تخمین زمان مطالعه: 14 دقیقه
داین باره ابتدا چند نکته قابل توجه است : 1. بسیاری از نشانه هایی که در این کتاب و سایر کتابها آمده ، مربوط به کل جهان - بخصوص جهان اسلام - است و ربطی به علمای شیعه ندارد . به عنوان نمونه در این روایات آمده است : فقیهان هدایت اندک و فقیهان گمراه کننده بسیار شود (برای فهم بهتر می توانید آمار فقهای شیعه و وهابی را مقایسه نمایید)، افراد به نیت ریاست طلبی به دنبال تحصیل فقه می روند، بر در خانة ستمگران می روند و روزی خود را از آنان می جویند، در اظهار محبت و دوستی به دشمنان اهل بیت(ع) مبالغه می ورزند125و تمام تلاش خود را برای گمراه کردن شیعیان به کار می برند، و... هرکس از شما آنان را درک کند باید از ایشان حذر کرده و دین و ایمان خود را از شر آنان نگاه دارد (تمام این مصادیق را در نهایت وضوح در فقهای وهابی شبه جزیره می توان مشاهده کرد). 2. هرچند ممکن است در میان علمای ما نیز افرادی باشند که اوصاف مزبور در روایات شامل آنها نیز شود ؛ ولی عموم علما و فقهای شیعه انسانهای وارسته و با تقوایی بوده و هستند و وظایف و مسوولیتهای دشوار و سنگینی در دوره غیبت کبری هستند .3. بعضی از منابع و مصادر روایات مربوط به ظهور ضعیف بوده و نمی توان به آنها اتکا کرد . اهمیّت بحث مهدویّت به ویژه بهره مندى آن از بار سیاسى از یک سو، و علاقه شدید مسلمانان به آگاهى از چگونگى رخدادهاى آینده و پدیدار شدن نشانه هاى ظهور از سوى دیگر، سبب شد که برخى در پى تحریف و جعل روایات در زمینه مهدویّت و نشانه هاى ظهور برآیند.با دقت در روایاتِ نشانه هاى ظهور این سخن تأیید مى شود، زیرا بسیارى از روایاتى که در زمینه نشانه هاى ظهور وجود دارد، از نظر سند ضعیف و قابل مناقشه است و دلالت آن ها نیز با مشکل مواجه است.4. با نگاهى به روایات معصومان(علیهمالسلام) مى توان نشانه هاى ظهور را بدین شرح تقسیم و دسته بندى نمود:الف) نشانه هاى حتمى و غیر حتمى: در نشانه ها شمارى به روشنى به عنوان علائم حتمى ظهور یاد شده است؛ بدین معنا که بدون هیچ قید و شرطى قطعاً تحقق خواهند یافت و ظهور حضرت منوط به پیدایش آن ها مى باشد، اما نشانه هاى غیر حتمى به نشانه هایى گفته مى شود که مقید و مشروط به امورى هستند که در صورت تحقق آن ها، به عنوان نشانه به شمار مى آیند. ب) نشانه هاى متصل و غیر متصل: در روایات شمارى از نشانه هاى ظهور به گونه اى بیان شده است که از آن ها استفاده مى شود بین آن ها و ظهور حضرت فاصله اى وجود ندارد، بلکه به زمان ظهور متصل مى باشند، مانند خروج سفیانى و یمانى. این ها نشانه هاى متصل به ظهورند، امّا بیشتر نشانه ها به گونه اى دیگر است که بین تحقق آن ها و زمان ظهور حضرت مهدى ممکن است فاصله زیادى وجود داشته باشد، به عنوان مثال در روایات آمده: یکى از نشانه ها در آمدن پرچم هاى سیاه از خراسان است. حال اگر این را به خروج ابومسلم خراسانى و سپاه سیاه جامگان تفسیر کنیم، بین این نشانه و ظهور حضرت مهدى زمان طولانى فاصله است.نتیجه آنکه ولو بپذیریم روایات کتاب نشانه های ظهور دارای اعتبار است ، ممکن است بسیاری از علایم ذکر شده با ظهور فاصله زیادی داشته باشد و یا اصلا ربطی به آن نداشته باشد .