دین و سیاست /

تخمین زمان مطالعه: 30 دقیقه

اگر دین با سیاست ادغام شود عملکرد سیاست مداران باعث زیر سوال رفتن دین میشود با این حال چرا جدایی دین از سیاست اشتباه است؟


قبل از بررسی این موضوع ابتدا لازم است مطالبی در جهت تبیین مفهومی سیاست و دین به عنوان مقدمه بحث داشته باشیم و سپس جایگاه سیاست در اسلام را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم :یکی از موضوعات کلیدی که در بحث «دین و سیاست » نقش بسیار مهمی ایفا می نماید و راه گشای بسیاری از شبهات و ابهامات موجود است ؛ تعریف دقیق دو متغیر دین و سیاست است . به عبارت دیگر قبل از هر گونه قضاوت و داوری علمی ابتدا لازم است مشخص شود که وقتی از رابطه سلبی یا ایجابی میان دین و سیاست بحث میشود؛ کدام دین و سیاست با چه ویژگی هایی مد نظر است ؛ آن گاه به ارائه دلایل در جهت نفی رابطه یا اثبات آن پرداخت: الف- تعریف دین :دین « Religion » و دین داری قدمتی به درازای تاریخ بشریت داشته و همواره یکی از مهمترین اشتغالات ذهنی بشر را تشکیل می داده است.[1] به تعبیر یکی از پژوهشگران٬ « انسان به نحو چاره ناپذیری به انواع و اقسام شیوه ها ٬ دینی و دین ورز است و موقعیت و طبیعت انسانی لا محاله در چنین جهتی است. رازهای عظیم و شگرف و بی اعتباری جهان و همچنین خود آگاهی پرسشگر ارزیابی کننده ٬ جست وجوی ارزشها و حقایق والا را ناگزیر می سازد.»[2] با وجود این هنوز تعریف مشترکی - به ویژه در غرب - در باره دین وجود ندارد؛ واندیشمندان علوم مختلف بانگرش ها ورویکردهای اخلاقی، تاریخی، روان شناختی، جامعه شناختی، فلسفی و زیبا شناختی تعاریف متعدد و گوناگونی از دین ارائه نموده اند. [3] که با توجه به موانع و نارسائیهای این رویکردها ارائه تعریفی مشترک و مورد قبول همگان از دین ممکن نمی باشد. و از سوی دیگر به دلیل مصادیق گوناگونی که مفهوم دین دارد ؛ نمی توان به طور مطلق از چگونگی رابطه دین و سیاست سخن گفت ؛ زیرا مصادیق مختلف مفهوم دین - صرف نظر از جنبه حقانیت هر یک از آن ها- تفاوت های زیادی با یکدیگر دارند.در نتیجه ٬ صدور هر گونه حکم کلی درباره چگونگی رابطه دین و سیاست به نحوی عام ناممکن است ؛ چرا که از حیث نظری ممکن است یکی از مصداق های مفهوم دین با سیاست رابطه خاصی داشته باشد ٬ ولی مصداق دیگر آن مفهوم ٬ با سیاست چنان رابطه ای نداشته باشد. [4] تعریف دین از منظر اندیشمندان مسلمان: واقعیت آن است که ارائه هرگونه تعریفی از دین ٬ باید بدون پیشداوری ٬ اعمال سلایق ٬ و آرای نویسندگان مغرب زمین باشد .در تعریف دین لازم است به منابع دینی و کسی که دین را نازل کرده است رجوع کنیم . در این صورت نه تنها ارائه تعریفی مشخص با ویژگی های معین از دین امکان پذیر بوده و امکان بررسی رابطه آن را با موضوعاتی نظیر؛ سیاست ٬ عقلانیت ٬ حقوق بشر و... را محقق می سازد. بلکه باعث تمایز دین حق و الهی از ادیان باطل نیز می شود؛ از این منظر ابتدا لازم است میان ادیان توحیدی با ادیان غیر توحیدی تفکیک قائل شد :ا. ادیان توحیدی: ادیان توحیدی و الهی ٬ ادیانی هستند که پایه و اساس آنها بر وحی و پیام الی استوار است و از سوی خداوند متعال برای هدایت انسان ها بر پیامبران نازل شده اند. و پس از نزول گرفتار تحریف نشده اند.2. ادیان غیر توحیدی: این قبیل ادیان ریشه در نیازها و خواسته های آدمی داشته و مصنوع و مخلوق بشر است . اعم از این که ابتدا منشا الهی داشته و سپس تحریف شده باشند یا اینکه از ابتدا بشری باشند. از این رو اندیشمندان مسلمان در تعریف دین عمدتا بر ویژگی « حقانیت» دین تاکید داشته و در صدد ارائه تعریفی عام که شامل هر آنچه که دین نامیده می شود نبوده اند. به عنوان نمونه : از دید گاه علامه طباطبائی ؛ « دین عقاید و دستورهای علمی و اخلاقی است که پیامبران از طرف خدا برای راهنمای و هدایت بشر آورده اند. » [5] ایشان همچنین در تفسیر آیه (وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ )[6] می فرماید: « مراد به آن دینی است که منسوب به حقّ است و نسبتش به حقّ این است که حقّ اقتضا می کند انسان آن دین را داشته باشد و انسان را به پیروی از آن دین وادار می سازد. » .[7] آیت الله جوادی آملی نیز می فرماید: « معنای اصطلاحی دین، مجموعه ی عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره ی امور جامعه ی انسانی و پرورش انسان ها باشد. گاهی همه این مجموعه، حقّ و گاهی همه آن باطل و زمانی مخلوطی از حقّ و باطل است. اگر مجموعه حقّ باشد، آن را دین حق و در غیر این صورت، آن را دین باطل و یا التقاطی از حق و باطل می نامند . » .