اسلامی بودن علوم /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

ایا ما مسلمانان جامعه شناسی را که خود یک علم است را با دین تلفیق کرده ایم؟؟؟معلم جامعه شناسی ما می‌گوید که متاسفانه یک علم مانند جامعه شناسی را برداشتند یک اسلامی چسباندند پشتش ولی این گونه نمیشود باشد چون مثلا مگر میشود ریاضی اسلامی داشته باشیم پس نمیشود جامعه شناسی که خود یک علم است را با دین تلفیق کرد و گزنه باید یک جامعه شناسی اسلامی شیعه داشته باشیم و یک جامعه شناسی سنی حنفی و حنبلی و ... داشته باشیم که با هم فرق داشته باشند و این مسخره است ....من میخواهیم کمی در این مورد توضیح دهید و روشنگری کنید ایا واقعا ما داریم الکی جامعه شناسی را با اسلام قاطی میکنیم ؟؟؟ و ایا چنین چیزی امکان دارد؟؟؟


جامعه شناسی دینی غیر از جامعه شناسی دین است. جامعه شناسی دین از اصطلاحاتی است که اخیراً در ادبیات دینی و فرهنگی کشور ما متداول گشته است و امروزه افراد زیادی از آن بهره می برند؛ اما جامعه شناسی دینی علمی است که دست کم در یکی از ارکان خود یعنی موضوع، غایت و روش تحقیق خود از آموزه های دینی بهره می جوید و در مقابل جامعه شناسی سکولاری در هیچ یک از این ارکان از دین کمک نمی گیرد.جامعه شناسی اسلامی مانند روانشناسی دینی است که دست کم در یکی از ارکان خود یعنی موضوع، غایت و روش تحقیق از آموزه های دینی بهره می جوید و برای آنها در این امور اعتبار و ارزش خاصی قائل است ولی در مقابل روانشناسی سکولاری در هیچ یک از این ارکان از دین کمک نمی گیرد. حال اگر علاوه بر سه رکن یادشده در مسائل و مبانی نیز از آموزه های دینی و اسلامی بهره بگیریم نتیجتاً به اسلامی بودن و دینی بودن علم نزدیکتر شده ایم.مثال دیگر طب اسلامی است که معمولاً با طب سنتی و ایرانی اشتباه گرفته می شود. طب اسلامی، یعنی طبی که مورد تأیید اسلام است و حداقل در یکی از ارکان خود، یعنی موضوع، غایت یا روش تحقیق از آموزه های اسلامی و دینی بهره می گیرد، حال چه طب سنتی و مدرن باشد، و یا ایرانی و غربی باشد. اسلام دین حنیف است و حقیقت گرا است، در هر زمان و هر مکان که این حقیقت و علم و حکمت حضور داشته باشد. این حقیقت به روش سنتی به دست آید، و یا به روش مدرن و یا تلفیقی از آن دو. حق و حقیقت گرایش بنادین اسلام است. جامعه شناسی اسلامی، روان شناسی اسلامی، طب اسلامی و سایر علوم اسلامی به دنبال کشف حقیقت هستند.توضیح بیشتر آنکه، حق به معناى در میان طریق راه رفتن و راستى و درستى را دنبال نمودن و از روى حکمت چیزى را در جاى خود قرار دادن است. و تبعیّت از حق و حق مدارى در باب اندیشه و نظر، مجهز گشتن به سلاح منطق و مزیّن شدن به جامه ى یقین و دورى از مغالطه کارى و خیال بافى و پرهیز از تبعیت اشخاص، به جاى تبعیّت از قول حق و درست است و در باب عمل، محاسبه ى نفس، بندگى، خداترسى و یاد مرگ و قیامت، سلوک در طریق حق مى باشد و مسلماً وقتى حق براى انسان آشکار شد، اهل حق، ملازمان و یاران حق و حقیقت و متخصصان در شناخت حق نیز شناخته می شوند.