گستره قدرت الهی /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

گستره قدرت الهی چگونه است؟


دلالت آیه کریمه « ان الله علی کل شیء قدیر » بر قدرت مطلقه وبلا قید الهی کاملا روشن است . وشکی در توانایی خداوند بر انجام امور نیست، بله ، خداوند قادر است که پای قطع شده را دوباره برگرداند؛ اما درکنار قدیر بودن خدا ، حکیم بودن او نیز لحاظ شده است ، اوخداوندعلیم قدیر حکیم .... است.قدرت خدا چنین اقتضایی را دارد ، اما آیا حکمتش نیز چنین چیزی را حکم می کند؟ در تتمه بحث عرض می کنیم که در نسبت دادن امری به خدا از دو نکته نباید غفلت ورزید:نکته اول قابلیت قابل است به این معنا که ایا رشد و مصلحت انسان و شرایط او( و حتی مصلحت جهان و پدیده های اطراف او ) به این جا رسیده است که این امر خارق العاده ای به این اهمیت به مرحله وقوع برسد و ضرورت پیدا کند؟ نکته دوم نظام علت ومعلول وخوارق عادت:قرآن کریم براى حوادث طبیعى، اسبابى قائل است، و قانون عمومى علیت و معلولیت را حاکم کرده است وعقل هم با حکم بدیهى و ضروریش این قانون را قبول داشته، بحثهاى علمى و استدلالهاى نظرى نیز بر آن تکیه دارد، چون انسان بر این فطرت آفریده شده که براى هر حادثه اى مادى از علت پیدایش آن جستجو کند، و بدون هیچ تردیدى حکم کند که این حادثه علتى داشته است.این حکم ضرورى عقل آدمى است، و اما علوم طبیعى و سایر بحثهاى علمى نیز هر حادثه اى را مستند بامورى میداند، که مربوط به آن و صالح براى علیت آن است، البته منظور ما از علت، آن امر واحد، و یا مجموع امورى است که وقتى دست بدست هم داده، و در طبیعت بوجود مى آیند، باعث پیدایش موجودى دیگر مى شوند، بعد از تکرار تجربه خود آن امر و یا امور را علت و آن موجود را معلول آنها مینامیم، مثلا بطور مکرر تجربه کرده ایم که هر جا سوخته اى دیده ایم، قبل از پیدایش آن، علتى باعث آن شده، یا آتشى در بین بوده، و آن را سوزانده، و یا حرکت و اصطکاک شدیدى باعث آن شده، و یا چیز دیگرى که باعث سوختگى میگردد، و از این تجربه مکرر خود، حکمى کلى بدست آورده ایم، و نیز بدست آورده ایم که هرگز علت از معلول، و معلول از علت تخلف نمى پذیرد، پس کلیت و عدم تخلف یکى از احکام علیت و معلولیت، و از لوازم آن میباشد پس قرآن عزیز بصحت قانون علیت عمومى حکم کرده، باین معنا که قبول کرده وقتى سببى از اسباب پیدا شود، و شرائط دیگر هم با آن سبب هماهنگى کند، و مانعى هم جلو تاثیر آن سبب را نگیرد، مسبب آن سبب وجود خواهد یافت، البته باذن خدا وجود مى یابد، و چون مسببى را دیدیم که وجود یافته، کشف مى شود که لا بد قبلا سببش وجود یافته است.حال باید دانست که اینگونه امور خارق العاده، مانند برگرداندن پای قطع شده ،هر چند که عادت، آن را انکار نموده، و بعیدش مى شمارد، الا اینکه فى نفسه امور محال نیستند، و چنان نیست که عقل آن را محال بداند، و از قبیل اجتماع دو نقیض، و ارتفاع آن دو نبوده،علاوه بر اینکه اصل اینگونه امور، یعنى معجزات را عادت طبیعت، انکار نمى کند، چون چشم نظام طبیعت از دیدن آن پر است، و برایش تازگى ندارد، در هر آن مى بیند که زنده اى بمرده تبدیل میشود، و مرده اى زنده میگردد، صورتى بصورت دیگر، حادثه اى بحادثه دیگر تبدیل مى شود، راحتى ها جاى خود را به بلا، و بلاها به راحتى میدهند.دو فرق بین وقایع عادى و معجزه خارق عادت : تنها فرقى که میان روش عادت با معجزه خارق عادت هست، این است که :1- اسباب مادى براى پدید آوردن آن گونه حوادث در جلو چشم ما اثر مى گذارند، و ما روابط مخصوصى که آن اسباب با آن حوادث دارند، و نیز شرایط زمانى و مکانى مخصوصش را مى بینیم، ولی روابط نهفته در معجزات را نمى بینیم، و دیگر اینکه؛2- در حوادث طبیعى اسباب اثر خود را بتدریج مى بخشند، و در معجزه آنى و فورى اثر مى گذارند.مثلا اژدها شدن عصا که گفتیم محال عقلى نیست، در مجراى طبیعى اگر بخواهد صورت بگیرد، محتاج بعلل و شرائط زمانى و مکانى مخصوصى است، تا در آن شرائط، ماده عصا از حالى بحالى دیگر برگردد، و بصورتهاى بسیارى یکى پس از دیگرى در آید، تا در آخر صورت آخرى را بخود بگیرد، یعنى اژدها شود، و معلوم است که در این مجرا عصا در هر شرایطى که پیش آید، و بدون هیچ علتى و خواست صاحب اراده اى اژدها نمیشود، ولى در مسیر معجزه محتاج بان شرائط و آن مدت طولانى نیست، بلکه علت که عبارتست از خواست خدا، همه آن تاثیرهایى را که در مدت طولانى بکار مى افتاد تا عصا اژدها شود، در یک آن بکار مى افتند ، هم چنان که ظاهر از آیاتى که حال معجزات و خوارق را بیان مى کند همین است.آرى، نظام عالم تشریع هم، مانند نظامى است که در عالم تکوین برقرار است، و هم چنان که در سراسر عالم تکوین قانون و سنت و علیت و معلولیت برقرار است و با آنکه مشیت پروردگار مطلق است، همواره در ایجاد موجودات و احداث حوادث، بر وفق نظام علت و معلول تعلق مى گیرد و آن حادثه اى را احداث مى کند که علتى اقتضاى حدوث آن را داشته باشد ؛ یعنى شرایط حدوثش موجود و موانع آن مفقود بوده باشد. همچنین در عالم تشریع کسى را هدایت مى کند که از ناحیه خودش تقاضاى هدایت داشته باشد، و به آن کسى رحم مى کند که از او رحم بخواهد، و اما کسى که از هدایت و رحم او اعراض مى کند او را هدایت ننموده و ترحم نمى کند.این است سنت پروردگار در نظام تشریع، و اگر اینطور نبود قطعا نظام اسباب و قانون علیت و معلولیت باطل گشته و جاى خود را به گزاف و هرج و مرج مى داد، مصالح و حکم و هدفها لغو مى شد، و فساد این نظام به نظام تکوین هم سرایت نموده آن را نیز باطل مى کرد ، براى اینکه برگشت تشریع بالأخره به تکوین است، اگر فساد در این رخنه کند قطعا به آن نیز سرایت مى کند. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image