تفسیر آیه «بسم الله الرحمن الرحیم» / قرآن / پرسش هایی از آیات قرآن / بسم الله الرحمن الرحیم در قرآن /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

آیا ممکن است در مورد آیه «بسم الله الرحمن الرحیم» مقداری شرح دهید؟


برای روشن شدن پاسخ سؤالات شما، چند نکته را تذکر می دهیم: در مورد باء « بسم الله الرحمن الرحیم »، آن چه در کتب تفسیر آمده، این است که "باء" از حروف جرّ است و به معنای الصاق و چسبیدن می­باشد و متعلق محذوف آن یا فعل "ابدأوا" (آغاز نمایید) است و یا این که مبتدا حذف شده باشد «ابتدائی بسم الله» و بنابر این «باء» به خبر محذوف تعلق دارد یعنی: ابتدائی ثابت او ثبت بسم الله، به هر حال معنای این عبارت این است که آغاز کارم چسبیده و همراه به اسم الله است. [1] چنان که در تفسیر نمونه هم آمده است که میان همه مردم جهان رسم است که هر کار مهم و پر ارزشی را به نام بزرگی از بزرگان آغاز می کنند و... از میان تمام موجودات آن که ازلی و ابدی است تنها ذات پاک خداوند است. و به همین دلیل باید همه چیز و هر کار را با نام او آغاز کرد و به همین دلیل در حدیث معروف پیامبر(ص) فرمود هر کار مهمی که بدون نام خدا شروع شود بی فرجام است. [2] البته همان طوری که در مجمع البیان هم تذکر داده شده باید توجه داشت که در او نوعی تضمین معنای استعانت هم وجود دارد. در هر حال، هم می تواند معنای استعانت داشته باشد و هم بیان لزوم تأدب انسان باشد که در آغاز هر کاری باید اسم خدا برده شود و آن کار به همراه اسم خداوند باشد. نکته دوم: فهم فرق بین اسم و ذات و نیز اسم و اسم الاسم خداوند نیازمند به آشنایی شما با مباحث علمی و فلسفی و عرفانی است که شاید برای شما مقداری مشکل باشد ولی به امید این که این مباحث برای شما مفید باشد مطالبی را تقدیم می داریم: بر مبنای قویم وحدت شخصی وجود، محض وجود بحت به حیثی که از ممازجت غیر و از مخالطت سوی، مبری باشد، از آن به غیب هویت و لا تعین تعبیر می کنند، و حضرت اطلاق ذاتی نیز گویند که مجال هیچ وجه اعتبارات حتی همین اعتبار عدم اعتبار نیز در آن نیست و مشوب به هیچ گونه لواحق اعتباری نمی باشد و اصلا ترکیب و کثرت در آن راه ندارد و این مقام لا اسم و لا رسم است، زیرا که اسم، ذات مأخوذ با صفت و نعت است. یعنی متن ذات و عین آن که به اعتبار معنایی از معانی، خواه آن معانی وجودیه باشند و خواه عدمیه، اخذ شوند، و آن معنی را صفت و نعت می گویند؛ پس اسم، معنا با ذات می باشد. این تعریف در مورد اسماء صفت ذاتی است. اما توضیح اسماء و صفات فعلی بدین بیان است: اسماء حقایق عینیه­اند که ظهورات و بروزات تجلیات هویت مطلقه اند و این هویت، مطلق وجود و وجود مطلق به اطلاق سعی کلی است و از این ظهور و بروز تعبیر به اسم می شود و این اسم تکوینی عینی خارجی است که شأنی از شؤون ذات واجب الوجودی است و مرتبه عالیه اسم قرآنی و عرفانی است. و اما آن چه که به لفظ می آید آن اسم اسم است هر چند به حکم محکم شرع مطهر دارای احکام خاصه است. [3] نکته دیگر این که اسماء الهی معرف صفات جمالی و جلالی ذات اقدس حقند و این اسماء به اعتبار جامعیت، بعضی را بر بعضی فضل و مزیت و مرتبت است تا منتهی می شوند به کلمه مبارکه جلاله الله که اسم اعظم و کعبه جمیع اسماء است که همه در حول او طائفند. [4] از این بیان روشن شد که: 1- اسم الله خود الله نیست، بلکه الله جامع ترین اسم خداوند است. 2- مراد از این اسماء آن حقایق عینی و تکوینی است که ذات الهی را به اعتبار تجلی او یا کمال او در نظر است و این الفاظ، مثل لفظ الله و الرحمن و الرحیم، اشاره به آن اسماء حقیقی و عینی دارند و اسم اسم می باشند. 