[8] ویژگی های دین حق:در جمع بندی تعاریفی که اندیشمندان اسلامی پیرامون دین داشته اند ؛ ویژگی های دین حق عبارتند از: 1- آسمانی و الاهی باشد، نه زمینی و بشری و ساخته دست انسانی؛ 2- پیام الاهی، موجود و در دسترس مردم باشد؛ 3ـ متن مقدّس آسمانی، از تحریف به زیادت و نقیصه در امان باشد. چنین ویژگی هایی در شرایط کنونی تنها بر دین مبین اسلام انطباق دارد.براین اساس تعریف مورد نظر از دین، عبارت است از: « مجموعه ی حقایق و ارزش هایی که از طریقِ وحی به وسیله کتاب و سنّت، جهت هدایت انسان ها به دست بشر می رسد. اعم از این که مضامین آن از راه های عادی نیز به دست آیند یا این که حسّ و عقل و شهود بشری از آن آموزه ها محروم باشند; البته هیچ گاه نباید آموزه های دینی، خرد ستیز باشند.» . [9]ب ـ تعریف سیاست:واژه سیاست «Politics » همانند دین دارای معانی و گونه های متعددی است. در لغت به معنای : حکم راندن٬ ریاست کردن ٬ تدبیر ٬ ریاست ٬ داوری ٬ حفاظت٬ حراست و تنبیه به کار می رود.[10] و در اصطلاح دارای تعاریف گوناگونی است: 1 . به معنای علم به دست آوردن قدرت و حفظ آن ؛ 2 . در معنی خاص ٬ دانش و هنر کارآمد نمودن دولت و در معنی عام ٬ هرگونه روش اداره یا بهبود امور شخصی یا اجتماعی ؛ 3 . فن حکومت کردن دولت و رهبری روابط آن با دیگر دولت ها ؛ و...[11] . اگر بخواهیم به صورت دقیق تر به بررسی معانی سیاست بپردازیم لازم است یک تقسیم بندی میان سیاست در نظام های توحیدی با سیاست در نظام های سکولار داشته باشیم :1. سیاست از دید گاه اسلام : سیاست بخشی از منظومه منسجم اندیشه اسلامی تلقی می گردد و رویکرد مسلمانان به آن ٬ ریشه در وحی ٬ سنت و سیره معصومین (ع) دارد. از دید گاه علامه محمد تقی جعفری « سیاست از دیدگاه اسلام: عبارت از مدیریت حیات انسانها ـ چه در حالت فردی و چه در حالت اجتماعی ـ برای وصول به عالی ترین هدف های مادّی و معنوی است. » .[12] و از منظر حضرت امام خمینی (ره) ٬ «سیاست همان هدایت دینی جامعه از طریق اصلاح خلق در بعد وسیع است».[13]براین اساس مبانی سیاست حاکم بر نظام توحیدی عبارتند از: ولایت الهی، اطاعت از رهبران شایسته (پیامبر و جانشینان آن) ، مشروط بودن اطاعت از رهبران، سلطه ناپذیری و عزت و کرامت انسانی ، تأکید بر ایمان و تقوای الهی به عنوان رمز عزت وکرامت، جلب مشارکت مردمی و پرهیز از خودکامگی و دیکتاتوری، عدالت‌جویی و ظلم‌ستیزی، ایمان به اصالت ارزشها در قالب امر به معروف و نهی از منکر و ایجاد تحول و دگرگونی در فرد جامعه، ستیز با استکبار و سازش ناپذیری در مقابل ستمگران، استقلال‌جویی (فرهنگی، سیاسی، اقتصادی)، حق‌گرایی وانتقاد پذیری، هوشیاری در برابر بیگانگان، صلح ‌خواهی و امنیت جویی، حاکمیت ضابطه، فقرزدایی و تعدیل ثروت، همزیستی مسالمت‌آمیز بر اساس محبت و رحمت. 2. سیاست در مکاتب الحادی : اما در مقابل سیاست در اندیشه سیاسی و فرهنگ غرب ٬ ره آورد عینیت گرایی « Objectivism » مطلقی است که بر تفکر معاصر غرب سایه افکنده و توجهی به پرسشهای بنیادین درباره انسان و آرمان او ندارد. و با دین و ارزش های دینی بیگانه است . تا آنجا که صاحب نظران غربی در تعریف سیاست ٬ عموما بر اصالت قدرت ٬ و چگونگی کس قدرت غ حفظ و گسترش آن تاکید داشته و با تفکرات اومانیستی«Humanism»[14]٬ کسب قدرت را به عنوان یک هدف می پندارند نه یک وسیله و ابزاری در جهت هدایت و خدمت به حیات مادی و معنوی بشر .بر این اساس ویژگی سیاست در نظام های سکولار عبارت است از: شیطانی، ناپسند و ضد ارزشی، مبتنی بر زور، غلبه، نیرنگ و خدعه٬ دیکتاتوری و خود محوری ، نفی ارزشهای والای انسانی و محورساختن ارزشهای جاهلی (زر و زور و تزویر) ، بی‌شخصیت بار آوردن و تحقیر و تهی کردن انسانها جهت بقاء قدرت و تحکیم مناسبات سلطه و استثمار،‌ جوسازی و شایعه‌پراکنی و غلوّ واقعیتها، کتمان حقایق و سانسور، دامن زدن به تعصبهای جاهلی ، هراس از بیداری ملتها، استثمار و بهره‌کشی و در فقر و فلاکت نگهداشتن مردم و نفاق و دورویی. چنین سیاستی که از آن به « سیاست ماکیاولی »نیز تعبیر می شود ؛ در«مبانی فکری» ٬ « اهداف » و«خط مشی ها و روند اجرایی» با سیاست الهی و آموزه های وحیانی تفاوت های اساسی دارد.