تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
یک. کفر در قرآن
منشأ کفر از دیدگاه قرآن، یا علل روان شناختی دارد یا دلایل معرفت شناختی. در روایتی از امام باقر (ع) نقل شده است: «هر چیزی که به انکار و نفی منجر شود، کفر است».[ میزان الحکمه، ج 8، ص 399، ح 17391.] آیات قرآن، نیز دلالت بر این حقیقت دارد که:
«کافران یقین ندارند»[ طور (52)، آیه 36.] و «از عقل، برهان و تعقّل پیروی نمی کنند».[ المیزان، ج 15، ص 222.] بعضی از آیات، عامل اصلی کفر کافران را «جهل و نادانی آنان» تلقی می کند[ توبه (9)، آیه 97؛ اعراف (7)، آیه 138؛ احقاف (46)، آیه 23.] و دسته ای از آیات، منشأ انکار آنها را «شک»[ ابراهیم (14)، آیه 10.] می داند. برخی از آیات نیز کافران را گروهی می داند که «از ظن و گمان» پیروی می کنند؛[ بقره (2)، آیه 78.] اما مهم ترین علل روان شناختی انکار کافران تکبّر، خودبزرگ بینی و غرور برشمرده شده است.[ نگا: اعراف (7)، آیه 77 - المیزان، ج 17، ص 402.] از دیدگاه قرآن، کافران علاوه بر آنکه از برهان و دلیل پیروی نمی کنند؛ برای اثبات مدعای خود نیز دلیل و برهانی نمی آورند.[ مؤمنون (23)، آیه 117.] گفتنی است در قرآن واژه «کفر» به معنای «فسق» نیز آمده است؛[ آل عمران (3)، آیه 97؛ المیزان، ج 2، ص 202.] چنان که انکار در مقام عمل هم گاهی کفر خوانده شده است.[ نحل (16) آیه 13؛ المیزان، ج 12، ص 315 و 316.] مانند انکار نعمت های خداوند:
(هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ)[ نمل (27)، آیه 40 و نیز نگا: ابراهیم (14)، آیه 7؛ بقره (2)، آیه 152.] ؛
«[سلیمان گفت:] این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی می کنم و هر کس سپاس گزارد، تنها به سود خویش سپاس می گزارد و هر کس ناسپاسی[و کفران نعمت] کند، بی گمان پروردگارم بی نیاز و کریم است».
در قرآن کریم از هدایت ناپذیری کافران از تعابیری چون: «ختم»،[ بقره (2)، آیه 7.] «طبع»،[ نحل (16)، آیه 108.] «صرف»،[ توبه (9)، آیه 127.] «غلاف»،[ بقره (2)، آیه 88.] «رین»،[ متففین (83)، آیه 14.] «قفل»،[ محمد (47)، آیه 24.] «تقلیب»،[ انعام(6)، آیه 110.] «قساوت»[ بقره (2)، آیه 74.] و «مرض»[ بقره (2)، آیه 10.] استفاده شده است.
نتیجه آنکه کفر در قرآن، به معانی متعدد آمده که یک معنای آن انکار خداوند متعال و آموزه های الهی است. ریشه این انکار هم در ناحیه «معرفت شناختی» است -که به جهل، شک و ظن اشاره شد-و هم در ساحت روان شناختی است که مهم ترین آن تکبّر و غرور تلقی گشته است.
