فصل اول: شخصیت ممتاز حضرت امام خمینى قدس سره و ویژگى هاى آن  /

تخمین زمان مطالعه: 32 دقیقه

فصل اول: شخصیت ممتاز حضرت امام خمینى قدس سره و ویژگى هاى آن او عبد صالح و بنده ى خاضع خدا و نیایشگر گریان نیمه شب ها و روح بزرگ زمان ما بود. او الگوى کامل یک مسلمان و نمونه ى بارز یک رهبر اسلامى بود. شخصیت ممتاز، بى نظیر و درخشنده یقینا خصوصیات امام، استثنایى و ممتاز و بى نظیر است و هر چه در ابعاد شخصیت ایشان تامل کنیم; این استثنا و امتیاز را بهتر و بیشتر مى یابیم. (۱)


فصل اول: شخصیت ممتاز حضرت امام خمینى قدس سره و ویژگى هاى آن او عبد صالح و بنده ى خاضع خدا و نیایشگر گریان نیمه شب ها و روح بزرگ زمان ما بود. او الگوى کامل یک مسلمان و نمونه ى بارز یک رهبر اسلامى بود. شخصیت ممتاز، بى نظیر و درخشنده یقینا خصوصیات امام، استثنایى و ممتاز و بى نظیر است و هر چه در ابعاد شخصیت ایشان تامل کنیم; این استثنا و امتیاز را بهتر و بیشتر مى یابیم. (1) درباره ى شخصیت حضرت امام (ره)، واقعا نمى شود حرف زد. وقتى بخواهیم راجع به ابعاد شخصیت این عزیز دوران و یادگار پیامبران، حرف بزنیم; مى دانیم که ناقص خواهد ماند. زمان زیادى لازم است تا زبانهاى گویا بتوانند عظمت این شخصیت را حیطه بندى کنند; لذا من نمى خواهم در آن باره واقعا صحبت کنم; زیرا ما کوچکتر از آن هستیم که بتوانیم در این زمینه، به بررسى ابعاد شخصیت آن بزرگوار بپردازیم. (2) من قادر نیستم خصلتهاى انسانى و والاى این مرد بزرگ را که مثل خورشید در تاریخ ایران درخشید، توصیف کنم. سالهاى متمادى خدمت امام بودم. از سال 37 با ایشان آشنا شدم و به درس او مى رفتم. در دروه هاى مختلف زندگى و در بحرانهایى که پیش مى آمد، رفتار حساب شده ى آن مرد را دیده بودم. این انسان استثنایى، اصلا از نوع مردم زمان ما نبود. واقعا نمى توانم خصلتها و خصوصیات این مرد بزرگ را توصیف کنم. (3) حقیقتا براى انسان بزرگ و شخصیت بى نظیرى مثل امام عزیز و بزرگوارمان، جا دارد که برگزیده ترین انسانها و هوشمندترین ذهنها و صافترین و پاکترین دلها و جانها، از احساس تعظیم و تکریم، سرشار شوند. فرق است میان شخصیتى که به خاطر مقام و سمت ظاهریش، مورد احترام و تجلیل واقع مى شود و کسى که شخصیت و عظمت و عمق وجود و آراستگیهاى گوناگون او، هر انسان بزرگ و قوى و هوشمندى را به تعظیم و تجلیل و ستایش و تکریم وادار مى کند. امام عزیز ما، از این نوع انسان ها بود. (4) شخصیت امام، حتى براى دشمنان او نیز درخشید و همان کسانى که در طول ده سال تبلیغات زهرآگین و خباثت بار، همیشه سعى مى کردند چهره منور این ولى خدا را دگرگونه جلوه دهند و امیدى را که در دل مسلمانان و مستضعفان عالم درخشیده بود، خاموش کنند; امروز لحن همه ى آنها تغییر کرده و توصیفشان از امام (ره)، توصیفى اعتراف آمیز نسبت به عظمت این خصیت بزرگ است. (5) شخصیت امام (ره)، با هیچ کدام از رهبرهاى دنیا قابل مقایسه نیست. او را فقط با پیامبران و اولیا و معصومان علیهم السلام مى توان مقایسه کرد. او شاگرد و دنباله رو آنها بود و به همین خاطر نمى توان با رهبرهاى سیاسى دنیا مقایسه اش کرد. ما رهبرهاى سیاسى دنیا را مى شناسیم و تاریخ مبارزه ى آنها و ملت ها را با دقت مطالعه کرده ایم; واقعا حیف است که به آنها رهبر بگوییم و امام را هم با همین عنوان یاد کنیم. اگر به آنها رهبر بگوییم، باید عنوان دیگرى براى امام (ره) انتخاب کنیم. او، اصلا جنس و خمیره ى انبیا بود. توصیف و ترسیم چهره ى آن عزیز خدا و عزیز بندگان صالح او، واقعا خیلى مشکل است. (6) شخص امام (ره) انسان خوبى بود. خوبى او توانست تمام قلمرو حضور او را خوب و متلالى بکند. وقتى کسى خوب است، حول و حوش او هم تحت تاثیر قرار مى گیرد و خانه و دوستان و کشور و دنیاى خودش را خوب مى کند. امام (ره) مثل چراغى بود که همه جا را منور مى کرد; چون خودش منور بود. حتى دشمنان امام، شخص او را از لحاظ زهد و پارسایى و بى طمعى و بى اعتنایى به دنیا و راستگو بودن در ادعاها، قبول داشتند. (7) خصوصیاتى که امام (ره) داشتند; هر کدامش کافى بود یک انسان معمولى را، انسانى بزرگ معرفى کند. اراده و قاطعیت و علم و شجاعت و صدق و صراحت و تقوا و ورع، ویژگى هاى بارز امام بودند. اگر هر کدام