علمای شیعه حافظان دین علمای شیعه به آن دسته از دانشمندان گفته میشود که پس از غیبت کبری امام دوازدهم شیعه به اشاره آن حضرت وظایف امامت را انجام داده و از اصول و ارزشها و احکام دین اسلام پاسداری مینمایند. اگر چه در دوران حضور امامت (تمام ائمه) عدهای به نام اصحاب و شاگردان ائمه گروهی از علمای شیعه را تشکیل میدهند، افرادی چون کمیل بن زیاد، و ابی حمزه ثمالی و زراره بن اعین و ابن ابیعمیر، بکیر بن اعین، علی بن یقطین، جابر بن یزید الجعفی، فضیل بن یسار...،[1] و اصحاب ائمه دیگر که در حفظ و تبلیغ دین نقش داشتهاند طبقهای از علمای شیعه دین محسوب میشوند. چون در حفظ دین در عصر ائمه ـ علیهم السّلام ـ نقش داشته و از طرف ائمه ـ علیهم السّلام ـ نیابت و مأموریت تبلیغ را داشتهاند.[2] امّا در این نوشتار منظور از علمای شیعه حافظان دین، علمای دوران غیبت کبری است که در حفظ تشیع نقش بسیار اساسی و برجستهای را ایفاء نمودهاند. علمای شیعه در این دوره در ردههای مختلف به حفظ دین همت نمودهاند که به اختصار به برخی از این موارد اشاره مینماییم. بنابر نص امام زمان ـ علیه السّلام ـ علمای شیعه به طور عموم، از طرف آن حضرت عهدهدار مسئولیت حفظ شریعت و ارزشهای دینی بوده و هستند، «و امّا الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم...»؛[3] با این توقیع حفظ دین و اصالت آن، که در مذهب تشیع نهفته است به عهده علمای طراز اول قرار گرفت. طبقهای از علمای اسلام که در حفظ دین مسئولیت داشته و ایفای نقش نمودهاند، طبقهای بودهاند که با ابزارهای عقلانی و استدلالی، فلسفی، کلامی و جدلی به حفظ دین اسلام همت نمودهاند، علمایی همچون ابن هشام، خواجه نصیر طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه طباطبایی، شهید مطهری و... .[4] طبقهای از علما نیز با ایفای نقش در عرصه تبلیغ دین تکاپو کرده و دین اسلام و احکام آن را، در نسلهای مختلف زنده داشتهاند که کار اینها از دو طبقه فوق سختتر بوده است، چون تمام دستآوردهای طبقات پیشین اعم از مراجع تقلید و محققان و مؤلفان توسط این طبقه به زبان عامیانه و عرفی و کارآمد به مردم منتقل شده است. اینها مروجین و حافظان شریعت اسلامی بودهاند. دین اسلام دین ارزشمحوری و ارزشمداری است، یعنی همواره آن چه را که در دین ملاک و معیار عملکرد است ارزشها هستند، ارزشهای اخلاقی، و ارزشهای درونی و بیرونی مانند تقوا و اخلاص، و ایمان و دوری از معاصی کبیره و صغیره. به تصریح قرآن ملاک برتری انسانها در پیشگاه خداوند فقط تقواست[5] و علمای اسلام باتقوا محوری توانستهاند کارکرد مثبت داشته باشند، عمل به واجبات و احکام شرعی به عنوان تکلیف فردی و حقوق اجتماعی که اجزای پدیدآورنده و ارکان و ساختار تقوا هستند. توسط علمای اسلام و طبقات مختلف روحانیت از عصر غیبت کبری تا حال حاضر، به مردم و رگههای اجتماعی مثل واکسنهای ضدمیکروب تزریق شده و در فرآیند فرهنگ سازی، فرهنگ غالب و چهره و نمای ظاهری فرهنگ شیعه را شکل داده. برای نمونه ـ عزاداری برای معصومین و سید الشهداء به صورت یک فرهنگی عمومی درآمده است ـ اکنون باید پرسید که این فرهنگ عمومی چگونه به وجود آمده است؟ چنان که به تاریخچه عزاداری و فرهنگ آن نگریسته شود نقش علمای شیعه در به وجود آمدن این ارزش دینی و تبدیل آن به عنوان یک فرهنگ عالی شیعه روشن خواهد شد.