آزادی بیان در ایران -امام علی(ع) و خوارج  /

تخمین زمان مطالعه: 28 دقیقه

دوست عزیز ضمن تشکر از اینکه این مرکز را به منظور انعکاس دیدگاههای خود انتخاب نموده اید به نظر می رسد پرسش شما خود مشتمل بر چند پرسش می باشد که هر کدام پاسخ های جداگانه ای را طلب می کند . نخست درباره رفتار امام علی علیه السلام با خوارج سخن گفتید که طبق آن تا زمانی که خارج دست به اسلحه نبرده بودند کاری با آنها نداشتند . و آن را با نظام اسلامی مقایسه نمودید که با کوچکترین انتقادی مردم بازداشت شده و سایتها فیلتر می شوند .


دوست عزیز ضمن تشکر از اینکه این مرکز را به منظور انعکاس دیدگاههای خود انتخاب نموده اید به نظر می رسد پرسش شما خود مشتمل بر چند پرسش می باشد که هر کدام پاسخ های جداگانه ای را طلب می کند . نخست درباره رفتار امام علی علیه السلام با خوارج سخن گفتید که طبق آن تا زمانی که خارج دست به اسلحه نبرده بودند کاری با آنها نداشتند . و آن را با نظام اسلامی مقایسه نمودید که با کوچکترین انتقادی مردم بازداشت شده و سایتها فیلتر می شوند . این در حالی است که نمی توان از این عملکرد حضرت سیره کلی برای آزادی اهانت و شبهه پراکنی را برداشت نمود بلکه یکی از احتمالاتی که برای این کار می توان بر شمرد این است که با توجه به شرایطی که خوارج داشتند (از جمله تظاهرشان به مسلمانی و حفظ ظواهر دقیق اسلامی که باعث غلط انداز شدن چهره آنها و گول خوردن بسیاری از مردم کم بصیرت دیگر می شد ) و محیط کوفه که پیش بینی ایمان و کفر در آن کاری بسیار سخت بود و نیز شرایط خاصی که حضرت در آن درگیر بود و اقتضا می کرد تا با مسلمانانی که از سر نادانی و جهالت سخنانی می گویند برخوردی نداشته باشد لذا حضرت مصلحت را درآن می دیدند که هیچ گونه عکس العملی در برابر اهانتهای آنها نشان ندهند در این زمینه به منظور آشنایی هر چه بیشتر با دیدگاههای خوارج و برخورد حضرت با آنان کتاب جاذبه ودافعه علی علیه السلام نوشته استاد شهید مرتضی مطهری راهگشای شما خواهد بود اما به منظور آشنایی اجمالی با این موضوع و توضیح بیشتر مطلب بالا لازم است به اطلاع شما برسانیم که اولا خوارج با سایر دشمنان حضرت علی علیه السلام به لحاظ ماهوی تفاوت داشت چرا که این گروه قومی بودند که به دنبال حق بودند اما به خاطر جهالتی که داشتند هم خود گمراه شدند هم فتنه ای در میان مسلمانان ایجاد کردند و هم اینکه دیگران را گمراه می دانستند و در نهایت نیز پس از نشیب وفرازهای مختلف از صحنه تاریخ محو شدند به همین خاطر نیز بود که حضرت علی علیه السلام هم در ابتدای کار و هم در انتها بیشترین مماشات را با این گروه داشتند چرا که این گروه بیشتر از هر چیز دیگری لایق دلسوزاندن بودند همچون طفل نادانی که بر اثر نادانی خویش به خود ضربه می زند که راه چاره او هرگز برخورد خشونت آمیز با این طفل نیست بلکه باید با نهایت ملاطفت او رابه عواقب اقدامات وی آگاه نمود. در قضیه خوارج نیز حضرت علی علیه السلام در چند مقطع واکنش نشان دادند نخست در زمان جرقه خوردن این فتنه که همزمان بود با بر سر نیزه کردن قرآن توسط معاویه و در خواست حکمیت قرآن و باعث شد تا حضرت علی جنگی را که در آستانه پیروزی بود ترک کند و بر اثر فشاری که همین قوم وارد آوردند حکمیت را بپذیرد در این مقطع حضرت علی علیه السلام به منظور جلوگیری از اختلاف و تفرقه میان مسلمین و به منظور جلوگیری از خونریزی در صفوف نیروهای خودی مجبور به پذیرش حکمیت شد . در مقطع دوم به دنبال فریب خوردن ابوموسی اشعری از عمروعاص بار دیگر خوارج سر به