از اینها به تنهایى در یک انسان معمولى دمیده شود; او را تبدیل به یک آدم بزرگ مى کند. (8) . جامع صفات ممتاز و ویژگیهاى والا شخصیت عظیم رهبر کبیر و امام عزیز ما، حقا و انصافا پس از پیامبران خدا و اولیاى معصومین، با هیچ شخصیت دیگرى قابل مقایسه نبود. او ودیعه ى خدا در دست ما، حجت خدا بر ما و نشانه ى عظمت الهى بود. وقتى انسان او را مى دید، عظمت بزرگان دین را باور مى کرد. ما نمى توانیم عظمت پیامبر ( صلى الله علیه و آله و سلم)، امیر المؤمنین ( علیه السلام)، سید الشهداء ( علیه السلام) امام صادق ( علیه السلام) و بقیه ى اولیا را حتى درست تصور کنیم; ذهن ما کوچکتر از آن است که بتواند عظمت شخصیت آن بزرگمردان را در خود بگنجاند و تصور کند; اما وقتى انسان مى دید شخصیتى با عظمت امام عزیزمان و با آن همه ابعاد گوناگون: ایمان قوى، عقل کامل، داراى حکمت، هوشمندى، صبر و حلم و متانت، صدق و صفا، زهد و بى اعتنایى به زخارف دنیا، تقوى و ورع و خداترسى و عبودیت مخلصانه براى خدا، دست نیافتنى است و مشاهده مى کرد که همین شخصیت عظیم، چگونه در برابر آن خورشیدهاى فروزان آسمان ولایت، اظهار کوچکى و تواضع و خاکسارى مى کند و خودش را در مقابل آنها، ذره ایى به حساب مى آورد; آن وقت انسان مى فهمید که پیامبران و اولیاى معصومین ( علیهم السلام) چه قدر بزرگ بودند. (9) رهبر کبیر عزیز و امام فقید بزرگوار ما، چهره ى درخشانى در عالم بود و حقیقتا مثل او را نه در این زمان و نه در زمان هاى گذشته نداشتیم و در میان چهره هاى معروف عالم - بعد از انبیا و اولیا ( علیهم السلام) - شخصیتى با این عظمت و خصوصیات مثبت و جامع الابعاد و جامع الاطراف، سراغ نداریم. من عقیده ى قاطع دارم که اگر این بزرگوار، همه ى آن خصوصیات مثبت چون: علم و قاطعیت و هوش و شجاعت و اراده را دارا بود; ولى اخلاص و ارتباط با خدا و تنزه از شرک - به معناى تجنب از هواى خود و دیگران - را نمى داشت; به این توفیقات دست نمى یافت. این توفیقات بزرگ، در زمانى به وجود آمد که تمام نشانه ها، حکایت از انزواى دین و کهنه شدن و فرسوده شدن آن و رو آمدن تفکرات و اخلاق و شیوه هاى مادى و حاکمیت هوسهاى شیطانى و بشرى در دنیا داشت. (10) براى تبیین شخصیت امامان - آن انسان والا و آن مسلمان وارسته - بهتر از آن نیست که به قرآن پناه بریم و او را در لابلاى آیه هاى هدایتگر آن، که به توصیف بندگان صالح خدا پرداخته است; بازجوییم: او، با جهاد و هجرت که مؤمنان را در حیطه ى ولایت الهى قرار مى دهد; مصداق: «ان الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فى سبیل الله » (11) شد. او، با استقبال از خطر و جان بر کف گرفتن در راه خدا، در زمره ى کسانى در آمد که ستایش الهى: «و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله » (12) در وصف آنان سروده شده است. او، با قیام تاریخیش در راه خدا و تلاش بى نظیرش براى اقامه ى قسط و عدل و نجات مستضعفان از ظلم و تبعیض، پاسخى افتخار انگیز به نداى: «کونوا قوامین لله » (13) و «کونوا قوامین بالقسط » (14) داد. او خشم و برائت نسبت به مشرکین و کفار عنود و عطوفت و مودت نسبت به مسلمانان سراسر جهان را مصداق کاملى از: «اشداء على الکفار رحماء بینهم » (15) ساخت. او، با مناجات و تهجد و تضرع مخلصانه در سلک: «عسى ان یبعثک ربک مقاما محمودا» (16) درآمد. او آمر به معروف و ناهى از منکر و مجاهد فى سبیل الله بود. او با قطع هر پیوندى که با پیوند محبت حق و فناى در حق ناسازگار بود، مصداق: «رضى الله عنهم و رضوا عنه اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون » (17) گردید. او، با عمرى که روزها و ساعتها و لحظه هایش، با مراقبه و محاسبه سپرى مى شد; صدها آیه ى قرآن را که در توصیف مخلصین و متقین و صالحین است، مجسم و عینى ساخت. او قرآن را نه فقط در محیط زندگى جامعه و با تشکیل جامعه ى اسلامى، بلکه در نفس خود و زندگى خود، تحقق بخشید. (18) نیایشگر گریان نیمه شب ها اکنون پس از رحلت رهبر فقید و عزیزمان، حضرت امام خمینى (قدس سره)، همه ى ما گنجینه ى بس گرانبها از نمونه هاى رهبرى بى نظیر آن بزرگمرد تاریخ و آن چهره ى استثنایى دوران معاصر، در اختیار داریم. امام خمینى، شخصیتى آن چنان بزرگ بود که در میان