[6] سایر امور مذهبی و ارزشی هم اینگونه بوده است، جزئیات زندگی یک فرد که در آن نمادهای فرهنگ شیعه به عنوان ارزش مطرح است مانند ـ گفتن بسم الله ـ در آغاز غذا خوردن توسط علمای شیعه در فرهنگ مردم جای گرفته است، دادن سلام و آغاز کردن دیدار و ملاقات با واژه سلام، یک فرهنگی دینی ارزشمند است، چنان که روایات وارده و آیات قرآنی مربوط به این جزئیات فرهنگی را بررسی کنیم به این حقیقت میرسیم که نقش آنان که اینگونه فرهنگها را در زندگی روزمره مردم جاسازی کردهاند چه مقدار برجسته است. معنویت: معنویت در دین اسلام و در اندیشه علمای شیعه که از ائمه الهام گرفتهاند با ارزشترین حالات انسانی است، علمای شیعه بر محور دینداری و دین محوری و دینمداری معنویت را به مردم از راههای مختلف آموخته و در فرصتهای به دست آمده القاء نمودهاند. حالات معنوی و سیر سلوک علمای اسلام بسیار خواندنی است و حالات روحی و معنوی مردم تحت تأثیر معنویت آنها، اگر بازگویی شود، شیرینترین و جذابترین داستانهاست که بازگو کردن آنها خود به لحاظ برخورداری از بار عظیم معنوی تحولی عظیم در باطن و روح انسان به وجود میآورد، حالات عرفانی فقها و عرفای شیعه جذابیت خاص دارد، حالات عرفانی که به عرفا دست میدهد، علما با قدرت معنوی حاصله از سلوک الهی کرامات زیادی داشتهاند، چنان که در حالات بزرگانی چون علامه مجلسی، و مقدس اردبیلی و فیض کاشانی و سید علی قاضی و آخوند همدانی و نخودکی اصفهانی و علامه طباطبایی و امام خمینی (رضوان الله علیهم اجمعین) کراماتی بسیار معنوی وجود دارد که بعضاً از رموز عرفان محسوب شده و قابل عرضه در بین خواص میباشد.[7] بنابراین علمای شیعه به تمام معنا و با تمام همت خویش از دین حفاظت نمودهاند و هویت شیعه را از هر گزندی پاسداری نمودهاند، هر جا احساس میشد، شبههای نسبت به حریم شیعه و اصول مسلم آن مانند: امامت وارد میشود، علما دست به قلم شده و یا زبان به سخن گشاده و گاهی اگر نیاز بوده است دست به سلاح برده و از هویت و اساس دین دفاع نمودهاند. نمونههای برجسته از این حرکتها که در راستای دفاع و اهتمام برای حفظ دین و دینداری و دین محوری بوده است در تاریخ بیشمار است.[8] اگر این سلسله از علمای اسلام و شیعه را از صفحه تاریخ اسلام حذف کنیم، و تمام آثار به جای مانده از آنها را نیز حذف کنیم، با خلأ عظیم فکری و فرهنگی روبر خواهیم شد، و علاوه بر این اگر این تلاشهای بیمنت علمای اسلام از آغاز غیبت کبری تا عصر حاضر نبود، تمام دست آوردهای امامت از بین میرفت، اگر ما تلاش دشمنان شیعه را برای نابودی تشیع در نظر بگیریم، و تشیع را بدون سلاح و دفاع علماء در برابر این تهاجمات گسترده ملاحظه کنیم، جایگاه کارکرد علمای اسلام برای ما روشن خواهد شد، مجاهدتهای شیخ مفید در مقابل دشمنان سرسخت اهل بیت، مبارزات شهید اول و شهید ثانی و آزار و اذیتهایی که آنها تحمل کردند و زحمات خواجه نصیر الدین طوسی و زحمات طاقت فرسای علامه حلی و حضورش در دربار ایلخانان و دفاع از ماهیت شیعه و تألیفات گرانسنگ تمام علما که هر یک از این تألیفات در جای خود یک خلأ اساسی و یک شبهه گسترده را از دامن شیعه زدوده و تشیع را که میرفت در عرصه تاریخ به نابودی کشیده شود، نجات داده است. کتابهایی چون النقض و اکمال الدین در دفاع از شیعه و امامت نوشته شده است.