تاریخ /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

آيا درخواست قلم و كاغذ پيامبر اکرم- صلی الله علیه و آله - در آخرين ساعات عمر شريفش دليل بر اين نيست كه پيامبر- صلی الله علیه و آله - تا آن زمان جانشيني براي خود تعيين نكرده بودند؟


مسئله جانشيني پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ از جمله حوادث مهم تاريخي است و بحث از حقانيت اين جانشيني و عهده دار شدن زمام امور مسلمين پس از رحلت پیامبر- صلی الله علیه و آله -، انديشمندان و متکلمان مسلمان را اعم ازشيعه و سني بر آن داشته كه در اطراف آن به گفتگوهاي فراوان بپردازند و طبيعتاً براساس ديدگاه شيعه پاسخ این پرسش منفي است؛ چرا كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در زمان ها و مكانهاي متعددي به معرفي جانشين پس از خود پرداخته كه در ادامه به يك شاهد قرآني و يك دليل روایی اشاره می شود.اما قبل از آن، بايد پرده از راز عمل آن حضرت برداشت كه چرا در آن لحظات آخر، قصد داشت دوباره نسبت به جانشيني پس از خود تأكيد كند و آيا موفق به ابلاغ عمل خود شد؟ فعاليت هاي سرّي و زيرزميني برخي از صحابه و سرپيچي از اطاعت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در رفتن به سپاه اسامه، پيامبر- صلی الله علیه و آله - را بر آن داشت تا اقدام به عملي كند تا آن فعاليت هاي مرموز را خنثي سازد؛ لذا حضرت با وجود تب شديد، وارد مسجد شد و با صدایی بلند رو به مردم، فرمود: اي مردم! آتش (فتنه) بر افروخته شده و فتنه، مانند پاره هاي شب تاريك روي آورده، و شما هيچ نوع دستاويزي بر ضد من نداريد. من حلال نكردم مگر آنچه را كه قرآن حلال نموده و تحريم ننمودم مگر آنچه را كه قرآن، آن را تحريم نموده است. با وصف موجود، بدخواهان منتظر رحلت حضرت بودند تا فرمانروايي امت اسلامي را قبضه كنند، اما پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه نگران سرنوشت اسلام و تفرقه مسلمين است براي پيشگيري از انحراف در مسئله خلافت و اتمام حجت با مردم، درخواست قلم و دوات نمود تا براي آخرين بار، با سندي مكتوب، خلافت امير مومنان و اهل بيت خود را تحكيم نمايد و مطلبي را املا نمايد تا امت اسلامي هيچ گاه به ضلالت نيفتد. در اين لحظه گرچه عده اي به مخالفت برخاستند و حضرت را متهم به هذيان گويي كردند. اما پيامبر- صلی الله علیه و آله - محتواي نامة خود را به گونه ای ديگر به مردم ابلاغ فرمود و به گواهي تاريخ در حالي كه رنج و درد بيماري، سخت او را آزار مي داد يك دست بر شانة علي ـ عليه السّلام ـ و دست ديگر بر شانة ميمونه كنيز خود وارد مسجد شد و با قرار گرفتن بر بالاي منبر فرمود: "من در ميان شما دو چيز گرانبها مي گذارم"؛ در اين لحظه مردي برخاست و پرسيد مقصود از آن دو چيز گرانبها چيست؟ چهرة پيامبر- صلی الله علیه و آله - برافروخت و فرمود: خود شرح مي دهم جاي پرسش نيست سپس فرمود: "يكي قرآن و ديگري همان عترت من است". اما دلائلي كه بيانگر امامت علي ـ عليه السّلام ـ قبل از آخرين در خواست رسول خداست عبارتند از؛ 1. آية تبليغ: "يا ايها الرسولَ بلّغ ما أنزل اليك من ربّك و ان لَم تفعل فما بلّغتَ رسالته و الله يعصمك من الناس اِن الله لايهدي القوم الكافرين؛؛ اي پيامبر، آنچه را از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملاً (به مردم) برسان؛ و اگر (اين كار را) نكني رسالت خود را انجام نداده اي. خداوند تو را از (خطرات احتمالي) مردم حفظ مي كند و خداوند جمعيت كافران را هدايت نمي كند. با تفكر و تعمق در آيه شريفه اين سؤال مطرح مي شود كه براستي چه چيزي، پس از 23 سال رسالت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، تا واپسين روزهاي عمر شريفش، به طور رسمي مطرح نشده اما حالا حضرت قصد ابلاغ آن را دارند و آن مسئله چقدر مهم است كه همطراز هم طراز با نبوت قرار داده شده است؟ و چقدر مهم است كه بر اساس ذيل آيه شريفه عده اي حاضرند وجود مقدس حضرت را از ميان بردارند. از آنجا كه مسلمانان بيش از بیست سال است نماز مي خوانند و روزه هم پس از هجرت بر مردم واجب شده و از سال دوم هجرت جهاد هم آغاز شده و حج هم وجوب آن براي مردم بيان شده، پس تنها چيزي كه باقي مي ماند و آنقدر خطير و بزرگ است كه همسان و همسنگ با نبوت است، آن چيزي جز امامت و ولايت و جانشيني پيامبر- صلی الله علیه و آله - نخواهد بود؛ اگرچه مسئله ولايت علي ـ عليه السّلام ـ در مناسبت ها و مکان های متعددي بيان شد، اما هيچ گاه در اين مقياس وسيع، در حجة الوداع، با آن توصيف كه در آن صحراي داغ مردم از نقاط مختلف يمن، مدينه و ... در يك جا گردهم بيايند بيان نشده بود. يك شاهد بر اين كه آيه به مسئله جانشيني پيامبر- صلی الله علیه و آله - اشاره دارد و آن جانشين