا ما فی صدورهم من غلّ اخوانا» (حجر47) ما «غلّ» را از سینه های شان بر می کنیم در حالی که با هم برادرند، غِلّ از ریشه غُلّ است. غُلّ زنجیری است که انسان را از بیرون می بندد اما «غِلّ» زنجیری که انسان را از درون می بندد؛ از قبیل کینه، کدورت، حسد، خود برتربینی و ... . اگر این زنجیرها از دست و پای افراد و جوامع اسلامی بازگردد اخوت و برادری حاصل می شود.همدلی و اتحاد درونی، یک ارمغان الهی است. هر گاه زمینه اش فراهم نشود، خداوند این ارمغان را عطا می کند: «والّف بین قلوبهم لو انفقت ما فی الارض جمیعاً ما الّفت بین قلوبهم...» (انفال/63) خداوند بین دل هایشان پیوند داد. اگر تو همه ی آن چه را در روی زمین است انفاق می کردی، نمی توانستی بین دل های آن ها پیوند بدهی.نقش پیامبر اسلام در وحدت امت اسلامنقش پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در ایجاد وحدت امت، در سه محور قابل تحلیل است: نخست راه بردهاى سیاسى و حکومتى،سپس راه بردهاى فرهنگى و عقیدتى و در نهایت، راه بردهاى ارزشى و اجتماعى. آنچه در این مقاله مورد بحث قرار مى گیرد، تنها محورهاى اول و دوم خواهد بود. الف - راه بردهاى سیاسى و حکومتىراه کارهاى دعوت سیاسى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در جامعه اسلامى زمان خود را مى توان از بارزترین نقش هاى آن حضرت براى ایجاد وحدت امت دانست که به معناى ایجاد تحرک و دگرگونى در جامعه آن زمان به سمت ایجاد وحدت امت (به عنوان یک آرمان مشترک) است. تمام مسائلى که در این بخش مورد ملاحظه قرار مى گیرند، به نوعى از موضع گیرى ها و کارکردهاى سیاسى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با هدف پالایش و آماده سازى وضعیت بالفعل و شرایط خاص جامعه اسلامى شمرده مى شوند. این نوع تلاش ها شامل سیاست هایى است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در بستر جامعه آن زمان (پیش یا پس از هجرت) به جهت دست یابى به امت واحد اتخاذ کرده اند; تدابیرى که نزد قرآن مجید در راستاى اهداف بزرگ انبیا تلقى مى شوند; چه این که فرمود: «کان الناس امة واحدة فبعث الله النبیین مبشرین ومنذرین وانزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیمااختلفوا فیه » (بقره: 213) برخى از این روش ها و الگوهاى سیاسى عبارتند از: مبارزه و انقلاب سیاسى: جلوگیرى از تشتت و پراکندگى جامعه آن روز و در مقابل، ایجاد نوعى وحدت سیاسى، راهى براى تحقق «جامعه اسلامى » است تا پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از طریق آن، امکان اعتلاى نداى «وحدت امت اسلام » را به دست آورد. در واقع، این سیاست گذارى را باید اولین قدم در مسیر تحقق امت واحد دانست. بدون پیاده کردن الگوى امت در سطح یک جامعه مدنى خاص، نه داعیه وحدت بخش امم قابل پذیرش است، نه چنین چیزى امکان عینى و عملى مى یابد. وضعیت سیاسى عربستان پیش از اسلام نشان مى دهد که هیچ گونه حاکمیت سیاسى واحد و منسجمى بر آن حکم فرما نبوده و تنها قبایل متعدد با حالت ملوک الطوایفى، به صورتى مجزاى از یکدیگر وجود داشته اند. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در نخستین حرکت ها، دست به یک انقلاب سیاسى براى مبارزه با وضعیت جامعه متفرق آن زمان و ایجاد یک وحدت سیاسى زدند. مبارزه و جنبش سیاسى پیامبر صلى الله علیه و آله به دلیل جلوگیرى از گسستگى سیاسى حاکم بر زندگى اعراب جاهلى و تلاش براى ایجاد پیوند سیاسى جدید، شاهدى گویا بر راه کار وحدت دینى است. جامعه جاهلى به دلیل فقدان هرگونه قوانین حکومتى و ضوابط سیاسى، دچار آشفتگى و ویرانگرى شده و وجود آزادى هاى مفرط و نیز سنت هاى نارواى اجدادى سرآمدى براى تشدید آن بوده است. در یکى از مدارک تاریخى این دوره، از زبان جعفربن ابى طالب (در برابر پادشاه حبشه)،وضعیت سیاسى جامعه آن زمان و اهمیت دعوت و مبارزه سیاسى آن حضرت، به خوبى قابل فهم است: «پادشاها، ما مردمى بودیم که در دوران جاهلیت، بت ها را پرستش مى کردیم، مردار مى خوردیم، کارهاى زشت انجام مى دادیم، قطع رحم مى کردیم، با همسایگان و هم پیمانان خود بدرفتارى داشتیم، نیرومند ما ناتوان ما را مى خورد، وضع ما همین بود تا خدا پیامبرى از خودمان که راستى، امانت و پاکدامنى او را مى شناسیم به سوى ما فرستاد. او ما را به سوى خدا دعوت کرد تا او را به یگانگى بشناسیم و پرستش کنیم...» تشکیل نظام حکومتى: تلاش سیاسى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله تنها در یک مبارزه منفى براى جلوگیرى از تفرق سیاسى حاکم منحصر نمى گردد، بلکه تثبیت شرایط اجتماعى و وحدت بخشى به آن به صورت نظام مند و البته در چارچوب یک نظام حکومتى را نیز به دنبال دارد. پى ریزى یک نظام واحد سیاسى مهم ترین عامل در ایجاد وحدت اسلامى خواهد بود. علاوه بر این، زمینه اى براى تشکیل امت واحد است; زیرا بدون داشتن حکومت دینى و هدایت سیاسى جامعه توسط رهبرى واحد، جامعه اسلامى (اصولا) وجود ندارد و بدون آن نیز، سخن از جوامع مسلمان در سرتاسر عالم و زمینه سازى فکرى و عینى وحدت امت اسلام بى معناست: «ونرید ان نمن على الذین استضعفوا فى الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین » دوران ده ساله حضور پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در مدینه یعنى مجموعه تلاش هاى سال هاى پس از هجرت را مى توان به عنوان شاهدى بر این مساله عنوان کرد. تصمیم پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مبنى بر ایجاد یک حاکمیت الهى در جامعه عربستان آن زمان از امور قطعى تاریخ اسلام شمرده مى شود. جداى از استدلال هاى کلامى و عقیدتى (در توجه به ویژگى هاى مکتب و جامعیت دین اسلام و مساله تامین نیازهاى فردى و اجتماعى انسان) قراین فراوان تاریخى پیش روى ما قرار دارد. پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بارها و به زبان هاى گوناگون مى فرمودند: «الجماعة رحمة والفرقة عذاب » ، «به حکم اسلام، باید مردم از بربریت (صحرانشینى) دست بردارند و به سوى اجتماع و سواد اعظم روى آورند. دیرنشینى و رهبانیت در اسلام نیست و دست خدا همراه با جماعت است.» از این احادیث اهتمام رسول الله صلى الله علیه و آله به تمدن و زندگى اجتماعى مسلمانان معلوم مى شود. همچنین در اصول کافى مى خوانیم: «قال رسول الله صلى الله علیه و آله: ثلاث لایغل علیهن قلب مسلم: اخلاص العمل لله والنصیحة لائمة المسلمین واللزوم لجماعتهم، فان دعوتهم محیطة من ورائهم، المسلمون اخوة ...» از سوى دیگر، سعى پیامبر صلى الله علیه و آله در حذف انگیزه هاى عشیره اى و قبیله اى امت عرب در حضور اجتماعى آنان و نیز جایگزینى علایق و تمایلات اصیل و مذهبى، راهى براى تشکیل یک نظم واحد سیاسى با حاکمیت قانون الهى است: «انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا» (مائده: 55) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله پس از آغاز مبارزه سیاسى در محیط متشنج و ناهمگون مردم جاهلى، به دنبال ایجاد یک محور واحد و کوشش براى جلب انگیزه هاى اجتماعى مردم آن روزگار بود: «ان الحکم الا لله یقص الحق وهو خیر الفاصلین » (انعام: 57) البته، تاکید بر این که تنها قانون حاکم باید از سوى خداى متعال و رسول معظم او باشد، در همین راستا قابل تفسیر است: «ما کان لمؤمن ولا مؤمنة اذا قضى الله ورسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم ومن یعص الله ورسوله فقد ضل ضلالا مبینا» (احزاب: 36) از شواهد دیگر تشکیل حکومت سیاسى، اجمالا مى توان به این موارد اشاره کرد: - دستور پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به هجرت تمامى مسلمانان از همه مناطق عربستان به مدینه، با هدف گردآورى یک تجمع واحد و تاسیس حاکمیت سیاسى بود.همچنین تاکید قرآن و رسول اکرم صلى الله علیه و آله بر اهمیت هجرت در آن مقطع خاص زمانى را نباید از نظر دور داشت: «ان الذین آمنوا وهاجروا وجاهدوا باموالهم وانفسهم فی سبیل الله والذین آووا ونصروا اولئک بعضهم اولیاء بعض والذین آمنوا ولم یهاجروا مالکم من ولایتهم من شى ء حتى یهاجروا» (انفال: 72) سپس با فاصله کوتاهى، مى فرماید: «والذین آمنوا وهاجروا وجاهدوا فی سبیل الله والذین آووا ونصروا اولئک هم المؤمنون حقا لهم مغفرة ورزق کریم » (انفال: 74) - برگزیدن نمایندگان و کارگزاران سیاسى (حکومتى) در ماجراى بیعت عقبه که در متون تاریخى از آنان به «نقیب » تعبیر شده است. در همین زمینه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «اخرجوا الى منکم اثنى عشر نقیبا لیکونوا على قومهم بما فیهم » درباره پیمان عقبه، طبرى در کتاب خود، تاریخ الرسل والملوک، نکته جالبى دارد که حکایت از نحوه برداشت مردم از حضور وحدت آفرین پیامبر صلى الله علیه و آله در جمع آنان مى کند. او مى گوید: «آن روز که شش تن پیامبر صلى الله علیه و آله را در نزدیکى عقبه دیدند و سخنان او را شنیدند، گفتند: امید است خدا تو را وسیلتى سازد تا مردم ما را با هم آشتى دهى و متحد سازى.» - تنظیم و اجراى عهدنامه ها و معاهدات بین گروه هاى مختلف در مدینه و نیز برقرارى پیمان مؤاخاة بین مسلمانان - اجراى احکام سیاسى، اجتماعى و اقتصادى مانند اخذ زکات و مصرف آن، فرمان جهاد و دفاع از سرزمین اسلامى، بیعت با مردم در برقرارى و تثبیت پیوند سیاسى مردم با رهبرى، تنظیم صلح نامه ها و معاهدات با غیر مسلمانان و نیز تقسیم وظایف و تکالیف سیاسى و حکومتى بین افراد که حاکى از برقرارى نظام ادارى و تشکیلاتى بوده است. حاکمیت اسلام: گسترش و توسعه وحدت سیاسى در عربستان را باید از جمله اهداف و سیاست گذارى هاى حکومتى پیامبر صلى الله علیه و آله تلقى کرد که زمینه ساز وحدت اسلامى بود. قلمرو نفوذ و حاکمیت دولت اسلامى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از محدوده جغرافیایى مدینه فراتر رفت; نخست، محل شبه جزیره را دربر گرفت و سپس دامنه این حرکت (به خصوص در سال هاى پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله) تا مرزهاى جغرافیایى خارج از عربستان نیز سرایت پیدا کرد: «ولقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادى الصالحون » (انبیاء: 105) و بى تردید، این حاکمیت - یعنى خلافت و وراثت (امت) عهدى - از سوى خداى حاکم مقتدر است: «وهوالذی جعلکم خلائف الارض ورفع بعضکم فوق بعض درجات لیبلوکم فی ما آتیکم » (انعام: 165) بدین ترتیب، خط مشى سیاسى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نه تنها وحدت بخشى به یک جمعیت در محیط مساعد یثرب آن زمان بود، بلکه در سراسر سرزمین عربستان گسترش یافت و سپس تلاش در جهت دعوت توحیدى - سیاسى سایر ملت ها براى الحاق به جامعه اسلامى و در نهایت، تشکیل یک امت جهانى واحد بود; زیرا «ان الدین عندالله الاسلام » (آل عمران: 19) با مرورى به دوران درخشان تاریخ اسلام، به خوبى مى توان رویکرد وحدت سیاسى توسط پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله را در ابعاد داخلى جزیرة العرب و دامنه خارجى آن ملاحظه نمود. این هردو، از فرآیندهاى بالندگى وحدت اسلامى در فضاى یک سرزمین واحد و دیگر مناطق است. با نزدیک شدن به سال هاى آخر حیات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله سیطره رسمى و فراگیر اسلام در عربستان آن زمان به اوج اقتدار و انسجام ملى خود مى رسید. برخى از خط مشى ها و سیاست هاى اصولى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله که در طول این ایام با انگیزه حاکمیت اسلام در عربستان صورت گرفته، عبارت است از: - براندازى قدرت جمعى مشرکان و دشمنان ستیزه جوى اسلام و مسلمانان: «لتجدن اشد الناس عداوة للذین آمنوا الیهود والذین اشرکوا» (مائده: 82) - اعلان برائت از مشرکان و ایجاد محدودیت براى آن ها و نیز فرمان تطهیر قاطع جامعه اسلامى از شرک و بت پرستى: «برائة من الله ورسوله الى الذین عاهدتم من المشرکین » (توبه: 1) و نیز فرمود: «واذان من الله ورسوله الى الناس یوم الحج الاکبر ان الله برى من المشرکین ورسوله » (توبه:3) - دستور ویران سازى مسجد ضرار براى حفظ وحدت سیاسى جامعه و جلوگیرى از تفرقه و تشتت سیاسى که در پى آن، موجودیت نیروهاى نفاق نیز دچار یک بحران اساسى و جدى شد. قرآن کریم به زیبایى تمام فرمود: «والذین اتخذوا مسجدا ضرارا وکفرا وتفریقا بین المؤمنین وارصادا لمن حارب الله ورسوله من قبل » (توبه: 107) چون پدید آمد که آن مسجد نبود خانه حیلت بد و دام جهود پس نبى فرمود کان را بر کنید مطرح خاشاک و خاکستر کنید.