دین پژوهی /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

چه اشكالي دارد كه گفته شود: « اديان واقعاً متعدد نيستند. زبان و شكل اديان با هم متفاوت است، ولي حقيقت آنها واحد است و هر ديني بخشي از حقيقت كلي را اخذ مي‌كند و تفاوتهاي ظاهري اديان بيانگر تعدد جهات حقيقت واحدي است.»


اگر مراد از اين جمله كه « اديان واقعاً منتاقض نيستند» اين باشد كه تنها يك دين داريم و همة اديان آسماني به نوعي مراحل تكامل همان دين واحد هستند و لذا تناقضي بين آنها وجود ندارد، سخني كاملاً صحيح است. چنانكه در سراسر قرآن همة انبياء‌ بشر را به يك دين دعوت كرده‌اند. در سورة شوري، آية 13 چنين آمده است: « خداوند براي شما ديني قرار داد، كه قبلاً به نوح توصيه شده بود و اكنون بر تو وحي كرديم و به ابراهيم و موسي و عيسي نيز توصيه كرده‌ايم». و قرآن نيز هرگز كلمة دين را به صورت جمع ( اديان) ‌نياورده است. ولي گويا جملة فوق ناظر بر پلوراليسم مي باشد كه پيش فرض خود را تكثر اديان و تنوع حق قرار مي‌دهند. جان هيك، متكلّم مسيحي معاصر كه از طرفداران اين نظريه است چنين مي‌گويد: « اديان مختلف، جريانهاي متفاوت تجربة ديني هستند كه هر يك در مقطع متفاوتي در تاريخ بشر آغاز گرديده و هر يك، خودآگاهي عقلي خود را در درون يك فضاي فرهنگي متفاوت بازيافته است.» هيك براي توضيح ديدگاه خود از داستان معروف مردان كور و فيل كه آن را از جلال الدين رومي اقتباس كرده،‌ استفاده مي‌كند. او مي‌گويد براي گروهي از مردان كور كه هرگز با فيل مواجه نشده بودند، فيلي آوردند. يكي از ايشان پاي فيل را لمس كرد و گفت كه فيل، يك ستون بزرگ و زنده است. ديگري خرطوم حيوان را لمس كرد و گفت كه فيل،‌ ماري عظيم‌الجثه است. سومي عاج فيل را لمس كرد و گفت كه فيل شبيه تيغة گاو آهن است. به گمان هيك وضعيت ما شبيه آن نابينايان است. ادراك و توصيف هر يك از ما از واقعيت نهايي و حقيقت غايي، شكل اديان گوناگون را به خود گرفته‌اند و هيچ يك از آن‌ها با واقعيّت، آن‌گونه كه هست، مطابقت ندارد. در پاسخ به اين تمثيل لازم است متذكر شويم كه عارف رومي آن مثال را به كار برده است، تا توضيح دهد كه توانايي‌هاي انسان براي شناخت خداوند تا چه اندازه محدود است و انسان بايد براي شناخت خداوند از نور الهي و معنوي استفاده كند و دست‌رسي به آن از طريق شيوه‌هاي معمول فهم و درك ممكن نيست. نتيجه‌اي كه مولوي از اين داستان گرفته، محدوديت درك حسي است و اين كه نمي‌توان با تكيه بر حس، حقايق عيني را شناخت و اگر در آن تاريك خانه، هريك از افراد شمعي در دست داشتند، مي‌توانستند به خطاي خود آگاه شوند. پس مشكل در موضوع معرفت نيست، بلكه در ابزار شناخت است. علاوه بر اين منتقدان، عموماً ناخشنودي خود را نسبت به « توصيف ناپذيري واقعيت نهايي در نظرية هيك» اظهار داشته‌اند، با اين توضيح كه اگر ما نمي‌توانيم چيزي دربارة خداوند و آن امر نهايي بگوييم، لازم است كه اعتقادات ديني ما شباهت بيشتري با « كفر» داشته باشد. امّا اين‌كه «زبان و شكل اديان با هم متفاوت است» اين تعددِ شكل و زبان ناظر بر مراتب فروفرستادن اديان است و نه از اين جهت كه هر ديني بخشي از حقيقت كلي را اخذ كرده است. استاد مطهري بعد از اين که دين را يکي معرفي ميکند در مورد تفاوت شرايع آسماني سه دليل ارائه مي‌كند: 1ـ مقتضيات زمان، خصوصيات محيط و تكامل بشر: اصول مكتب انبياء كه دين ناميده مي‌شود يكي بوده است. تفاوت شرايع آسماني در يك سلسله مسايل فرعي و شاخه‌اي بوده كه بر حسب مقتضيات زمان، خصوصيات محيط و ويژگي‌هاي مردمي كه دعوت شده‌اند متفاوت مي‌شده و پيامبران به موازات تكامل بشر، در سطح تعليمات آنها، پيام خدا را به آنها القاء ميکردهاند. 