شورش بر داشتند که چه نشسته اید که ما به جای حکم قرار دادن خداوند متعال انسانی را حکم خویش قرار دادیم و در نتیجه همگان کافر شدیم و باید توبه نماییم در نتیجه ضمن کافر دانستن حضرت علی علیه السلام و با وجود این که خود از او خواسته بودند حکمیت را بپذیرد از او خواستند تا توبه نماید در اینجا امام علی اعلام کرد : البته توبه به هر حال خوب است استغفر الله من کل ذنب؛ ما همواره از هر گناهی استغفار می کنیم . گفتند این کافی نیست بلکه باید اعتراف کنی که حکمیت گناه بوده و از این گناه توبه کنی . گفت آخر من مسئله تحکیم را به وجود نیاوردم . خودتان به وجود آوردید و نتیجه اش را نیز دیدید و از طرفی دیگر چیزی را که در اسلام مشروع است چگونه آن را گناه قلمداد کنم و گناهی که مرتکب نشده ام به آن اعتراف کنم ؟ (رک : جاذبه و دافعه ، استاد شهید مرتضی مطهری ص120) به این ترتیب بود که فرقه جدیدی به نام خوارج در اسلام به وجود آمد که این فرقه اعتقادات خاصی داشتند که از جمله اینکه به کفر امام علی ، عثمان ،‌معاویه ،‌اصحاب جمل و اصحاب تحکیم معتقد بودند . در مقطع سوم این گروه که اینک به یک فرقه در برابر سایر مسلمانان در آمده بود به اشاعه عقاید و شبهات خویش در برابر جامعه اسلامی می پرداختند . در این مقطع نیز با توجه به اینکه امام علی امام رحمت است از طرفی تلاش می کند تا آنان را به راه راست هدایت کند و از طرف دیگر تمام حقوق و مزایای ایشان را از بیت المال پرداخت می کند تا همگان بدانند اینها گروهی خودی هستند که به دلیل جهالت و فقدان بصیرت گرفتار گمراهی هستند و هنوز در آنها امید به هدایت یافتن وجود دارد . اما اینان به جای قدردانی از این همه لطف و رحمت امام بردامنه اقدامات خویش افزودند و با اعتقاد به کافر بودن امام علی و نیز وجوب مبارزه با امام اقدام به فتنه انگیزی نموده ،‌امنیت راهها را سلب نموده و به قتل وغارت دست زدند و حتی یکی از صحابه پیامبر اکرم که با همسر باردار خویش از محلی عبور می کرد را به طرز فجیعی به قتل رساندند و سرانجام با برانگیختن لشکری به جنگ امام علی آمدند که در نتیجه آن جنگ نهروان به وقوع پیوست . امام علی علیه السلام حتی در این مقطع نیز دست از هدایت این گروه بر نداشت و با سپردن پرچمی به دست ابوایوب انصاری اعلام نمود که هر کسی در زیر سایه این پرچم قرار گیرد امان خواهد یافت و گرنه کشته خواهد شد که در نتیجه طبق برخی نقلها هشت هزار نفر از خوارج تحت تاثیر سخنان امام علی برگشتند و از چهار هزار نفر باقی مانده همانگونه که حضرت علی از قبل پیش بینی کرده بود کمتر از ده نفر زنده ماندند . لذا برخورد حضرت در این مقطع برخورد از نوع سخت بود . در مقطع چهارم که به دنبال شکست سهمگین خوارج پیش آمد و با وجود دشمنی باقی مانده های آنان با حضرت علی که به ضربت خوردن حضرت انجامید ایشان وصیت نمودند که پس از ایشان خوارج را تعقیب ننمایند . آن حضرت در وصیت خویش چنین فرمودند : خوارج را بعد از من نکشید چرا کسی که دنبال حق می رود ولی آن را نمی یابد مانند کسی که دنبال باطل می رود و آن را می یابد نیست . (نهج البلاغه خطبه 60) بر این اساس با توجه به اینکه حضرت علی خوارج را جزء نیروهای خودی جاهل می دانستند که به دنبال حق بودند اما خطا کردند از ادامه برخورد سخت با آنان پرهیز دادند و خود نیز تا زمانی که آنان دست به فتنه انگیزی در میان مسلمانان نکرده بودند و تنها به توهین کردن به حضرت می پر داختند علیرغم قصد دوستداران امام برای برخورد با آنان با ایشان برخورد سخت نکردند . (رک : جاذبه و دافعه امام