از جمله ابعاد خارجى آن - یعنى، گسترش اسلام، رونق همبستگى سیاسى، دینى و قلمرو بیرونى - مى توان به ارسال نامه هاى رسول الله صلى الله علیه و آله به ملوک و سلاطین آن زمان اشاره کرد: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا وبینکم الا نعبد الا الله ولا نشرک به شیئا ولا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله » (آل عمران: 64) دعوت از رؤساى دولت هاى مجاور مانند پادشاه بحرین، غسان، اردن، عمان، یمن، حبشه (نجاشى)، مقوقس در اسکندریه (مصر)، روم (قیصر)، ایران (خسروپرویز) و دیگران که از اواخر سال ششم هجرى به صورت یک دعوت عمومى و جهانى آغاز گردید، در راستاى تثبیت وحدت جهان اسلام بود. این رسالت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و دین حق او بود: «هوالذی ارسل رسوله بالهدى ودین الحق لیظهره على الدین کله ولوکره المشرکون » (توبه: 33) در بین این نامه ها، مکتوبى که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به مقوقس، حاکم مسیحى مصر (اسکندریه) و نیز نامه اى که به قیصر، پادشاه روم، فرستاد قابل توجه است; زیرا در آن ها به وحدت مسیحیان با مسلمانان (در امر توحید) اشاره شده بود. - انگیزه پیامبر صلى الله علیه و آله در برپایى جنگ موته و جنگ تبوک را نیز مى توان در همین راستا بیان نمود. تدابیر دفاعى و جهادى: سیاست هاى دفاعى و جهادى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله براى حفظ و دفاع از وحدت سیاسى حاکم بر جامعه اسلامى و همچنین تحکیم پایه هاى آن، از جمله امورى است که راه را براى تحقق زمینه هاى وحدت امت اسلامى در بستر درونى عربستان و نیز مسلمانان مناطق دوردست فراهم مى کرد: «واعدوا لهم ماستطعتم من قوة ومن رباط الخیل ترهبون به عدوالله وعدوکم وآخرین من دونهم لاتعلمونهم الله یعلمهم » (انفال: 60) موضع گیرى هاى تهاجمى پیامبر صلى الله علیه و آله در درگیرى با کاروان هاى اقتصادى کفار قریش، که یکى از آن ها منتهى به جنگ بدر گردید، علاوه بر این که با هدف ضربه اقتصادى به مشرکان و بازپس گیرى اموال مهاجران پى ریزى مى شد، در نوع خود، حرکتى سیاسى براى نگه دارى، تداوم و توسعه وحدت سیاسى جامعه اسلامى نیز بود: «یا ایها النبى حرض المؤمنین على القتال » (انفال: 65). البته هدف نهایى از قتال (جهاد) را نیز جهانى شدن دین خدایى برمى شمرد: «وقاتلوهم حتى لاتکون فتنة ویکون الدین کله لله » (انفال: 39) نزاع لفظى مسلمانان در تقسیم غنایم جنگ بدر و عکس العمل پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با الهام از دستور قرآن کریم مبنى بر اصلاح ذات البین نیز واقعه اى مهم و شاهدى بر حساسیت پیامبر صلى الله علیه و آله در حفظ هم دلى در صفوف جنگى است. همچنین از جمله سیاست هاى تهاجمى - دفاعى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى توان به حرکت نظامى براى مقابله با قبایل شورشى اطراف مرکز حکومت اسلامى و نیز در برابر بعضى از طوایف یهودیان مانند یهود بنى قریظه، ماجراى بنى قینقاع و یهودیان قلعه هاى خیبر، نیز سیاست هاى مشخصا دفاعى، شبیه آنچه در جنگ احد براى مقابله با حملات مشرکان و یا در غزوه خندق (احزاب) در برابر عده اى از یهودیان بنى نضیر و یا حتى پس از فتح مکه در جریان حادثه حنین اتخاذ نمود اشاره کرد. دستور ویژه قرآن پس از واقعه احد مبنى بر عدم توبیخ برخى از مسلمانان براى ایجاد زمینه تحکیم و پیوند قلوب و پایه هاى اعتقادى و دینى، شاهد دیگرى بر این مدعا است. ب - راه بردهاى فرهنگى و عقیدتى: راهبردهاى فرهنگى و عقیدتى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله شامل همه تلاش هاى آن حضرت در ترسیم دورنماى مطلوب امت واحد اسلامى مى شود. این ها موضع گیرها و تصمیماتى است که در ساختار فرهنگى جامعه واقع شده و محتواى دعوت فکرى رسول خدا صلى الله علیه و آله را دربر مى گیرد; مجموعه رهنمودهایى که افکار جامعه (اسلامى) را به سوى ترسیم یک امت واحد سوق داده و الگوى وحدت امت را در شکل مطلوب دینى خود براى آنها نمایان مى کند. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در مسیر تحقق امت جهانى اسلام نه تنها باید علایق سیاسى آحاد افراد را به یک تجمع و مرکز اقتدار هدایت کند، بلکه آن مقصد نهایى بدون آگاهى افکار، بصیرت عقلانى و جاى گزینى یک آرمان سنجیده عقیدتى با سیاق جهانى و فراملى، هرگز عملى نبود و این فرمان خداى عزیز حکیم بود که: «رسلا مبشرین ومنذرین لئلا یکون للناس على الله حجة بعد الرسل وکان الله عزیزا حکیما». در این جا، اجمالا به برخى از این موارد اشاره مى گردد: نهضت فرهنگى اسلام: مبارزه فرهنگى پیامبر صلى الله علیه و آله در برابر جامعه جاهلى آن زمان از دوران حضور ده ساله در مکه مکرمه آغاز مى شود. این انقلاب فرهنگى که به منظور مبارزه با اندیشه هاى شرک آلود و غیر توحیدى صورت مى پذیرفت، زمینه ساز به وجودآمدن نوعى وحدت فرهنگى در محیط آن زمان شد و تشتت و تخالف اعتقادى جاى خود را به پیدایش هویت واحد فکرى داد. قطعا ظهور چنین پیکره مشترکى به ترسیم درست امت واحد از جامعه اسلامى کمک مؤثرى خواهد کرد و از همین زاویه، تدابیر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در ایجاد وحدت فرهنگى امت اسلام نیز روشن مى شود. مبارزه فرهنگى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در این دوران، شامل برخورد فکرى با عقاید مشرکان در محدوده مباحث جهان بینى و رویارویى و ضدیت با مظاهر شرک و بت پرستى و طرح عدم انتفاع و بى بهره مندى انسان از آن ها بوده است: «واتخذوا من دونه آلهة لایخلقون شیئا وهم یخلقون ولا یملکون لانفسهم ضرا ولا نفعا ولا یملکون موتا ولا حیوة ولا نشورا» (فرقان: 3) فضاى اعتقادى جامعه جاهلى آن زمان، حاکى از نوعى خلا فکرى و فقدان تفکرهاى منطقى و استدلالى حتى در نازل ترین سطح خود مى باشد و نهضت فرهنگى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله براى شکستن همین معتقدات ناهمگون و شرک آلود و البته زمینه ساز تفکر توحیدى بوده است. این بینش هاى نارواى جاهلى بعدها نیز از ناحیه دین مکررا مورد مذمت قرار مى گرفت و اصولا پندارهاى غلط جاهلى درباره خداوند، تمثیلى براى اندیشه هاى غیر حق است: «یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیة » (آل عمران: 154) نکته قابل توجه این که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با طرح گفتگوهاى اعتقادى، برهان توحیدى خود را در افکار مردمان پرورانده و زمینه هاى درونى و فطرى تفکر سالم انسان ها را بیدار و آن ها را به تحرک عقلانى بهینه وا مى داشت. در این تعامل و برخورد فکرى، در واقع، اقامه برهان و دلیل نیز نوعى دعوت به وحدت گرایى بود که از حوزه اندیشه و تفکر آغاز مى شد; زیرا برهان حق همواره رو به سوى وحدت و الفت دارد، نه تشتت و تخالف: «یا ایها الناس قد جائکم برهان من ربکم وانزلنا الیکم نورا مبینا» (نساء: 174) آرمان توحیدگرایى و یکتاپرستى: در همین راستا، طرح توحید و وحدانیت الهى موضوعیت مى یابد. تکیه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بر توحید و به ویژه اتصال رسالت اعتقادى خود با پایه هاى دین ابراهیمى، بهترین استفاده از ظرفیت اجتماعى آن زمان در ایجاد وحدت فکرى و توجه دادن به دورنماى اعتقادى امت واحد است. قرآن فرمود: «قل اننی هدانی ربی الى صراط مستقیم دینا قیما ملة ابراهیم وما کان من المشرکین » (انعام: 161). در جامعه جاهلى آن زمان، هنوز گروهى از اعراب معتقد به دین ابراهیم علیه السلام بودند و هنر استفاده پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از واژه و مفهوم «حنیف » کارآمدترین راه براى ایجاد چنین پیوندى بود. آن حضرت اعلام مى داشت: «جئت بالحنیفیة دین ابراهیم.» پیامبر صلى الله علیه و آله با این سیاست فرهنگى، نه تنها محتواى دعوت خود را تا گستره یک پیشینه تاریخى و عقیدتى محکم و ماندگار نزد اعراب امتداد مى بخشید، بلکه از آن امکان بالقوه، در مسیر تحقق و پویایى آرمان فکرى مشترک نیز استفاده مى کرد و با این همه، القاى یک تصویر معقول و ممکن جلوه دادن ایجاد امت واحد نیز ره آورد دیگر سیاست وى بود. به وجودآوردن شرایط تسهیل براى یک جامعه، که در امکان عقلى و امکان عملى،رسیدن به آرمان هاى مطلوب خود دچار دغدغه و تشویش خاطر نشود، یکى از وظایف مهم رهبران دوراندیش است و پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با اقتدار تمام و انتخاب نیکوترین زمینه هاى هم گرایى - یعنى، دین حنیف ابراهیمى - این رسالت الهى را دنبال مى کند: «ثم اوحینا الیک ان اتبع ملة ابراهیم حنیفا وما کان من المشرکین » (نحل: 123). این کلام پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و تکیه بر دین حنیف سهل و ساده نیز مى تواند گویاى همین بر نهاد باشد که فرمود: «بعثت بالحنیفیة السهلة السمحة » عظمت تلاش و سیاست هاى رسول الله صلى الله علیه و آله وقتى بیش تر آشکار مى گردد که دریابیم همه این مسائل در محیطى دنبال شده که تقریبا لایه هاى اعتقادى جامعه از یکدیگر گسسته و هرگونه دورى از آداب و رسوم پیشینیان نوعى انحطاط، شکست فکرى و نفى ارزش هاى گذشته قلمداد مى شده است. قرآن کریم از این پاى بندى نابجا به پندارهاى پدران و اجداد، در برابر دعوت توحیدگرایى رسولان چنین یاد مى کند: «قالت رسلهم افى الله شک فاطر السموات والارض یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکم ویؤخرکم الى اجل مسمى قالوا ان انتم الا بشر مثلنا تریدون ان تصدونا عما کان یعبد آباؤنا فاتونا بسلطان مبین » (ابراهیم: 10). «وحدت همان چیزى است که در قرآن درباره آن سفارش شده است و ائمه، مسلمین را به این مساله دعوت کرده اند و اصلا دعوت به اسلام، دعوت وحدت است. هویت واحد فرهنگى: یکى از ارزشمندترین راه بردهاى انتخابى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در مسیر تحقق وحدت امت و ترسیم دورنماى امت واحد، تلاش براى ایجاد هویت واحد فرهنگى با مرزبندى اعتقادى است. مبارزه فکرى با شرک و بت پرستى و تکیه بر توحید و وحدانیت باید با یک حرکت کارآمد دیگرى به مرحله فرآهم آورى یک اجتماع فرهنگى - دینى برسد که نقطه آغازین آن، پیدایش هویت واحد فکرى و اعتقادى است; آن گونه که افراد را در یک نظام فکرى، به یکدیگر پیوند زند: «واعتصموا بالله هو مولیکم فنعم المولى ونعم النصیر». این امر نیز با دعوت علنى رسول اکرم صلى الله علیه و آله در همان دوران ده ساله مکه شروع مى شود. اولین مخاطبان آن حضرت، اقارب و عشیره نزدیک ایشان بودند: «وانذر عشیرتک الاقربین.» (شعراء: 214).این دعوت به انگیزه ایجاد یک حلقه عقیدتى مشترک با صبغه توحیدى (بر اساس دعوت اسلام) انجام پذیرفت که همراهى با قرابت عشیره اى آن مى توانست زیربناى نخستین هسته مرکزى هویت واحد فرهنگى را تداعى گر باشد و دقیقا از همین رو، پیامبر صلى الله علیه و آله مامور به گشایش بال هاى رحمت الهى بر مؤمنان است; زیرا پس از آیه کریمه پیش (آیه انذار) بلافاصله، مى فرماید: «واخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین » (شعراء: 215). اگرچه خاندان قریش استقبال چشمگیرى از این هدایت و دعوت رسول خدا صلى الله علیه و آله نکردند، ولى باید در نظر داشت که: اولا، سیاست ویژه پیامبر صلى الله علیه و آله به بهترین صورت، داراى چنین توان و امکانى بود. ثانیا، با صبر و پى گیرى و تداوم حرکت از سوى پیامبر صلى الله علیه و آله چنین هسته اى فرهنگى در درون جامعه جاهلى (در طول زمان) تشکیل شد و پیکره اجتماع را با نوعى مرزبندى اعتقادى و ارزشى روبه رو کرد. و البته هدف از فرآیند هویت واحد فرهنگى در مراحل تولد و بلوغ خود، چیزى جز این نیست. بخشى از دستاوردهاى این هویت مشترک، ترسیم آرمان هاى نهایى امت واحد بوده است. به نقل برخى از مورخان، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در انذار عشیره، به ایجاد نوعى مرزبندى در درون خاندان (نسبت به رسالت عام خود) اشاره داشتند; آنجا که فرمودند: «...