بزرگان و رهبران جهان و تاریخ، به جز انبیا و اولیاى معصومین ( علیهم السلام) به دشوارى مى توان کسى را با این ابعاد و این خصوصیات تصور کرد. آن بزرگوار، قوت ایمان را با عمل صالح، اراده ى پولادین را با همت بلند، شجاعت اخلاقى را با حزم و حکمت، صراحت لهجه و بیان را با صدق و متانت، صفاى معنوى و روحانى را با هوشمندى و کیاست، تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیت، ابهت و صلابت رهبرى را با رقت و عطوفت و خلاصه بسى خصال نفیس و کمیاب را که مجموعه ى آن در قرنها به ندرت ممکن است در انسان بزرگى جمع شود; همه و همه را با هم داشت. الحق شخصیت آن عزیز یگانه، شخصیتى دست نیافتنى و جایگاه والاى انسانى او جایگاهى دور از تصور و اساطیر گونه بود. او، رهبر و پدر و معلم و مراد و محبوب ملت ایران و امید روشن همه ى مستضعفان جهان و بخصوص مسلمانان بود. او، عبد صالح و بنده ى خاضع خدا و نیایشگر گریان نیمه شب ها و روح بزرگ زمان ما بود. او، الگوى کامل یک مسلمان و نمونه ى بارز یک رهبر اسلامى بود. (19) . امیر هواها و خواهش ها امام (ره)، خصلتهاى گوناگونى داشت: بسیار خردمند و عاقل و متواضع و هوشیار و زیرک و بیدار و قاطع و رئوف و خویشتن دار و متقى بود. نمى شد حقیقتى را در چشم او واژگونه جلوه داد. داراى اراده یى پولادین بود و هیچ مانعى نمى توانست او را از حرکت باز دارد. انسانى بسیار دل رحم و رقیق بود; چه در هنگام مناجات با خدا که از خود بى خود مى شد و چه در هنگام برخورد با نقطه هایى از زندگى انسانها که به طور طبیعى دلها را به عطوفت و رافت وادار مى کند. انگیزه هاى نفسانى، جاذبه هاى مادى، هواها و هوسها، نمى توانست به قله ى رفیع وجود با تقواى او دست اندازى کند. او امیر هواها و خواهشهاى خود بود; ولى خواهشها بر او حکومت نمى کردند. صبور و بردبار بود و سخت ترین حوادث در اقیانوس عظیم وجود او، تلاطم ایجاد نمى کرد. (20) جامع ویژگى هاى ممتاز باید به این نکته توجه کنید که راهى را که امام (ره) دنبال مى کرد و کار سنگینى که او انجام مى داد، فقط با عقل و درایت و قوت بدنى و نیروى سیاسى پیش نمى رفت; او از خلوص و صفاى باطنى و رابطه ى با خدا نیز برخوردار بود تا توانست این موفقیتها را به دست آورد. هر چند خصوصیات بشرى امام، در مرتبه یى بالاتر از افراد معمولى بود; ولى کسى خیال نکند که این انقلاب، صرفا با حکمت و قوت عقلانى و خصوصیات معمولى و بشرى امام، به پیروزى رسید و ادامه یافت. (21) عاقل، دور اندیش، حکیم، آدم شناس، تیزبین، حلیم و بردبار، متین و آینده نگر ویژگى هاى بشرى او، کمتر در افراد عادى پیدا مى شود. اگر یکى از آن خصوصیات در فردى مشاهده شود، او انسان بزرگى به شمار مى رود; چه رسد به آن که همه ى ویژگى هاى ممتاز را یک جا در خود جمع کرده باشد. امام (ره) انسانى بسیار عاقل، دوراندیش، حکیم، آدم شناس، تیزبین، حلیم، متین و آینده نگر بود که هر کدام از این صفات، کافى بود که شخصى را در مرتبه یى والا جاى دهد و احترام همگان را جلب کند. متانت و بردبارى و حلم امام، به گونه یى بود که اگر صد نفر در مجلسى سخنانى مى گفتند که او آنها را قبول نداشت، تا لازم نمى دانست حرفى نمى زد و سکوت مى کرد; در صورتى که اگر در حضور آدمهاى معمولى، کلمه یى گفته شود که بر خلاف عقیده ى آنها باشد; طوفانى در روحشان به وجود مى آید که سریعا پاسخ بدهند. همه ى شما دیدید که در پایان وصیت نامه ى ایشان، به مواردى اشاره شده بود که امام قبلا نسبت به طرح آنها سکوت کرده بودند. در زمان بنى صدر که من خدمت امام (ره) رسیده بودم، ایشان مى گفتند: «حرفهایى که او از قول من مى گوید، همه اش خلاف واقع است و حقیقت ندارد.» ! بنابراین، هر حرفى که زده مى شد; فورا او را نمى آشفت و تحریک نمى کرد و در صدد پاسخ سریع بر نمى آمد. این متانت، بردبارى، حلم، تسلط بر نفس و سعه ى صدر، در هر کس که باشد; از او یک انسان بزرگ خواهد ساخت. در عین حال اگر امام (ره) آن عوامل اصلى معنویت، ارتباط با خدا، کار براى رضاى او، تقوا و انجام تکلیف را نمى داشت; نه انقلاب به پیروزى مى رسید، نه شما مردم این گونه عاشقش مى شدید; نه مى توانست این طوفان را در دنیا به وجود آورد و نه قادر بود در مقابل تهدید و ارعاب دشمن، مثل کوه