علی ،‌استاد شهید مرتضی مطهری) . علت این امر هم این بود که امام علی علیه السلام تا آخرین لحظه ، تلاش خویش را بر هدایت ایشان متمرکز نموده بود اما آنگاه که متوجه شدند این گروه قابل اصلاح نیستند و به صورت ویروسی در آمده اند که در حال آلوده نمودن جامعه هستند شدیدترین برخورد را با آنان کردند به گونه ای که خود ایشان در نهج البلاغه می فرمایند : «فانا فقات عین الفتنه و لم یکن لیجتری علیها احد غیری بعد أن ماج غیهبها و اشتد کلبها »؛ یعنی چشم فتنه را من در آوردم . غیر از من احدی جرات چنین کاری را نداشت پس از آنکه موج دریای تاریکی و شبهه ناکی آن بالا گرفته بود و هاری آن فزونی یافته بود . (نهج البلاغه خطبه 92 به نقل از جاذبه و دافعه امام علی ص148) بنابر این حضرت علی این گروه را به سگ هاری تشبیه می کند که در آن مقطع زنده ماندن آن باعث بیماری و آلودگی دیگران می شد فلذا وقتی این جریان به آلوده کردن دیگران از طریق پاشیدن بذر شک و تردید در دل مومنان اقدام نمودند حضرت شدیدترین برخورد را با آنها انجام داد . همین رویه در مورد نظام جمهوری اسلامی نیز صادق می باشد در نظام جمهوری اسلامی نیز همانگونه که شما اشاره کرده اید امام خمینی ره بارها بر آزاد بودن مارکسیستها تاکید داشتند اما نباید فراموش کرد که امام خمینی ره در ادامه همین مطالب می فرمایند : « هر کس آزاد است که اظهار عقیده کند و برای توطئه کردن آزاد نیست .» بنابر این امام خمینی ره نیز اصل را بر آزادی بیان و عقیده می گذارند تا جایی که به توطئه پرداخته نشود . این گروهها نیز تا زمانی که دست به توطئه چینی نزده بودند در این کشور آزاد بوده و حتی به بیان دیدگاههای خویش می پرداختند که نمونه آن برگزاری مناظراتی بود که در آن نمایندگان گروههای ملحد با نمایندگان گروههای مذهبی در برنامه تلویزیونی شرکت کرده و به بیان دیدگاههای خود می پرداختند که شاخص ترین آنها در سال 60 مناظره ایدئولوژیک عبدالکریم سروش و مصباح یزدی با احسان طبری ( ایدئولوگ حزب توده ) و فرخ نگهدار( رهبر فداییان اکثریت ) در کنار مناظره های شهید بهشتی با نورالدین کیانوری ( دبیر کل حزب توده ) و نمایندگان سازمان مجاهدین خلق،و ... بود که نشانه توان تحمل طرح آراء مختلف در نظام جمهوری اسلامی بود. اما متاسفانه گروههای مخالف نظام به جای قدردانی از فضای به وجود آمده و استفاده مطلوب از آن به سوء استفاده پرداخته و ابتدا گروههایی همچون مجاهدین خلق به روی مردم اسلحه کشیدند و آنگاه گروههایی همچون حزب توده پس از حمایت از تجزیه طلبان دست به ایجاد شبکه کودتا زدند که در سال 62 رسما کشف و سران آن به تلاش برای ایجادکودتا اعتراف نمودند و بدین ترتیب این حزب نیز منحل شد همچنین سایر گروههای مخالف نیز تا زمانی که رسما بر علیه نظام فعالیت نداشتند آزادانه به بیان نظرات خویش می پرداختند که نمونه آن فعالیتهای نهضت آزادی بود که علیرغم غیر قانونی اعلام شدن آن تا سالها دارای نشریه بودند و نظرات خویش را منعکس می نمودند و اکنون نیز منتقدینی که به اقدامات ضد امنیتی نمی پردازند و در چارچوب قانون فعالیت می کنند آزادانه به بیان نظرات خویش مشغول می باشند همچون نشریه چشم انداز ایران که توسط لطف الله میثمی از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق ایران و نزدیک به گروههای ملی مذهبی درحال فعالیت و انتشار می باشد . بنابر این آنچه از امام خمینی ره نقل شده است ناظر به اصل اولی در نظام اسلامی می باشد که توسط امام خمینی در پاریس اعلام شد و طبق آن حتی کمونیستها نیز می توانند آزادانه