محاسبه از فکر گناه /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

باسلام سؤالم درباره ارتباط یک آیه بایک روایت میباشدطبق قسمتی از آیه ۲۸۴سوره بقره (و اِن تبدوامافی انفسکم اوتخفوه یحاسبکم به الله فیغفرلمن یشاء ویعذب لمن یشاء) (اگرآنچه دردل داریدمخفی کنیدویاظاهرکنیدخداآن رادرمحاسبه شماخواهدآوردآنگاه هرکه رابخواهدمیبخشدوهرکه راخواهد عذاب کند طبق آیه (گفته شده که خداوندآنچه دردل داریم رابه محاسبه خواهدآوردچه دردل فکر خوب باشدیا فکرگناه) درحالی که ما حدیث داریم (نیت گناه _ گناه نیست) درحالی که آیه صریح اشاره کرده به آنچه دردل داریدچه خوب وچه بد وکلمه ی یعذب شاهد این است که خدافکرگناه که دردل آدم است رابه حساب می آوردو فکر گناه را محاسبه می کند


به نظر می رسد آیه و روایت دو موضوع جدای از هم را مطرح می کنند، که هر دو در جای خود درست هستند. آیه احوال و ملکات نفسانیه را مدّ نظر دارد ولی روایت ناظر به خطورات و تصورات است.   در آیه 284 سوره مبارکه بقره معناى کلمه (ما فِی أَنْفُسِکُمْ)، (ما استقرّ فى انفسکم) است؛ یعنى آنچه در دل هاى شما جایگزین شده است. چون هم عرف و هم لغت از آن عبارت این معنا را مى فهمد و معلوم است که در نفس چیزى به جز ملکات و صفات، چه فضائل و چه رذائل مستقر نمى شود. آرى آنچه در نفس مستقر مى شود صفاتى چون ایمان و کفر و حب و بغض و عزم و غیر این ها است، این ها است که هم مى توان اظهارش کرد و هم پنهانش داشت. اما مى توان اظهار کرد چون صفات اصولا در اثر تکرار، افعال مناسب با خود پیدا مى کنند و وقتى فعلى از کسى صادر شد، عقل هر کس از آن فعل کشف مى کند که فلان صفتى که مناسب با این فعل است در نفس فاعل وجود دارد. چون اگر این صفات و ملکات در نفس مستقر نبود، افعال مناسب با آن از جوارح صادر نمى شود. پس با صدور این افعال براى عقل روشن مى شود که منشئى براى این افعال در نفس فاعل هست. اما مى توان اخفا کرد براى اینکه ممکن است انسان آن کارى که دلالت بر وجود منشأش در نفس دارد انجام ندهد. کوتاه سخن اینکه ظاهر جمله (ما فى أنفسکم) ثبوت و استقرار در نفس است. البته منظور از این حرف این نیست که از ظاهر عبارت نامبرده مى فهمیم که منظور، استقرار صفات به نحوى است که نظیر ملکات راسخه نتوان آن را از نفس زایل نمود؛ بلکه منظور ما ثبوت و استقرار تامى است که مى توان صدور فعل را مستند به آن کرد. ظهور این معنا از جمله (ان تبدوا) و جمله (او تخفوه) قابل انکار نیست، براى اینکه خود إبدا و إخفا دلالت دارد بر اینکه آنچه در نفس هست طورى است که هم ممکن است منشأ اظهار باشد و هم ممکن است منشأ اظهار نباشد (پس با ملکات راسخه اى که نمى شود از بروز و ظهورش جلوگیرى کرد فرق دارد). اما خاطراتى که گاهى بى اختیار در نفس خطور مى کند و همچنین تصورات ساده اى که دنبالش تصدیق نیست، از قبیل صورت و قیافه گناهى که در نفس تصور مى شود بدون اینکه تصمیم بر آن گناه گرفته شود، لفظ آیه به هیچ وجه شامل آن ها نیست. چون اینگونه تصورات استقرارى در نفس ندارند و منشأ صدور هیچ فعلى نمى شوند. پس حاصل کلام این شد که آیه شریفه تنها بر احوال و ملکات نفسانیه اى دلالت دارد که منشأ صدور افعال هستند چه فعل اطاعت و چه معصیت، و خداى سبحان انسان ها را با آن احوال و ملکات محاسبه مى کند. در نتیجه آیه شریفه همان سیاقى را دارد که آیه «لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ»، (بقره/225) و آیه «فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ»، (بقره/283) و آیه «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا»، (اسرا/36) دارند، چون همه این آیات دلالت دارند بر اینکه قلوب که مراد از آن همان نفوس است احوال و اوصافى دارد که آدمى با آن احوال محاسبه مى شود. نیز آیه شریفه «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ» (نور/19) که ظهور در این دارد که عذاب تنها و تنها به خاطر دوست داشتن اشاعه فحشا است و معلوم است که دوستى حالتى قلبى است. (دقت فرمائید). این بود ظاهر آیه. لازم است دانسته شود که آیه شریفه تنها دلالت دارد بر اینکه محاسبه بر معیار حالات و ملکات قلبى است؛ چه اظهار بشود و چه نشود. اما اینکه جزاى آن، در دو صورت اظهار و اخفا یک جور است یا نه؟ به عبارت دیگر آیا جزا تنها بستگى به تصمیم دارد؟ خواه عمل را هم انجام بدهد یا ندهد؟ خواه مصادف با واقع هم بشود یا نشود؟ مثلا کاسه اى که شراب تشخیص داده بنوشد و بعد معلوم شود آب بود. آیه شریفه ناظر به این جهات نیست. این بود نظریه علامه در تفسیر در تفسیر آیه مورد بحث، ولى مفسرین در تفسیر آن به راه هاى مختلفى رفته اند، چون خیال کرده اند که آیه دلالت مى کند بر اینکه تمامى خاطراتى که در نفس خطور مى کند؛ چه در نفس مستقر بشود و دل آن را بپذیرد و چه نپذیرد مورد مؤاخذه قرار مى گیرد؛ در حالیکه اگر چنین باشد در حقیقت آیه شریفه تکلیفى طاقت فرسا کرده است براى اینکه همه مى دانیم دل آدمى در و دروازه ندارد، هر خیالى و خاطره اى در آن وارد مى شود و این امرى نیست که بتوان از آن اجتناب کرد. مفسرین خودشان متوجه این اشکال شده اند و بعضى به آن ملتزم شدند و بعضى در مقام خلاصى از آن وجوهى ذکر کرده اند. بعضى گفته اند: «آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه آنچه وارد دل مى شود به حساب مى آید و این تکلیفى است خارج از قدرت و به همین جهت آیه اى دیگر(آیه 285) که بعد از آن قرار دارد آن را نسخ کرده است و مى فرماید: «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها».». این پاسخ صحیح نیست زیرا اولاً آیه چنین عمومیتى ندارد و در ثانى تکلیف به ما لایطاق و طاقت فرسا از خداى حکیم بدون شک، جایز نیست و در ثالث خود خداى تعالى فرموده است که در دین هیچ حرجى بر شما نیست «وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ»، (حج/78). بعضى دیگر گفته اند: «آیه شریفه مخصوص کتمان شهادت و مربوط به آیه قبل(283) است که درباره قرض سخن مى گفت»، لیکن این پاسخ هم درست نیست همچنانکه سخن بعضى دیگر که گفته اند: «مخصوص کفار است» صحیح نیست. بعضى دیگر گفته اند: «معناى آیه این است که اگر با اعمال خود بدى هاى نهفته در دل هایتان را بروز دهید، یعنى آن را علنى کنید و چنین اعمالى را در انظار عموم مرتکب شوید و یا در خلوت و پنهان از انظار عموم انجام دهید، در هر دو حال خدا آن اعمال را به حسابتان محاسبه خواهد کرد». بعضى دیگر گفته اند: «مراد از آیه شریفه مطلق خاطرات است اما مراد از محاسبه، معناى معمولى آن نیست بلکه خبر دادن است. مى فرماید: «هر چه به خاطر شما خطور کند چه اظهارش بکنید و چه نکنید، خدا در روز قیامت شما را از آن خبر خواهد داد». به گفته این مفسر آیه شریفه همان معنا را مى خواهد برساند که آیه «فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»، (مائده/105)، آن معنى را مى رساند و این وجه و وجه قبلیش به دلیل اینکه خلاف ظاهر آیه است که بیانش گذشت، مردود است. در آیه شریفه، مغفرت الهى و یا عذاب او فرع بر مالکیت خدا و احاطه اش به اعمال مردم شده است. این مطلب اشاره به این است که مراد از جمله (ما فِی أَنْفُسِکُمْ)، صفات و احوال بد درونى است. گو اینکه کلمه مغفرت گاهى در قرآن کریم در غیر مورد گناهان نیز استعمال مى شود ولى این استعمال خیلى نادر و کم است که احتیاج به کمک قرائن دارد، قرائنى که بفهماند منظور نوع خاصى از مغفرت است نه مغفرت معمولى که همان آمرزش گناهان باشد و جمله (وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ) تعلیلى است راجع به مفهوم جمله اخیر و یا به مفهوم همه آیه. علامه طباطبایی در ادامه می افزایند: ظاهر آیه این است که محاسبه بر روى اوصافى است که دل ها یا مستقلا و یا از طریق اعضا کسب کرده باشد و حال، چه این کسب به وسیله عمل ظاهرى باشد و چه درونى و پنهانى و چه انسان مؤمن باشد و چه کافر. اما خطورات نفسانى کسب نیست، و ظاهر محاسبه، محاسبه به جزا است نه خبر دادن به اینکه چه چیزهایى از دل شما گذشته است و چه تصمیم هایى گرفته اید. آنچه ما گفتیم هم خود آیه مورد بحث بر آن دلالت دارد و هم آیاتى دیگر که گذشت. ر. ک: علامه طباطبایی،   ترجمه المیزان، ج 2، ص 671 تا 677.             .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image