بایستد. (22) ارتباط با خدا، اخلاص و تهذیب نفس عظمت کار او، به ارتباطش با خدا و تهذیب نفس او برمى گردد. امام (ره) یک انسان مهذب بود. دشمنان داخلى و خارجى او نیز، این ویژگى را قبول داشتند و اعتراف مى کردند که او آدم مؤمنى است. آن گروگان آمریکایى که چهارصد و چهل و چهار روز در ایران اسیر بوده و طبیعتا همه ى آن ماجراها را از چشم امام مى دیده است، مصاحبه مى کند و مى گوید: «من از کسانى نیستم که از فوت امام خوشحال شوم، او ارزشهاى اخلاقى مخصوص خودش را داشت و هیچ کس در حد او نبود. (15) حیات و ممات این مرد بزرگ، براى خدا بود: «سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا» (23) . قیامش، تبعیدش، آمدنش، زندگى پربرکتش و از دنیا رفتنش، براى خدا بود. (24) آن چیزى که امام را بر هدایت و اداره و رهبرى ملت ایران و انقلاب عظیمش قادر مى کرد، عبارت بود از: ارتباط با خدا و اتصال و توجه و توکل به او. او واقعا «عبد صالح خدا» بود. من هیچ تعبیرى را بهتر از این، براى امام (ره) پیدا نمى کنم. (25) عامل موفقیت رهبر عظیم الشان ما - آن امام استثنایى و بى نظیر - این بود که توانست اقیانوس عظیمى را این طور به حرکت درآورد و میلیونها انسان را خدایى کند و راه اسلام را، راه زندگى قرار دهد و اسلامى را که همه ى قدرتهاى دنیا علیه او بسیج شده بودند، عزیز کند و معنویت و ارزشهاى منزوى شده ى معنوى را، دوباره احیا نماید. او، چون مرد خدا بود و براى خود، کار نمى کرد; خدا نیز بنده ى صالحش را هدایت کرد و به دل و ذهن او، صفا و روشنى یى بخشید تا راه را پیدا کند. به او جرات و شهامت داد تا در مقابل دنیایى از دشمن، بایستد و با دل او انس گرفت تا از روگردانى انسانها در روزگار غربت، وحشت نکند. یک روزى امام ما مثل نوح و ابراهیم ( علیهما السلام)، در غربت و تنهایى و اقلیت بود; اما از تنهایى و تهدید نترسید و خدا را از همه ى خلایق بزرگتر شمرد. برادران و خواهران! شما که بندگان مؤمن خدا هستید و به خاطر او قیام و حرکت و اقدام کردید و شعار دادید و تصمیم گرفتید جبهه را پر کنید و شهید دادید و در راه خدا انفاق کردید و تن هاى خود را به زحمت انداختید; بدانید که راز اصلى این است که باید با تکیه بر خدا، به دنبال اهداف الهى حرکت کنید. (26) به اعتقاد من، مهمترین و تعیین کننده ترین راز موفقیت او، همان اخلاص و توجه و اتصال به خدا بود. ایشان، توانست معناى «ایاک نستعین » را در عمل خود، مجسم کند و به منبع لایزال قدرت الهى متصل شود. وقتى که یک انسان کوچک و ضعیف و ظرف محدودى، خودش را به اقیانوس بى پایان وصل مى کند; دیگر هیچ عاملى وجود ندارد که بتواند بر او فایق آید. (27) پیشرفت و تحول و تکامل دائم مکررا در طول این چند سال فکر مى کردم و به ذهنم مى رسید که بخش مهمى از پیروزى هاى ما، ناشى از روحیات شخص امام (ره) است. یعنى آن بزرگوار، علاوه بر این که حقا و انصافا یک ذات ممتاز و تربیت شده و ریاضت کشیده و روى خود کار کرده بود - همه ى کسانى که از قدیم ایشان را مى شناختند، این نکته را تصدیق مى کنند - اما احساس مى کردیم که در همین دوران انقلاب هم، ایشان در درون خود متوقف نبودند و مثل اولیاى خدا و وجود مقدس پیامبر و ائمه - که دایما در حال پیشرفت و تحول و تکامل بودند - سیر پیشرفت و تکامل را طى مى کردند. لحظه ى بعثت رسول اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم)، مثل لحظه ى رحلتشان نبود. در این بیست و سه سال، ایشان خیلى پیشرفتها و ترقیات داشتند که براى ما افراد عادى، دهشت انگیز است. مؤمن این گونه است و لحظه به لحظه در حال پیشرفت مى باشد. امام (ره) نیز عینا همین طور بودند و ما آن را - مخصوصا در مواقع خاص - احساس مى کردیم. مثلا در ماه رمضان، ایشان معمولا هیچ ملاقاتى نداشتند و بیشتر به خودشان مى پرداختند. بعد از ماه رمضان که انسان با ایشان ملاقات مى کرد، محسوس بود که نورانیتر و معنویتر شده اند. یقینا بسیارى از موفقیتهاى انقلاب و این ملت، ناشى از همان کانون جوشان منور بود. (28) تضرع و استغاثه و گریه و توسل اعتقادم این است که اگر امام بزرگوار بى نظیر ما - که واقعا در میان مردم این زمان، نظیرى براى ایشان نمى شناسیم و بعد از ائمه ى هدى و اولیاء الله ( علیهم السلام) نظیر