به بیان نظرات خویش بپردازند اما در شرایط پس از پیروزی انقلاب اسلامی که گروههای مخالف نشان دادند که ظرفیت کافی برای استفاده از آزادی را ندارند و از آزادی تنها در جهت سرنگونی نظام استفاده می کنند مقصراصلی خود این گروهها به شمار می آیند و نه نظام اسلامی . ضمن اینکه دیدگاههای امام خمینی همچون پازلی است که برای فهم آن باید همه بخشهای آن را با همدیگر دید و همان امامی که چنین سخنانی را دارند علاوه بر این که در ادامه همان سخنان از همکاری مسلمانان با مارکسیستها منع می کنند در سخنان دیگری محدوده های آزادی را اعلام می کنند که این نشاندهنده اثبات دیدگاه ما در زمینه نظر امام خمینی می باشد به عنوان مثال ایشان در پاسخ به پرسشى در خصوص آزادى بیان وعقیده مى فرمایند: «در مملکت ما آزادى اندیشه است، آزادى قلم است، آزادى بیان است ولى آزادى توطئه نیست، آزادى فساد کارى نیست، شما توقع دارید که ما بگذاریم علیه ما توطئه کنید ومملکت ما را به هرج و مرج بکشند، به فساد بکشند و مقصودشان ازآزادى این است، در هیچ جاى دنیا همچو آزادى نیست و اگر آزادى اندیشه است، آزادى بیان است این آقاى ... مطلع اند و ما مطلعیم که ایشان دعوت مى کردند همین کمونیست ها را و همان اشخاصى که غیرما فکر مى کردند، دعوت مى کنند که بیایید صحبت هایتان را بکنید وما پنج ماه بلکه بیشتر به طور مطلق به اینها آزادى دادیم، یعنى آزاد بودند که هر چه مى خواهند، حتى الانش هم هر کارى کردند، لکن اخیرا مطلع شدیم که با الهام رژیم سابق و الهام از اجانب وکسانى که مى خواهند به تباهى بکشند توطئه کردند، و خرابکارى کردند، خرمن ها را آتش زدند، صندوق هاى آراء را آتش زدند، باتفنگ و اسلحه آن رفتار را کردند، قضایاى اطراف کردستان راهمانا پیش آوردند و سایر قضایا، اگر ما سستى کنیم(همان هارا)پیش مى آورند. اگر آزادى، آزادى بیان، عقیده و اندیشه است،آزادى هست و بوده است این چیزى نیست که جلویش گرفته شده است،این است که ممالک دیگر آن جا که انقلاب شد و صد درصد ادعاى آزادى مى کردند، بعد از انقلاب مطلقا جلوگیرى کردند از کسانى که توطئه مى کردند. ما پنج ماه است و بیشتر است مهلت دادیم به آنها تا این که بر مردم ثابت شد به این که قضیه قضیه آزادى بیان نیست، قضیه، قضیه آزادى توطئه است، این توطئه راهیچ کس،هیچ جا به هیچ کس نمى تواند بدهد.» (امام خمینی به نقل از محمد حسین پور امینى ، مرزها و گونه هاى آزادى از نگاه امام خمینى به نقل از سایت راسخون ) نتیجه اینکه اگرچه منطق اسلام منطق پاسخگویی می باشد ولی متاسفانه منطق دشمنان منطق توطئه و سوء استفاده گری می باشد به قول معروف : گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست ؟ و ما می گوییم گر گدا خائن بود تقصیر صاحب خانه چیست ؟البته لازم به ذکر است که این ادعا که در نظام اسلامی هر سخن مخالفی به معنای توطئه تلقی می گردد سخن صحیحی نیست چرا که افراد و گروههای فراوانی در جامعه اسلامی وجود دارند که چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ اعتقادی وجوددارند که از سویی دیدگاههای مخالفی ابراز می کنند و از سوی دیگر آزادی کامل را دارا هستند که از جمله آنها می توان به گروههای مذهبی اهل سنت و یا اقلیت های دینی اشاره نمود که بر خلاف نظر شما هیچ کسی آنها را به عنوان توطئه گر نشناخته بلکه بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران حقوق آنها به رسمیت شناخته می شود . در این زمینه اصل 12 و 13 قانون اساسی جمهوری اسلامی چنین می گوید : « دین رسمی ایران ، اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این اصل الی الابد غیر قابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی ، شافعی ، مالکی ، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل می باشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی ، طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه ( ازدواج ، طلاق ، ارث و وصیت ) و دعاوی مربوط به آن در دادگاه ها رسمیت دارند و در هر منطقه ای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب .» « ایرانیان زرتشتی‌، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی‌شناخته می‌شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خودآزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی برطبق آیین خود عمل‌می‌کنند.» از سویی اسلام خود دین تعقل و منطق بوده و در قرآن کریم مکررا انسانها به تدبر و تفکر و تعقل فراخوانده می شوند که این نشان از اهتمام اسلام به تعقل و تدبر و انتخاب راه بر اساس تفکر و تعقل در اسلام را دارد و نظام جمهوری اسلامی ایران نیز که مبتنی بر چنین دینی می باشد دقیقا همین دیدگاه را دارد و در نتیجه نمی توان حتی یک نفر را پیدا کرد که به خاطر عقیده و دیدگاهش زندانی شده باشد مگر اینکه فردی با اشاعه دیدگاههای خویش تلاش کند در راستای هنجار شکنی حرکت نماید و یا دیدگاههای او در جهت تخریب امنیت کشور باشد که عناوینی از این دست بر اساس تمامی قوانین دنیا جرم محسوب می شود به عنوان مثال درکشوری مثل فرانسه لائیسم مبنای هنجارهای این کشور به شمار می رود و در نتیجه با همین بهانه دولت فرانسه به ایجاد محدودیت بر علیه مسلمانان فرانسه اقدام می نماید این اقدام اگر چه به دلیل سلیقه ای و تبعیض آمیز بودن آن مورد قبول هیچ کسی نیست اما اصل دفاع هر دولتی از هنجارهای جامعه تحت اداره خود یکی از وظایف ذاتی هر دولتی می باشد با این حال در جمهوری اسلامی ایران حتی در برابر بسیاری از هنجارشکنی ها نیز دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران معمولا با اغماض برخورد می نماید اما باز هم تاکید می نماییم دفاع از هنجارهای جامعه به معنای برخورد خشونت آمیز با دیدگاههای مخالف نمی باشد و امروزه علاوه بر کسانی که دیدگاههای مخالف مذهبی دارند و درجامعه آزادانه مشغول فعالیت هستند دانشگاهها و مراکز و مجامع علمی نیز مملو از اساتیدی است که به لحاظ فکری دارای دیدگاه مخالف هستند اما آزادانه دیدگاههای خویش را درمجامع علمی مطرح کرده و به بوته نقد می گذارند و هیچ کس کاری با آنان ندارد . اما در مورد سخن شهید مطهری در زمینه آزادی سخنرانی و مقاله نویسی مخالفین دین نیز باید بگوییم که مسلما دیدگاه شهید مطهری این نیست که باید در جامعه افراد شبهه افکنی وجود داشته باشند که در جامعه به طرح شبهات خود مشغول شوند چرا که اولا این دیدگاه با دیدگاه اسلام مغایرت دارد چرا که اسلام دین هدایت است و در مسیر هدایت بشریت معتقد است که از هر گونه مانعی که در مسیر راه هدایت وجود دارد باید اجتناب شود و اساسا یکی از وظایف عمده پیامبر گرامی اسلام و سایر پیشوایان دینی این بود که موانع هدایت از جمله شبهه افکنانی که در جامعه باعث سست شدن ایمان مردم می شوند را از میان بردارند . این بدین معنا نیست که هیچ فرد صاحب عقیده خلافی نباید در جامعه اسلامی زندگی کند بلکه به این معناست که هر فردی می تواند دیدگاه مخالف خود را داشته باشد اما حق اظهار آن را در مجامع عمومی ندارد چرا که در جامعه افراد مختلفی با سطح فکری مختلف زندگی می کنند که همه آنها