[15]حضرت امام خمینی(ره) پس از آزادی از زندان - ضمن بیان خاطره ای از دوران حبس فرمود: «آمد یک نفر... گفت: آقا سیاست عبارت است از دروغ گفتن، خدعه، فریب، نیرنگ و خلاصه پدر سوختگی است و آن را شما برای ما بگذارید... گفتم: از اول ما وارد این سیاست که شما می گویید، نبوده ایم». [16]بنابراین دو واژه دین و سیاست تعاریف و گونه های متعدد داشته و در چگونگی رابطه تبیین دقیق مفهومی و مصداقی این دو متغیر ضرورت دارد؛ بسیاری از تعاریفی که در مورد دین وجود دارند نظیر تعاریف شهودی ٬ روانشناختی و جامعه شناختی و یا ادیان تحریف شده ٬ به دلیل پیش فرضها و مبانی فکری که دارند ٬ یا اساسا رابطه ای با سیاست نداشته و یا اینکه تنها گونه ای خاص از سیاست مانند سیاست سکولار و غیر توحیدی را بر می تابند.از این رو در تعیین رابطه و مناسبات دین و سیاست ٬ ابتدا باید تعریفی جامع و اعتماد پذیر از این دو واژه ارائه داد ؛ و این مهم تنها با توجه به درون مایه ها ٬ محتوا و پیام دین امکان پذیر است . از دیدگاه اندیشمندان مسلمان برخلاف متفکران غربی ٬ دین با سه ویژگی حقانیت ٬ جامعیت و توجه به درون مایه های آن تعریف می شود. و سیاست نیز بر خلاف تعاریف رایج در غرب ٬ با ویژگی هایی نظیر توجه به امور معنوی ٬ هدایت و سعادت دنیوی و اخروی انسان ها همراه است .[17] چنین ویژگی هایی اثبات کننده پیوند و تلازم عمیق دین حق با سیاست توحیدی است.تبیین و تحلیل جایگاه و رابطه سیاست با اسلام :پیرامون بررسی جایگاه و رابطه سیاس با دین مبین اسلام، استدلال هاى مفصّل و ارزش مندى بیان شده است که پرداختن به تمامى آنها، از حوصله این نوشتار خارج است؛ از این رو به طور فشرده به بیان چند نکته بسنده مى شود:یک. گستره قوانین اسلام با توجه به حجم عظیمى از احکام اجتماعى و اهداف سیاسى - دینى اسلام، مى توان هدف گیرى اصلى این دین مقدّس را شناخت. امام خمینى(ره) در این باره مى فرماید: «اسلام دین سیاست است، با تمام شئونى که سیاست دارد. این نکته براى هر کسى که کمترین تدبّرى در احکام حکومتى، سیاسى، اجتماعى و اقتصادى اسلام بکند، آشکار مى گردد. پس هر که را گمان بر او برود که دین از سیاست جدا است، نه دین را شناخته و نه سیاست را».صحیفه نور، ج 1، ص 6. با مرورى کوتاه بر قوانین اسلامى و آیات قرآن، روشن مى گردد که اسلام دینى جامع و همه سونگر است که تمام ابعاد زندگى انسان (فردى، اجتماعى، دنیایى، اخروى، مادى و معنوى) را در نظر گرفته است و همان گونه که مردم را به عبادت و یکتا پرستى، دعوت نموده و داراى دستورات اخلاقى و خودسازى فردى است؛ احکام و دستوراتى در مورد مسائل حکومتى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، قضایى، امور مربوط به اداره صحیح جامعه، روابط بین الملل و... دارا مى باشد. بدیهى است اجراى چنین احکام و دستوراتى، بدون قدرت اجرایى، امکان پذیر نیست. به عبارت دیگر آموزه هاى سیاسى و اجتماعى دین لزوماً حکومت دینى را نیز به دنبال دارد. حکومت دینى -به معناى صحیح آن حکومتى است که جامعه را بر اساس قوانین الهى اداره کند و زمینه هاى رشد استعدادها و امکان رسیدن انسان ها به کمال و ایجاد جامعه اى برین، صالح و شایسته را براى مردم آماده سازد و با فسادهاى اخلاقى، اجتماعى و... مبارزه کند.دو. سیره پیشوایان دین سیره و روش رسول اکرم(ص) نشان دهنده این است که دین از سیاست جدا نیست. آن حضرت ضمن تشکیل حکومت، مسؤولیت اجرایى و قضایى آن را نیز بر عهده داشت. امیر مؤمنان على(ع) نیز حکومتى بر اساس عدل و اجراى دستورات الهى بنا نهاد. حکومت کوتاه مدت امام حسن(ع)، قیام خونین امام حسین(ع) و مشروع ندانستن حکومت هاى وقت از سوى دیگر امامان(ع)، همه بیانگر این واقعیت است که آموزه هاى سیاسى و «تشکیل حکومت صالح» از ضروریات دین اسلام است.سه. اهداف سیاسى و اجتماعى بعثت انبیا در نگاه قرآن، پرداختن به مسائل سیاسى و اجتماعى، اصلاح امور جامعه و برقرارى مناسبات عادلانه، از اهداف نبوت و از تعالیم اساسى دین است. پاره اى از آیاتى که بر این مطلب گواهى مى دهد، عبارت است از:1. (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ) ؛ حدید (57)، آیه 25. «به راستى که پیامبران را با پدیده هاى روشن گر فرستادیم و همراه آنان کتاب و میزان نازل کردیم، تا مردم به دادگرى برخیزند و آهن را که در آن نیروى سخت و سودهاى فراوان براى مردم است، پدید آوردیم».2. (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِى کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ) ؛نحل (16)، آیه 36. «و به راستى در هر امتى، پیامبرى فرستادیم که خداوند را بندگى کنید و از پیروى طاغوت دورى جویید».