تاریخ /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

چرا امام علي ـ عليه السلام ـ اين قدر غسل و تدفين رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ را طول دادند که کار از کار بگذرد؟ اصلاً چرا آن را به ديگري واگذار نکردند؟ و چرا بلافاصله پس از شهادت رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ بالاي منبر نرفتند و ضمن خطبه بليغي از مردم بيعت نگرفتند؟


در پاسخ این سوال چند نکته لازم است مورد توجه قرار گیرد: 1. پيامبر اکرم- صلی الله علیه و آله - وقتي رحلت خود را نزديک مي ديد وصيت هايي فرمود و از آن جمله اين بود که علي ـ عليه السلام ـ را مأمور غسل و کفن و دفن خود فرمود، و به او فرمود: جز تو کسي نبايد مرا غسل دهد و براي هيچ مردي جز علي بن ابي طالب جايز و حلال نيست که بدن برهنه مرا ببيند؛ چون علي ـ عليه السلام ـ عرض کرد: اي رسول خدا مي ترسم که طاقت اين کار را نداشته باشم فرمود: تو را کمک خواهند کرد. 2. کار غسل و کفن و دفن پيامبر- صلی الله علیه و آله - يک روز طول کشيد و گردانندگان سقيفه و افرادي که در سقيفه کودتا کردند کار تدفين را رها کردند و به دنبال مسئله خلافت رفتند و جنازه پيامبر- صلی الله علیه و آله - را رها کرده و به سقيفه رفتند. 3. در حديثي از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل است که فرمود: سلمان فارسي مي گفت: «وقتي علي ـ عليه السلام ـ پيامبر- صلی الله علیه و آله - را غسل داد و کفن کرد، من و ابوذر و مقداد و فاطمه ـ عليها السلام ـ و حسن و حسين ـ علیهما السلام ـ را خواند و خود جلو ايستاد و ما به دنبال علي ـ عليه السلام ـ بر بدن پيامبر- صلی الله علیه و آله - نماز خوانديم و بعد مهاجران و انصار ده نفر ده نفر مي آمدند و بر بدن پيامبر- صلی الله علیه و آله - نماز مي خواندند. ابن سعد تصريح کرده است که رسول خدا- صلی الله علیه و آله - خود از علي خواسته بود تا او را غسلش دهد. با تأملي در آن چه گفته شد که زمان کفن و دفن يک روز طول کشيده است و نيز آن که ده نفر ده نفر براي نماز خواندن، مومنان به خانه کوچک پيامبر- صلی الله علیه و آله - که گنجايش بيشتري شايد نداشته، مي آمدند، امام ـ عليه السلام ـ ناچار بودند که مراسم غسل و تدفين را شخصاً انجام دهند و بر حضرت نماز بخوانند و از طرف ديگر هرگز فکر نمي کردند که چنين اتفاقي بیفتد و خلافت از وي غصب گردد. همان گونه که خود فرمود: به خدا سوگند هرگز فکر نمي کردم و به خاطرم خطور نمي کرد، که عرب بعد از پيامبر، امامت و رهبري را از اهل بيت او بگردانند (در جاي ديگر قرار دهند) و باور نمي کردم خلافت را از من دور سازند، تنها چيزي که مرا ناراحت کرد اجتماع مردم در اطراف فلاني (ابوبکر) بود که با او بيعت کنند. هرگز نبايد از نظر دور داشت که شرايط زماني و محيط خاص مدينه پس از رحلت پيامبر- صلی الله علیه و آله - اين اجازه را به علي ـ عليه السلام ـ نمي داد که اقدام به کاري غير از آن چه انجام داد، بنمايد. حضرت علي ـ عليه السلام ـ در اين باره فرموده است: «اگر ترس از ايجاد شکاف و اختلاف در ميان مسلمانان نبود... و بيم آن نمي رفت که اسلام نابود شود با آنان به گونه اي ديگر رفتار مي کرديم". علاوه بر آن، بيعت با ابوبکر ناگهاني بود، در اين باره عمر مي گويد: «البته بيعت با ابوبکر (فلتةٌ) و ناگهاني بود، جز آن که خداوند شر آن را بر طرف کرد و ميان شما کسي همانند ابوبکر نيست. همچنين با تأمل در جريان سقيفه به اين نکته متوجه مي شويم که آنان که خلافت را از آن خود کردند در جريان کفن و دفن پيامبر- صلی الله علیه و آله - شرکت نجستند و هرگز اين با مروت و مردانگي يک مسلمان سازگار نبود. در جريان سقيفه ابن ابي الحديد آورده است که «کسي که خبر (جمع شدن) انصار را به اطلاع عمر رسانيد معن بن عدي بود که نزد عمر آمد و دست او را گرفته و بدو گفت: برخيز، عمر گفت: من اکنون سرگرم کاري دگر هستم، معن گفت: چاره اي نيست، چون عمر از جا برخاست معن گفت: گروهي از انصار در سقيفه بني ساعده گرد هم آمده و سعد بن عباده نيز درميان ايشان است و آن ها دور او مي چرخند، ... عمر با شنيدن اين خبر سخت نگران شده و خود را به ابوبکر رسانيد و دست او را گرفته و گفت: برخيز، ابوبکر پرسيد تا رسول خدا- صلی الله علیه و آله - را به خاک نسپرده ايم به کجا برويم؟ مرا واگذار، عمر گفت: چاره اي نيست بايد برخيزي و ما دوباره باز خواهيم گشت، ابوبکر به همراه عمر برخاست و رفت... به دنبال بيعت بشير بن سعد و عمر و ابو عبيده جراح، اسيد بن حضير (رئيس اوس) نيز بيعت کرد؛ به دنبال اين ماجرا بيعت مردم با ابوبکر بسيار شد و بيشتر مسلمانان در آن روز با ابوبکر بيعت کردند. پس طبق آنچه گفته شد مردم در همان روز با ابوبکر بيعت کردند و علي ـ عليه السلام ـ در حال کفن و تدفين پيامبر- صلی الله علیه و آله - بود و اطلاعي از اين ماجرا هم نداشت و هرگز سزاوار نبود که پيامبر- صلی الله علیه و آله - را رها کرده و مثل آنان به سقيفه رود چون اگر علي به سقيفه مي رفت تاييدي بر کار آنان بود از آن رو که پيامبر- صلی الله علیه و آله - جانشين خود را انتخاب کرده بود و نيازي به سقيفه رفتن نبود و مگر به ديگران گفته بود که در سقيفه اجتماع کنند؛ اجتماع در سقيفه سرپيچي از دستور پيامبر بود و تبعات زيادي داشت، که علي- علیه السلام - هرگز با اين عمل موافق نبود و به سقيفه نيز نرفت و نبايد هم مي رفت، و هرگز معقول نيست که علي- علیه السلام - و هر کس ديگر پس از رحلت بزرگ انساني مثل رسول خدا- صلی الله علیه و آله - براي رسيدن به حکومتي که مردمش مثل مردم زمان علي ـ عليه السلام ـ بودند، او را رها کند و به سقيفه رود. اگر حکومت هزار ساله دنيا را نيز به علي- علیه السلام - واگذار مي کردند علي هرگز حاضر نبود با آن منطق به آن حکومت دست يابد. ابوبکري که به خاطر حکومت دو ساله حرمت پيامبر- صلی الله علیه و آله - را شکست و به سقيفه رفت چه خيري از آن ديد، عمري که ده سال و اندي حکومت کرد چه خيري ديد، عثمان به خاطر بي تدبيري در حکومتش توسط مسلمانان به قتل رسيد، تا جايي که اجازه ندادند وي در قبرستان مسلمانان دفن شود. علي عاقل تر از اين مسائل بود، و منطقي که علي با آن زندگي مي کرد با منطق آنها متفاوت بود چنان که درسخنان آن حضرت تامل کنيد به آن خواهيد رسيد. در هر صورت علي- علیه السلام - براي اين که آيندگان از وضع روزگار خود با خبر باشند ساکت ننشست. پس از اطلاع از ماجرا حضرت علي ـ عليه السلام ـ مبارزات خود را شروع کرد، شب ها که مي شد علي ـ عليه السلام ـ فاطمه- علیها السلام - را بر الاغي سوار مي کرد و بر در خانه انصار مي برد و از آن ها براي گرفتن حقوق خود ياري مي طلبيد و فاطمه- علیها السلام - نيز از آن ها مي خواست تا علي ـ عليه السلام ـ را ياري کنند و آن ها مي گفتند: اي دختر رسول خدا ما با اين مرد (ابوبکر) بيعت کرده ايم و اگر پسر عموي تو پيش از ابوبکر به نزد ما آمده بود ما هيچ گاه او را رها نمي کرديم و ديگري را انتخاب نمي کرديم. علي ـ عليه السلام ـ مي فرمود: آيا شايسته بود که من جنازه رسول خدا را در خانه اش بگذارم و آن را کفن و دفن نکرده، به نزد مردم بيايم و درباره خلافتش با مردم به نزاع و ستيز برخيزيم؟ علي ـ عليه السلام ـ اين انحراف را تحمل نکرد و در برابر آن سکوت را جايز ندانست و بارها اعتراف و انتقاد فرمود: براي نمونه خطبه شقشقيه: «من رداي خلافت را رها ساختم و دامن خود را از آن در پيچيدم (و کنار رفتم) در حالي که در انديشه فرو رفته بودم که آيا با دست تنها (بدون يار) بپا خيزم و يا در اين محيط پر خفقان و ظلمتي که پديد آورده اند صبر کنم؟ ديدم بردباري و صبر به عقل و خرد نزديک تر است لذا شکيبايي ورزيدم. امام در توجيه صبر خود فرمود: «مردم به تازگي اسلام را پذيرفته بودند و دين مانند مشکي مملو از شير بود که کف کرده باشد و کوچک ترين سستي و غفلت آن را فاسد مي سازد و کوچک ترين فرد آن را وارونه مي کند. پس حضرت غسل و تدفين را طول ندادند بلکه خود طول کشيد و البته يک روز براي رسول خدا- صلی الله علیه و آله - خيلي معمولي بود چرا که فردي در عصر او به بزرگي او نمي رسيد و در عصر خود ما شاهد بوديم که تدفين امام راحل- قدس سره - با تمام تلاش براي زود دفن کردن وي، دو روز طول کشيد و نيز حضرت علي ـ عليه السلام ـ فرصت اين را نيافت که بالاي منبر برود و خطبه بليغي قبل از غصب خلافت بخواند؛ اگر چه تمام تلاش خود را نمود، اما حق او باز گردانده نشد. و اگر علي- علیه السلام - بالاي منبر نيز مي رفت بر خلاف عهد رسول الله- صلی الله علیه و آله - بود که در غدير براي علي بيعت گرفت و آن ها بيعت شکني کردند، علي هرگز به خود اجازه نمي داد که جنازه مطهر پيامبر را و لو چند روز طول بکشد رها کند و به سقيفه و به جمع انسان هايي که از عهد خود برگشتند برود. چون درهر صورت خسارت اين کودتا متوجه بشريت شد و علي- علیه السلام - هيچ زياني از آن نکرد، مقام علي- علیه السلام - در پيش خود و محبوبيت او هرگز کاسته نشد. انسانيت از علم و تجارت و حکومت عادلانه او محروم شد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image