قادر به تمییز حق از باطل نیستند و در بسیاری از مواقع سخن باطل با استدلالهای شیرین وجذاب عوام پسندانه ای ارائه می گردد و حتی گاه باطل در لباس حق عرضه شده و باعث گمراهی افراد ناآگاه می شود لذا از دیدگاه اسلام اگر هم فردی صاحب دیدگاه مخالفی بود و قصد اظهار آن را داشت این دیدگاه را باید در مجامع علمی و تخصصی اظهار نماید تا افراد صاحب تخصص به نقد آن بپردازند و در صورتی که قادر به پاسخگویی نشدند این دیدگاه مخالف به عنوان دیدگاه غیر خدشه اعلام شود . برخوردی که با پیامبران دروغین در صدر اسلام انجام شد دقیقا بر اساس همین دیدگاه اسلامی بود چرا که پیامبران دروغینی همچون مسیلمه کذاب نیز تنها به شبهه افکنی و تشکیک در خاتمیت پیامبر می پرداختند و هیچ گونه ادعای جنگاوری در برابر مسلمانان را نداشتند اما در همان مراحل اولیه طرح این دیدگاهها مسلمانان با آنها به مقابله برخاستند و این به معنای تلقی به قبول بودن لزوم مبارزه با شبهه افکنانی که در جامعه در صدد ترویج عقاید باطل خود و گمراه کردن مردم هستند از سوی مردم و حکومت نوپای اسلامی می باشد در سیره عملی امام علی علیه السلام نیز شاهد آن هستیم که حضرت با کسانی که در مورد ایشان غلو کرده و او را تا مرتبه خدایی بالا می بردند در شرایطی که نه شمشیری بر دست گرفته بودند و نه حتی دشمنی با ایشان داشتند ( بلکه بر عکس ظاهرا در مسیر محبت ایشان حرکت می کردند ) شدیدترین برخورد را داشتند که این هم نشان دهنده این واقعیت است که در جامعه اسلامی نمی توان اجازه داد تا افراد شبهه افکن به راحتی در جامعه جولان داده و با استدلالهای رنگین و فریبنده دلهای افراد کم اطلاع و غیر متخصص در فنون دینی را فریب دهند و آن ها را به سمت گمراهی بکشانند در نتیجه اگر در تاریخ اسلام مشاهده می کنیم که برخی از بی دینان که با عنوان زندیق و دهری شناخته می شدند اجازه می یافتند که در محیط جامعه اسلامی آزادانه به تردد پرداخته و به شبهه افکنی های خود بپردازند به این دلیل بوده است که اساسا حکومت اسلامی به معنای واقعی کلمه وجود خارجی نداشت و در نتیجه ائمه اطهار علیهم السلام که عملا قدرت حکومتی را در دست نداشتند از طریق مبارزه علمی به مبارزه با دیدگاههای باطل می پرداختند . لذا طبق دیدگاههای اسلامی جامعه اسلامی و حکومت اسلامی نمی تواند اجازه دهد افراد شبهه افکن آزادانه در جامعه جولان داده و مردم وجامعه اسلامی را به گمراهی بکشانند . ثانیا حتی سیره عملی خود شهید مطهری نیز با این برداشت از سخنی که از ایشان شده است مغایرت دارد به عنوان مثال ایشان درآخرین سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نسبت به اشاعه دیدگاههای انحرافی برخی از دوستان نزدیک خود هشدار داده و بر سر همین مسائل از حسینیه ارشاد به حالت قهر خارج شده و حتی درنامه ای به حضرت امام خمینی نسبت به دیدگاههای این افراد و انحرافی بودن آن هشدار داده بودند که هر چند در مورد ارسال یا عدم ارسال این نامه به امام خمینی همچنان اختلاف نظر وجود دارد اما اصل اعتقاد ایشان به لزوم جلوگیری از اشاعه دیدگاههای انحرافی در جامعه غیر قابل انکار است با اینکه ایشان خود قهرمان مبارزه با دیدگاههای انحرافی در جامعه پیش از انقلاب اسلامی بوده و جان بر سر این مبارزه نهادند . بنابر این به نظر می رسد منظور شهید مطهری از این سخن این باشد که اولا اصل وجوددیدگاههای مخالف و طرح آنها در مجامع تخصصی باعث مشخص شدن نقاط ضعف وقوت حق شده و باعث بالندگی دین اسلام می شود و ثانیا افرادی همچون کسروی که از فضای آزاد به وجود آمده