از این منظر به نحو اجمال معلوم مى گردد، ملاک اسلامی بودن علم تبعیت از حق حداقل در یکی از ارکان سه گانه بالاست.اما اینکه چرا علمای اسلام، همانند دانشمندان غیراسلامی در بعضی حوزه ها از جمله حوزه مسایل جامعه شناسی اسلامی و دینی کمتر قلم زده و اثر دارند، دلایل مختلفی دارد. مهمترین آنها موضوعات جدیدی است که بشر با آن روبرو شده است. دلیل دیگر این است که آنان کمتر در معرض پرسش های اجتماعی بوده اند؛ چون معمولاً حکومتها غیر شیعی و بلکه ضد علمای شیعی بوده اند، و بسیاری از آنان را محدود و محبوس کرده و یا به شهادت رسانده اند.در این مجال توجه شما را به نکاتی دیگر درباره علوم انسانی اسلامی جلب می کنیم:1- اساساً آنچه که علوم انسانی اسلامی را از علوم انسانی غربی متمایز می‌‌سازد، مبانی این علم و نوع نگرش آن نسبت به انسان و هستی و جهان بینی حاکم بر آن می باشد. بنابراین بخشی از این تفاوت ناشی از تفاوت در نگاه به انسان است.اما می دانیم که علوم انسانی غربی بر پایه تفکر اومانیسم استوار شده است و به جهان به چشم طبیعیت و فارغ از خلقت نگاه می کند و بر جهان بنینی مادی استوار است ، اسلام به انسان به عنوان اشرف مخلوقات و خلیفه خداوند نظر داشته و جهان را نه طبیعت ، بلکه خلقت خداوند متعال دانسته و جهان بینی توحیدی بر آن حاکم است . انسان در تعالیم و آموزه‌های دینی اسلام، از جایگاه مقدس و چند بعدی برخوردار است. انسان نماینده و خلیفه خداوند در روی زمین می‌‌باشد و بسیاری از مخلوقات خداوند برای رفاه و آرامش او خلق شده‌اند تا به هدف و کمال نهایی هدایت گردد. نگرش اسلام به انسان، از ابعاد و ساحت متعدد برخوردار است. احکام و آموزه‌های دینی فقط زندگی کوتاه و مادی دنیوی را در نظر نگرفته است، بلکه دو بعد مادی و معنوی و حیات دنیوی و اخروی را پیش روی انسان قرار داده و خواهان سعادت و نیکبختی ابدی انسان است و نگرشی انسان دوستانه و تعاون گرا و دستگیری از همنوعان را در پی دارد. از این رو اصول و تعالیم اسلام به نحوی تنظیم شده‌اند که ابعاد، اهداف و ساحت مختلفی از حیات و وجود انسان را در نظر داشته‌اند. نگرش مکاتب و ایدئولوژی‌های غربی به انسان، نگرشی تک بعدی و تک ساحتی است. این مکاتب در ظاهر خواهان سعادت دنیوی و مادی انسان هستند و بسیاری از رهیافت‌ها و نظریات خود را معطوف به خوشبختی کوتاه دنیوی داشته و از درک و شناخت دیگر ابعاد وجودی بشر ناتوان بوده و قدرت تضمین سعادت واقعی او را ندارند، از طرف دیگر به دلیل رواج آموزه‌های سرمایه داری، اندیشه و دیدگاه حاکم بر جوامع غربی، با سودجویی مادی همراه است و دیدگاهی ابزاری و سودطلبانه بر اصول و قوانین اجتماع حاکم است. متقابلاً علوم انسانی غرب، انسان محور و تک بعدی بوده و قدرت تضمین سعادت واقعی بشر را ندارد. این علوم به تمام ابعاد حیات انسان توجه نداشته، به فکر سیاست‌های سلطه گرانه و سودجویانه و مادی گراست.2- جریان تجدد و مدرنیته در غرب، حرکتی است که بر محور انسان شکل گرفته، اما