والله الذى لا اله الا هو انی رسول الله الیکم خاصة والى الناس عامة »پس از این، مرحله دیگرى از دعوت آشکار را شاهد هستیم که یکى از اهداف آن در همین راستا قابل تحلیل است; یعنى، «فاصدع بما تؤمر واعرض عن المشرکین انا کفیناک المستهزئین.» تلاش در ایجاد چنین نهاد و هویت واحدى را (در این مقطع دعوت)، کلام پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به خوبى آشکار مى کند که فرمود: «یا معشر قریش ویا معشر العرب، ادعوکم الى عبادة الله (وحده) وخلع الانداد والاصنام وادعوکم الى شهادة ان لااله الا الله وانی رسول الله » با نظرى به دهه تاریخ ساز حضور پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در مکه، شواهد دیگرى نیز دست یافتنى است: نخست آن که کوشش براى ظهور چنین هویت مشترک فکرى در مکه، زمینه ساز تشکیل حکومت در مدینه مى گردد; چرا که بیش ترین هدف پیامبر صلى الله علیه و آله در مکه، نیروسازى و تربیت اعتقادى افراد براى به وجودآوردن یک تجمع سیاسى و واگذارى مسؤولیت هاى بعدى بود. بنابراین، بعضى از تاریخ نویسان از این دوران، به دوره «فردسازى » تعبیر کرده اند. نکته دیگر آن که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در این دوره، مجاز به بهره برى از هرگونه اهرم نظامى و رزمى نبودند. سیاست پیامبر صلى الله علیه و آله در این مرحله، به صورت مطلق، عدم استفاده از قدرت و ساز و کار نظامى در برابر مشرکان و بت پرستان بود و به این ترتیب، اصحاب و یاران آن حضرت حتى حق دفاع در برابر آزار و شکنجه ها را نیز نداشتند: «فاصبر ان وعدالله حق ولا یستخفنک الذین لایوقنون » (روم: 60) انتخاب چنین شیوه اى، امکان ایجاد نوعى وفاق فکرى و فرهنگى و نیاز به هویت مشترک اعتقادى را فراهم کرد که قطعا با برخوردهاى عملى و صورى مستقیم بین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و مشرکان، محیط و شرایط را براى جنگ و درگیرى آماده مى ساخت و در نتیجه، چنین فضایى، نمى توانست جوابگوى آن هدف باشد. این گونه درگیرى ها نه فقط نیروهاى تازه مسلمان را از حیث کمى نابود مى ساخت، بلکه با به هم زدن ثبات نسبى موجود، محیط قضاوت اجتماعى را نیز دستخوش شک و تردید مى کرد و امکان پیوستن افراد جدید به هسته اولیه را کاهش مى داد. برخى متفکران از مساله عدم برخورد مسلحانه در دوره مکه، به عنوان ملاحظه شرایط خاص سیاسى توسط پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله یاد کرده و آن را در ردیف عوامل موفقیت و پیشرفت سریع نهضت اسلام، پس از ایمان قاطع، لیاقت و کاردانى پیامبر صلى الله علیه و آله ذکر مى کنند: «در طول سیزده سال که پیغمبر صلى الله علیه و آله در مکه بود - جز در یکى دو نوبت که آن هم یک دعوا و کتک کارى بیش نبوده است - هرگز برخورد مسلحانه اى میان مسلمان ها و غیر مسلمان ها رخ نداد ... پیغمبر صلى الله علیه و آله در تمام مدت آن سیزده سال که در مکه زندگى و دعوت به اسلام مى کرد، شرایط سیاسى آن سیزده سال را کاملا رعایت کرد.» مواظبت و درایت پیامبر اکرم صلى الله علی و آله در این مساله تا بدانجا پیش رفت که حتى در سال سیزده بعثت، هنگامى که عده اى از مردم مدینه به بیعت با پیامبر صلى الله علیه و آله (در مکه) مبادرت ورزیدند و در فرداى آن روز (در منى) اجازه آماده سازى و تجهیز نیرو، سلاح و شمشیرهاى خود را از پیامبر صلى الله علیه و آله خواستند، آن حضرت در جواب فرمود: «من هنوز به این کار امر نشده ام!» نقش وحیانى پیامبر صلى الله علیه و آله: تاثیر غیر بشرى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با استفاده از وحى الهى نیز در بررسى راهبردهاى فرهنگى نکته اى قابل توجه است. به عبارت دیگر، نقش قرآن مجید و نحوه به کارگیرى آن توسط پیامبر صلى الله علیه و آله در ترسیم دورنماى مطلوب امت واحد کارآیى بسزایى داشته است و پیامبران: موظف به به کارگیرى آیات الهى اند: «یا بنی آدم اما یاتینکم رسل منکم یقصون علیکم آیاتی فمن اتقى واصلح فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون » (اعراف: 35). تکیه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بر قرآن و بهره گیرى به جا و به موقع از آن به عنوان یکى از تدابیر سیاسى مخصوص آن حضرت براى ترسیم دورنماى مطلوب بوده است. تاکیداتى که قرآن در موضوع وحدت و به خصوص، اعتلاى کلمه حق و دیانت اسلام دارد، بهترین درون مایه ها را در اختیار مى گذارد که فرمود: «کان الناس امة واحدة » (بقره: 213) آنچه سیاست هاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله را در این مورد سرعت و شدت بیش ترى مى بخشید، تاثیر جنبه اعجاز قرآن مجید بود. پیامبر صلى الله علیه و آله جز به وحى قرآنى سخن نمى گوید و محتواى نطق او نیز باید با مهر وحى الاهى تایید گردد تا از هرگونه آمیزه دیگرى، پاک و پیراسته بماند: «ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى علمه شدید القوى » (نجم: 3 - 5) بدین ترتیب، اعجاز قرآن به عنوان محتواى اصیل دعوت فرهنگى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله تاثیر حرکت آن حضرت را دوچندان مى کند و در تحلیل تاثیر وحیانى پیامبر صلى الله علیه و آله نسبت به تبیین الگوى امت واحد، توجه به ابعاد فوق طبیعى و خارق العاده حقیقت قرآن ضرورى مى نماید; حقیقتى که قرآن نیز خود بدان اشاره دارد: «والذی اوحینا الیک من الکتاب هو الحق » (فاطر: 31) و هشداردهى به تمام مردم را به وسیله آن از پیامبر صلى الله علیه و آله مى طلبد: «وکذلک اوحینا الیک قرآنا عربیا لتنذر ام القرى ومن حولها» (شورى: 7). در این باره، مواردى چند در تاریخ اسلام به چشم مى خورد که اگرچه به صورت استقلالى نمى توان آن ها را جزو سیاست هاى فرهنگى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در تحقق وحدت به حساب آورد، ولى یادآورى اجمالى آن ها نیز خالى از لطف نیست. تاثیر اعجازگونه قرآن بر مردم یثرب یکى از آن هاست. در زمان حیات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و پس از پیمان عقبه اولى، با تلاوت قرآن (براى مردم) توسط افرادى مانند مصعب بن عمیر، تغییر و تحول محیط اجتماعى آن زمان به سمت ایجاد یک وحدت سیاسى به پیش مى رفت; آن گونه که مورخان و سیره نویسان نوشته اند: «فتحت المدینة بالقرآن » نسبت هاى نارواى سحر و ساحرى که مشرکان و مخالفان در برابر تاثیر چشمگیر قرآن به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى دادند و نیز عناد و لجاجت آن ها در این مورد، خود حاکى از میزان نفوذ و جلب قلوب و آراء مردم توسط محتواى قرآن و نیز ایجاد نوعى وحدت اعتقادى و سیاسى بر محور کلام الهى بود. چنین نسبت هاى نادرستى و شدت ترس و وحشت مشرکان، بهترین شاهد بر نقش اعجازآمیز قرآن در تجمع افکار و عقاید و وحدت بخشى آن ها بوده است; زیرا این کتاب از خداى عزیز حکیم سرچشمه مى گیرد: «حم، تنزیل الکتاب من الله العزیز الحکیم » (جاثیه: 1 - 2). روش نشر دین: کیفیت ترویج دین و سیاست نشر و تبلیغ آن توسط پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز در جهت ایجاد امت واحده و همسو با آن بوده است: «قل هذه سبیلی ادعو الى الله على بصیرة انا ومن اتبعنی » (یوسف: 108) از روش دعوت فکرى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله چنین برمى آید که آن حضرت، ظرفیت هاى روحى و ذهنى مردم را کاملا مورد نظر داشته و محتواى دعوت خود را متناسب با همان بستر اجتماعى خاص قرار مى داده است تا به این ترتیب، زمینه فراگیرى پیام خود را به آحاد مردم فراهم کند و علاوه بر این، پایه گذار وحدت فرهنگى و سیاسى باشد. بدین سان، شکى نیست که رعایت سیر تدریجى (در امر هدایت و رسالت) را باید در همین راستا تحلیل کرد. پاى بندى به اصل «تدریج »، جامعه را دچار شقاق زودهنگام و تشتت درونى نمى سازد و وحدت نسبى پیشین را تا حدى حفظ خواهد کرد. بنابراین، راهى است تا بتوان شرایط به وجودآمدن وحدت فرهنگى و سیاسى مطلوب را فراهم کرد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با به کارگیرى چنین سیاست فرهنگى، نه تنها به تدریج، دورنماى امت اسلامى آرمانى خود را تبیین مى نمود، بلکه طریقى براى ایجاد وحدت دینى در جامعه اعراب آن زمان نیز به حساب مى آمد. سیاست تدریج در زمینه تبیین اعتقادات و نیز احکام و فروع دینى رعایت مى شد به گونه اى که در دوران ده ساله مکه، اصول کلى جهان بینى مانند توحید، نبوت و معاد و سپس در مدینه، آیات احکام نازل گردید. قرآن کریم مى فرماید: «وقرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مکث ونزلناه تنزیلا» (اسراء: 106). رعایت مبناى تدریج نه فقط در القا و انتقال محتواى دعوت، بلکه شامل روش ها و کیفیت دعوت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز مى شد. این مساله ما را به نکته دیگرى درباره مشى سیاسى پیامبر صلى الله علیه و آله در نحوه اعلان رسالت الهى خود نیز رهنمون مى سازد که به دلیل تناسب با بحث تدریج، در این قسمت ذکر گردیده است: مرحله اول، دعوت سرى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است که قریب سه سال به طول انجامید. مرحله دوم، شامل دعوت عشیره و خاندان نزدیک بود. مرحله سوم، دعوت عمومى و همگانى از اعراب مکه تا سایران را در بر مى گیرد. مرحله چهارم، دعوت نهایى جامعه بشریت با ارسال نامه به سران کشورهاى غیر عرب است. با نگاهى گذرا، ولى تحلیلى، درمى یابیم که این گونه دعوت، نشان از نوعى مشى سیاسى ویژه در ایجاد توسعه وحدت سیاسى و فرهنگى دارد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از این طریق، اولا، آمادگى فکرى هدایت شده اى را در افرادى که دعوت او را پذیرا شدند، ایجاد کرد. ثانیا، مرکزیت سیاسى واحدى را پایه نهاد که در مواقع ضرورى به حمایت ازآن حضرت درجهت تحقق آرمان هاى الهى اش بپردازد (به خصوص که پیوند نسبى با قریش نیز اقتضاى این موضوع را داشت). در مرحله اول، با پذیرش و تولى افرادى معدود، نوعى وحدت در تعلقات و تمایلات نفسانى و نیز بینش و نگرش هاى مشترک به وجود آورد. سپس این وحدت آغازین در چارچوب نظام قبیله اى مستحکم شد و شاکله مرکزیت اولیه وحدت سیاسى و فرهنگى پى ریزى شد، پس از آن، هدف اصلى، عمومیت دادن و تسرى شعاع پوششى این هسته مرکزى در سطح جامعه اى بزرگ تر بود و در نهایت، جهانى نمودن سیطره چنین وحدت سیاسى و فرهنگى. بنابراین، باید گفت هدف نهایى تدابیر حکیمانه و الهى پیامبر بزرگ اسلام صلى الله علیه و آله، ایجاد وحدت سیاسى، فرهنگى و سپس، تشکیل حکومت اسلامى و به دنبال آن، ایجاد حکومت جهانى اسلام بوده است. ( منبع: وحدت اسلامى و پیامبر اکرم (ص) راهکارهاى سیاسى - فرهنگى،سیدحسین حسینى ، فصلنامه معرفت شماره 33)وحدت از منظر علما و اندیشمندان مسلمان : . اتحاد و انسجام از دیدگاه امام خمینی (قدس سره ): یکی از محورهای اساسی تشکیل دهنده استراتژی امام وحدت و انسجام است ، که در ابعاد مختلف کاربرد دارد ، در حوزه کانون های تبلیغی و فرهنگی حضرت امام خمینی(ره) با تأکید بر استفاده از روش ها و نهادهای فرامدرن برای بیان و تبلیغ باورهای اسلامی از میان همه شیوه های سنتی در عرصه باورسازی و تولید اندیشه تریبون هایی را برمی گزینند که علاوه بر داشتن حوزه تأثیر فراگیر و عمیق از سویی کم هزینه نیز می باشند اما آنچه که در این انتخاب مهم بوده. این نهادهای دینی و مذهبی در ذات خود بیانگر و نماد انسجام اسلامی است یعنی در عین کارکرد محتوایی در ظاهر نیز تبلیغ کننده همبستگی و اتحاد می باشد. مانند آیین های نمازجمعه و جماعات و در سطح بین المللی مناسک حج، ایشان پیرامون برجستگی کانون های مذکور در زمینه ترسیم انسجام اسلامی و تبلیغ باورهای دینی می فرماید:«اسلام این گونه اجتماعات را فراهم کرده تا از آن استفاده دینی بشود، عواطف برادری و همکاری افراد تقویت شود، رشد فکری بیشتری پیدا کنند، برای مشکلات سیاسی و اجتماعی خود راه حل هایی بیابند و به دنبال آن به جهاد و کوشش دسته جمعی بپردازند.»( ولایت فقیه ، امام خمینی ، ص 181 -180) حضرت امام(ره) در ادامه می گویند: «اگر هر روز جمعه مجتمع می شدند و مشکلات عمومی مسلمانان را به یاد می آوردند و رفع می کردند و یا تصمیم به رفع آن می گرفتند کار به اینجا نمی کشید. امروز باید با جدیت این اجتماعات را ترتیب دهیم و از آن برای تبلیغات و تعلیمات استفاده کنیم به این ترتیب نهضت اعتقادی و سیاسی اسلام وسعت پیدا می کند و اوج می گیرد.»