ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

بنا به استناد قرآن و تفسير اگر کوروش جزء پيامبران نمي باشد پس آيا مي شود کسي مورد توجه خداوند نباشد و اين همه سخنش که حدوداً 559 سال پيش از ميلاد مسيح به زبان آورده است ماندگاري داشته باشد و در جهان به عنوان منشور حقوق بشر از آن نام برده شود؟


لازم است در مقام پاسخ سوال را به دو قسم تقسيم کرد: 1. اولا براي ما ثابت بشود که آيا صرف اين که هر کس گفتار نيکي يا رفتاري که مطابق با فطرت الهي داشته باشد آيا بايد او را پيامبر خواند و مورد نظر خداوند دانست؟ 2. دعواي مفسران بر اين مطلب است که آيا کورش همان ذو القرنين است؟ و بعد به سراغ اين رفته اند اگر همان ذوالقرنين است ذوالقرنين، پيامبر بوده است يا يک عبد صالح؟ امّا اين که شخصي سخنان حکيمانه و يا رفتارهايي مطابق با فطرت الهي دارا باشد بايد آن شخص را پيامبر دانست در جواب اين سوال بايستي متمسک به مفسران واقعي قرآن يعني اهل بيت عصمت و طهارت ـ عليهم السلام ـ بشويم. از روايات اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به دست مي آيد که هيچ ملازمه اي بين اين دو پديده وجود ندارد چرا که چه بسا شخصي مشرک و يا منافق باشد ولي در عين حال حرف ها و رفتارهايي مطابق با حکمت و فطرت الهي را داشته باشد. در اين مورد حضرت امير مؤمنان علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: «الحکمة ضالة المؤمن فخذه و لو من ايدي المشرکين» و يا «ولو من اهل النفاق» یعنی حکمت، گمشده مؤمن است پس بگيريد آن حکمت را و لو اين که مال شخص مشرک و منافق باشد). با نگرشي محققانه اگر به اين روايات و روايات ديگر نگاه کنيم پي‌مي بريم که چه بسا رفتار و گفتارهاي شخصي مطابق با فطرت الهي باشد ولي در عين حال مشرک و يا منافق باشد پس اين دليل نمي‌شود که ما بگوئيم چون که کورش حرف ها و سخنان حکيمانه و مطابق با فطرت انساني داشته دال بر اين است که او پيامبر بوده است هر چند ممکن است او پيامبر بوده باشد ولي اين مطلب پيامبري او را نمي تواند ثابت کند. امّا اين‌که کوروش همان ذوالقرنین بوده است یا خیر انظار مختلفي در اين رابطه ارائه شده است: صاحب کتاب تاريخي کورش کبير ابو الکلام آزاد دانشمند مسلمان هندي ذوالقرنین را که در قرآن کریم آمده است بر کورش تطبیق نموده و مرحوم علامه طباطبايي و آيت الله مکارم شيرازي دلایل ابوالکلام را بر این مطلب نقل می کنند و در آخر این قول را از میان سایر اقوال تا حدودی نزدیک‌تر به واقع دانسته اند. دلایلی که ابوالکلام مطرح نموده به شرح ذيل مي باشد: 1. ذوالقرنين شخصيتي است که خداوند به او تمکن در روي زمين و قدرت و اختيار داده است و اين با شخصيت کورش که بر بخش عظيمي از آسيا و اروپا دست يافته و نخستين امپراطور بزرگ تاريخ بوده مطابقت دارد. 2. ذوالقرنين مطرح شده در قرآن موحد بوده است و کورش هم خدا شناس و يکتا پرست بوده. 3. ذوالقرنين سفر يا لشگرکشي به شرق يا مشرق خورشيد داشته و اين با لشگرکشي کورش به جنوب شرقي (مکران و سيستان) و شمال شرقي (پيرامون بلخ) باشد انطباق دارد. 4. ذوالقرنين سفر و يا لشگرکشي به غرب يا مغرب خورشيد داشته است و اين با لشکر کشي کورش به آسياي صغير و تسخير آن سرزمين منطبق است. 5. اولين لشگر کشي کورش به غرب و فتح ليديا بوده است که پس از آن که کورش بر تخت نشست با پادشاه ليدي که کرزوس نام داشت روبرو شد مورخين يوناني عموما گفته اند براي بار اول کرزوس دست به دشمني زد و جنگ را آغاز نمود و کورش را مجبور به توسل به شمشير کرد. کورش در جنگ پيروز شد ليدي در آسياي صغير موسوم به آناتولي قرار داشت کورش با مغلوبين به طوري رفتار کرد که مردم احساس نمي‌کردند که آتش جنگ به ديار آنها کشيده شده است. به نظر ابو الکلام اوّلين سفري که کورش به غرب داشته همان است که در آيات 85 تا 88 سوره کهف آمده است. 6. در حمله دوّم، کوروش متوجه مشرق شد زماني که قبايل وحشي و عقب مانده «کيدروسيا» و «باکتريا» که در نواحي مشرق سکونت داشتند سر به شورش برداشتند کوروش براي خواباندن فتنه به آن جا لشکر کشيد و فتح کرد که اين با آيات 89 تا 91 