دو. شرک در قرآن
در یک برآیند کلی از دیدگاه قرآن، شرک به دو قسم اعتقادی و اخلاقی تقسیم می شود. امّا به یک نظر دقیق و ظریف، شرک اخلاقی نیز به شرک اعتقادی بر می گردد. از مجموع آیات قرآن، می توان نکات برجسته ذیل را در این باره برشمرد:
1. شرک ورزی، نشانه بی خردی است.[ بقره (2)، آیه 170.] 2. پندار وجودِ همانند برای خدا، برخاسته از جهل و نادانی است؛ چه اینکه برای خدا شریک و همانند پنداشتن، با علم و اندیشه صحیح ناسازگار است.[ بقره (2)، آیه 22.] ازاین رو، از نظر قرآن ریشه شرک، «ندانستن» است و مشرکان مردمی جاهل و نادان اند.[ روم (20)، آیات 30 - 32؛ یوسف (12)، آیه 39 و 40؛ بقره (2)، آیه 118 و 113.] 3. بر اساس آیات قرآن، «توحید» شجره طوبایی است که برگ ها و شاخه های آن، اخلاق، عبادات و طاعت است؛ ولی «شرک» شجره خبیثه ای است که ریشه در جهنم دارد[ صافات (37)، آیه 64 و 65.] و همواره آتش به بار می آورد و تمام شاخه های آن، معصیت و تمام برگ های آن گناه است.
4. از دیدگاه آیات، روی آوردن به مظاهر شرک، زمینه ساز غفلت از یاد خدا و ترک نماز است[ مائده (5)، آیه 91.] و شرک به خداوند، آدمی را به دلهره و هراس گرفتار می سازد.[ بقره (2)، آیه 113.] سه. نفاق در قرآن
در این خصوص، نکات فراوانی در قرآن آمده است که طرح تفصیلی آن ممکن نیست و در اینجا تنها به ذکر چند نکته اساسی، بسنده می شود:
1. از دیدگاه قرآن «نفاق» اظهار ایمان و پوشاندن کفر است؛ یعنی، منافقان شهادت ظاهری می دهند، ولی در باطن منکرند.[ منافقون (63)، آیات 1 - 3؛ آل عمران (3)، آیه 167 و المیزان، ج 9، ص 325 و ج 19، ص 278.] 2. از دیدگاه قرآن جهل عامل اصلی نفاق است.[ توبه (9)، آیه 97.] 3. شک نیز یکی از عوامل روی آوردن به نفاق است.[ ص (38)، آیه 8؛ ابراهیم (14)، آیه 9.] 4. قرآن کریم، همان طور که درباره کافران سخن از غرق شدن در گرداب خطاها دارد،[ بقره (2)، آیه 81.] درباره منافقان نیز سخن از غوطه ور شدن در گرداب طغیان و کوردلی دارد؛[ بقره (2)، آیه 15.] زیرا در جنگ «عقل و وهم»، اگر عقل به اسارت وهم درآمد، «وهم» میدان دار صحنه ادراکی نفس می شود و مجاری ادراک صحیح را می بندد. چنین انسانی هرگز به اندیشه صحیح راه نیافته، اندیشه های باطل، صحنه نفس او را آکنده می سازد و او در طغیان این اندیشه های واهی، با کوردلی حرکت می کند.[ نگا: تفسیر تسنیم، ج 2، ص 291.] 5. از دیدگاه بعضی از آیات قرآن، منافقان در برخی از احکام با کافران شریک اند؛ مثلاً سقوط در آتش قهر خدا، هم به منافقان نسبت داده شده و هم به کافران.[ نساء (4)، آیه 140.] آن منافق، مشک بر تن می نهد روح را در قعر گلخن می نهد
بر زبان، نام حق و در جان او گندها از فکر بی ایمان او
ذکر با او همچو سبزه گلخنست بر سر مبرز گلست و سوسنست
آن نبات آنجا یقین عاریست جای آن گل مجلس ست و عشرتست[ مثنوی، دفتر دوم، ابیات 268 - 271.] در برخی از آیات قرآن، منافقان از کافران بدتر تلقی شده اند.[ نساء (4)، آیه 145.] سرّ این واقعیت آن است که: «اولاً، منافقان از کافران و مشرکان زیان بارتراند. ثانیاً، منافقان هر چند مانند کافران در درون منکر دین اند؛ ولی اهل کتمان، دروغ، خدعه و استهزا نیز هستند».[ تفسیر تسنیم، ج 2، صص 246 - 250.]
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.