برای خود توسط دولت دین ستیز پهلوی سوء استفاده کرده و به اهانت بر علیه اسلام و به زعم خود هدم اسلام اقدام نموده بودند با توجه به بالندگی دین اسلام و پیداشدن افراد توانمندی که به پاسخگویی بر علیه شبهات آنها پرداختند در نهایت باعث بالندگی دین شدند و به قول معروف : «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» چرا که در آن زمان به عنوان مثال فردی همچون حکمی زاده کتاب اسرار هزار ساله را می نوشت و شخصیتی استاد ومتخصص همچون امام خمینی کشف الاسرار را در پاسخ ایشان به نگارش در می آوردند که پاسخی دندان شکن به ادعاهای وهن آلود حکمی زاده بود (برای مطالعه بیشتر رک : جریان ها و سازمان های مذهبی – سیاسی ایران ، رسول جعفریان) و یا شخصی ادعا می کرد که در جامعه شیعه هیچ تالیف و تصنیف به درد بخور علمی وجود ندارد و عالمی همچون آقابزرگ تهرانی کتاب گرانسنگ الذریعه را در باره مصنفات جهان تشیع به نگارش در می آورد و ... بنابر این مراد شهید مطهری این بود که اصل وجود شبهه افکنان درطول تاریخ به دلیل پویایی اسلام و قدرت پاسخ دهندگی آن نه تنها باعث ضربه خوردن اسلام نشده بلکه همواره این اقدامات عکس العمل خلاف داشته است و نتیجه مثبت در برداشته است و از این نکته نمی توان ضرورت وجود این شبهه افکنان را دریافت نمود به عنوان مثال یک بیماری ممکن است باعث شود تا بسیاری از دردهای درونی و نهفته یک فرد آشکار شود و در نتیجه فرد اقدام به درمان آن دردها نماید اما این به معنای این نیست که از لزوم آن بیماری برای افراد سخن بگوییم چرا که ممکن است این بیماری در فردی باعث آشکار شدن دردهای دیگر و درمان آنها شود و در فرد دیگری همین بیماری باعث مرگ وی شود . در مورد ترور ها نیز متاسفانه انتساب ترورها به جمهوری اسلامی ایران کاری است که از سوی دشمنان نظام اسلامی صورت می گیرد و همانگونه که شما نیزاز سخن امام خمینی ره نقل کرده اید اساسا منطق اسلام ترور را باطل می داند و در مواردی نیز که ذکر کرده اید هیچ دلیلی بر اینکه این اقدامات توسط جمهوری اسلامی ایران انجام شده باشد وجود ندارد و حتی در قضیه میکونوس که شاهد اصلی آن یکی از افرادی بودکه در دهه 60 بزرگترین یاور تروریستهای مجاهد خلق و دوست نزدیک رجوی تروریست بود با وجود اینکه جمهوری اسلامی ایران و مسئولان آن به عنوان متهمین ترور مطرح شدند اما در نهایت دولت آلمان مجبور به عذر خواهی شده و حتی مهمترین متهم پرونده به نام دارابی که سالها به همین خاطر به زندان افتاد پس از 15 سال و با اثبات بی گناهی اش آزاد شده و به آغوش خانواده بازگشت . لذا هیچ دلیلی بر اینکه ترورهایی که انجام شده است توسط جمهوری اسلامی ایران انجام شده باشد وجود ندارد و اساسا ترور افرادی همچون قاسملو و یا دهها اسم ناشناس دیگر نه تنها به نفع جمهوری اسلامی ایران نیست بلکه باعث شهرت یافتن آنها می شود که مطلوب هیچ نظامی نیست و هیچ نظامی جز نظام تروریستی بی منطق دست به این اقدام ابلهانه نمی زند. اما در مورد آزادی بیان و حدود آزادی بیان نیز باید بگوییم در اسلام نه تنها «بیان» آزاد است؛ بلکه گاهی بر «عالم» و «داننده»، بیان کردن واجب است. از مصادیق والای آزادی «بیان» امر به معروف و نهی از منکر است. امر به مشورت و ترغیب به آن، یکی دیگر از احکام ملازم آزادی بیان و اظهار رأی و نظر افراد جامعه است. آنچه در روایات به طور خاص، آزادی بیان را یکی از وظایف مردم در قبال حاکم، مطرح کرده، عبارت «النصیحة لائمة المسلمین» است. امیر مؤمنان(ع)، در این باره می فرماید: « و اما حقّی علیکم فالوفاء