[9] مجموعهای با ارزش و دائره المعارف عظیم شیعه توسط علمای عالیقدری چون علامه مجلسی تألیف شده است (بحار الانوار) به فرمایش حضرت آیت الله شبیری، مجلسی از نوادر بسیار برجسته و اَعلم علمای شیعه میباشد.[10] اگر فقدان این همه خدمات فرهنگی را در نظر بگیریم و امروز جامعه خویش را عاری از این ثروتهای غنی فرهنگی و خدمات خالصانه فرض کنیم، جایگاه و وجود علما، در عرصه فرهنگ و تاریخ تشیع برای ما روشن خواهد شد. رسالت دینی رسالت دینی علماء منحصر در یک بعد از ابعاد مختلف دین نیست، بلکه رسالت آنها همه جانبه است، اختیارات علمای اسلام و رسالت آنها دقیقاً در طول رسالت و مسئولیت ائمه است، امروز همه علمای اسلام نسبت به رسالت خویش در راه حفظ دین و در قبال مردم و تشیع مسئولیت دارند و هر کس در اندازه توان خود مسئول حفظ دین اسلام است، بر اساس همین احساس مسئولیت است که امام خمینی قائد بینظیر دوران غیبت کبری در برابر بدعتها مبارزه عظیم با تمام مظاهر کفر و طاغوت را در سرلوحه وظایف خویش قرار داد، مبارزه با بدعتها اساسیترین جبههای است که در مقابل بدعتگران میتوان تشکیل داد، و یکی از وظایف مهم علمای اسلام است. چنان که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه. فمن لم یفعل فعلیه...»؛[11] هر گاه بدعتها در میان امت من ظاهر شود برعهده عالمان است که علم خود را آشکار کنند و با بدعتها به مبارزه برخیزند تا مردم از بدعتها آگاهی یافته و اغفال نشوند، در این روایت بر علمای شیعه واجب شده است که با بدعتها مبارزه کنند، در راه مبارزه با بدعتها و امر به معروف و نهی از منکر علمای شیعه از جان خویش گذشته و در راه زدودن بدعتها جهاد نموده و حکم جهاد دادهاند.[12] علما و فقهای بزرگ شیعه از آغاز غیبت کبری در راه مبارزه با بدعتها از جان خویش گذشتهاند و در این راه شهید شدهاند و شکنجهها و آزارها را به جان خریدهاند،[13] علمای اسلام (تشیع) مبارزه با بدعتها و خرافات را در صدر برنامه و سرلوحه زندگی خود قرار داده بودند، چنان که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ آنها را وارث خویش میداند و امام معصوم آنها را جانشین خود در عصر غیبت مطرح میکند، همان طوری که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ با بدعتها و خرافات جاهلی در عصر خویش مبارزه کرد و در طول 23 سال دین الهی را مستقر نمود، و جانشینان خویش را برای حفظ دین از آلوده شدن به خرافات و بدعتها مسئول نمود، آخرین جانشین پیامبر اکرم در آغاز غیبت کبری این وظیفه مهم را به عهده عالمان نهاده و از آنها خواسته است که مدافع دین ناب محمدی باشند و علما نیز بر اساس پیمانی که خداوند از آنها گرفته بر این عهد وفادارند.[14] بحمدالله در عصر کنونی هم، علما و بزرگان شیعه که از افتخارات مذهب و حافظان شریعت هستند، همچون علمای گذشته، این امانت گرانبهای دین و ارزشهای مقدس و غنی شریعت را که با رنج و تحمل مشقتهای گذشتگان به آنها رسیده است را با تمام وجود حافظ و نگهبان هستند. این نوشتار را با کلامی ارزشمند از بنیانگذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) به پایان میبریم: اگر فقهای عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومی را به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ به خورد تودهها داده بودند... صدها سال است که روحانیت اسلام، تکیه گاه محرومان بوده است، همیشه مستضعفان از کوثر زلال معرفت فقهای بزرگوار سیراب شدهاند.