براى آگاهى بیشتر ر.ک: نصرى، عبدالله، انتظار بشر از دین، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى. چهار. مبانى قرآنى رابطه دین و سیاست 1. اختصاص حاکمیت، ولایت و سرپرستى همه جانبه مادى، معنوى، دنیوى و اخروى براى خدا، رسول و اولیاى خاص او: (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ) ؛ مائده (5)، آیه 55 و ر.ک: یوسف (12)، آیه 40؛ مائده (5)، آیه 42 و 43. «سرپرست و ولى شما تنها خدا و پیامبر او است و کسانى که ایمان آورده اند؛ همان کسانى که نماز به پا مى دارند و در حال رکوع زکات مى پردازند». 2. اثبات امامت و رهبرى سیاسى - اجتماعى براى پیامبر(ص)، امام(ع) و منصوبان از ناحیه آنان: (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ...) ؛ نساء (4)، آیه 58 و ر.ک: مائده (5)، آیه 67. «خداوند به شما فرمان مى دهد که امانت ها را به صاحبانشان بدهید و هنگامى که میان مردم داورى مى کنید، به عدالت داورى کنید».توضیح اینکه امانت در قرآن، گستره وسیعى دارد و یکى از مهم ترین عرصه هاى آن، مسأله امامت و رهبرى است. امام رضا(ع) در تفسیر این آیه، مى فرماید: «اهل امانت امامان هستند؛ هر امامى امانت رهبرى را باید به امام بعد از خود بسپارد...»الشیخ عبد على بن جمعه العروسى الحویزى، تفسیر نورالثقلین، ج 1، 496. 3. اثبات حکومت و خلافت در زمین براى برخى از پیامبران گذشته؛ مانند حضرت داود(ع) و سلیمان(ع): (یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِى الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ) ؛ ص (38)، آیه 26 و ر.ک: همان، آیه 20؛ نمل (27)، آیه 26 و 27؛ نساء (4)، آیه 54. «اى داود! ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم، پس در میان مردم به حق داورى کن».4. قرآن، داورى و فصل خصومت در میان مردم را از وظایف پیامبران الهى معرفى مى کند: (وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِى الْحَرْثِ...) ؛ انبیاء (21)، آیه 78 و ر.ک: نساء (4)، آیات 58 و 65؛ مائده (5)، آیه 42؛ انبیاء (21)، آیه 78؛ انعام (6)، آیه 89. «و داود و سلیمان هنگامى که درباره کشتزارى داورى مى کردند...».5. دعوت به کار شورایى و جمعى کردن: (وَ شاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ) ؛ آل عمران (3)، آیه 159 و ر.ک: شورى (42)، آیه 38. «در کارها با آنان مشورت کن؛ اما هنگامى که تصمیم گرفتى، [قاطع باش و] بر خدا توکل کن».6. مبارزه با فساد و تباهى، ظلم زدایى و عدل گسترى از وظایف اصلى اهل ایمان است: (وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ) ؛ هود (11)، آیه 113 و ر.ک: نساء (4)، آیه 58؛ نحل (16)، آیه 90؛ ص (38)، آیه 28؛ حج (22)، آیه 41؛ بقره (2)، آیه 279. «بر ظالمان تکیه نکنید که موجب مى شود آتش شما را فرا گیرد».7. احترام به حقوق انسان ها و کرامت بخشى به انسان از اصول سیاست ادیان الهى است: (وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِى آدَمَ...) ؛ اسراء (17)، آیه 70 و ر.ک: آل عمران (3)، آیه 19؛ نساء (4)، آیه 32. «ما آدمى زادگان را گرامى داشتیم...».8. امر به جهاد و مبارزه با طاغوت ها، مستکبران و ستمگران و لزوم تهیه امکانات دفاعى: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ) ؛تحریم (66)، آیه 9 و ر.ک: اعراف (7)، آیه 56؛ بقره (2)، آیه 218. «اى پیامبر! با کفار و منافقان پیکار کن و بر آنان سخت بگیر». (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ) ؛انفال (8)، آیه 60. «هر آنچه از نیروى سلاح و اسبان آماده مى توانید براى تهدید دشمنان خداوند و دشمنان خودتان فراهم سازید». (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً) ؛ نساء (4)، آیه 71. «اى اهل ایمان، سلاح جنگ برگیرید و آن گاه دسته دسته یا با هم براى جهاد بیرون روید». (ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِى سَبِیلِ اللَّهِ) ؛همان، آیه 75. «چرا در راه خدا جهاد نمى کنید»....9. عزت و آقایى را مخصوص خدا واهل ایمان دانستن و نفى هرگونه سلطه و ذلت پذیرى: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ) ؛آل عمران (3)، آیه 149 و ر.