ایشان را بسیار کم سراغ داریم - با این مفاهیم مانوس نبود و با مناجات و دعا سر و کار نداشت و اهل تضرع و استغفار و گریه و توسل نبود، بسیار بعید بود که خداى متعال این همه توفیق را به ایشان ارزانى بدارد. موفقیتهاى این بزرگوار، به میزان زیادى مرهون همین ارتباط با خدا و باز بودن راه دل او با درگاه الهى و استغاثه و مناجات و دعا بود. انسان، پیشرفت لحظه به لحظه ى این مرد معنوى و الهى را در طى سالهاى اخیر احساس مى کرد. هر ماه رمضانى که بر این بزرگوار مى گذشت، انسان مى دید که نورانیتر شده و خداى متعال او را هدایت مى کرده است. راهى را که ما در طول این یازده سال پشت سر امام طى کردیم، راهى نبود که به طور طبیعى و بدون هدایت و حمایت و کمک الهى بتوانیم آن را طى کنیم. از پیچ و خمهاى عجیبى عبور کردیم و به برکت رهبرى امام (ره)، فراز و نشیبهاى عجیبى را پشت سر گذاشتیم و این نبود مگر آن که هدایت الهى ما را کمک مى کرد. عقیده ى خود ایشان هم همین بود و من از ایشان این حرف را شنیده بودم که مى گفتند: «من از اول انقلاب، احساس مى کنم دست هدایتى ما را کمک مى کند و پیش مى برد و راهها را در مقابل ما باز مى کند» . حقیقت هم همین بود و خداى متعال این هدایت را در مقابل مجاهدت و خلوص و صفا و نورانیت، ارزانى مى دارد. هدایت الهى، به انسانهاى غافل نمى رسد. این که در همین مناجات شعبانیه مى فرماید: «و انرابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک (29) » ، این نورانى کردن چشم دل و روشن کردن حقایق براى دل بیدار و چشم بصیر مؤمن، رایگان به دست نمى آید و بدون مجاهدت و تلاش و ارتباط با خدا، امکان ندارد تحقق پیدا کند. (30) عبودیت و اخلاص و کمک خواستن از خدا نکته ى اصلى این است که اگر در مجموعه ى ذى قیمتى که شخصیت معنوى امام (ره) را تشکیل داده بود، عنصر عبودیت و اخلاص وجود نمى داشت; او به این موفقیتها نمى رسید. بنابراین، کارهاى انجام شده، خیلى عظیمتر از آن است که شخصیتى با همه ى آن خصوصیات - منهاى ارتباط با خدا - بتواند آن کارها را انجام دهد. امام که توانست این حرکت عظیم را در دنیا به وجود آورد، به خاطر آن بود که با خدا ارتباط داشت و در این راه، ملاحظه ى هیچ چیزى را نمى کرد. امروز که او در میان ما نیست، سیل اعترافها و تعریفها سرازیر شده است و همه ى دنیا به اقدام عظیم او که اقیانوس انسانها را به حرکت درآورد، معترفند. این کار بزرگ، تنها در سایه ى قاطعیت و اراده و هوش و شجاعت و تیزبینى و آینده نگرى به وجود نیامد، این خصلتها قادر نبودند این توفان عظیم را پیش آورند; عنصر اصلى، ارتباط با خدا و کمک خواستن از او بود که نام امام (ره) و کار او را در تاریخ جاودانه کرد. (31) . اخلاص و توکل و حسن ظن به خدا نکته ى دوم این است که امام، خصوصیات ممتاز فردى خیلى داشت; اما توفیقات او بالاتر از آن بود که به خصوصیات فردى یک انسان - هر چه هم بالا - متکى باشد. شجاعت و آگاهى و عقل و تدبیر و دوراندیشى امام، بسیار ممتاز بود - در اینها هیچ شکى نیست - اما توفیقاتى که آن بزرگوار به دست آورد، خیلى بالاتر از این است که به شجاعت و عقل و تدبیر و آینده نگرى زیاد یک انسان، متکى باشد. آن توفیقها از جاى دیگر نشات مى گرفت که در درجه ى اول، از اخلاص او ناشى مى شد: «مخلصین له الدین » . مخلص خدا بود و کار را فقط براى او - و لا غیر - انجام مى داد. لذا اگر همه ى دنیا هم در مقابل او قرار مى گرفتند و از او چیزى مى خواستند که مورد رضاى خدا نبود; انجام نمى داد. در درجه ى دوم، توکل و حسن ظن به خدا داشت. هیچ کارى در نظر او، خارج از قدرت الهى نبود. کارهاى بزرگ، حرکت هاى عظیم، کندن کوههاى راسخ و جبال راسیات براى او میسور بود; چون عقیده داشت که به خدا متکى است و خدا او را کمک مى کند و چون به خدا توکل داشت، لذا با حسن ظن مى نگریست. روزى که او نهضت را شروع کرد، کسانى که فکر کنند مى شود نهضتى برپا کرد; خیلى کم بودند. آن روزى که او شعار اسقاط رژیم سلطنت را داد، کسانى که فکر کنند مى شود رژیم سلطنت در ایران ساقط شود; بسیار معدود بودند. آن روزى که سیاست «نه شرقى و نه غربى » را اعلام کرد، کسانى که فکر مى کردند مى شود بدون اتکا به شرق و غرب، حکومتى داشت و آن را نگه داشت و اراده کرد; بسیار