[15] --------------------------------------------------------------------------------[1] . شیخ مفید، الاختصاص، چ ششم، قم، جامعه مدرسین، 1418، ص 8. [2] . دکتر ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقهاء، چ اول، تهران، سمت، 1375، ص 118، 119، 120 ـ 127. [3] . شیخ صدوق، اکمال الدین، چ سوم، قم، مدرسین 1416، ج 2، ص 484. [4] . ر.ک: شهید مطهری، پیشین، ص 418. [5] . ان اکرمکم عند الله اتقاکم...؛ حجرات، 21. [6] . ر.ک: رضا مختاری، سیمای فرزانگان، چ چهارم، قم، ناشر دفتر تبلیغات، 1371، ص 31، که به تفصیل داستانهایی از پرهیزکاری و اخلاص علما در راه حفظ و ترویج دین بیان شده است. [7] . ر.ک: علی مقدادی اصفهانی، نشان از بینشانها، چ پنجم، مشهد، آداب، 1373، ص 14؛ و ر.ک: حسینعلی راشد، فضیلتهای فراموش شده، چ پنجم، تهران، اطلاعات، 1372، ص 31؛ نظر امام خمینی درباره تربتی و ر.ک: سید محمد حسین تهرانی، روح مجرد، چ اول، تهران، انتشارات حکمت، 1414 ق، ص 32؛ و سید محمد حسین تهرانی، مهر تابان، (شرح حال علامه طباطبایی)؛ و محمد رضا اکبری، قصههای معنوی، چ اول، تهران، پیام آزادی، 80، ص 34 ـ 44؛ و ر.ک: صادق حسن زاده، طبیب دلها، درباره میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، چ اول، قم، آل علی، 79، ص 9 ـ 212. [8] . ر.ک: خوانساری، روضات الجنات، و ر.ک: شیخ عباس قمی، فوائد الرضویه و ر.ک: تنکابنی، قصص العلماء، و ر.ک: مدرسی تبریزی، ریحانه الادب و ر.ک: سید محسن امین، اعیان الشیعه. [9] . اقتباس از سخنرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنهای مد ظله العالی، که در مدرسه فیضیه در جمع فضلا و اساتید حوزه در سال 74 ایراد فرمودند و در آن به نقش علمای شیعه در پیشبرد اهداف عالیه اسلام اشاره فرمودند. [10] . اقتباس از فرمایشات حضرت آیت الله شبیری مدظله العالی در مباحثات علمیشان. [11] . علامه مجلسی، بحار الانوار، چ چهارم، تهران، اسلامیه، 1362، ج 2، ص 72؛ و دکتر محمد باقر حجتی، آداب تعلیم و تعلم در اسلام، ترجمه منیهالمرید شهید ثانی، چ دوازدهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1364، ص 247. [12] . شهید مطهری، گفتار معنوی، پییشن، ص 240، در عصر صفویه و پیش از آن علما در خط مقدم جهاد بودند و در کشور عراق برای رهایی این مرکز شیعه علمای اسلام جهاد نمودند. [13] . ر.ک: علامه امینی، شهداء راه فضیلت، تهران، انتشارات روزبه، 1464هـ .ق، از ص 24 ـ 405؛ و ر.ک: شهید مطهری، گفتارهای معنوی، چ دوم، تهران صدرا، 63، ص 240. [14] . ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 3، «... و ما اخذ الله علی العلماء اَلّا یُقارّوا علی کظهٍ...». [15] . صحیفه نور، ج 21، ص 88، پیام امام خمینی به مراجع و روحانیون سراسر کشور.
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.