تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
مسلمانها مسيح را پيامبري از پيامبران الهي ميدانند.[1] پيامبري كه خود داراي شريعت و كتاب بوده است ولادتش كه نشان از پيامبري وي داشته، از مادر ارجمندي به نام مريم صورت پذيرفته است.[2] تولد خارق العادهاش، سبب نشده كه وي بندگي خدا را انكار نمايد.[3] يا مردم را به پرستش غير خدا دعوت كند.[4] دربارة سرانجام زندگي مسيح، قرآن سخن كساني را كه مدعي قتل وي شدهاند، ناشي از اشتباه آنها ميداند.[5] و عقيده دارد كه خداوند مسيح را به سوي آسمان بالا برده است.[6]اما نظر مسيحيت دربارة عيسي كه تحت عنوان «مسيحشناسي» آمده،[7] با نظر اسلام متفاوت است، آنها در قالب «تثليث» عيسي را به عنوان خدا، در كنار دو خداي پدر و روح القدس قرار دادهاند.[8] و در قالب «الوهيت» معتقدند كه خدا، در موجود عيسي تجسم يافته است.[9] و دربارة سرانجام عيسي گفتهاند مسيح متحمل مرگ جانكاه بر صليب شد تا پيروانش را به رستگاري برساند.[10] با توجه به اين موارد اساسي اختلاف ديدگاه به توضيح و نقد هر يك ميپردازيم.عيسي: خدايي در ميان خدايان«تثليث» به اين معناست كه خدا هر چند از حيث تعداد، يكي است، ولي در سه شخصيت و ذات يعني خداي پدر، خداي پسر و روح القدس، تجلي و ظهور يافته است.[11]نقد نظرية تثليثتثليث نه با عقل سازگار است و نه با اصول شرايع آسماني. عقل ستيزي تثليث از اين روست كه يك چيز محال است در عين حال كه يكي است، سه چيز باشد.[12] و دين ستيزي آن به دليل مخالفت با اساس دعوت شريعتهاي آسماني است. اگر سه ذات كه هر يك داراي شخصيت و صفات مستقل هستند داشته باشيم، سه اله داريم. و چند خدايي با روح دعوت همه اديان به يك خدا، ناسازگار است، عدم پذيرش تثليث از سوي عقل و دين، موجب شده كه انسانهاي الهي دربارة آن دچار سرگرداني شوند.[13] و دين مسيح، جاذبة خود را براي كساني كه تمايل قلبي نسبت به آن دارند، از دست بدهد.[14]عقيدة به تثليث در ميان مسيحيان اوليه جايي نداشته و بعدها از ناحية پولس وارد مسيحيت شده است.[15] بعدها شوراي اسقفهاي اعظم كليسا كه در سال 325 ميلادي در شهر نيكائيه منعقد شد، آن را به عنوان جزئي از ايمان مسيحي قرار داد.[16]خداوند در آياتي از قرآن تثليث را ناشي از مبالغة در دين دانسته[17] و قائلين به آن را كافر ميداند.[18]عيسي: تجسم خداي آسمانالوهيت به اين معناست كه مسيح را تجلي بخش ذات خداوند بدانيم. تجسد خدا در عيسي، به عنوان يك عقيدة محوري در مسيحيت شناخته شده است.[19] در انجيل يوحنا آمده: و كلمه جسم گرديد و ميان ما ساكن شد.[20]نقد الوهيتالوهيت نه با معيارهاي عقل سازگار است و نه با آموزههاي شرايع آسماني. از نظر عقل، محال است كه خداي نامحدود، در قالب جسم محدود، بتواند حلول كند. از نظر آموزههاي ديني نيز، تمام دينهاي آسماني، دعوت به خدايي يگانه كه از هر جهت نامحدود است، نمودهاند. مسيح نيز به عنوان يكي از پيامبران الهي، هيچگاه ادعاي الوهيت نداشته است.[21] اين پولس رسول است كه اولين بار براي مسيح جنبة الوهيت قائل ميشود.[22]قرآن مقام الوهيت را از مسيح به شدت نفي كرده و معتقدين به آن را كافر ميداند.