(همان.) حضرت امام(ره) با تاکید بر بهره گیری از اجتماعات موصوف در واقع بر کارکرد دوگانه آنها اصرار دارد: 1) کارکرد آموزشی در زمینه باورسازی، تعمیق و تعلیم بینش فکری و فرهنگی 2) نقش اساسی در اجتماع سازی و تمرکز اراده و نیروی انسانی امت اسلامی برای رسیدن به انسجام و همبستگی ملی جنبش سیاسی و عملی برای انسجام اسلامی استراتژی و طراحی حضرت امام خمینی(ره) برای رسیدن به انسجام اسلامی متشکل از دو لایه است: لایه اول: همان کارکرد فرهنگی و فکری است که در بخش نخست مقاله به آن پرداخته شد و دومین عنصر، جنبش سیاسی و عملی است. یقینا دست یابی به انسجام اسلامی بدون وجود یک قاعده سیاسی و شکل گیری زیرساخت های نظام سیاسی سرزمینی یا فرااقلیمی امکان پذیر نیست و امکان عینیت یافتن را ندارد. نقش دولت ها و حکومت ها در راهبرد انسجام و اتحاد حضرت امام(ره) اولین رسالت را در این زمینه متوجه دولت ها می سازد و بدون در نظر گرفتن مرزهای جغرافیایی خواهان حرکت دولت ها به سوی منافع و رویکرد واحد برای ارزیابی هویت ملی و دینی و قطع ریشه های وابستگی، واگرایی و استعمار می شود. ایشان می گویند: «ما حرفمان این است که دولت ها بیایند قبل از اینکه خود ملت ها قیام بکنند، خود دولت ها بیایند خاضع بشوند، با هم دوست بشوند، با هم یک جلسه ای درست کنند، همه رئیس جمهورها بنشینند، پیش هم و حل کنند مسائل شان را هر کس سر جای خودش باشد، لکن در مصالح کلی اسلامی، در آن چیزی که همه هجوم آورده اند به اسلام در او با هم اجتماع کنند، جلوشان را بگیرند و آسان هم هست.»( صحیفه نور، ج 18 ص 195) در این راستا حضرت امام(ره) حتی از برخی رفتارهای نابخردانه، غیراسلامی و نیز وابستگی بعضی حکومت های کشورهای اسلامی چشم پوشی می کند و خطاب به همه سران اسلامی میفرماید: «ما میل داریم که با همه کشورهای اسلامی برادر باشیم، همه ی حکومتها در عین حال که اعوجاج دارند برگردند، و با ما دست اخوت بدهند، ما صلاح همه را می خواهیم.»(صحیفه امام ، ج18 ، ص 59) نقش ملتها و اراده آنان در راهبرد انسجام اسلامیحضرت امام خمینی(ره) وقتی سران دولت های اسلامی را در اتخاذ استراتژی وحدت طلبانه و دیپلماسی انسجام ناکارآمد و نااهل یافتند شیوه دعوت به انسجام را به روند «حرکت از پایین به بالا» تغییر دادند و این بار ملت ها را مورد خطاب خویش قرار می دهند و میفرمایند: «ملتها خودشان باید در فکر اسلام باشند، مایوسیم ما از سران اکثر قریب به اتفاق مسلمین، لکن ملت ها خودشان باید به فکر باشند و ازآن ها مایوس نیستیم.»(همان ، ج14، ص138) ( جهت آشنایی بیشتر با سایر ابعاد این موضوع ر.ک : راهبرد اتحاد ملی و انسجام اسلامی با نگاهی به دیدگاه های امام خمینی(ره) ، نعیم حمیدی ، هفته نامه پرتو سخن ، 14/6/1386- و همچنین ر.ک: اندیشه های فقهی _ سیاسی امام خمینی(ره)، کاظم قاضی زاده، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، 1377، ص 446 . ) 2 – شهید مطهری : یکی از موضوعات مورد اهتمام علامه شهید آیت الله مرتضی مطهری موضوع وحدت اسلامی بود که برای آشنایی با این موضوع مقاله ای در همین زمینه به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آن شهید بزرگوار ذکر می شود :بدون شک وحدت اسلامی آرزوی همه مصلحان و دانشمندان روشنفکر اسلامی است و در این راه تلاش ها کرده اند. آنچه در این موضوع مهم است آن است که اولاً مقصود از اتحاد اسلامی روشن باشد و هر کس مقصود خاصی نزد خود نداشته باشد، و ثانیاً راه رسیدن به اتحاد اسلامی ارائه شود. روشن است که اکثر مشکلات جهان اسلام ناشی از تشتت و تفرقی است که میان ملل مسلمان وجود دارد و البته نقش استعمار خصوصاً استعمار پیر انگلیس را نباید در پیدایش این تفرقه نادیده گرفت، گرچه بی کفایتی و قدرت طلبی حکام کشورهای اسلامی در طول قرون اخیر را عامل دوم این تفرقه باید به شمار آورد، و سوء تدبیر برخی علمای اهل سنت و تشیع را عامل سوم.باری، برای رفع این تفرقه و ایجاد اتحاد باید اقدام کرد، چنانکه بزرگان دنیای اسلام از جهان تسنن و جهان تشیع، مانند علامه شیخ عبدالمجید سلیم و علامه شیخ محمود شلتوت، آیت الله بروجردی و امام خمینی (ره) اقدامات اساسی و مؤثر انجام داده اند و ما باید این بنا را بر پایه هایی که آنها بنیان نهاده اند بسازیم تا جهان اسلام عظمت و اقتدار از دست رفته خود را باز یابد.نگاهی به آثار استاد مطهری نشان می دهد که این موضوع از موضوعات مورد توجه آن مصلح متفکر بوده است و نظرات مؤثری خصوصاً در اینکه مقصود از وحدت اسلامی چیست، ابراز داشته اند، و شاید نیمی از راه به همین وسیله یعنی روشن شدن مفهوم «وحدت اسلامی» پیموده شود. اینک نگاهی داریم به آراء استاد در این موضوع. در مقاله «الغدیر و وحدت اسلامی» به قلم ایشان که در یادنامه علامه امینی به چاپ رسیده است می خوانیم:« مصلحان و دانشمندان روشنفکر اسلامی عصر ما، اتحاد و همبستگی ملل و فرق اسلامی را، خصوصاً در اوضاع و احوال کنونی که دشمن از همه جوانب بدانها هجوم آورده و پیوسته با وسایل مختلف در پی توسعه خلافات کهن و اختراع خلافات نوین است، از ضروری ترین نیازهای اسلامی می دانند. اساساً چنانکه می دانیم وحدت اسلامی و اخوت اسلامی، سخت مورد عنایت و اهتمام شارع مقدس اسلام بوده و از اهم مقاصد اسلام است. قرآن و سنت و تاریخ اسلام گواه آن می باشد. مقصود از وحدت اسلامی چیست؟ آیا مقصود این است : از میان مذاهب اسلامی یکی انتخاب شود و سایر مذاهب کنار گذاشته شود؟ یا مقصود این است که مشترکات همه مذاهب گرفته شود، و مفترقات همه آنها کنار گذاشته شود، و مذهب جدیدی بدین نحو اختراع شود که عین هیچ یک از مذاهب موجود نباشد؟ یا اینکه وحدت اسلامی، به هیچ وجه ربطی به وحدت مذاهب ندارد، و مقصود از اتحاد مسلمین، اتحاد پیروان مذاهب مختلف، در عین اختلافات مذهبی، در برابر بیگانگان است؟مخالفین اتحاد مسلمین، برای اینکه از وحدت اسلامی، مفهومی غیر منطقی و غیر عملی بسازند، آن را به نام وحدت مذهبی توجیه می کنند تا در قدم اول، با شکست مواجه گردد. بدیهی است که منظور علمای روشنفکر اسلامی از وحدت اسلامی، حصر مذاهب به یک مذهب، و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرد مفترقات آنها که نه معقول و منطقی است و نه مطلوب و عملی، نیست. منظور این دانشمندان، متشکل شدن مسلمین است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان .این دانشمندان می گویند مسلمین مایه وفاقهای بسیاری دارند که می تواند مبنای یک اتحاد محکم گردد. مسلمین همه خدای یگانه را می پرستند و همه به نبوت رسول اکرم ایمان و اذعان دارند. کتاب همه قرآن و قبله همه کعبه است. با هم و مانند هم حج می کنند و مانند هم نماز می خوانند و مانند هم روزه می گیرند و مانند هم تشکیل خانواده می دهند و داد و ستد می نمایند و کودکان خود را تربیت می کنند و اموات خود را دفن می نمایند و جز در اموری جزئی، در این کارها با هم تفاوتی ندارند. مسلمین همه از یک نوع جهان بینی برخوردارند و یک فرهنگ مشترک دارند و در یک تمدن عظیم و باشکوه و سابقه دار شرکت دارند. وحدت در جهان بینی، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بینش و منش، در معتقدات مذهبی، در پرستشها و نیایشها، در آداب و سنن اجتماعی خوب، می تواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتی عظیم و هایل به وجود آورد که قدرتهای عظیم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمایند، خصوصاً اینکه در متن اسلام بر این اصل تأکید شده است. مسلمانان به نص صریح قرآن برادر یکدیگرند و حقوق و تکالیف خاصی آنها را به یکدیگر مربوط می کند. با این وضع چرا مسلمین از این همه امکانات وسیع که از برکت اسلام نصیبشان گشته استفاده نکنند؟از نظر این گروه از علمای اسلامی، هیچ ضرورتی ایجاب نمی کند که مسلمین به خاطر اتحاد اسلامی، صلح و مصالحه و گذشتی در مورد اصول یا فروع مذهبی خود بنمایند. همچنانکه ایجاب نمی کند مسلمین درباره اصول و فروع اختلافی فیمابین، بحث و استدلال نکنند و کتاب ننویسند. تنها چیزی که وحدت اسلامی، از این نظر، ایجاب می کند، این است که مسلمین برای اینکه احساسات کینه توزی در میانشان پیدا نشود یا شعله ور نگردد متانت را حفظ کنند، یکدیگر را سب و شتم ننمایند، به یکدیگر تهمت نزنند و دروغ نبندند، منطق یکدیگر را مسخره نکنند، و بالاخره عواطف یکدیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند. و در حقیقت لااقل حدودی را که اسلام در دعوت غیر مسلمان به اسلام، لازم دانسته است، درباره خودشان رعایت کننند: «ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن.»برای برخی این تصور پیش آمده که مذاهبی که تنها در فروع با یکدیگر اختلاف دارند، مانند شافعی و حنفی، می توانند با هم برادر باشند و با یکدیگر در یک صف قرار گیرند، اما مذاهبی که در اصول با یکدیگر اختلاف نظر دارند به هیچ وجه نمی توانند با یکدیگر برادر باشند. از نظر این دسته، اصول مذهبی، مجموعه ای به هم پیوسته است و به اصطلاح اصولیون از نوع « اقل و اکثر ارتباطی » است، آسیب دیدن یکی عین آسیب دیدن همه است. علیهذا آنجا که مثلاً اصل « امامت » آسیب می پذیرد و قربانی می شود، از نظر معتقدین به این اصل، موضوع وحدت و اخوت منتفی است. و به همین دلیل شیعه و سنی به هیچ وجه نمی توانند دست یکدیگر را به عنوان دو برادر مسلمان بفشارند و در یک جبهه قرار گیرند ، دشمن هر که باشد.گروه اول به این گروه پاسخ می دهند، می گویند : دلیلی ندارد ما اصول را در حکم یک مجموعه به هم پیوسته بشماریم و از اصل « یا همه یا هیچ » در اینجا پیروی کنیم . اینجا جای قاعده « المیسور لایسقط بالمعسور » و « ما لایدرک کله لایترک کله » است. سیره و روش شخص امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای ما بهترین و آموزنده ترین درسهاست. علی علیه السلام راه و روشی بسیار منطقی و معقول که شایسته بزرگواری مانند او بود اتخاذ کرد.او برای احقاق حق خود از هیچ کوششی خودداری نکرد، همه امکانات خود را به کار برد که اصل امامت را احیا کند، اما هرگز از شعار « یا همه یا هیچ » پیروی نکرد. برعکس، اصل «ما لا یدرک کله لایترک کله» را مبنای کار خویش قرار داد.علی در برابر ربایندگان حقش قیام نکرد و قیام نکردنش اضطراری نبود، بلکه کاری حساب شده و انتخاب شده بود. او از مرگ بیم نداشت. چرا قیام نکرد؟ حداکثر این بود که کشته شود. کشته شدن در راه خدا منتهای آرزوی او بود. او همواره در آرزوی شهادت بود و با آن از کودک به پستان مادر مأنوس تر بود. علی در حساب صحیحش بدین نکته رسیده بود که مصلحت اسلام، در آن شرایط، ترک قیام و بلکه همگامی و همکاری است. خود کراراً به این مطلب تصریح می کند. در یکی از نامه های خود به مالک اشتر (نامه 62 از نامه های «نهج البلاغه» ) می نویسد:« من اول دست خود را پس کشیدم، تا دیدم گروهی از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودی دین محمد (ص) دعوت می کنند. پس ترسیدم که اگر به یاری اسلام و مسلمین برنخیزم شکاف یا انهدامی در اسلام خواهم دید که مصیبت آن از فوت خلافت چند روزه بسی بیشتر است.در شورای شش نفری پس از تعیین و انتخاب عثمان به وسیله عبدالرحمان بن عوف، علی علیه السلام شکایت و هم آمادگی خود را برای همکاری اینچنین بیان کرد:شما خود می دانید من از همه برای خلافت شایسته ترم، و حال به خدا قسم مادامی که کار مسلمین رو به راه باشد و رقیبان من تنها به کنار زدن من قناعت کنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد، مخالفتی نخواهم کرد و تسلیم خواهم بود.اینها می رساند که علی اصل « یا همه یا هیچ » را در این مورد محکوم می دانسته است. نیازی نیست درباره روش و سیره علی علیه السلام در این موضوع بیشتر بحث شود ، شواهد و دلائل تاریخی در این زمینه فراوان است.»همچنین استاد مطهری در مقدمه کتاب امامت و رهبری درباره مفهوم « اتحاد اسلامی» می گوید: «مفهوم اتحاد اسلامی که در صد سال اخیر میان علما و فضلای مؤمن و روشنفکر اسلامی مطرح است این نیست که فرقه های اسلامی به خاطر اتحاد اسلامی از اصول اعتقادی و یا غیر اعتقادی خود صرف نظر کنند و به اصطلاح مشترکات همه فرق را بگیرند و مختصات همه را کنار بگذارند. چه این کار نه منطقی است و نه عملی.چگونه ممکن است از پیروان یک مذهب تقاضا کرد که به خاطر مصلحت حفظ وحدت اسلام و مسلمین، از فلان اصل اعتقادی یا عملی خود که به هر حال به نظر خود آن را جزء متن اسلام می داند صرف نظر کند؟ در حکم این است که از او بخواهیم به نام اسلام از جزئی از اسلام چشم بپوشد.پابند کردن مردمی به یک اصل مذهبی و یا دلسرد کردن آنها از آن، راههای دیگر دارد و طبیعی ترین آنها منطق و برهان است. با خواهش و تمنا و به نام مصلحت، نه توان قومی را به اصلی مؤمن ساخت و نه می توان ایمان آنها را از آنها گرفت .