نادر بودند. آن روزى که گفت: «آمریکا هیچ غلطى نمى تواند بکند» . کسانى که باورشان باشد که آمریکا نسبت به امام و امتش، هیچ غلطى نمى تواند بکند; خیلى کم بودند. او، تمام این کارهاى بزرگ را به خاطر توکل به خدا انجام داد و مى دانست که مى تواند انجام دهد. البته براى او، انجام شدن کار هدف نبود. او مى گفت: «من وظیفه ام را انجام مى دهم » . پیروزى او به این بود که بتواند وظیفه اش را انجام دهد. در نظر امام (ره)، پیروزى این نبود که انسان بتواند آن کارى را که مى خواهد، انجام بدهد; در نظر او، پیروزى این بود که انسان بر طبق تکلیف خود عمل کند. با این روحیه و احساس و انگیزه، او کار را پیش برد و ادامه داد. (32) در دوران مسئوولیت ممتدى که از روزهاى اول انقلاب داشتم، بارها به یاد این جمله ى امیرالمؤمنین ( علیه الصلاة و السلام) مى افتادم که مى فرماید: «اذا اشتد بنا الحراق التجینا برسول الله) . امیرالمؤمنین مى فرمایند: وقتى در جنگها کار بر ما سخت مى شد و احساس مى کردیم که در مقابل حادثه ضعیفیم، به رسول خدا پناه مى بردیم. وقتى این جمله ى امیرالمؤمنین (صلواة الله علیه) به یادم مى آمد، مى دیدم بر وضع ما نیز صادق است. مکرر اتفاق افتاد که سر قضایاى مختلف، با برادران مسئوول مى نشستیم و فکرهایمان را تبادل مى کردیم و مشکل را در مجموعه یى مى گذاشتیم و خدمت امام (ره) مى بردیم و او بود که با نظر صایب و اراده ى قوى و ایمان و توکل بى نظیر خود، مشکل را حل مى کرد. خدا شاهد است که در مدت عمر خود، کسى را در این حد از توکل و حسن ظن به خدا ندیده و نشنیده ام. او، مشکل را حل و گره را باز مى کرد. امروز، این پدر خانواده و آن متکاى محکم و کسى که خاطرمان آسوده بود که در مشکلات، به او مراجعه خواهیم کرد، در میان ما نیست. (33) شناخت دوست و دشمن امام، دو خصوصیت دیگر هم داشت که این هم جز با نورانیت الهى ممکن نبود و آن عبارت بود از: دشمن شناسى و وست شناسى. در شناخت دشمنها و دوستها اشتباه نکرد. از اول، دشمنها را شناخت و آنها را اعلام کرد و تا آخر هم در مقابلشان ایستاد و نیز از اول، دوستها را شناخت و آنها را اعلام کرد و تا آخر هم از دوستى آنها منتفع شد. (34) حساسیت نسبت به مدح ائمه اطهار علیهم السلام امام عزیزمان - آن انسان بزرگ زمان ما - نسبت به مدح ائمه ( علیهم السلام) حساسیت فوق العاده یى داشت. ما شرح حال آدمهاى بزرگ را در کتابها خوانده ایم و بعضا هم از نزدیک دیده ایم; اما این انسان، انسان دیگرى بود و با همه ى انسانهاى بزرگى که ما شناخته ایم، فاصله ى زیادى داشت و حدش هم به حدود اولیاء الله مى خورد. آن سبک انسان بود; نه مثل انسانهاى بزرگى که در دنیاى امروز و گذشته وجود داشتند و به عنوان انسانهاى بزرگ شناخته مى شدند. رهبر بزرگ ما، با آنها تفاوت زیادى داشت. انصافا شخصیت عظیمى بود. ایشان، در ارتباط با خواندن و مدح و زندگى ائمه ( علیهم السلام) و پیوند عاطفى و محبت و تقویت این رشته، حساسیت فوق العاده یى داشت. کسى در این حد از مقام، این قدر به این مساله اهتمام بورزد، نشان دهنده ى عظمت این مساله است. (35) اداى تکلیف و همت بلند شخصیت امام تا حد بسیارى زیادى به اهمیت و عظمت آرمانهاى او مربوط مى شد. او با همت بلندى که داشت، هدفهاى بسیار عظیمى را انتخاب مى کرد. تصور این هدفها، براى آدمهاى معمولى دشوار بود و مى پنداشتند آن هدفهاى والا، دست نیافتنى هستند; لیکن همت بلند و ایمان و توکل و خستگى ناپذیرى و استعدادهاى فراوان و تواناییهاى اعجاب انگیزى که در وجود این مرد بزرگ نهفته بود; به کار مى افتاد و در سمت هدفهاى مورد نظرش پیش مى رفت و ناگهان همه مى دیدند که آن هدفها محقق شده اند. نقطه ى اساسى کار او، این بود که در اراده ى الهى و تکلیف شرعى محو مى شد. هیچ چیز برایش غیر از انجام تکلیف، مطرح نبود. واقعا او مصداق ایمان و عمل صالح بود. ایمانش به استحکام کوهها مى مانست و عمل صالحش با خستگى ناپذیرى باور نکردنى، توام بود. آن چنان در تداوم عمل، صبور و کوشا بود که انسان را دچار حیرت مى کرد. به همین خاطر، هدفهاى بزرگ او وصول شد و امکان دست یافتن به قله ها، حتمى گردید. (36) بارها ایشان مى فرمود که ما کار را براى رسیدن به «نتیجه » نمى کنیم; بلکه مامور به انجام «تکلیف » هستیم. اگر فرض کنیم بعد از برگشتن امام (ره) از پاریس، آنچه که تاکنون پیش آمد، اتفاق نمى افتاد، بلکه برعکس، مردم را مى کشتند، اطرافیان امام را اعدام مى کردند و خود امام را نیز مثل گذشته تبعید مى کردند; در آن صورت باز هم امام (ره) احساس شکست نمى کرد و اعتقاد داشت که پیروز شده است. آن کس که براى انجام تکلیف کار مى کند، پیروزیش به این نیست که به مقصود خود دست پیدا کند; بلکه زمانى احساس پیروزى مى کند که موفق شود به تکلیفش عمل کند. به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل×که گر مراد نجویم به قدر وسع بکوشم در حادثه ى مدرسه ى فیضیه و سپس در قضیه ى پانزده خرداد، عده یى مى گفتند: فایده یى ندارد، بى خود معطلید، آنها چند برابر شمایند! بعد هم که در سال 43 امام (ره) را تبعید کردند، باز این طرز فکر در بعضى از این افراد راسخ شد و گفتند: امام بى جهت زحمت مى کشد و تلاش مى کنند، ایشان به جایى نمى رسند! ! در حقیقت اگر کسى بخواهد با عقل و منطق معمولى محاسبه کند، همین نتیجه را مى گیرد; ولى آن چیزى که امام را وادار مى کرد که على رغم همه ى این حرفها، امیدش را از دست ندهد و به رکت خود ادامه دهد; انجام تکلیف الهى بود. او معتقد بود که این انقلاب را یک دست غیبى هدایت و پشتیبانى مى کند و ما نباید به دنبال نتیجه ى کار خود باشیم. (37) در کلمات امام بزرگوارمان - که مرد حکیمى بود و صرفا یک روحانى متخصص در امر فقه و اصول و حکمت و فلسفه نبود و شخصا و روحا یک انسان بزرگ اندیش و بلند اندیشى بود - اداى تکلیف خیلى مهم شمرده مى شد. ما آدمهاى بزرگ زیاد دیده ایم و شرح حال بعضى از آنان را در کتابها خوانده ایم و با انواع و اقسام شخصیتهاى روحانى و علماى دینى و اساتید، زیاد برخورد کرده ایم، ولى امام (ره) یک انسان نمونه و فوق العاده بود و از نوع سایر کسانى که در همان کسوت و با آن هدفها بودند، نبود. انصافا او انسان والایى بود. ایشان مکرر مى گفتند که ما براى اداى تکلیف حرکت مى کنیم، حتى براى پیروزى هم تلاش نمى کنیم. البته، پیروزى را دوست مى داریم، هیچ کس نیست که از پیروزى بدش بیاید، هیچ کس نیست که براى پیروزى کار نکند; اما هدف نهایى چیزى است که حتى از پیروزى هم بالاتر مى باشد و آن جلب رضاى خدا و اداى تکلیف است. (38) لطافت روحى همراه با قوت اراده هویت هنرى امام، بعد از رحلتشان براى همه آشکار شد. شاید خیلیها اصلا نمى دانستند که امام اهل شعر یا شاعر است; آن هم شعر با این مایه از لطافت عرفانى و آن سوخته حالى مخصوص یک انسان عارف دلباخته. این بزرگوار، با آن روح عرفانى، همان کسى است که صدایش قویترین صداها علیه استکبار جهانى بود. یعنى لطافت روحى با قوت اراده ى آنچنانى همراه مى شود و بزرگترین کارهاى روزگار ما را انجام مى دهد... خیلى مهم است که آن روح لطیف، در طول سالهاى متمادى مبارزه - که مشکلات فراوانى به همراه داشت - با قوت اراده و استقامت در راه، یک سر مو به چپ و راست نرفت. به نظر من، ایشان براى همه ى ما و شما به عنوان هنرمندان متعهد و مؤمن و براى هر قشرى به عناوین مختلف، الگو هستند و بایستى از ایشان تعلیم گرفت. (39) تواضع نسبت به مردم اقبال با مردم ایران بود که خداى متعال، گوهرى یکدانه و ذخیره ى خودش را به آنها عنایت فرمود. معمولا خداى متعال، گوهرهاى ناب خود را براى روزهاى حساس تاریخ بشر ذخیره مى کند و ما این افتخار را داشتیم که خداوند، یکى از گوهرهاى گرانبهاى خود را میان ما قرار داده بود. خیلیها امام (ره) را مى دیدند; اما نمى شناختند و او را به انسان هاى معمولى تشبیه مى کردند; اما جوهر درخشان و فروزان او به کمک پروردگار و در سایه ى عبودیت خدا، آشکار شد. او براى خودش، عنوان و بهره یى قایل نبود. آن دستى که توانسته بود تمام سیاستهاى دنیا را با قدرت خویش تغییر دهد و جابه جا کند، آن زبان گویایى که کلامش مثل بمب در دنیا منفجر مى شد و اثر مى گذاشت، آن اراده ى نیرومندى که کوههاى بزرگ در مقابلش کوچک بودند; هر وقت از مردم صحبت مى شد، خودش را کوچکتر مى انگاشت و در مقابل احساسات و ایمان و شجاعت و عظمت و فداکارى مردم، سر تعظیم فرود مى آورد و خاضعانه مى گفت: «مردم از ما بهترند» . انسانهاى بزرگ همین گونه اند. آنها چیزهایى را مى بینند