[23]عيسي: مصلوب جاويدمسيحيت معتقد است آدم با خوردن از ميوة درختي كه از آن منع شده بود، مرتكب گناهي شد كه خود و همة فرزندانش مستوجب عقاب شدند. ناديده گرفتن چنين خطايي، با عدل خداوند نميساخت. و عقاب با رحمت الهي ناسازگار بود. اين بود كه پسر خود عيسي را به زمين فرستاد تا با تحمل رنج جانكاه مرگ بر صليب، همة ابناي بشر را از گناه برهاند. و به اين ترتيب عدالت خواهي خدا دربارة مجازات شخص گناهكار، ارضاء شد.[24] اين بود كه پولس رسول نوشت: و چنانكه در آدم همه ميميرند، در مسيح، همه زنده خواهند شد.[25]نقد نظريه تصليبنظرية به صليب كشيده شدن مسيح، اگر چه از نظر عقل، امري محتمل است. ولي نتايجي كه مسيحيت از آن به دست ميآورد، از جمله آمرزش گناه ذاتي انسان، با روح آموزههاي اديان آسماني منافات دارد. چرا كه رسوخ گناه در ذات انسان، وي را از پذيرش تكاليف الهي انبياء بازداشته و لذا بعثت انبياء براي هدايت بشر، امري عبث خواهد بود. از آن گذشته با توجه به غناي ذاتي خداوند و رحمت و لطف بيانتهايش كه همه اديان، از جمله مسيحيت آن را پذيرفتهاند، چه لزومي دارد كه خداوند براي بخشش انسان از وي فديه بگيرد؟ آيا اعتقاد به فديه، نوعي نگاه تاجر پيشگي به احتمال خداوند نميباشد؟اين پولس رسول است كه براي اولين بار اعتقاد به مصلوب شدن عيسي به خاطر آزادي و رستگاري انسان، را وارد مسيحيت ميسازد.[26]به نظر ميرسد برنده اصلي اعتقاد به مصلوب شدن مسيح، يهود باشد. اين يهود بود كه توطئه قتل عيسي به دست پيلاطس، حاكم روم را فراهم آورد. و چيزي كه ميتوانست ماية خشم مسيحيت بر عليه يهود شود، با چنين اعتقادي، تبديل به زمينه چيني يك رسالت الهي از طرف يهود را فراهم آورد. از اينها گذشته افسانه مصلوب شدن عيسي، ناشي از اشتباهي بود كه در شناسايي مسيح رخ داد و فرد ديگري به جاي وي به صليب كشيده شد، و خداوند عيسي را با جسم و روحش به آسمان برد.[27]نگاهي ديگرتفاوت نگاه مسيحيت با آنچه اسلام دربارة عيسي ميگويد، ناشي از نوع قضاوت دربارة زندگي و سرانجام وي است. آفرينش خاص عيسي، كه بدون دخالت پدري بوده است، اين توهم را ايجاد نمود كه وي بشر نبوده است. لذا شايسته است كه وي را در كنار خدا و روح القدس كه واسطه فيض الهي به پسر بوده است، قرار دهيم. و ميتوان دربارة وي سخن بالاتري گفته و در مقام الوهيت، وي را خداي تجسد يافته در ميان بشر قرار دهيم. به اين ترتيب يك نزديكي كامل ميان خدا و بشر به وجود ميآيد. سرانجام مسيح نيز همچون زندگيش، شاهكاري جاودانه است. شاهكاري كه در آن، عيسي خود را به خاطر نجات بشريت قرباني ميكند و همه را رستگاري و نجات ميبخشد. اسلام چنين اعتقاداتي را ساخته و پرداخته ذهن بشر ميداند، سخن حق همان چيزي كه در آيات قرآن راجع به شخصيت عيسي گفته شده است. سخناني كه وي را از افسانه و اسطوره بودن رهايي بخشيده و در قلب و روح همه مؤمنان جاي ميدهد. چنانكه در صدر اسلام، نجاشي (پادشاه حبشه) با شنيدن آياتي از سورة مريم، از زبان جعفر بن ابيطالب، در تصديق آن گفت: در گفتار پيامبر اينها و آنچه كه عيسي آورده است، از يك منبع نور سرچشمه ميگيرند.[28] .
سامانه پاسخگویی به سوالات و شبهات
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.