ما خود شیعه هستیم و افتخار پیروی اهل البیت علیهم السلام را داریم. کوچکترین چیزی حتی یک مستحب و یا مکروه کوچک را قابل مصالحه نمی دانیم. نه توقع کسی را در این زمینه می پذیریم و نه از دیگران انتظار داریم که به نام مصلحت و به خاطر اتحاد اسلامی از یک اصل از اصول خود دست بردارند. آنچه ما انتظار و آرزو داریم این است که محیط حسن تفاهم به وجود آید تا ما که از خود اصول و فروع داریم، فقه و حدیث و کلام و فلسفه و تفسیر و ادبیات داریم بتوانیم کالای خود را به عنوان بهترین کالا عرضه بداریم تا شیعه بیش از این در حال انزوا بسر نبرد و بازارهای مهم جهان اسلامی به روی کالای نفیس معارف اسلامی شیعی بسته نباشد.اخذ مشترکات اسلامی و طرد مختصات هر فرقه ای نوعی خرق اجماع مرکّب است و محصول آن چیزی است که قطعاً غیر از اسلام واقعی است، زیرا بالاخره مختصات یکی ار فرق جزء متن اسلام است و اسلام مجرد از همه این مشخصات و ممیزات و مختصات وجود ندارد.گذشته از همه اینها، طراحان فکر عالی اتحاد اسلامی که در عصر ما مرحوم آیت الله العظمی بروجردی قدس الله سره در شیعه و علامه شیخ عبدالمجید سلیم و علامه شیخ محمود شلتوت در اهل تسنن در رأس آن قرار داشتند، چنان طرحی را در نظر نداشتند. آنچه آن بزرگان در نظر داشتند این بود که فرقه های اسلامی در عین اختلافاتی که در کلام و فقه و غیره با هم دارند به واسطه مشترکات بیشتری که در میان آنها هست می توانند در مقابل دشمنان خطرناک اسلام دست برادری بدهند و جبهه واحدی تشکیل دهند. این بزرگان هرگز در صدد طرح وحدت مذهبی تحت عنوان وحدت اسلامی که هیچ گاه عملی نیست نبودند.در اصطلاحات معمولی عرف، فرق است میان حزب واحد و جبهه واحد . وحدت حزبی ایجاب می کند که افراد از نظر فکر و ایدئولوژی و راه و روش و بالاخره همة خصوصیات فکری به استثنای مسائل شخصی یک رنگ و یک جهت باشند. اما معنی وحدت جبهه این است که احزاب و دسته جات مختلف در عین اختلاف در مسلک و ایدئولوژی و راه و روش، به واسطة مشترکاتی که میان آها هست در مقابل دشمن مشترک در یک صف جبهه بندی کنند. و بدیهی است که صف واحد در برابر دشمن تشکیل دادن با اصرار در دفاع از مسلک خود و انتقاد از مسلکهای برادر و اخوت سایر برادران هم جبهه به مسلک خود به هیچ وجه منافات ندارد.آنچه مخصوصاً مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بدان می اندیشید این بود که زمینه را برای پخش و انتشار معارف اهل البیت در میان برادران اهل سنت فراهم کند و معتقد بود که این کار جز با ایجاد حسن تفاهم امکان پذیر نیست. توفیقی که آن مرحوم در طبع برخی کتب فقهی شیعه در مصر به دست خود مصریان در اثر حسن تفاهمی که به وجود آورده بود کسب کرد از مهمترین موفقیتهای علمای شیعه است. جَزاهُ اللهُ عَنِ الاِسلامِ وَ المُسلِمینَ خَیْرَ الْجَزاء.به هرحال طرفداری از تز «اتحاد اسلامی» ایجاب نمی کند که در گفتن حقایق کوتاهی شود. آنچه نباید صورت گیرد کارهایی است که احساسات و تعصبات و کینه های مخالف را برمی انگیزد اما بحث علمی سروکارش با عقل و منطق است نه عواطف و احساسات.خوشبختانه در عصر ما محققان بسیاری در شیعه پیدا شده اند که از همین روش پسندیده پیروی می کنند. در رأس همة آنها علامة جلیل آیت الله سید شرف الدین عاملی، و علامة کبیر آیت الله شیخ محمد حسین کاشف الغطاء و علامه بزرگوار آیت الله شیخ عبدالحسین امینی مؤلف کتاب شریف الغدیر را باید نام برد.سیرة متروک و فراموش شدة شخص مولای متقیان علی علیه السلام، قولاً و عملاً، که از تاریخ زندگی آن حضرت پیداست بهترین درس آموزنده در این زمینه است.علی علیه السلام از اظهار و مطالبه حق خود و شکایت از ربایندگان آن خودداری نکرد، با کمال صراحت ابراز داشت و علاقه به اتحاد اسلامی را مانع آن قرار نداد. خطبه های فراوانی در نهج البلاغه شاهد این مدعاست. در عین حال این تظلمها موجب نشد که از صف جماعت مسلمین در مقابل بیگانگان خارج شود. در جمعه و جماعت شرکت می کرد، سهم خویش را از غنائم جنگی آن زمان دریافت می کرد، از ارشاد خلفا دریغ نمی نمود، طرف شور قرار می گرفت و ناصحانه نظر می داد.در جنگ مسلمین با ایرانیان که خلیفة وقت مایل است خودش شخصاً شرکت نماید علی پاسخ می دهد: خیر شرکت نکن، زیرا تا تو در مدینه هستی دشمن فکر می کند فرضاً سپاهِ میدانِ جنگ را از بین ببرد از مرکز مدد می رسد ولی اگر شخصاً به میدان نبرد بروی خواهند گفت: «هذا اَصْلُ الْعَرَبِ» ریشه و بن عرب این است. نیروهای خود را متمرکز می کنند تا تو را از بین ببرند و اگر تو را از بین ببرند با روحیة قویتر به نبرد مسلمانان خواهند پرداخت.علی در عمل نیز همین روش را دارد. از طرفی شخصاً هیچ پُستی را از هیچ یک از خلفا نمی پذیرد، نه فرماندهی جنگ و نه حکومت یک استان و نه امارة الحاج و نه یک چیز دیگر از این قبیل را؛ زیرا قبول یکی از این پستها به معنی صرف نظر کردن او از حق مسلم خویش است و به عبارت دیگر کاری بیش از همکاری و همگامی و حفظ وحدت اسلامی است. اما در عین حال که خود پُستی نمی پذیرفت مانع نزدیکان و خویشاوندان و یارانش در قبول آن پستها نمی گشت، زیرا قبول آنها صرفاً همکاری و همگامی است و به هیچ وجه امضای خلافت تلقی نمی شود.سیرة علی در این زمینه خیلی دقیق است و نشانة متفانی بودن آن حضرت در راه هدفهای اسلامی است. در حالی که دیگران می بریدند او وصل می کرد، آنها پاره می کردند و او می دوخت.ابوسفیان فرصت را مغتنم شمرد خواست از نارضایی او استفاده کند و انتقام خویش را به صورت خیرخواهی و احترام به وصیت پیغمبر به وسیلة وصیّ پیغمبر از پیغمبر بگیرد، اما قلب علی آگاهتر از این بود که گول ابوسفیانها را بخورد، دست رد بر سینه اش زد و او را از خود راند. در هر زمانی ابوسفیانها و حی بن اخطب ها در کارند. در عصر ما انگشت حی بن اخطب ها در بسیاری از جریانات نمایان است. بر مسلمین و بالاخص شیعیان و موالیان علی علیه السلام است که سیرت و سنت آن حضرت را در این زمینه نصب العین خویش قرار دهند و فریب ابوسفیانها و حی بن اخطب ها را نخورند.»با مفهومی که از بیان استاد مطهری از «وحدت اسلامی» دریافتیم و آن اینکه مقصود از وحدت اسلامی، وحدت مذهبی فرقه های مختلف اسلامی نیست بلکه هر فرقه ای می تواند و باید بر اصول خود پافشاری کند و در عین حال براساس مشترکات فراوان با سایر فرقه ها با آنها متحد باشد و جبهة واحدی را در مقابل دشمنان اسلام پدید آورند، می یابیم که اتحاد اسلامی یک خیال و رؤیای غیرعملی نیست، اندکی تلاش و تیزهوشی در برابر نقشه های تفرقه افکنی دشمن ما را به این مقصود می رساند. امید است با تحقق کامل این هدف مقدس، شاهد عظمت و اقتدار جهان اسلام باشیم.(پایگاه اطلاع رسانی استاد شهید مرتضی مطهری ، http://mortezamotahari.com/fa/articleview.html?ArticleID=78940 )3 . علامه امینی : علامه امینی در مقدمه جلد پنجم الغدیر ، تحت عنوان نظریة کریمة به مناسبت یکی از تقدیر نامه هایی که از مصر ، درباره الغدیر رسیده است ، نظر خود را در این موضوع کاملا روشن می کنند و جای هیچ تردیدی باقی نمی گذارند و می گویند : عقاید و آراء درباره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوت اسلامی را که قرآن کریم با جمله « انما المؤمنون اخوه» بدان تصریح کرده پاره نمی کند ، هر چند کار مباحثه علمی و مجادله کلامی و مذهبی به اوج خود برسد ، سیره سلف و در رأس آنها صحابه و تابعین همین بوده است ما مؤلفان و نویسندگان در اقطار و اکناف جهان اسلام ، با همه اختلافی که در اصول و فروع با یکدیگر داریم ، یک جامع مشترک داریم و آن ایمان به خدا و پیامبر خداست . در کالبد همه ما یک روح و یک عاطفه حکمفرماست و آن روح اسلام و کلمه اخلاص است ما مؤلفان اسلامی همه در زیر پرچم حق زندگی می کنیم و در تحت قیادت قرآن و رسالت نبی اکرم انجام وظیفه می نماییم. پیام همه ما این است که : « ان الدین عند الله الاسلام »و شعار همه ما لا اله الا الله و محمد رسول الله است . آری ما حزب خدا و حامیان دین او هستیم ! علامه امینی در مقدمه جلد هشتم تحت عنوان الغدیر یوحد الصفوف فی الملل الاسلامی مستقیما وارد بحث نقش الغدیر در وحدت اسلامی می شوند . معظم له ، در این بحث ، اتهامات کسانی را که می گویند الغدیر موجب تفرقه بیشتر مسلمین می شود ، سخت رد می کنند ، و ثابت می کنند که بر عکس ، الغدیر بسیاری از سؤ تفاهمات را از بین می برد و موجب نزدیکتر شدن مسلمین به یکدیگر می گردد . اعترافات دانشمندان اسلامی غیر شیعه در این باره به خوبی موید این واقعیت است : محمد عبدالغنی حسن مصری ، در تقریظ خود بر الغدیر که در مقدمه جلد اول ، چاپ دوم ، چاپ شده است می گوید : از خداوند مسئلت می کنم که برکه آب زلال شما را ( غدیر در عربی به معنای گودال آب است ) سبب صلح و صفا میان دو برادر شیعه و سنی قرار دهد که دست به دست هم داده ، بناء امت اسلامی را بسازند. عادل غضبان مدیر مجله مصری الکتاب در مقدمه جلد سوم می گوید : این کتاب ، منطق شیعه را روشن می کند و اهل سنت می توانند به وسیله این کتاب شیعه را به طور صحیح بشناسند . شناسایی صحیح شیعه سبب می شود که آراء شیعه و سنی به یکدیگر نزدیک شود ، و مجموعا صف واحدی تشکیل دهند . دکتر عبدالرحمان کیالی حلبی ، در تقریظ خود که در مقدمه جلد چهارم الغدیر چاپ شده ، پس از اشاره به انحطاط مسلمین در عصر حاضر ، و اینکه چه عواملی می تواند مسلمین را نجات دهد ، و پس از اشاره به اینکه شناخت صحیح وصی پیغمبر اکرم یکی از آن عوامل است ، می گوید : کتاب الغدیر و محتویات غنی آن ، چیزی است که سزاوار است هر مسلمانی از آن آگاهی یابد ، تا دانسته شود چگونه مورخان کوتاهی کرده اند ، و حقیقت کجاست . ما به این وسیله باید گذشته را جبران کنیم و با کوشش در راه اتحاد مسلمین به اجر و ثواب نایل گردیم .4 . علامه جعفری : علامه جعفری در شرح نهج البلاغه ، ج 22 ، صص 19 – 29 چنین می نگارد : مبناى وحدت اسلامى وحدت امت اسلامى و طرق وصول به آن با توجه به ریشه اصلى امت اسلامى و متن مشترکى که عامل وحدت همه مذاهب و فرقه هاى اسلامى است ، بلکه عامل هماهنگى همه ادیان توحیدى ابراهیمى مى باشد ، نمى بایست اختلاف مخلّ بر هم زیستى معقول و هماهنگ ادیان توحیدى بوجود آمده باشد . چه آن متن مشترک ، مى تواند زندگى اسلامى معقول را تأمین نماید . اما ملاحظه مى شود که على رغم متن مشترک و ریشه هاى مشترک ادیان توحیدى ، مواردى از اختلاف بین این ادیان به ظهور رسیده است . البته اختلاف نظر یک پدیده ضرورى در مسائل نظرى است ، چه اختلاف نظر در بین صاحب نظران یکى از بدیهى ترین پدیده هاى معرفت پویا است که انکار یا تردید در آن ، یا ناشى از بى اطلاعى است و یا از ناتوانى در رویاروئى فکرى با مسائل نظرى سرچشمه مى گیرد . این پدیده به قدرى شایع است که نمى توان حتى دو متفکر صاحب نظر در یک رشته واحد را پیدا کنید که آن دو ، در همه تعریفات و مواد استدلال و روش ، در همان رشته اتفاق نظر داشته باشند ، با این حال ، همواره تعدادى از اصول کلى در مسائل نظرى چه در قلمرو علوم ، چه در فلسفه و اخلاقیات و حقوق و اقتصاد و سیاست ، و چه در هنر و ادبیات و غیر اینها مورد اتفاق همه صاحب نظران قرار مى گیرند . اگر اختلاف نظرها در تفسیر و تطبیق آن اصول کلى دور از غرض ورزیها و بازیگرى هاى تصنّعى باشد ، نه تنها هیچگونه ضررى بر اتفاق نظر در آن اصول کلى مشترک وارد نمى آورد ، بلکه موجب دقت و گسترش بیشتر در معارف مربوط و برخوردارى بهتر از آن اصول کلى مى گردد . تاریخ اسلام در همه مسائل نظرى ، شاهد اختلاف آراء و عقائد بوده است و این اختلاف ، تا آنجا که به اصول کلى مشترک اخلالى وارد نیاورده ، رایج و مورد استقبال بوده است و حتى به عنوان یک امر ضرورى تلقى شده است . حتى در اصول کلى مشترک ، مثل توحید ، نبوت ، رهبرى بعد از پیامبر ، معاد ، صفات خداوندى و قرآن نیز مباحث نظرى فراوان مطرح شده و این نه تنها موجب آن نشده که متفکران اسلامى یکدیگر را تکفیر کنند ، بلکه عامل گسترش و تعمق معارف حکمى و کلامى نیز گشته است . اما اختلاف نظر در فروع مورد اتفاق ، مانند نماز ، روزه ، حج ، جهاد ابواب گوناگون اقتصاد و کیفرها ( حدود و دیات ) و غیر آن که بسیار فراوان و رایج است ، بدیهى تر از آنست که نیازى به بحث و تحقیق داشته باشد . اما در هر حال ، مى توان اختلاف را به دو نوع تقسیم کرد : الف : اختلاف معقول اختلاف معقول عبارتست از اختلافى که ناشى از چگونگى اطلاعات مربوط به مسئله و استعدادها ، مخصوصا نبوغ و عموم موضع گیریهاى طبیعى و قانونى است که اشخاص در ارتباط با حقائق دارند ، مانند اختلاف نظر در دریافت واقعیات عالم هستى از دیدگاه علوم نظرى و فلسفه ها . این همان اختلاف معقول است که نه تنها نباید مورد تردید و انکار قرار بگیرد ، بلکه موجب گسترش و عمق بیشتر در معارف نیز مى گردد . روایت معروف اختلاف امتى رحمة ( اختلاف امت من