کهف ارتباط دارد. 7. حمله سوّم کوروش به طرف شمال ايران صورت گرفته که براي اصلاح امور «ماد» بوده است. اين سرزمين در شمال سرزمين پارس و حدود آن به سلسله کوه هاي قفقاز يا به اصطلاح فرسيان کوه قاف موسوم گشت، در اين سفر کورش به نزديک رودي رسيد و در آن جا اردوگاه زد اقوام اين منطقه از دست قومي به کوروش شکايت کردند و او دستور داد در محلي که غارتگران از آن مي گذشتند سدي آهنين ساخته شود تا بدين وسيله از تاخت و تاز آنها جلوگيري شود اگر به نقشه نگاه کنيم آسياي غربي پايين درياي خزر وجود دارد و درياي سياه بالاي آن است و کوه هاي قفقاز نيز بين آن دو دريا در حکم ديوار طبيعي مرتفعي است اين کوه ها صدها کيلومتر طول دارد و مانع رخنه کردن به اين طرف و آن طرف کوه هاست و تنها يک تنگه ميان آنها قرار دارد که محل عبور يأجوج و مأجوج بوده اند. کورش با سدي آهنين تنگه را مسدود کرد اين همان است که در آيات 93 تا 97 سوره کهف آمده است». به فرض اگر ثابت شود که کورش همان ذوالقرنین است، باز هم نمی توان اورا پیامبر دانست؛ زیرا بنابر روایاتی که از معصومین(ع) نقل شده ذوالقرنین پیامبر نبوده بلکه یکی از بندگان صالح خدا بوده است. برخی از مورخين و مفسرين به این باور اند که که کوروش همان ذوالقرنين نیست. و دلایل زیر را بر این مدعا اقامه کرده اند: 1. کورش در گلنوشته‌ی معروفش که منشور حقوق بشر است مي‌گويد؛ منم کورش پادشاه افواج، پادشاه مقتدر، پادشاه عظيم الشأن، پادشاه سوزيان که سلسله اش مورد محبت «بعل» و «بنو» است و حکمرانيش به قلب اينها نزديک که من بي جنگ و جدال وارد بابل شدم با مسرت و شادماني مردم در قصر پادشاهان بر سرير سلطنت نشستم «مردوک» آقاي بزرگ و نجيب، اهالي بابل را متوجه من کرد زيرا من همه روزه در فکر پرستش او بودم». این مطالب دلیل بر این است که کوروش در لوحه خود دو بت بزرگ را محبت‌گر سلسله خانوادگيش و عامل پيروزي بدن و نبردش بر بابل مي‌داند و باز مي بينيم که دراين گفته کوروش توجه مردم را به خويش حاصل اين مي داند که هر روز در فکر پرستش «مردوک» رب النوع ديگر عهد باستان بوده است، پس نمي شود کورش را بنده صالح خداي يگانه دانست چرا که در اين گفتار، شرک وي جلي و آشکار است. 2. کوروش اجازه غارت ليديا را مي دهد و در آخر سربازان خود را مي فريبد؛ هردوت در کتاب اول خود ضمن گزارش نبرد کورش با کرزوس پادشاه ليديا گزارش مي دهد که کورش ابتدا تصميم به اعدام کرزوس مي گيرد ولي بعدا پشيمان مي شود در بند 97 ـ 95 مي گويد کرزوس.... چون ديد پارسيها خانه هاي مردم را غارت مي کنند رو به کورش کرد و گفت «شاها آيا اجازه دارم بگويم در چه باب فکر مي کنم يا بايد خاموش بنشينم» کورش جواب داد هر چه مي خواهي بگو! کرزوس؛ پرسيد اين جمعيت با اين جد چه مي کنند؛ کورش گفت: شهر تو را غارت مي کنند و خزانه تو را مي ربايند: کرزوس گفت: نه شهر مرا غارت نمي کنند... من داراي چيزي نيستم آن چه مي کنند با مال و منال توست کورش از جواب کرزوس متنبه شد و به کرزوس گفت عقيده تو در اين اوضاع چيست و من چه کنم؟ کرزوس در ادامه پيشنهاد مي‌کند که عشر اموال غارت شده را به بهانه نياز خدا بگيرند و جالب اين که کورش اين فريب کاري را مي پذيرد و عبارات و مطالب ديگر که رذالت کوروش را نشان مي دهد. این دسته از مورخین و مفسرین دلایل دیگری هم بر نفی انطباق ذولقرنین بر کورش اقامه کرده اند که به خاطر طولانی شدن سخن از ذکر آنها مي گذريم. لازم به ذکر است که در اين جهت هم بين علماء اختلاف است که آيا اصلا ذوالقرنين پيامبر بوده است يا عبد صالح خداوند در تفسير نورالثقلين اين چنين آمده است: در بسياري از روايات آمده که او عبدي صالح بود نه پيامبر و در بعضي تفاسير آمده که او محدث بوده است. يعني ملائکه با او گفت و گو کرده اند. پس در نتيجه بحث و اختلاف علماء بيشتر بر اين مطلب است که آيا کورش همان ذوالقرنين است و آيا ذوالقرنين پيامبر بوده يا خير؟ به هر حال پيامبري و نبوت کورش به دلايل متقن قابل اثبات نمي‌باشد. بلکه روایات معصومین پیامبری او را نفی می کند. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image