3- وقتی الفاظ فانی در معنا هستند و اشاره به حقایق خارجی و عینی دارند و آن حقایق چیزی جز همان حقیقت ذات خداوند نیستند جایی برای شرک باقی نمی ماند و اصلا در این سیر، شرک چگونه قابل تصور است. برای توضیح بیشتر تمثیلی را ذکر می کنیم: ذات با صفت معین که اسم است به مثل چنین است که امواج دریا، تطورات، شؤون و شکن­های آب دریایند. هر موجی، آب متشأن به شکنی و حدّی است و این امواج را استقلال وجودی نیست، اگر چه هیچ یک دریا نیستند لیکن جدای از دریا هم نیستند. ذات آب با شکن خاصی موجی است و این موج یکی از اسماء است و موجی دیگر اسمی دیگر. [5] هر چند چون ذات خداوند «لیس کمثله شیء» چیزی شبیه او یافت نمی شود باید گفت: ای برون از وهم و قال و قیل من        خـاک بـر فرق مـن و تمثیل مـن ولی از باب تقریب به ذهن و به عنوان مثل و مثال نه شبیه و مانند آن، می توان چنین مثالی را ذکر کرد. اما سؤال دیگرتان که آیا منظور از بای بسم الله حضرت علی(ع) است. باید: اولاً توجه نمایید آن چه از حضرت نقل شده است بدین صورت است: « جمیع القرآن فی باء بسم الله و انا نقطة تحت الباء ، همه قرآن در باء بسم الله جمع شده و من نقطه تحت باء هستم.» [6] ثانیاٌ: فهم دقیق این کلام نیازمند به تعمق و تأمل در حقایق عالم هستی است و باید از کسانی که این راه را طی نموده اند فرا گرفت. تفصیل این مطالب در کتاب «انسان و قرآن» نوشته استاد آیت الله حسن زاده آملی آمده است و در این جا فقط چند نکته آن را اشاره می کنیم. [7] نکته اول: بدان که کلام به حروف منتهی است و حروف به الف و الف به نقطه و نقطه عبارت است از سر هویت غیبیه مطلقه در عالم، نزول وجود مطلق یعنی ظهور هویتی که مبدأ وجود است و عبارتی و اشارتی آن را نبود، یا هو یا من لا هو الا هو. این نقطه اگر بر عرش نازل شود عرش آب می شود و مضمحل می گردد. این نقطه است که به لحاظ امتداد و تعلقش به کثرات چندین هزار عالم از آن ظاهر و چندین هزار مرتبه از آن ناشی شده است و در هر مرتبه نامی یافته است و این همان هویت مطلقه است که همه به او قائم اند. نکته دوم: نقطه کتبی، نمود و رقیقت و حکایت و ظلی از حقیقت است. [8] نکته سوم: غایت حرکت ایجادی، ظهور حق است در مظهر تام مطلق که شامل جمیع جزئیات مظاهر است و این مظهر تام، انسان کامل است که عالَم، صورت حقیقت اوست. و خود غایت حرکت ایجادی است، لذا هیچ گاه زمین خالی از حجت نمی شود. [9] نتیجه این که همان طوری که نقطه کتبی (نوشتاری) نمودی از حقیقت است، انسان کامل در عالم تکوین نمودی از آن حقیقت است و جود ظلّی اوست، یعنی مظهر اتمّ اوست و چون مجمع اسماء و صفات واجب تعالی است، دارای ولایت تکوینی است، زیرا مفاتح غیب باذن الله تعالی در دست اوست و قلب او، خزانه اسرار و علوم الهی است و مؤیّد به روح القدس است و از ملک تا ملکوت همه، مراتب این انسان کامل است؛ لذا امام قافله نوع انسانی و غایت مسیر تکاملی آن و صراط مستقیم و صراط الی الله بلکه صراط الله است، که دیگر افراد باید راه تقرب به او را سیر نمایند تا به کمال انسانی خود، که همان مجد و عظمت و مایه سعادت آنان است، نایل شوند. [10] .

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/17



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image