که دیگران نمى توانند و یا نمى خواهند رؤیت کنند. گاهى در مقابل کارهایى که به نظر مردم، معمولى مى آید; آن روح بزرگ و آن کوه ستبر، تکان مى خورد و مى لرزید. هنگام جنگ، بچه هاى مدرسه در نماز جمعه ى تهران، قلکهاى خود را شکسته بودند و پولهایش را براى جنگ هدیه کرده بودند. فرداى آن روز که خدمت امام (ره) رسیده بودم، ایشان را در حالى که چشمهاى خدابینش از اشک پر شده بود; دیدم. به من فرمودند: «کار این بچه ها را دیدى؟» . به قدرى این کار به نظرش عظیم آمده بود که او را متاثر ساخته بود. او، خوب مى فهمید و درست تشخیص مى داد. او، از همه انسان هایى که ما تا کنون دیده ایم و وصف آنها را شنیده ایم - غیر از انبیا و اولیا و ائمه ( علیهم السلام) - یک سر و گردن بالاتر بود. افراد بزرگى که ما در تاریخ گذشته و معاصر، زندگى آنها را مطالعه کرده ایم; هیچ کدامشان به لحاظ عظمت، اصلا قابل مقایسه با شخصیت عظیم او نبودند; اما همین امام در مقابل مردم مى گفت: «من در برابر شما احساس حقارت مى کنم » . (40) تکیه بر مردم و ملت ها همیشه بر مردم و ملتها تکیه مى کرد. در سفرى که مى خواستم به خارج از کشور بروم، خدمت امام بزرگوارمان رفتم. در آن زمان جریانى وجود داشت، که به ایشان گفتم: در دنیا نسبت به این جریان، علیه ما خیلى حرف است (البته مى خواستم به ایشان گزارش بدهم، و الا من هم هیچ رعب و خوفى از آن جنجال هاى جهانى نداشتم و بعدا هم وارد آن ماجرا شدم) . ایشان، تمام خبرهاى دنیا را همیشه به صورت نزدیک و نقد، در اختیار داشتند و غالبا خبرهاى جهانى را زودتر از دیگران به دست مى آوردند. امام (ره) در پاسخ من با لبخند رضایتى گفتند: «بلى، اطلاع دارم; اما همه ى ملتها با ما هستند» . واقعا همین طور بود که ایشان مى فرمودند. در همان سفر، آن چنان حضور ملتها در کنار ما آشکار شد که همه را مبهوت کرد. بنابراین، او هم دوستانش را مى شناخت و هم دشمنانش را. از دوستانش منتفع مى شد و به آنها اعتماد و تکیه مى کرد. بزرگترین دوستانش، شما ملت وفادار بودید و امام، چه خوب شما را شناخته بود. (41) در سخت ترین مراحل، به مردم اطمینان فراوان داشت. در یکى از پیامهاى خود به مردم فرمود: «من شما را خوب مى شناسم، شما هم من را خوب شناختید» . واقعا این گونه بود. امام، این مردم را خوب شناخته بود و به صفا و وفا و غیرت و شجاعت و صداقتشان، واقف بود. مردم هم حقا و انصافا امامشان را خوب شناخته بودند و پاسخ مناسب به او دادند. (42) پى نوشت: 1 - حدیث ولایت - سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى - چاپ اول - جلد اول - صفحه 4. 2 - همان صفحه 313. 3 - همان - جلد اول صفحه 30. 4 - همان - صفحه 29. 5 - همان - صفحه 21. 6 - همان - صفحه 22 و 21. 7 - همان - جلد سوم صفحه 204. 8 - همان - جلد اول صفحه 51. 9 - همان - صفحه 7. 10 - همان - صفحه 56. 11 - سوره ى انفال، آیه ى 72. 12 - سوره ى بقره، آیه ى 207. 13 - سوره ى مائده، آیه ى 8. 14 - سوره ى نساء، آیه ى 135. 15 - سوره ى فتح، آیه ى 29. 16 - سوره ى اسراء، آیه ى 79. 17 - سوره ى مجادله، آیه ى 22 18 - حدیث ولایت - سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى - چاپ اول - جلد اول - صفحه صفحه 283 و 282. 19 - همان - صفحه 13 و 12. 20 - همان - صفحه 29. 21 - همان - صفحه 23. 22 - همان - صفحه 64. 23 - سوره ى مریم، آیه ى 15. 24 - حدیث ولایت - سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى - چاپ اول - جلد اول - صفحه 52. 25 - همان - صفحه 25. 26 - همان - صفحه 143 و 142. 27 - همان - صفحه 57. 28 - همان جلد دوم صفحه 237. 29 - مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه. 30 - حدیث ولایت - سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى جلد سوم صفحه 288 و 287. 31 - همان جلد اول صفحه 51. 32 - همان صفحه 299 و 298. 33 - همان جلد دوم صفحه 25. 34 - همان صفحه جلد اول صفحه 299. 35 - همان جلد سوم صفحه 164. 36 - همان جلد اول صفحه 4. 37 - همان صفحه 24. 38 - همان جلد سوم صفحه 279. 39 - همان جلد دوم صفحه 316. 40 - همان جلد اول صفحه 159. 41 - همان صفحه 300. 42 - همان صفحه 137. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image