2ـ‌ تحريف كتب مقدس: «... يكي از علل تجديد رسالت و ظهور پيامبران جديد تحريف و تبديل‌هايي است كه در تعليمات و كتب مقدس پيامبران رخ مي‌داده است. به همين جهت آن كتابها و تعليمات‌، صلاحيت خود را براي هدايت مردم از دست داده‌اند. ظهور پيامبران تنها معلول تغيير و تكامل شرايط زندگي و نيازمندي بشر به رهنماي نوين نيست، بلكه بيشتر معلول نابوديها و تحريف و تبديل‌هاي كتب بوده است.» 3ـ‌ تفاوت در شكل و اجرا: «... تفاوت تعليمات انبياء با يكديگر،‌ از نوع تفاوت تعليمات كلاسهاي عالي‌تر با كلاسهاي داني‌تر،‌ يا از نوع تفاوت اجرايي يك اصل در شرايط و اوضاع گوناگون بوده است.»امّا اگر اين تفاوت در زبان و شكل از اين جهت باشد، كه در واقع هر ديني بخشي از حقيقت كلي را اخذ مي‌كند، با وجود تناقضهاي موجود بين اصول اديانِ موجود، چگونه مي توان اين امر را صحيح دانست و به عبارتي، به چه دليل حقيقت اديان موجود را واحد مي‌دانيد، در حاليكه اختلاف بر سر توحيد و تثليث،‌ تنزيه و تشبيه، تناسخ و معاد،‌ تجرد و تجسّم، و نظاير آن از قبيل اختلافات لفظي و ظاهري نيست چنانكه اختلافات حقيقي ديگري نيز ميان اديان وجود دارد مانند اين‌كه هدف غايي حيات، در مسيحيت و (ساير اديان ابراهيمي) سعادت اخروي است و در آئين بودا هدف، رسيدن به نيرواناست. امّا منشأ اين تفكر كه « تفاوتهاي ظاهري اديان بيانگر تعدد جهات حقيقت واحدي هستند» برگرفته از چند لايه بودن حقيقت و تو در تو بودن آن است كه قائلين به پلوراليسم ديني مطرح نموده‌اند. براساس اين رويكرد در عالَمِ دين‌داري و رستگاري، تنها يك راه راست وجود ندارد،‌ بلكه «راههاي راست» بسياري موجود است و راهي كه پيامبران الهي، مردم را به آن دعوت كرده‌اند، تنها يكي از اين راهها بوده است. پلوراليسم ديني با تفسير ياد شده در صدد يافتن راه حل تعارض ميان پيروان اديان است. بدين صورت كه چون درك و فهم همگان از حقيقت مطلق محدود است و هيچ يك از آنها با واقعيت،‌ آن‌گونه كه هست مطابقت ندارند، پس نبايد هيچ کس درك خود را حق و درك ديگري را باطل داند! در پاسخ بايد گفت كه مطابقت نداشتن هيچ يك از معرفتها و دركها با حقيقت مطلق، آن گونه كه هست،‌ دليل بر حقانيت يا بطلان همة آنها نيست، زيرا حقيقت مطلق امري بسيط و داراي كمالات غير متناهي و منزه از هرگونه نقص و نياز است.‌ بنابراين هر تصوير و تعريفي از حقيقت مطلق، كه تشبيه آلود و ملازم با نقص و نياز باشد، باطل و هر تصوير و تعريفي از آن‌كه منزّه از نقص و نياز باشد، حق خواهد بود.و اگر هيچ دركي با واقعيت آن‌گونه كه هست مطابقت نداشته باشد، پس لاجرم ما گرفتار شكاكيت و حيرت مي‌شويم و لذا نسبت به اصل واقعيت غايي و حقيقت واحد نيز نميتوانيم علم پيدا کنيم. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image