ک: منافقون (63)، آیه 8؛ محمد (47)، آیه 35؛ هود (11)، آیه 113؛ آل عمران (3)، آیه 146. «اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر از کسانى که کافر شده اند اطاعت کنید، شما را به گذشته هایتان باز مى گردانند و سرانجام زیانکار خواهید شد». 10. اثبات سلطنت و حکومت براى برخى از حاکمان صالح و عادل؛ مانند طالوت و ذوالقرنین: (وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً) ؛بقره (2)، آیه 246 و 247 و ر.ک: کهف، آیات 83-98. «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را براى زمامدارى شما مبعوث کرده است».براى آگاهى بیشتر ر.ک: عباسعلى عمید زنجانى، مبانى اندیشه سیاسى اسلام، فصل 5، اندیشه سیاسى در متون اسلامى؛ آیه الله مکارم شیرازى، پیام قرآن (تفسیر موضوعى)، ج 9و10. از آنچه گذشت روشن مى شود که بخش عظیمى از معارف و آموزه هاى اسلامى شامل مسائل سیاسى - اجتماعى است. و نه تنها تعیین خط مشى هاى مهمى در این باره از سوى خداوند انجام شده است؛ بلکه مأموریت رهبرى و اجراى سیاست هاى تعیینى، از سوى خداوند بر عهده پیامبران و دیگر اولیاى الهى و مؤمنان برجسته، نهاده شده است. به تعبیر حضرت امام(ره) «آن قدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادت وارد نشده است. شما از پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه کنید؛ هفت، هشت تایش کتابى است که مربوط به عبادات است. باقى اش مربوط به سیاسات و اجتماع و معاشرات و این طور چیزها است. ما همه آنها را گذاشتیم کنار و یک بُعد را، بُعد ضعیفش را گرفتیم». صحیفه نور، ج 2، ص 180. دیدگاه سکولارها در جدایی دین از سیاست1. ثبات دین و تغییرپذیرى سیاستاز منظر مدعیان تفکیک دین و سیاست، دین داراى اصولى ثابت و پایدار است؛ اما سیاست، امرى سیال و زودگذر است؛ و دین ثابت، قادر به پاسخ گویى به نیازهاى متغیر انسانى نیست. در پاسخ به این ادعا باید گفت که دین منطبق با نیازهاى فطرى انسان است و اصول ثابت و پایدار آن متناسب با نیازهایى ثابت انسان است. و هرچند این نیازها در گذر زمان، جلوه‌ها و شکل‌هاى گوناگون مى‌یابد؛ اما همواره از خاستگاه و منشأى ثابت برخوردار است.حضرت امام خمینى(رحمه‌الله) در این باره مى‌فرمایند: «سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایى نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگىِ اجتماعى کهنه شود. این دعوى به مثابه آن است که گفته شود: قواعد عقلى و ریاضى در قرن حاضر باید عوض شود و به جاى آن، قواعد دیگر نشانده شود».علاوه بر آن، دین غیر از اصول و قوانین ثابت و غیرقابل نقض، مشتمل بر احکامى متغیر است و فقیه و اسلام‌شناس، در هر عصر، با تکیه بر منابع اسلامى و اصول و قواعد دین، مسائل مستحدثه و متغیر جامعه اسلامى را پاسخ مى‌گوید. رمز جاودانگى و بقاى اسلام در همین نکته نهفته است که اسلام به مدد اصول و قواعد ثابت و با در نظر گرفتن عنصر زمان و مکان، پاسخ گوى مشکلات هر عصر است. راز آن که حاکم جامعه اسلامى، باید کارشناس دین باشد، در همین نکته نهفته است. تصویرى که امروزه غربى‌ها از مذهب دارند این است که دین ثابت است ولی نیازهای انسان متغیر است.و یکى از ویژگى‌هاى عمده فرهنگ و تمدن کنونى تحوّل و تطّور است. در این باره نویسنده‌ای در وصف جامعه آمریکا چنین مى‌نویسد: «دموکراسى یعنى حرکت پیوسته و تلاطم دایمى دنیاى سیاست، و مذهب یعنى سکون جهان، درحالى‌که این دو یکدیگر را خنثى مى‌کنند.» وایشتل، نویسنده دیگر غربى، مدعى است که ثبات اعتقاد مذهبى هوس‌هاى گذراى بشر را مهار مى‌کند.در پاسخ باید گفت که بسیاری از نیازهای بشر ثابت است ولی تجلیات مختلفی در زمان‌های گوناگون دارند. یعنی چنان نیست که همه نیازهای بشر متغیر باشد. افزون بر آن، بنا نیست دین در همه شئون سیاست دخالت و در جزئیات نیز دستوالعمل داشته باشد. بلکه به مدد اجتهاد که بهره‌مند از راهبرد علم و عقل است بسیاری از معضلات حل و فصل می‌گردد. افزون بر آن در دین تمهیداتی در جهت انطباق با مقتضیات زمانه و پاسخ دین به پرسش‌های نوظهور تعبیه شده است که می‌توان به انفتاح باب اجتهاد، نقش عنصر زمان و مکان و سیره عقلایی اشاره کرد. افزون بر آن دین و سیاست هر دو مشتمل بر قوانین ثابت و متغیراند و احکام متغیر شریعت پاسخگوی پرسش‌های متغیر و عناصر ثابت دین در میان پرسش‌های بنیادین و ثابت سیاسی مطرح است.2. قداست دین و شیطنت‌آمیز بودن سیاستدین مشتمل بر اصول و گزاره‌هایى مقدس است، در حالى که سیاست با خدعه و نیرنگ آمیخته است. ازاین رو، جمع آن دو ممکن نیست. سکولاریسم با نامقدس تلقّی کردن عرصه سیاست، آن را از ساحت دین خارج کرده و این تلقّی غیردینی را هم عین معرفت دینی می داند.