نه بر اساس لایه های عمیق وجود انسانی؛ بلکه بر محور «طبیعت» و «حس» انسان. و معمولاً آرمان و هدفی جز دستیابی به لذت های حسی در شکل های متنوع تر و توسعه یافته تر ندارد؛ و طبیعی است که مبادی و مبانی آن نیز اصولی هستند که بر همین جنبه انسانی تکیه دارند که آن «اومانیسم» (انسان مداری)، «لیبرالیسم» (آزادی از تقیدات معنوی و قدسیات) و «راسیونالیسم» (تکیه به عقل نقاد و جزئی نگر و خود بنیاد انسان و اعلام استغنای از وحی در همه عرصه ها و از جمله معیشت انسان) است. این تمدن با این مبادی و آن غایات؛ ابتدا به تولید فلسفه خویش پرداخت و پس از استفاده از تلاش فکری دانشمندان اسلامی و سایر دانشمندان، آن را با مبانی مادی و اومانیستی خویش بومی کرد. آنگاه در مرحله عملی؛ حرکت اجرایی خود را از یک انقلاب هنری آغاز کرد که همان تحول در هنر معماری و نقاشی است و بعد از آن کم کم سخت افزار و نرم افزار خودش را تولید نمود. از جمله آنکه به سراغ علوم انسانی رفته تا در راستای توسعه مورد نظرشان؛ عواطف انسانی را هم به نحو مطلوب خود شکل دهند. و امروز ادعا میکنند که مطابق سفارش آدم میسازیم. یعنی همان طور که در مهندسی متالوژی طبق سفارش یک قطعه با نقطه مختصات خاص میسازند، حالا آدم با نقطه مختصات متناسب با کارخانه و رشد سرمایه (توسعه سرمایه داری) میسازند. این نهضت جدید صنعتی حرکت خود را با محدود کردن دایره اختیارات دین شروع نمود تا حدی که در عمل هیچ جایی برای دین در صحنه اجتماعی و حتی فردی باقی نگذاشت.3- با شناخت حقیقت انسان که مبانی و روش شناسی هر علمی را به چالش می کشاند، می توان انتظار داشت تمامی نتایج هر علمی ( از جمله روانشناسی ، جامعه شناسی و ... ) که با رویکردی پوزتیویسمی است بصورتی متفاوت از قبل تحلیل گردد، بطوری که آن نتایج هم با دیدگاهی الهی و مطابق حقیقت، در جهت آرامش و اطمینان بیشتر انسان کاربرد خواهند داشت؛ چراکه الآن فلسفة علم و تاریخ علم نشان می دهد که هم در مبانی و هم در روش شناسی کاملاً محتوای غیرتجربی بر فرایند علوم تجربی تأثیرگذار است.4- انقلاب علمی غرب با وجود بالا بردن قدرت و سرعت عملکرد مادی انسان، هنوز از تامین مهمترین نیازهای اولیه او ناتوان است. «آسایش- امنیت- عاطفه- معنویت- سلامت روح و ...» مسائلی هستند که در عصر ماشینیسم به شکلی بغرنج تر از گذشته رخ نموده است و منجلابی برای روشنفکران عصر تجدد فراهم آورده است. و چون ازدیدگاه اسلامی این مشکلات منهای تعلیمات دین و بدون ارتباط با عالم غیب رفع شدنی نیست، به دنبال اوج گیری این تمدن مادی از طرفی، و رخ نمودن ضعف های اساسی آن از طرف دیگر، حرکتی از لایه های باطنی و عمیق جامعه جهانی علیه این حرکت علمی غرب آغاز شده است که نقطه ظهورش در انقلاب اسلامی است. حال، این حرکت (انقلاب اسلامی) به دنبال پی ریزی تمدنی جدید بر پایه آموزه های وحیانی و خداباوری و دین مداری است که از آن به تمدن الهی و اسلامی تعبیر می شود. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image