هم غير از علي ـ عليه السّلام ـ كسي ديگر نيست، اين است كه مخالفت هاي فراواني در آن صحرا نسبت به این مطلب ابراز شد، به طوری كه براساس روايتي شخصي نزد رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ آمد و با حالت اعتراض عرض كرد: اگر آنچه امروز گفته اي از ناحية خداوند بوده از او بخواه عذابي بر من فرو فرستد و مرا نابود كند. شاهد ديگر اينكه فخر رازي كه از علماي مورد اطمينان و طراز اول اهل سنت مي باشد در ذيل آية شريفه گفته است: اين آيه در مورد علي ابن ابي طالب نازل شده است. هنگامي كه اين آيه شريفه نازل شد پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ دست علي را گرفت و فرمود: "من كنت مولاه، فعلي مولا، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه"؛ سپس عمر با علي ـ عليه السّلام ـ ملاقات كرد و به آن حضرت عرض كرد: اي فرزند ابوطالب اين فضيلت و مقام بر تو مبارك باشد تو امروز مولا و رهبر من و همة مردان و زنان مسلمان شدي. اما از جمله رواياتي كه بر جانشيني علي ـ عليه السّلام ـ بعد از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ اشاره دارد حديث منزلت مي باشد. پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: "انتَ مني بمنزلةِ هارون مِن موسي الا انّه لا نبي بعدي".اي علي تو نسبت به من، همانند منزلت هارون به موسي را داري جز اينكه بعد از من پيامبري نيست. بر اساس حديث شريف علی- علیه السلام - تمام مقام و منزلت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به جز نبوت را دارد. روشن ترين مقاماتي كه هارون نسبت به موسي ـ عليه السّلام ـ داشته عبارتند از: وزارت، شركت در امور رسالت، وجوب اطاعت مردم از هارون كه در آيه 29 به بعد سورة طه درخواست موسي براي هارون چنين است: "وزيري از اهلم برايم قرار بده، هارون برادرم را، بوسيله او پشتم را محكم كن، و او را شريك كارم قرار بده". و در آيه 142 سوره اعراف به هارون گفت: "خليفه ام(جانشینم) در ميان قومم باش، اصلاح كن و راه مفسدان را مپيماي". علامه سيد شرف الدين موسوی صاحب كتاب ارزشمند المراجعات مي نویسد: هركس در اين سخن پيامبر- صلی الله علیه و آله - دقت كند و آنچه در تفسير آيه 67 سوره مائده بيان شده كه "و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته" هم بنگرد، مي يابد كه هر دو يك هدف را تعقيب مي كند. ممكن است به ذهن خواننده اين شبهه خطور كند كه حديث منزلت در واقعه جنگ تبوك اتفاق افتاده و پيامبر- صلی الله علیه و آله -، علی- علیه السلام - را به جای خود فقط در همان موقعيت زماني قرار داده؛ بنابراين از اين حديث عموميت جانشيني علي ـ عليه السّلام ـ حتي بعد از رحلت رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ استفاده نمي شود. در پاسخ اين شبهه باید گفت كه حديث منزلت در غير از غزوه تبوك هم از زبان رسول خدا- صلی الله علیه و آله - صادر شده كه به دو نمونه اشاره مي كنيم: 1. ام سليم كه از زناني بود كه در راه اسلام متحمل بلاهاي زيادي شد، پيامبر- صلی الله علیه و آله - براي او نقل حديث مي فرمود، در يكي از روزها به او فرمود: اي ام سليم! گوشت علي از گوشت من و خون او از خون من است او نسبت به من همچون هارون نسبت به موسي است. بر خواننده گرامي پوشيده نخواهد بود كه اين حديث نه در جريان خاص بلكه فقط به خاطر ابلاغ وظيفه و نصيحت در بيان منزلت علي ـ عليه السّلام ـ بيان شد. 2. همچنين، روزي ابوبكر، عمر، و ابو عبيده جراح پيش پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بودند؛ آن حضرت دست بر دوش علي ـ عليه السّلام ـ گذاشت سپس فرمود: اي علي تو نخستين شخصي از مؤمنان هستي كه ايمان آورده ای و اولين نفري هستي كه اسلام پذيرفته اي و تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسي هستی. علاوه بر اين دو حديث شريف، حديثي كه در غزوه تبوك در منزلت حضرت بيان شده نيز دلالت بر عموميت دارد؛ از اين رو و لو در مورد خاصي(جانشيني حضرت در مدينه در غزوه تبوك) بيان شده باشد آن را از عموميت خارج نمي كند. به عنوان مثال اگر پزشكي بيمار خود را كه در حال خوردن خرماست از خوردن شيريني نهي كند، عرف، نهي پزشك را اختصاص به خرما نمي دهد؛ بلكه اين نهي از خوردن تمام انواع شيريني خواهد بود و حديث مزبور هم شبيه مطلب مزبور مي باشد؛ بنابراين در عموميت و جانشيني علي ـ عليه السّلام ـ حتي بعد از رحلت آن حضرت هم دلالت مي كند. بنابراین براساس آيه شريفه و حديث مزبور وصايت حضرت قبل از رحلت پیامبر- صلی الله علیه و آله - انجام شده؛ اما به دليل فضاي پديد آمده كه دشمن در كمين براي غصب خلافت امت بود؛ حضرت مطلب را به گونه ای ديگر ابلاغ فرمود. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image