باید گفت تلقىِ شیطانى از سیاست، برگرفته از فرهنگ معاصر غرب است، که ریشه در افکار ماکیاولى و پیشینه سوء حکام مستبد در گذر تاریخ دارد. در تفکر اسلامى، سیاست نیز امرى قدسى است و پرداختن به مسائل سیاسى و اهتمام به امور جامعه مسلمانان، بزرگ‌ترین عبادت محسوب مى‌شود. پیامبر اسلام در این باره مى‌فرمایند:«مَنْ اَصْبَحَ وَلَمْ یُهْتَمَّ بِاُمُورِ الْمُسلِمین فَلَیْسَ بِمُسْلِم»با یک مرور اجمالی می توان دریافت که توصیه سکولارها به دین داران این است که دین داری را تنها در سایه یک حکومت عرفی می توان زنده و پاینده داشت. و این که در عصر مدرنیته باید از انگاره اسلام سیاسی یا اسلام حکومتی دست شست؛ یا باید دین شخصی در حوزه خصوصی را مطرح ساخت و یا باید از حضور دین در جامعه مدرن چشم پوشید. در پاسخ به این نگرش می توان مباحث پردامنه ای را مطرح کرد؛ ولی در این جا اجمالاً می توان دو نکته را یادآور شد:الف) آنچه جامعه شناسان غربی درباره سکولاریزاسیون گفته اند، عمدتاً مبتنی بر تصورات مسیحی از دین و رابطه دین و دنیا در اندیشه اروپایی است. حتی برخی از جامعه شناسان غربی تصریح کرده اند که اسلام، برخلاف مسیحیت، امور قدسی را از امور دنیوی جدا نمی انگارد و اساساً تلقی غربی از عرفی شدن بدان شکل در جامعه اسلامی مصداق ندارد. به‌نظر می رسد که روشنفکران ما به جای ترجمه و اقتباس اندیشه های دیگران، بهتر است با نگرشی بومی به تحلیل پدیده های اجتماعی ایران و جهان اسلام بپردازند.ب) برخلاف آنچه گاه القا می شود، پدیده عرفی شدن حتی در غرب مسیحی نیز یک پدیده قهری و جبری نیست. تحقیقات اخیر در جامعه شناسی دین نشان داده است که در بسیاری موارد، همزمان با ظهور سکولاریزاسیون در برخی جوامع، در جوامع دیگر پدیده دینی شدن رخ داده است. نکته مهمی که به ویژه در سال های اخیر قابل توجه است، پدیده ضدسکولاریزاسیون است که در بسیاری از جوامع اروپایی و اسلامی در حال رشد است.3. تنافىِ سیاست با قداست عالمان دینىمدعیان تفکیک دیانت از سیاست، براى القاى این شبهه مى‌گویند: سیاست با قداست روحانیت منافات دارد. روحانیت براى حفظ قداست و شخصیت خود نباید با مسائل دنیایى سر و کار داشته باشد. در تاریخ معاصر، این ادعا به گونه‌هاى مختلفى بیان شده است. حضرت امام خمینى در آغاز نهضت اسلامى، از این امر چنین یاد مى‌کنند:«بگویند یکى آدم مقدس و یک آدم خوبى و مهذبى است. یک آدمى است که اگر نفتش را هم ببرند حرفى نمى‌زند، و بلکه مى‌گوید: ببرند مال دنیا، و دنیا چه ارزشى دارد.»آیا معناى تقوا آن است که شخص انزوا اختیار کند و به مسائل اجتماعى اهتمام نداشته باشد؟ یا تقوا آن است که شخصى در متن جامعه، خودسازى کند؟ این شبهه، ناشى از مقایسه اسلام با مسیحیت و کلیسا است. در اسلام رهبانیت و انزواطلبى مطرود است «مَنْ سَمِعَ رَجُلا یُنادى یا لَلْمُسْلِمین فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِم». در عصر قاجاریه و سپس در عصر پهلوى، روشنفکران غربزده نظریه «اسلام منهاى روحانیت» را ارائه کردند. هدف از القاى این سخن، آن بود که در طول تاریخ، روحانیت تنها پشتوانه مستحکم ملت مظلوم بوده و از استقلال و کیان جامعه دفاع کرده است. طبعاً برخورد با دین و ترویج ظواهر فرهنگ غرب، مستلزم آن است که نخست روحانیت از صحنه حذف شود.پس از پیروزى انقلاب، این مسأله ابعاد دیگرى به خود گرفت و در لفافه‌هاى به ظاهر علمى ارائه شد. برخى نظریه «مدیریت علمى در مقابل مدیریت فقهى» را مطرح کرده و توسعه و آبادانى را در گرو حاکمیت مدیریت علمى دانسته‌اند. در حالی‌که در اندیشه اسلامی اعتقاد بر آن است که میان علم و دین تقابلى وجود ندارد و آشنا بودن مدیران جامعه اسلامى، با علوم انسانى، بر مبناى تعریفى که اسلام از انسان عرضه مى‌کند ضرورى است. هر چه قلمرو مسئولیت فرد در جامعه اسلامى وسیع‌تر گردد، به همان میزان باید علم و آگاهى بیش‌تر شود. البته طبیعى است که در موارد تفصیلى و تخصصى، مدیر جامعه اسلامى، از مشاوران تخصصى بهره مى‌جوید؛ چنان‌که امروزه رهبران جوامع، نهادهاى مشاوره‌اى و مشاوران فراوانى را در هر رشته به خدمت خود مى‌گیرند.