رحمت است ) ( سفینة البحار ، محدث قمى ج 2 ص 42 ) ، اشاره به همین اختلاف معقول مى نماید . بر اساس همین نگرش بوده است که اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان اسلامى ، چه در فقه و اصول و فهم احادیث ، چه در فلسفه و کلام و ادبیات و غیر ذلک با کمال رضایت به بحث و کاوش و اظهار نظرهاى مختلف مى پرداختند و هیچ یک دیگرى را خارج از اسلام تلقى نمى کرد . اگر به تاریخ اسلام بنگریم ، خواهیم دید که علماى فراوانى در حضور علمائى که در مسائل نظرى هم رأى آنان نبوده اند ، شاگردى کرده اند و کتابهاى یکدیگر را مورد شرح و تحقیق قرار مى دادند . مثلا کتاب تجرید الاعتقاد تألیف خواجه نصیر الدین طوسى از بزرگترین علماى شیعه مورد شرح ملا على قوشجى از علماى اهل سنت قرار گرفته است ، و کتاب المحجة البیضاء ، ملا محسن فیض ، از مشاهیر علماى شیعه ، در شرح و تحقیق احیاء العلوم غزالى که از معروف ترین علماى اهل سنت است تألیف شده است ، یا خود اینجانب ، عمرى را در شرح افکار جلال الدین محمد مولوى گذرانده ام [ شرح مثنوى : 15 مجلد از سال 44 تا 52 و فعلا تا چاپ شانزدهم . ] . ب : اختلاف نامعقول عبارتست از اختلافى که ناشى از عوامل غیر قانونى و انحرافى مى باشد ، مانند پیروى از هوى و هوس که از مهم ترین نمودهاى آن ، خودنمائى و شهرت پرستى است . در طول تاریخ ، کسانى بوده اند که خواسته اند خود را مطرح کنند و با تظاهراتى مثل آزاد فکرى ، آزادى اراده و آزادى بیان ، اما در حقیقت با عشق به قدرت ، مشهور شوند . عشقى که نهایت ناتوانى انسانى را اثبات مى کند . همانگونه که در سازندگان و ترویج کنندگان مذاهب دروغین مى بینیم . یکى از اساسى ترین عوامل بدست آوردن قدرت در طول تاریخ ، ایجاد اختلاف در عقیده یا عقائد مردم یک جامعه بوده است . این جریان ، نه تنها موجب پراکندگى افکار و عقائد و ایده آلهاى متحد کننده یک جامعه مى گردد ، بلکه گاهى عامل شدیدترین خصومت ها و تضادها در میان مردم یک یا چند جامعه مى شود که در سطح عمیق روحیاتشان ، افکار و عقائد مشترک بسیارى با یکدیگر داشته اند . و چون عقائد و آرمانها تفسیر کننده هدف و فلسفه حیات انسانهاست ، لذا بازى با آنها ، با به وجود آوردن اختلاف هاى نامعقول میان انسانها براى نیل به قدرت ، یکى از ضد انسانى ترین روشهاى قدرت طلبان محسوب مى شود . از زمره دیگر انواع اختلاف نامعقول ، آن است که ناشى از شطرنج بازى هاى ذهنى در علوم نظرى است که فقط براى ارضاى حس تخیل و اعتلاء طلبى در امور فکرى محض بر مى خیزد . و بالعکس ، با کمال صراحت مى توان گفت که اختلاف معقول ، یعنى اختلافى که در مسیر رقابت هاى سازنده ، بوجود مى آید مطلوب ترین عامل پیشرفت معرفت و عمل است و بدون آن ، هیچ گونه حرکت تکاملى در حوزه دو حقیقت مذکور ( معرفت و عمل ) امکان پذیر نخواهد بود . در دین اسلام ، هرگز چنین دستورى وجود ندارد که همه مغزهاى مسلمین ، فعالیت یکنواخت داشته باشد و همه به نتایج واحد برسند . از طرف دیگر ، اصرار شدید اسلام بر اینست که بحث و کاوش و اجتهاد باید دائمى و مستمر باشد . بدیهى است این قضیه دوم ، بدون بروز اختلاف امکان پذیر نخواهد بود . بنابراین ، اختلاف نظرها به عنوان یک پدیده طبیعى که معلول پویایى معارف اسلامى است ، پذیرفته شده ، اما این اختلاف باید در مسیر رقابت هاى سازنده قرار بگیرد ، نه تضادهاى ویران کننده . البته ، گاه این تکاپوها و رقابت هاى مثبت ، از طرف قدرت پرستان ، مبدل به تضادهائى مى گردد که عامل پیشرفت تکاملى را ، به عامل رکود و سقوط نابود کننده ، مبدل مى سازد . اما اختلاف هاى نامعقول که براى بدست آوردن سلطه و قدرت بوجود مى آیند ، سطحى و زودگذر و غالبا تکرارى است ، مانند کتابهائى که براى اختلاف افکندن بین شیعه و سنى در دوران ما نوشته مى شوند . معمولا این گونه آثار ، براى صاحب نظران و متفکران فقط اسباب تمسخر و تأسف خواهند بود و براى افکار ساده و بى اطلاع نیز اثرى زودگذر و فراموش شدنى بجا خواهند گذارد . از طرف دیگر ، هر جا که آتشى از اختلاف بر افروخته شده ، هر چند نهالهائى چند از باغ خداوندى را سوزانده است اما روشنایى هائى براى متفکران نیز بوجود آورده که در نور آن ، هم ابعاد مخفى و مزایاى مکتب را روشن ساخته ، و هم نیات تفرقه افکن را واضح تر ساخته است ، چه اگر یک قضیه از واقعیت صحیح برخوردار باشد ، هر حمله اى که از طرف غرض ورزان به آن قضیه صورت بگیرد ، سطوح و ابعاد و توانائى مقابله آن واقعیت را بالاتر مى برد و روشن تر مى سازد ، و این ، عکس آن هدفى است که غرض ورزان تصور کرده اند . متأسفانه دراین تاریخ که امثال اینجانب و مخصوصا رهبران عالیقدر تشیع و تسنن فریاد وحدت امت اسلامى بر آورده اند یکى از ثروتمندترین کشورهاى عربى با هر گونه وسیله مشغول پراکنده کردن جوامع اسلامى است به آنان بگویید : إنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرصادِ . ج : انواع وحدت گفتیم که متن مشترک ادیان توحیدى ابراهیمى ، بر مبناى اعتقاد به وجود خداوند یگانه ، مبداء و مقصد حرکت انسان در وصول به کمال ، قرار دهنده عقل و وجدان در ذات انسانها و فرستنده پیامبران الهى براى ارشاد مردم ایجاد شده است . عناصر شخصیت واحد جوامع اسلامى ، یا اجزاى هویت واحد امت اسلامى در همین اعتقادات خلاصه مى شود ، و با ورود اختلال در هر یک از این عناصر یا اجزاء ، شخصیت یا هویت واحد به همان نسبت مختل مى گردد . اما انواع وحدتى را که براى امت اسلامى متصور است ، مى توان به سه دسته تقسیم کرد : 1 وحدت مطلق : وحدت مطلق عبارتست از اتفاق نظر در همه عقائد و معارف و احکام اسلامى با همه اصول و فروع آنها . اینگونه وحدت با نظر به آزادى اندیشه و تعقل در خصوصیات و کیفیات و انتخاب دلائل در عناصر و اجزاء اصلى عقائد و احکام دین اسلام ، به قدرى بعید است که مى توان گفت امرى امکان ناپذیر است . مخصوصا با در نظر گرفتن اختلاف متفکران در ذوق و اندیشه و کمى و بسیارى اطلاعات درباره منابع ، همچنین با نظر به اختلاف آنان در نبوغ و هوش و حافظه که بدون تردید در انتخاب و فهم قضایا و تنظیم استدلال ها و غیر ذلک مؤثر مى باشند ، وحدت مطلق و اتفاق آراء بین متفکران ، غیر ممکن خواهد بود . تا مدتى که این اختلاف همراه با اخلاص و با هدف حقیقت یابى و با اطلاع کافى و لازم از منابع و اصول مربوطه باشد ، نه تنها ضررى بر وحدت امت اسلامى وارد نمى آورد ، بلکه پدیده اى است مطلوب که براى پیشرفت معارف اسلامى ضرورى است . 2 وحدت مصلحتى عارضى : آن نوع اتفاق نظر را وحدت مصلحتى عارضى مى نامیم که از جبر عوامل خارج از حقیقت و متن دین پیش مى آید و در مواقعى لازم مى آید که آن عوامل ، جوامع اسلامى را در خطر اختلال قرار داده اند . معمولا در هنگام بروز عوامل نابود کننده و مخاطره آمیز ، تضادها و اختلافات در میان فرقه ها و مذاهب مختلف ، نادیده گرفته مى شوند و نوعى اتحاد و هماهنگى میان آنان برقرار مى شود . چون این اتحاد و هماهنگى معلول عوامل جبرى خارج از متن دین است با از بین رفتن آن عوامل ، این اتحاد نیز منتفى مى گردد و به تناسب کاهش یا افزایش نیروى آن عوامل ، میزان اتحاد موقت و مصلحتى نیز کاهش یا افزایش مى یابد . همانگونه که توقع « وحدت مطلق » میان متفکران و مردم جوامع اسلامى با وجود آن همه عوامل اختلاف معقول غیر منطقى است توقع اینکه وحدت مصلحتى عارضى بتواند فرقه ها و مذاهب اسلامى را از هماهنگى و اتحاد دائمى و معقول برخوردار سازد ، انتظارى است نابجا . 3 وحدت معقول : با توجه به متن کلى دین که قبلا ذکر شد و با توجه به آزادى اندیشه و تعقل در خصوصیات و کیفیات و انتخاب دلائل در عناصر ( اجزاء ) اصلى عقائد و احکام دین اسلام ، وحدت مطلوب در بین امت اسلامى ، نوع « وحدت معقول » خواهد بود . وحدت معقول را مى توان چنین تعریف کرد : قرار دادن متن کلى دین اسلام براى اعتقاد همه جوامع مسلمان و بر کنار نمودن عقائد شخصى نظرى و فرهنگ محلى و خصوصیات آراء و نظریات مربوط به هر یک از اجزاء متن کلى دین که مربوط به تعقل و اجتهاد گروهى یا شخصى است . تحقق این نوع وحدت هیچ مانع شرعى و عقلى ندارد و هر متفکر آگاه از منابع اولیه اسلام و طرز تفکر ائمه معصومین علیهم السلام و صحابه عادل و متقى و تابعین حقیقى آنان مى داند که پیروى از متن کلى دین ، با تکاپو و اجتهاد براى فهم خصوصیات و کیفیت انتخاب دلایل ، امرى است ضرورى . بدیهى است آن هماهنگى و اتحادى که منابع اولیه اسلام ( قرآن و سنت و عقل سلیم و اجماع ) و شخصیت هاى پیشتاز اسلامى مثل آیت الله العظمى حاج سید حسین طباطبائى بروجردى مرجع شیعیان جهان و رهبر عالیمقام اهل سنت شیخ محمود شلتوت در گذشته و حال به آن دعوت نموده اند ، نه وحدت مصلحتى عارضى است که این نوع وحدت را هیچ یک از فرقه ها و مذاهب اسلامى به عنوان آرمان اعلاى جوامع اسلامى نمى پذیرند و نه وحدت مطلق است که عملى نیست بلکه اینان و امثال اینان ، بر اساس آنچه که مطلوب جدى منابع اولیه اسلامى بوده و هست ، خواستار انطباق حیات اجتماعى و دینى مردم همه جوامع اسلامى بر متن کلى و مشترک دین اسلام هستند که مى تواند فرا گیرنده همه فرقه ها و مذاهب معتقد به آن متن کلى باشد و این ، همانا وحدت معقول است . در طریق وصول به وحدت معقول ، نخستین گام ، همانا وسعت یافتن دیدگاه متفکران و شخصیت هاى بزرگ اسلامى است و عامل اساسى این توسعه دیدگاهها ، رهائى از چارچوب تنگ و تاریک تعصب غیر منطقى مى باشد . اسلام ، به جهت عظمت و تنوع ابعاد نامحدود خود ، توانسته است همانگونه که محمد بن طرخان فارابى را در دامن خود بپروراند ، ابن سینا و ابن رشد و ابن مسکویه و ابو ریحان بیرونى و حسن بن هیثم و محمد بن زکریا و جلال الدین محمد مولوى و میر داماد و صدر المتألهین و صدها امثال اینان را ، با آراء و عقاید مختلف در جهان شناسى و الهیات و حقائق مذهبى پرورش بدهد . از طرف دیگر ، صدها فقیه و اصولى در دو فرقه بزرگ اسلامى تشیع وتسنن در هزاران مسئله شرعى بحث و اجتهاد داشته اند ، گاه با یکدیگر موافق و گاه مخالف یکدیگر بوده اند ، اما هیچگونه تزاحم و تضاد ویران گر در میان نبوده است . همانگونه که در کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین تألیف شیخ اهل السنة و الجماعة ابو الحسن على بن اسماعیل اشعرى متوفى سال 330 ه ق آمده ، مذاهب گوناگون شیعه ، معتزله ، اشاعره و غیر ذلک که شاید از صد روش مذهبى تجاوز نماید ، وجود داشته اند ، اما این اختلافات بجز در مواردى اندک که اصل ضرورى اسلامى را منکر شده اند ، خللى بر اسلامى بودن آنان وارد نکرده است . نکته مهمى که در این مسئله باید در نظر گرفت ، اینست که قسمت شدن دو مذهب شیعه و سنى به دهها فرقه و گروه ، معنایش این نیست که اسلام واقعا به دهها مذهب تقسیم شده است ، زیرا اگر بنا شود که عقیده هر صاحب نظرى را در تاریخ معارف اسلامى ، به معناى یک مذهب مخصوص تعبیر کنیم ، باید بپذیریم که اسلام به هزاران مذهب تقسیم شده است از طرف دیگر ، هیچ متفکر اسلامى تاکنون هیچیک از دانشمندان و صاحب نظران دیگر را تکفیر نکرده است ، البته همواره بحث و مناقشه و نقد و بررسى بین آنان رواج داشته است ، و هم اکنون نیز تکاپوهاى علمى و فلسفى و فقهى و اصولى و ادبى و غیره در حوزه هاى کشورهاى اسلامى با کمال جدیت در جریان است و اگر قدم مثبتى در راه پیش رفت معرفت اسلامى در یکى از کشورهاى اسلامى برداشته شود ، دیگران نیز از آن سود مى جویند . « تفسیر المیزان » مرحوم علامه طباطبائى ، در کشورهاى مصر و سوریه و لبنان و . . . مورد استفاده قرار مى گیرد ، و تفسیر سید قطب ، در ایران به فارسى ترجمه مى شود . 5 -آیت الله مکارم : پرسش : برای اتحاد بین مسلمین چه پیشنهادی دارید؟ آیا حرکت علما براساس تقریب را خوب می دانید یا نظر دیگری دارید چه باید کرد؟ پاسخ : به عقیده من دوکار باید کرد: اول اینکه اتحاد را تعریف کنیم. خیلی ها خیال می کنند که اتحاد این است که بیاییم و دست از عقایدمان برداریم. معنی اتحاد این نیست که من علی(ع) را خلیفه بلافصل پیامبر ندانم یا آنها دست از عقایدشان بردارند، این عملی نیست اتحاد این نیست که مثل سیاسیون که چانه زنی می کنند تا به توافق برسند و... اتحاد این است که بر روی مشترکاتمان که خداوند واحد، پیامبر واحد ، کتاب واحد و...