تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
نظام سیاسی شاهی ـ شیخی کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا همیشه نکتهای قابل تامل را پیش روی متفکران و کارگزاران حوزه سیاست گذارده بود که چرا با وجود استبداد و انسداد، خبری از تحولات سیاسی ـ اجتماعی در این کشورها نیست.
آنچه پیش از چرایی این مسئله قابل بیان بود، ظرفیت فکری و بافت اجتماعی کشورهای خاورمیانه بود که پذیرای نظام سیاسی مردمسالار نیست و نظام سیاسی استبدادی که از سقوط امپراتوری عثمانی خاندان مختلف عرب بر این کشورها و جزایر حکمرانی کردهاند را قابل باور میکرد. وجه مشخصه نظام سیاسی این کشورها استبداد و انسداد در حوزه سیاسی، سکولار در حوزه اجتماعی و انفعال و وادادگی در حوزه سیاست خارجی به ویژه در رابطه با غرب بوده است. انفعال و وادادگی در مقابل غرب بیش از پیش فرضیه «مدیریت امریکایی تحولات» را غیرقابل دفاع میکند و بر نادرستی آن مهر تایید میزند. زمین بازی تحولات کشورهای منطقه که جرقه آن از یک خودسوزی در تونس شروع شد، نشان داده است که برخلاف تصور برخی از صاحبنظران حوزه سیاست، زیرساخت و ظرفیت اجتماعی بالقوه برای وقوع یک تحول عظیم در فضایی بطئی و تدریجی فراهم شده است و وجود نظامهای سیاسی مستبد و وابسته به قدرتهای خارجی، بیش از آنکه پشتوانه و تکیهگاه مردمی داشته باشد وابسته به ریسمان نحیف قدرتهای غربی بوده است.
نظامهای سیاسی که از هویت اجتماعی مردم برای پایداری قدرت کاملا فاصله میگیرند این گسست هویتی و فقدان پیوستگی مردم و حاکمان منطقه زمینه بروز شکاف و نهایتا سرنگونی یک رژیم سیاسی را در کشورهایی چون مصر، تونس، لیبی، یمن و... فراهم میکند. بیتردید هویت اعراب با «جاهلیت» و «اسلام» پیوند خورده است. اعراب بین جاهلیت یعنی بازگشت به پیش از اسلام و انتخاب «شریعت اسلامی» برای بازآفرینی هویت خویش راه سومی نداشته و ندارد. این کشورها دارای سه مزیت مهم فرهنگی ـ ایدئولوژیک «اسلام»، ژئوپلتیک «منطقه خلیج فارس» و ژئواکونومیک «منابع عظیم انرژی و طبیعی» قابلیت اثرگذاری و اثرپذیری در نظام بینالملل را دارند امّا این قابلیتها از دامنه اثرگذاری به دامنه اثرپذیری سیر کرده است. خیل عظیم بیکاری، گرانی، بحران هویت و گسست بین نسلی، بیسوادی و ناهنجاریهای اجتماعی در کشورهای منطقه، ظرفیتی را فراهم ساخت که نظام سیاسی را با تغییر بنیادینی مواجه سازد. البته کشورهای غربی نسبت به این تحولات نتوانستهاند بیتفاوت باشند و نقش تماشاچی را ایفا کنند. نگاهی تحلیلی به روند تحولات از سه منظر میتواند ما را در شناخت مسیر و مقصد آن نزدیک سازد.
1) خاستگاه: تکیهگاه اصلی نظام استبدادی کشورهای منطقه، حمایت قدرتهای غربی بوده است. حمایت صریح کشورهای غربی از جمله آمریکا از مبارک در مصر و بن علی در تونس ، علاوه بر اینکه خوشخدمتیهای این دو به آمریکا و غرب را نشان میدهد این نکته را نیز معنا میبخشد که منشأ تحولات غرب نیست، بلکه ارادهای ملی و بومی برای تحولات بسیج شده است که مواضع انقلابیون ریشه در هویت اسلامی، نیازمندیهای رفاهی و اقتصادی و حقوقی مدنی دارد.
2) روند: روند تحولات کشورهای منطقه شاهد یک رویارویی مدیریت آمریکایی با «مدیریت اسلامی ـ ملی» است. غرب به ویژه آمریکا و اسرائیل شاهد از دست رفتن تکتک سنگرهای منافع خود در منطقه هستند. لاجرم برای مدیریت تحولات و جلوگیری از کاهش منافع منطقهای خود، وارد کارزار شدهاند که نمونه آن نفت لیبی بود. منازعه اسلامخواهی با لیبرالیسم آمریکایی جدال خوشفرجامی بوده است که در مصر و تونس و لیبی شاهد آن بودهایم.
3) نتایج: نگاهی به ثمرات کوتاهمدت تحولات منطقه نشان از آن دارد که اسلامگرایان پیروز انتخابات در این کشورها بودهاند و مردم خواهان دستیابی به الگوی اسلام معتدل برای اداره کشور و اجرای شریعت اسلامی به دور از افراط و تفریط هستند. مصر که تا سرنگونی مبارک شریک مستقیم اسرائیل در حصر غزه بود، اکنون به بازی مقاومت فلسطینی و مرکزی برای مدیریت نیروهای مقاومت فلسطین تبدیل شده است. بهار عربی که غربیها از آن به عنوان تحفه یاد میکنند، به زمستان عربی برای آنها تبدیل شده است. تحولات منطقه و نتایج نظام سیاسی جدید نشان از بهار اسلامی مردم دارد که برای بازآفرینی هویت فرهنگی ـ تمدنی ، رفاه اقتصادی و برخورداری از حقوق انسانی به میدان آمدهاند و نظم منطقهای جدید در خاورمیانه دیگر تحمل قدرتهای سلطهگر چون آمریکا را نخواهد داشت.
(بهار اسلامی در زمستان عربی ،فرزاد خلفی، تابناک، ۰۸ بهمن ۱۳۹۰ ) .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.