در اندیشه دینى، چون تعارضى میان علم و دین نیست، بین مدیریت علمى و فقهى نیز تعارضى نیست و مدیریت فقهى، در جامعه اسلامى، بر‌مبناى تعریفى که اسلام از انسان ارائه مى‌کند، مى‌کوشد راهکارهاى پیشبرد جامعه را به‌سوى آرمان‌هایش جستجو کرده و مبناى عمل قرار دهد. به تعبیر حضرت امام خمینى:«حکومت در منظر مجتهد واقعى، فلسفه عملىِ تمامىِ فقه در تمام زوایاى زندگىِ بشریت است و قادر به حل معضلات اجتماعى، سیاسى، نظامى و فرهنگى است. فقه تئورىِ واقعى و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است... همه ترس استکبار از این مسأله است که فقه و اجتهاد، زمینه عینى و عملى پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد».4. خدا و آخرت؛ رسالت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)پیامبر از آن جهت که پیامبر الهی است مأمور به تشکیل حکومت نشد. رویکرد سکولار به دنبال تبیینی سکولار از تاریخ اسلام است. در حالی که دوره حاکمیت پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در مدینه منشا و الگوی حاکمیت اسلامی است و برای مسلمانان منبع اصلی دریافت مشروعیت حکومت و مباحث سیاسی به‌شمار می‌رود. پس از رحلت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) شیعه حاکمیت را در امامت حضرت علی(علیه‌السلام) که منصوص به آیات و روایات بود متبلور می‌یافت. اما اهل‌سنت بنابر تمسک به پاره‌ای توجیهات با خلیفه اول بیعت کردند که به تعبیر پاره‌ای مستشرقین و به اذعان هانتر مبتنی بر اصل انتخاب بوده است.افزون بر دلایلی که ذکر شد عرفی‌گرایان ادعاهای دیگری طرح کرده‌اند دلیل دیگر سکولارها «ناهماهنگی میان قوانین شرع و تحولات اجتماعی» است. این دلیل هم اختصاص به حکومت دینی ندارد. در حکومت‌های سکولار نیز بسیاری از قوانین در اثر تحولات اجتماعی، با ناهماهنگی مواجه می‌گردد. با این تفاوت که در حکومت اسلامی، می‌بایست تحولات اجتماعی به نحو مسالمت‌آمیز، در جهت قوانین الهی شرعی اصلاح شود. دلیل دیگر، «ایجاد تمایلات دین‌گریزی و دین‌ستیزی در جامعه» است.این دلیل ابزارانگارانه است، زیرا روشنفکر غیردینی (نه ضد دینی)، دغدغه‌ی دینی ندارد تا نگران دین‌گریزی جامعه باشد. به هر حال در ذات هیچ دین وحیانی، ایجاد روحیه‌ی دین‌ستیزی وجود ندارد. چنین پدیده‌ای یا از طریق اندیشه‌های غیراسلامی و ضد دینی اتفاق می‌افتد و یا از طریق دنیا‌گرایی کارگزاران حکومت اسلامی. اسلام هم برای جلوگیری از دین‌ستیزی و اصلاح دین‌گریزی، راه حل‌های مختلف دارد که در جای خود باید بحث کرد.5. گذار تاریخی در ایراناز روز نخست پیروزی انقلاب مهم‌ترین پرسش آن بوده و هست که آیا دین امری شخصی است و در نتیجه حکومت می بایست بر اساس معیارهای عرفی و قرارداد اجتماعی برقرار شود؟ یا دین مبنای همة مسائل قرار گیرد. پاسخ به این پرسش در میان جریان‌های سیاسی مشهود بود.اشاره شد که نزد مسلمانان الگوی عملی حاکمیت دینی و تنظیم مناسبات سیاسی و اجتماعی با مرجعیت دین به بعثت پیامبر گرامی اسلام بازمی گردد. و پس از رحلت پیامبر اعظم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بنا به اعتقاد شیعیان، الگوی عینی حکومت اسلامی را تنها می بایست در دوران کوتاه امام علی(علیه‌السلام) جستجو کرد. در عصر غیبت نیز نمونه‌هایی از حکومت با گرایش شیعی ظهور و بروز یافت که شکل‌گیری صفویه در ایران را می توان نقطه عطفی در این زمینه دانست. همکاری عالمان دینی با سلاطین صفوی راه را برای تأمّلات نظری در حوزه سیاست و حکومت گشود. رهبران دینی بنا بر نظریه ولایت فقیه که در آثار عالمان این عصر نیز انعکاس یافته است، با ضروری دانستن حکومت در جامعه در جهت برقراری نظم و اجرای قانون اطاعت از حاکمان را بنا به ضرورت و پرهیز از هرج و مرج ضروری می دانستند.تأمل در منحنی تحول ارتباط میان دین و سیاست در عصر صفویه به‌عنوان نقطه عطفی در تاریخ ایران و تحولات قبل و بعد آن، نشانگر فقدان مشروعیت حکومت‌های جائر در عصر غیبت است اما به رغم آن تأمل جامعه‌شناختی پیرامون موضع‌گیری عالمان دینی نشانگر نظریه‌های گوناگونی است که از سوی آنان در قبال رفتار سیاسی حکومت‌ها ارائه شده است. این رویکردها را می توان چنین برشمرد:1. انزوا و تقیه؛ عالمان دینی از ابتدای عصر غیبت و همزمان با استیلای خلافت عباسی با حکومت‌ها در چالش به سر برده‌اند و فشار روزافزون حاکمان ستمگر موجب اتخاذ راهبرد تقیه از سوی آنان و با هدف حفظ دین و مصالح جامعه اسلامی بوده است. در این نظریه ضمن عدم به رسمیت شناخته شدن دولت حاکم، وظیفه عالمان دینی معطوف به رفع