است تاکید کنیم. دوم اینکه به مقدسات یکدیگر اهانت نکنیم. اگر ما یا آنها به هم توهین کنیم اینها اسباب دردسر می شود. بنابراین اتحاد آن است که هر مذهب مقدسات خودش را دارد و بر مشترکات هم با سایر مذاهب همراهی و پافشاری می کنند و به یکدیگر هم اهانت نمی کنند. دوم اینکه اتحاد را از صورت حرف و شعار درآوریم. الان مرتب شعار می دهیم اتحدوا اتحدوا... راهکارهای اتحاد را باید پیدا کرد. رسانه ها باید فعال شوند علما مهم هستند. علما باید تقارب فکری داشته باشند. اینها وقتی تفاهم کردند می توانند القاء کنند به پیروانشان. ... تبلیغات استکبار این بود که شیعیان در یک صف هستند و اهل سنت در یک صف. بنابراین جنگ، جنگ مذهبی است. مخصوصاً در عراق خیلی به این مطلب دامن زدند. اما در لبنان دیدند که شیعیان از اهل سنت دفاع کرد. محاسبه استکبار و منطق او به هم خورد دید دیگر نمی تواند بگوید: دو قومیت با هم جنگ می کنند. نه دو قومیت در یک صف در برابر استکبار ایستادند. واقعاً هرچقدر در مسئله حزب الله لبنان کار شود جا دارد. ما اگر یک کمی برگردیم به عقب در جنگ شش روزه می بینیم که دولتهای مهم عربی به میدان آمدند اسرائیل دیروز از اسرائیل امروز خطرناکتر نبود. در 6 روز همه قدرت نظامی شان را به میدان آوردند اما جنگ را باختند. اما حزب الله که یک گروه محدود بود و حتی دولت هم نبود 33 روز مقاومت کرد و برنده جنگ شد. این دو را با هم مقایسه کنید و ببینید که چقدر اراضی در جنگ شش روزه از دست رفت؟ علت هم آن بود که در آن وقت بر عروبه تاکید می کردند، بر قومیت عربی. اما الان شعار الاسلام شد. حزب الله مومن بودند و متوسل به ائمه می شدند. 6 - علامه عسکرى (ره): علامه عسکرى (ره)، از منادیان وحدت اسلامی، مقاله حاضر را که مترجم آن آقاى احمد امیرى شادمهرى است با تشکر از مجمع جهانى تقریب بین مذاهب اسلامی، به یاد این عالم برجسته جهان اسلام ، تقدیم حضور خوانندگان مى نماییم؛ خداى سبحان مى‌فرماید: «ان هذه امتکم امه واحده وانا ربکم فاعبدون؛ »‌ این پیامبران بزرگى که به آنان اشاره کردیم (و پیروانشان) همه یک امت واحد بودند و من پروردگار شمایم، تنها مرا بپرستید. (1) ما همه از آنچه در حال حاضر بر مسلمانان مى‌گذرد، آگاهیم و علتش این است که صهیونیسم جهانى و حکومتهاى استعمارى غرب گمان مى‌کردند حیات را از جوامع اسلامى گرفته‌اند ولى پس از تشکیل جمهورى اسلامى به اشتباه خود پى بردند، لذا امت اسلامى را دچار جنگهاى اقتصادی، سیاسى و فرهنگى در داخل و خارج کردند، منظور از جنگهاى خارجی، فلسطین و جاهاى دیگر است. آنچه در داخل بر ما مى‌گذرد، مصیبت‌بارتر است، زیرا آنان به گونه‌اى بى‌سابقه در تاریخ اسلام توانسته‌اند میان مسلمانان تفرقه ایجاد کنند. البته در گذشته نیز گاهى میان برخى از فرقه‌هاى اسلامى اختلاف بوده است. ما امروز براى رویارویى با خطرهایى که از هر سو و در همه جا ما را در برگرفته چه باید بکنیم؟ اکنون بر یک و نیم میلیارد مسلمان واجب است‌ با یکدیگر متحد شوند و اگر چنین کنند، هیچ قدرتى در جهان توان رویارویى با آنها را ندارد. ما امروز نیاز به وحدت در همه زمینه‌ها داریم که مثلا در عرصه اقتصادى از طریق تشکیل بازارهاى مشترک اقتصادى نظیر بازار مشترک اروپا دست‌یافتنى است. البته ایجاد چنین وحدتى وظیفه دولتهاى اسلامى است، نه وظیفه ما. وظیفه ما علما و همه متفکران اسلامى در سراسر گیتى و دانشمندان جهان اسلام و رهبران فکرى امت اسلامی، ایجاد همبستگى میان مسلمانان است. اینان باید وحدت اسلامى را برقرار کنند، و اینکه چگونه وحدت اسلامى تحقق مى‌یابد، این جانب اندیشه‌اى در ذهن دارم که مطرح مى کنم؛ وحدت اسلامى به دو نوع تقسیم مى‌شود: 1 - وحدت علمى 2 - وحدت عملى . براى تحقق وحدت علمی، باید به بحث‌وبررسى و مطالعه مسائل مورد اتفاق و اختلاف میان مکتب اهل بیت‌علیهم‌السلام و روش خلفا بپردازیم. اما مهمترین موارد اتفاق، عبارتند از: 1 - قرآن کریم ما مسلمانان در تمام دنیا قرآنى اعم از چاپی، خطى و مکتوب به خط کوفى و نسخ یا هر خط دیگرى جز همین قرآن نداریم و قرآن دیگرى جز آن، در هیچ شهر یا خانه اى و نزد هیچ مسلمان و غیرمسلمانى یافت نمى‌شود. پس این بدگوییهاى ما از یکدیگر براى چیست؟! ما باید بر گرد قرآن جمع و با یکدیگر متحد شویم. 2 - سنت پیامبرصلى الله علیه وآله همه مسلمانان دنیا اتفاق نظر دارند بر اینکه [باید] به آنچه در سنت رسول خداصلى الله علیه وآله آمده، عمل کنند، و هیچ مسلمانى یافت نمى‌شود که قائل به این حرف نباشد.این دو از اهم موضوعات مورد اتفاق میان دو مکتب است، و مهمترین موارد اختلاف نیز همین دو مورد است. فهم قرآن دو مکتب یاد شده در فهم اصطلاحات قرآنى اختلاف‌ نظر دارند مانند «کرسی»‌ در عبارت «وسع کرسیه السموات والارض.»‌ برخى از مسلمانان در معناى آیه مى‌گویند: در آسمانها جسمى وجود دارد به نام «کرسی»‌ که خداوند [العیاذ بالله] بر روى آن مى‌نشیند، ولى ائمه اهل بیت‌علیهم‌السلام به استناد آنچه در زبان عربى آمده، به ما آموخته‌اند که «کرسی»‌ در این جا به معناى علم است، بنابر این معناى آیه شریفه یعلم ما بین ایدیهم وما خلفهم ولایحیطون بشى‌ء من علمه الا بماشاء وسع کرسیه السموات والارض‌»، (2) این است که خداوند آنچه را در پیش روى آنها (بندگان) و در پشت‌سر آنان است مى‌داند و جز به مقدارى که بخواهد، کسى از علم او آگاه نمى‌گردد و علم او بر همه آسمانها و زمین احاطه دارد و چیزى از قلمرو نفوذ علم او بیرون نیست. به هر حال این یک مسئله علمى است و ما مى‌توانیم در یک بحث علمى آن را بین خودمان مورد بحث و بررسى قرار دهیم و مانعى ندارد که شما راى مرا و من راى شما را نپذیرم، و در عین حال یکپارچه و متحد باقى بمانیم و اختلاف نظر به دوستى ما خللى وارد نکند. فراگیرى سنت: یکى از موارد اختلاف میان مکتب اهل بیت‌علیهم‌السلام و مکتب خلفا، پاسخ این سوال است که ما سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را از چه کسانى باید فرابگیریم؟ آیا تنها از صحابه آن حضرت، و از همه آنان؟ آیا همه صحابه عادل بودند؟ اینها مسائلى است که برادران اهل سنت ما به آنها اعتقاد دارند و در مقابل آن، عقیده مکتب اهل بیت‌علیهم‌السلام بر این است که سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را ما باید از عدول صحابه و از خود ائمه علیهم‌السلام فرا بگیریم، و این خود یکى از مسائل فقهى مورد اختلاف میان ماست و هر یک از طرفین (شیعه و سنی) دلایل خود را ارائه مى‌دهد. علاوه بر این براى دستیابى به این وحدت علمى ما به مطالعه و بررسى اصطلاحات قرآن و عقاید اسلامى نیازمندیم، زیرا ما در حوزه‌هاى علمیه خودمان و در الازهر و دانشگاه اسلامى الزیتونیه [در تونس]، و در حوزه نجف و قم، اصطلاحات فقهى را خوانده و آموخته‌ایم ولى اصطلاحات اسلامی، قرآنی، عقیدتى را رها کرده‌ایم، به عنوان مثال، ما «الله»‌ را اسم جنس و اصل آن را «الاله»‌ مى‌دانیم که همزه اله حذف و لام مشدد شده و حال آن که علم مرتجل است. و همچنین اصطلاح «خلیفه الله»‌ (جانشین خدا) که به نظر ما بر هر بشرى صدق مى‌کند ولى در حقیقت جانشینان خدا در زمین ائمه معصومین‌علیهم‌السلام هستند که خداوند آنان را پیشوایان هدایت مردم قرار داده است. پس از درک امثال این اصطلاحات است که فهم صحیح قرآن و عقاید اسلامى براى ما مشخص مى‌شود. این جانب بیست و پنج اصطلاح را در کتابى (3) مورد تحقیق قرار داده‌ام، برخى از آنها عبارتند از: - «اسم»‌ در آیه شریفه: «سبح اسم ربک الاعلی»‌ (4) و معناى آن - «علم آدم الاسماء» (5) و معناى آن - فرقى که میان «اله»‌ و «رب»‌ وجود دارد. با توجه به مطالبى که عرض کردم، ما اولا به بررسى این اصطلاحات و ثانیا به مطالعه و بررسى منابع سنت پیامبرصلى الله علیه وآله نیاز داریم، تا براى ما روشن شود که آیا مى ‌توانیم احکام اسلام را از کتاب و سنت و نیز از اجتهادهاى صحابه و خلفا بگیریم؟ یا باید به کتاب و سنت اکتفا کنیم؟ یکى از اجتهادهاى صحابه در زمان خودشان این بوده که به عنوان مثال خلیفه دوم اجتهاد کرده و به نهى از عمره تمتع فتوا داده و امروزه برخى از مسلمانان بر طبق آن عمل مى‌کنند و برخى نمى‌کنند، در این موارد ما باید به مطالعه بپردازیم که آیا بر عمل به اجتهادهاى خلفا باقى بمانیم یا در به دست آوردن احکام اسلام به کتاب و سنت اکتفا کنیم؟ این مسائل یعنى منابع سنت و استنباط احکام را باید بررسى کنیم و این کارى است که من در سه جلد کتاب با عنوان «معالم المدرستین»‌ انجام داده و از نامگذارى آن به نام شیعه و سنى خوددارى کرده‌ام و آن را مکتب خلفا و مکتب اهل بیت‌علیهم‌السلام نامیدم. در این جا مطلبى را که در آخر کتاب «معالم المدرستین» نوشته‌ام، نقل مى کنم؛ «روى سخن با دانشگاههاى اسلامى و اندیشمندان جهان اسلام، علما، نویسندگان اسلامى و مبارزان راه اعاده حیات اسلامى ما و با مصلحان غیرتمند است. جهان اسلام نهضتى را براى تجدید حیات اسلام و نیل به هدفى نو آغاز کرده و شایسته است‌ بى طرفانه به بررسى منابع سنت پیامبرصلى الله علیه وآله، سیره و حدیث‌بپردازیم و بر تقلید از سلف صالح باقى نمانیم نه در استنباط احکام شرعی، و نه در فهم حدیث. من خودم به «صحیح بخاری»‌ مراجعه مى‌کنم و حدیث درستى را که در آن مى‌بینم اخذ مى‌کنم، همان‌طور که به اصول کافى نیز مراجعه مى‌کنم و با این روش است که شناخت اسلام از کتاب و سنت و دستیابى به آن تحقق پیدا مى‌کند و وحدت کلمه مسلمانان را پیرامون کتاب و سنت‌ به منظور اقدام کردن به تجدید حیات اسلامی، امکان‌پذیر مى‌سازد. من در اجراى طرح و اندیشه خودم و به منظور پالودن سنت پیامبرصلى الله علیه وآله اقدام به تالیف سلسله مباحثى از جمله احادیث ام المومنین عایشه نموده و در آنها احادیث نقل شده از وى را با احترام کامل بررسى کرده و در جلد دوم آن مباحث اثبات کرده‌ام که برخى از احادیث نقل شده از عایشه تهمت هایى است که بر او و بر صحابه وارد کرده‌اند، مانند داستان غرانیق که کفار متظاهر به اسلام این افترا را به آنها بستند و نیز داستان نزول جبرئیل در آغاز وحى و اینکه او رسول خداصلى الله علیه وآله را سه بار خفه کرد، از داستانهاى ساختگى آنان است. اینها اتهاماتى است که بر ام المومنین عایشه و سایر صحابه بسته‌اند، و در بحث از آنها اقداماتى را که عایشه انجام داد و به وسیله آنها سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را پاک کرد، ذکر کرده‌ام و درباره برخى از آنها گفته‌ام شاید در نسبت دادن حدیث‌به وى (عایشه) اشتباهى رخ داده باشد، و بقیه احادیث نقل شده از او را به طور علمى بررسى کرده‌ام، بویژه آنچه درباره سیره پیامبرصلى الله علیه وآله از عایشه نقل شده است، من با بى طرفى کامل به بررسى این مطالب و مطالب دیگر پرداخته‌ام؛ مطالبى که در کتابهاى دیگر آمده و شما عناوین آنها را در پایان جلد اول «عبدالله بن سبا» مى‌یابید. از برادران دانشور خود تقاضا مى‌کنم درباره مطالبى که در تالیفاتم آمده با من به مناقشه بپردازند و مکاتبه کنند، و با این روش است که وحدت علمى تحقق پیدا مى‌کند وحدت عملى در این باره از باب مثال عرض مى‌کنم: ما در مکتب اهل‌بیت‌علیهم‌السلام حکمى داریم مبنى بر اینکه «هر کس در نماز بسم‌الله الرحمن الرحیم نگوید نمازش باطل است‌»، و نمى‌توان به او اقتدا کرد ولى با توجه به اینکه برادران حنفى مذهب ما چنین عقیده‌اى ندارند و حمد را بدون «بسم‌الله»‌ قرائت مى‌کنند، از ائمه ما در کتاب «وسائل الشیعه‌»، در سه حدیث از امام صادق‌علیه‌السلام آمده است که فرمود: «من صلى خلفهم کان کمن صلى خلف رسول الله‌»، (یعنی؛ کسى که پشت‌سر آنان نماز بخواند، مانند آن است که پشت‌سر رسول خداصلى الله علیه وآله نماز خوانده است)، با اینکه آن امام [جماعت] حنفى «بسم‌الله»‌ نمى‌گوید. در حدیث دیگرى آمده: «اذا صلیت معهم غفرلک بعدد من خالفک - فى قراءه البسمله - و حضر الصلاه فى المسجد»، (یعنی؛ هر گاه تو با آنان نماز بگزاری، به تعداد کسانى که در خواندن بسم‌الله با تو مخالفت کرده و در مسجد به نماز ایستاده‌اند، از گناهانت آمرزیده مى‌شود.) امام صادق‌علیه‌السلام به راوى دیگرى فرمود: «یا اسحاق! اتصلى معهم فى المسجد؟ قال: قلت نعم، قال: «صل معهم، فان المصلى معهم فى الصف الاول کالشاهر سیفه فى سبیل الله»‌ (6) ، اى اسحاق، آیا با آنان [مخالفان] نماز مى‌گزاری؟ گفتم: آری؛ فرمود: با آنان نماز بگزار، همانا، نمازگزار با آنان در صف اول، مانند کسى است که در راه خدا شمشیر کشیده است.بدین سان وحدت عملى تحقق مى‌یابد. امام صادق‌علیه‌السلام شخصا با ابوحنیفه مى‌نشست و در عقاید و احکام با وى مناظره مى‌کرد، و این کار تا زمان شیخ مفید در بغداد معمول بود. شیخ طوسى استاد کرسى تدریس در دارالخلافه بود، ولى سلاجقه که به بغداد رفتند، کرسى شیخ را سوزاندند و میان ما جدایى افکندند، سپس اختلافهایى میان صفویه و خلافت عثمانى پدید آمد، و این اختلافات در واقع از سیاست ناشى مى‌شد نه از دین. همه این مسائل در گذشته وجود داشت و برخى از آنها رنج‌آور است، مانند آنچه در میان برخى از شیعیان رواج داشته که آنان برخى از صحابه را لعن مى‌کردند. من به شما بگویم که لعن را معاویه از سال 40 هجرى آغاز کرد، و امام على‌بن ابى‌طالب‌علیه‌السلام بر روى همه منابر مسلمین در خطبه‌هاى نماز جمعه لعن مى‌شد، و این عمل تا آخر دوره امویان - جز دو سال خلافت عمربن عبدالعزیز - ادامه یافت. در همه این مدت آیا گمان مى‌کنید شیعیان على‌علیه‌السلام و خاندانش مقابله به مثل نکردند؟ چرا کردند، ولى اکنون چه ربطى به ما دارد؟ ما باید دست از این اختلاف [لعن] و اختلافات دیگر، برداریم. امروز، ما باید اختلافات و جدال‌هاى بى‌نتیجه را رها کنیم و تنها به مطالعه و بررسى این موضوع بپردازیم که سنت پیامبرصلى الله علیه وآله و تفسیر قرآن را از کجا بگیریم. هر یک از ما (شیعه و سنی) دلیل عقایدش را ارائه مى‌کند و دلیل برادرش را مى‌شنود، چه آن را بپذیرد یا نه ولى در برابر دشمن مشترک از برادر دینى خود حمایت کنیم و به خاطر وى فدا شویم، مانند برخوردى که جمهورى اسلامى با مسلمانان فلسطین داشته، که همه کشورهاى عربى مى‌خواهند دست دوستى به اسرائیل بدهند، جز جمهورى اسلامى که از انتفاضه در داخل فلسطین پشتیبانى مى‌کند و حزب‌الله لبنان را از شیعیان طرفدار خود، به وجود آورده تا به وسیله آنان با اسرائیل بجنگند و آنان به خاطر فلسطینیان کشته شوند، و امام خمینى (رضوان الله تعالى علیه) روز قدس را قرار داد. ما نیز باید مسلمانان را به این نوع وحدت (عملی) فرا خوانیم، و آخرین کلام من این آیه شریفه است: «قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیره ( منبع:رسالت 1/07/86) 7. مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای نیز در باره وحدت اسلامی معتقدند: « علاج اصلی، داروی اصلی برای امروزِ دنیای اسلام، داروی «اتحاد» است؛ باید با هم متحد بشوند. علما و روشنفکران اسلام بنشینند و منشور وحدت اسلامی را تنظیم کنند؛ منشوری تهیه کنند تا فلان آدم کج فهمِ متعصبِ وابسته ی به این، یا فلان، یا آن فرقه ی اسلامی، نتواند آزادانه جماعت کثیری از مسلمانان را متهم به خروج از اسلام کند؛ تکفیر کند. تهیه ی منشور جزو کارهایی است که تاریخ، امروز از روشنفکران اسلامی و علمای اسلامی مطالبه می کند. اگر شما این کار را نکنید، نسلهای بعد از شما مؤاخذه خواهند کرد. می بینید دشمنی دشمنان را ! می بینید تلاش آنها را برای نابود کردن هویت اسلامی و ایجاد اختلاف بین امت اسلامی! بنشینید علاج کنید؛ اصول را بر فروع ترجیح بدهید. در فروع ممکن است افراد یک مذهب هم با همدیگر اتحاد نظر نداشته باشند؛ مانعی ندارد. مشترکات بزرگی وجود دارد؛ گرد این محور - محور مشترکات - همه مجتمع شوند. مواظب توطئه ی دشمن باشند؛ مواظب بازی دشمن باشند. خواص، بین خودشان بحثهای مذهبی را بکنند، اما به مردم نکشانند؛ دلها را نسبت به یکدیگر چرکین نکنند؛ دشمنی ها را زیاد نکنند؛ چه بین فرقه های اسلامی، چه بین ملتهای اسلامی، چه بین گروههای اسلامی در یک ملت.» (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار کارگزاران نظام ، 17/1/1386)اما در این میان شاید یکی از تاثیر گذارترین اقدامات مقام معظم رهبری در زمینه وحدت اسلامی را باید صدور فتوای تاریخی مبنی بر حرمت اهانت به مقدسات اهل سنت از جمله همسران پیامبر دانست که نقش مهمی در جلوگیری از فتنه مذهبی خطرناکی که در حال شکل گرفتن بود داشت . ایشان به دنبال برخی اقدامات فتنه افکنانه شبکه های ماهواره ای مدعی شیعه که از سوی لندن مورد حمایت قرار می گرفتند در پاسخ به استفتایی که در این زمینه صورت گرفت دیدگاه خود را چنین اعلام فرمودند : « اهانت به نمادهای برادران اهل سنت از جمله اتهام زنی به همسر پیامبر اسلام [عایشه] حرام است. این موضوع شامل زنان همه پیامبران و به ویژه سید الانبیاء پیامبر اعظم -حضرت محمد(ص) -می شود.»(خبر آنلاین ، http://www.khabaronline.ir/detail/97482/ )دیگاه اهل بیت(ع) و شیوه ی آن بزرگواران در لعن و سبّ مخالفانتجربه نشان داده که هیچگاه دشنام گفتن به اعتقادات دیگران موجب هدایت گمراهان نمی شود بلکه برعکس آنان را به لجاجت و مقابله به مثل وادار می کند. از این رو اهل بیت(ع) به شیعیان یادآور می شدند که خداوند از دشنام گفتن ـ حتی نسبت به بتهای مشرکان ـ نهی فرموده است. خداوند می فرماید: « به معبود کسانى که غیر خدا را مى خوانند دشنام ندهید، مبادا آنها(نیز) از روى(ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند » (أنعام:108) بنا بر این پرهیز از دشنام و بلکه پرهیز از هر امری که راه هدایت را بر دیگران می بندند، یک اصل قرآنی و اسلامی است. اهل بیت(ع) نیز بر این اصل تأکید کرده اند؛ از این رو استثنا قائل شدن برای آن در شرایط خاص نیازمند دلیل خاص است. در جنگ صفین برخی از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) طرف مقابل را دشنام می دادندکه آن حضرت فرمود: «بر شما روا نمی دانم که نفرینگر و دشنام گو باشید، و فحش دهید و اظهار نفرت کنید. ولى اگر کارهاى زشت آنان را بیان مى کردید و مى گفتید که رفتار و کردارشان چنین و چنان بوده، سخنى درست تر گفته و عذرى رساتر آورده بودید.»( نهج البلاغه(چاپ دارالهجره قم) خطبه 206 ص323 و نصر بن مزاحم، وقعة صفین(چاپ قاهره) ص103 ؛ ابوحنیفه دینوری، الأخبار الطوال(چاپ منشورات الرضی،قم) ص 165 ؛ ابن أعثم کوفی،الفتوح (چاپ بیروت) ج2 ص543 )در اینجا امیرالمؤمنین(ع) در عینِ نهی از دشنام گویی ،یاران خود را به افشاگری و بیان حقایق درباره عملکردِ دشمن فرا می خواند. بنا بر این پرهیز از دشنام گویی به معنای سکوت در مقابل انحرافات نیست بلکه به معنای روشنگریِ مؤدبانه و استدلالی است که احتمال هدایت مخاطبان را بیشتر می کند و در پیشگاه خداوند و در مقابل افکار عمومی نیز بهتر قابل دفاع است. به عبارت دیگر، نقد مستند دشمن و مخالف، بهترین شکل لعن آنهاست. چون باعث می شود که طرفداران آنها متوجّه اشتباه خود شده از آنها دوری گزینند. در روایتی دیگر خطاب به شیعیان آمده :« از خدا پروا کنید و با هر کس همدم می شوید به نیکویی همنشینی کنید و با همسایگان خوشرفتار باشید و امانت را به صاحبانش برگردانید و مردم را خوک نخوانید. اگر شیعه ما هستید همانگونه که ما سخن می گوییم سخن بگویید و مانند ما رفتار کنید تا به راستی شیعه ی ما باشید » (قاضی نعمان مغربی، دعائم الإسلام(چاپ مصر) ج1 ص61 و میرزا حسین نوری ، مستدرک الوسائل(چاپ قم): ج 8 ص311)از این روایت دانسته می شود که در آن روزگار برخی از تندروها، پیروان مذاهب دیگر را با القابی زشت نامگذاری می کردند که اهل بیت(ع) ازاین رفتار زشت نهی فرمودند. در زمان ما نیز برخی از افراطی ها ـ از هر دو مذهب ـ القاب زشتی به مخالفان خود می دهند که بی تردید ناروا و بر خلاف شیوه ی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) می باشد.در کتاب علل الشرایع(تألیف شیخ صدوق) که از منابع مهم شیعه است آمده که ابوحنیفه(از پیشوایان اهل سنت) نزد امام صادق(ع) شرفیاب شد و عرض کرد:«گروهی از شیعیان از سه خلیفه ی نخست به شدت بدگویی و اعلام بیزاری می کنند و مدعی هستند که شما چنین توصیه ای به آنان کرده اید» امام صادق(ع) فرمودند:«وای بر تو! من چنین چیزی نگفته ام» ابوحنیفه گفت : «امّا آنها بسیار برای این کار اهمّیت قایلند.» امام(ع) فرمودند:«از من چه انتظار داری؟» ابوحنیفه گفت:«اگر نامه ای برایشان بنویسید و من به آنان برسانم از این کار دست بر می دارند.» امام(ع) فرمودند:«(در این صورت) سخنم را اطاعت نخواهند کرد.» (محمد بن بابویه صدوق، علل الشرائع، (انتشارات مکتبة الداورى، قم )ج1 باب81 ص91 و محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار (چاپ بیروت) ج 2 ص294) گویا امام صادق(ع) نگران بودند که اگر چنین نامه ای توسط یک عالم سنی به گروهی از تندروهای شیعه در کوفه ابلاغ شود تأثیری نداشته باشد. اما از آنجا که امام(ع) به راستی از تصریح مردم کوفه به لعن خلفای اهل سنت ناخشنود بودندشخصاً نامه ای نوشتند و توصیه های فراوانی به شیعیان کردند از جمله این که باید با اهل سنت خوشرفتاری کرده، از تظاهر به دشنام گویی خودداری کنند زیرا چنین رفتار ناشایستی جز اینکه طرف مقابل را به مقابله به مثل وادار کندسودی نخواهد داشت. از آن پس شیعیان آن نامه را در جایگاه نماز خود قرار می دادند و بعد از نماز می خواندند و تلاش می کردند به آن پایبند باشند.(محمد بن یعقوب کلینی، الکافی(چاپ تهران) ج8 ص 2 تا 14 و محمدباقرمجلسی، بحارالأنوار (چاپ بیروت) ج71 باب 14 ص 217 و ج 75 باب 3 ص215) از برخی از روایات بر می آید اصل تبرّی که از نظر ما شیعیان یکی از فروع دین است باید در مواردی که موجب اختلاف مسلمین می شود، به صورت « لعن ستمکاران بطور کلی » باشد و نباید با ذکر نام و به صورت صریح باشد. شیخ کلینی از امام باقر(ع) نقل کرده که فرزندِ یکی از سرانِ شرک، اسلام آورده و در رکاب پیامبر(ص) بود. یکبار ابوبکر در حضور او پدر مشرکش را لعنت کرد که او خشمگین شد و به ابوبکر پاسخی تند داد. در آن هنگام پیامبر(ص)- به عنوان یک سیره ی همیشگی - فرمودند: «وقتی مشرکان را لعن و بدگویی می کنید به طور کلی سخن بگویید نه بطور خاص (با ذکر نام) که فرزندانشان ـ که اکنون در شمار مسلمانان هستند ـ خشمگین شوند.»(محمد بن یعقوب کلینی، الکافی(چاپ تهران) ج8 ص69 . این ماجرا در مصادرتاریخی نیز آمده است: بلاذری، أنساب الأشراف(چاپ بیروت) ج1 ص160 و467 و ج6 ص44 ؛ واقدی، المغازی(چاپ بیروت) ج3 ص925 و ابن حبیب هاشمی،المنمق(چاپ بیروت) ص294)طبق این روایت پیامبر اکرم(ص) از لعن صریح مشرکان با ذکر نام، نهی فرمود تا موجب دو دستگی بین مسلمانان نشود. معنای این سخن این است که به جای لعن با ذکر نام مثلا بگویند:«اللهم العن الظالمین». البته در جایی که لعن با ذکر نام موجب تفرقه نمی شود مانعی از لعن با ذکر نام نیست.به عنوان یک مصداق باید گفت آنچه پس از عصر صفوی در برخی از محافل تحت عنوان «عید الزهرا» رواج یافت امری غیردینی و بر خلاف سیره پیامبر(ص) واهل بیت(ع) بوده است. از این رو بسیاری از مراجع تقلید شیعه به صراحت آن را خرافی و حرام اعلام کرده اند. حدیثی که برخی از افراطی ها برای توجیه این مراسم خرافی مورد استناد قرار می دهند نیز به اعتقاد محققان جعلی و فاقد اعتبار است. در این باره کتابی خواندنی با عنوان « نهم ربیع ؛جهالت‌ها خسارت‌ها» منتشر شده است. این کتاب توسط «مهدی مسائلی» تألیف شده است.در زیارت عاشورا نیز لعن به معاویه و یزید و شمر و ابن زیاد و عمر بن سعد، با ذکر نام آمده، چون این کار موجب اختلاف نمی شود؛ و به فرض هم که اهل سنّت به لعن معاویه اشکال کنند، خیلی راحت می توانیم جوابشان را بدهیم؛ چون حتّی اهل سنّت هم شکّ ندارند که معاویه با علی(ع) ـ که از نظر آنها خلیفه ی چهارم است ـ جنگیده است. و نیز علمایشان گفته اند که هر کس با خلیفه ی بر حقّ بجنگد کافر است. امّا در همین زیارت عاشورا از اوّلین ظالم در حقّ اهل بیت(ع) و از دومین ظالم و از سومین ظالم هم یاد شده است؛ ولی مصداقی برایش ذکر نشده است. اهل سنّت می خواهند به گردن این زیارت بگذارند که مرادش ابوبکر و عمر و عثمان است، امّا هیچ راهی برای اثباتش ندارند. از کجا معلوم، شاید مرادش طلحه و زبیر و عایشه باشد که در جنگ جمل با علی(ع) جنگیده اند؟ از کجا معلوم، شاید مرادش از اوّلی، ابولهب باشد که در اوّلین دعوت پیامبر(ص) در دعوت عشیره، وصایت علی(ع) را مورد تمسخر قرار داد. و دومینش شاید عاص بن وائل باشد که رسول خدا(ص) به خاطر اینکه فرزندش دختر(فاطمه) بود ابتر خواند. و سومش شاید ابوسفیان باشد، و چهارمش معاویه. وقتی خود امام معصوم نامی ذکر نکرده، ما چه حقّی داریم که نامی ذکر کنیم؟! هر کس می خواهد بداند اوّلین ظالم و دومین ظالم و سومین ظالمی که در زیارت عاشورا ذکر شده چه کسانی هستند، خودش برود تاریخ را مطالعه کند تا متوجّه شود که چه کسانی بوده اند.خلاصه اینکه وحدت موضوعی است که ریشه در قرآن و سیره معصومین داشته و مورد تاکید علمای اسلام از گذشته های دور بوده است و ارتباطی به وجود دشمن مشترک ندارد و تنها نقشی که دشمن مشترک در زمینه وحدت ایفا می کند تقویت انگیزه های وحدت به خاطر وجود چنین دشمنانی می باشد .   .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image