مشکلات عقیدتی در چارچوب پذیرش حداقل نظم سیاسی بوده است.2. ارتباط و همکاری با حاکم جائر؛ در مقاطعی از عصر غیبت، پاره‌ای از فقها ضمن توجه به وجود اصل نخست مبنی بر حرمت همکاری با حاکمان جور، در مواردی بر ضرورت همکاری با حاکمان جائر تأکید و آن را در آثار فقهی خود مطرح کرده‌اند. بی‌تردید هدف این امر دفاع از مصالح امت اسلامی و منافع شهروندان جامعه اسلامی بوده و فقها در تبیین آن به‌دلایلی استناد جسته‌اند.3. حاکمیت عدول یا حاکمان فاسق به اذن و اجازه فقیه؛ فقها در عصر غیبت فاقد امکانات ضروری جهت تشکیل حکومت بوده‌اند. آنان در جهت تمشیت امور جامعه به افراد عادل از مومنین و یا افراد فاسق قابل اعتماد اجازه حکومت می دادند که بدان ولایت اذنیه گویند. چنین رفتاری از سوی فقها را می توان در عصر صفویه نشان داد که مذهب تشیع رسمیت یافت.4. تشکیل دولت در دولت؛ بر اساس این نظریه، هر مجتهد جامع شرایطی ضمن این که دولت حاکم را به رسمیت نمی‌شناخت، به میزان قدرت و توان خود شریعت و حدود الهی را اجرا می کرد5. انقلاب؛ امام‌خمینی با حرمت تقیه، مبارزه با شاه را در کانون مبارزات خود قرار داد. و در رهیافت تئوریک نظریه ولایت فقیه را به مثابه مبنای فکری آن ارائه کرد و زمانی که در سال 1356 دامنه اعتراض‌های مردمی اوج گرفت، ایشان ضمن تاکید مجدد بر غاصبانه بودن رژیم پهلوی، ویژگی‌های حکومت مورد نظر خویش را اعلام کرد.با پیروزی انقلاب در سال (1357/1979) الگویی از فلسفه سیاسی، ساختار و عملکرد سیاسی طراحی بود که نشانگر تفاوت با عرف رایج در جهان داشت.در تاریخ معاصر حاکمیت دینی در ایران نخستین تجربه حکومت دینی بر پایه اندیشه شیعی بود که به‌وقوع پیوست. این امر زمانی رخ داد که تحلیل‌گران سیاسی نقشی برای دین در معادلات سیاسی و بین‌المللی قائل نبودند. در تحلیل جمهوری اسلامی ایران واقعیت آن است که، اسلام نقشی اساسی و پایدار در تحولات سیاسی و مسایل ایران ایفا کرده است. جمهوری اسلامی ایران در فراز و نشیب تحولات پس از انقلاب در حوزه سیاست‌گذاری کلان خود از آبشخور اندیشه اسلامی تغذیه نموده است، این امر بدان معنی نیست که جمهوری اسلامی ایران از تجربه‌های بشری استفاده نکرده و نمی‌کند. زیرا در مبانی معرفت‌شناسی اسلامی تجربه، علم و عقلانیت جایگاه مهمی دارد. [1] - رابرت. ا. هیوم، ادیان زنده جهان، ترجمه عبدالرحیم گواهى، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1372، ص 18.[2] - میرچاالیاده، دین پژوهی، ترجمه بهاءالدین خرمشاهى، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375 ، ج 1 ، ص 87 .[3] - ر. ک: ادیان زنده جهان، پیشین، صص 24-25 . [4] - ایرج میر ، رابطه دین و سیاست ، تهران: نشر نی1380، ، ص 34 .[5] - سید محمد حسین طباطبائی ، آموزش دین ، قم: جهان آرا ، [ بی تا] ، ص 9.[6] - سوره توبه، آیه 29.[7] - محمد حسین طباطبایى، المیزان، ج 9، ص 368.[8] - عبدالله جوادى آملى، شریعت در آینه معرفت، ص 93 .[9] - کلام جدید ، پیشین ، ص 29.[10] - ر.ک: عبد الحمید ابو الحمد، مبانی سیاست ، تهران : توس ، 1368 ، ص 6.[11] - IranDoc , A Dictionary Of Politics, 2 nd Edition, spring 1996 , P304 . ؛ و ر. ک: ر.ک : عبد الرحمن عالم ، بنیاد های علم سیاست ، تهران :نشر نی ، 1375 ، صص 26-31 .[12] - ر.ک:محمد تقی جعفری ، تحلیل و بررسی سکولاریسم ، مجله قبسات ، ش 1 ؛ و ؛ محمد تقی جعفری، سکولاریسم یا حذف دین از زندگی دنیوی، گردآوری ، تنظیم و تلخیص، محمد رضا جوادی، قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377، ص 8..[13] - ر. ک : چشمه خورشید ، مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (ره) و فرهنگ عاشورا ، نشر عروج ، 1374 .[14] - این واژه به معنای «انسان مداری» ، « اصالت انسان » ، « انسان محوری» و.. است . و در اصطلاح فلسفی به « چندی از رویکردهای نظری و عملی اخلاقی که بر کاوش های علمی ، خرد و دستاوردهای بشری در جهان طبیعت پافشاری کرده و غالبا اهمیت خدا باوری را انکار می نمایند.» اطلاق می شود .» Random House Unabridged Dictionary .[15] - ر.ک : فلسفه سیاست ، قم: انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ( ره) ، 1378 ، صص 22- 25.[16] - صحیفه نور ، ج 1 ، ص 65 .[17] - ر.ک : حمید رضا شاکرین ، سکولاریسم ، تهران ، کانون اندیشه جوان ، 1384 ، صص 60-71 . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image