بالبیعة و النصیحة فی المشهد و المغیب »؛ «حق من بر شما این است که به بیعت وفا نمایند و در حضور و غیب نسبت به من خالص خیر خواه باشید». نهج البلاغه، خطبة 34 مسلماً وجود آزادی بیان در جامعه، برای خیرخواهی از حاکم و مصادیق آن (مانند انتقاد صحیح و سازنده همراه با شرایط آن) لازم است. مواردی نظیر امر به جدال احسن: « ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ ؛» نحل(16)، آیة 125 و « وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ؛ » عنکبوت(29)، آیه 46 و امر و ترغیب به گزینش بهترین کلام « فَبَشِّرْ عِبادِ؛ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ؛» زمر(39)، آیه 17 و 18 و مواردی که از مخالفان درخواست برهان شده « قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین » همه با بیانی روشن، به لزوم آزادی بیان در جامعة اسلامی نظر دارد. بنابراین در اندیشه اسلامی، در اصل ضرورت «آزادی بیان» و ثمراتی که بر آن مترتب است و ضررهای ناشی از منع آن، هیچ تردیدی نیست. اما سؤال اساسی آن است که آیا برای این «آزادی» حد و مرزی هست یا نه؟ آیا هر کس هر چه بخواهد، می تواند بگوید؟ و هر نظر و اندیشه یا هنر، رمان و... را می تواند آزادانه پخش کند؟ شرایط آزادی بیان گفتنی است در هیچ نظامی، آزادی بیان به صورت مطلق و بدون حد و مرز وجود ندارد؛ بلکه آزادی محدود و در چهارچوب ارزش های پذیرفته شده در هر جامعه است. این چهارچوب ها از هر نظام و جامعه ای تا نظام و جامعه دیگر، متفاوت است و مبتنی بر جهان بینی و نظام فکری آن جامعه است. «موریس دوورژه» دربارة چهارچوب «آزادی» در دموکراسی می نویسد: «آیا با اعطای آزادی به دشمنان آزادی، به آنها اجازه داده نمی شود که آزادی را در هم بکوبند... دموکراسی به مخالفان خود اجازه بیان عقایدشان را می دهد؛ ولی تا وقتی که این کار را در چارچوب روش های دموکراتیک انجام دهند». جامعه شناسی سیاسی، ص 343 در متن اعلامیه «حقوق بشر فرانسه»، آزادی از اطلاق افتاده و مقیّد به حدود قانونی شده است: «آزادی آگاهی از افکار و عقاید از گران بهاترین حقوق بشر است. بنابراین هر یک از افراد کشور، می توانند آزادانه هر چه می خواهند بگویند، بنویسد و به چاپ برسانند؛ مگر مواردی که قانون معین کرده باشد. در آن صورت تجاوز از آزادی مزبور، مستلزم مسئولیت خواهد بود». مادة یازده قانون مزبور؛ حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ج 7، ص 30 آزادی بی حدّ و حصر و بدون کنترل، آسیب ها و تباهی های گوناگونی را متوجه جامعه می کند؛ مانند: 1. تحریک و تهییج عموم به اعمال و افعال و یا خودداری هایی که مضرّ به حال جامعه و دولت است (نظیر آنارشیسم)؛ 2. هتّاکی و فحّاشی به مقامات مذهبی، ملّی و سیاسی و افراد مردم؛ 3. افشاگری و انتشار اسرار خصوصی افراد و مقامات و نیز اسرار نظامی و سیاسی کشور؛ 4. انتشار و القای اخبار نادرست و شایعه پراکنی و ایجاد اختلال در امنیت فکری جامعه. حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 2، ص 455 بنابراین هیچ منطقی، آزادی لجام گسیخته و بدون حد و مرز را در هیچ عرصه ای ـ از جمله در عرصه «بیان» و امثال آن ـ تأیید نمی کند؛ لیکن آنچه در اینجا مهم است اصول و ارزش هایی است که می تواند دایرة آزادی ها را محدود کند و در این عرصه, بین اندیشة اسلامی و تفکر لیبرالی تفاوت بسیار است. در دیدگاه دینی، گرچه آزادی بیان جایگاه مهمی دارد؛ اما با توجّه به احکامی ـ چون حرمت غیبت, تهمت و دروغ ـ این نکته روشن می شود که آزادی مطلق در گفتن وجود ندارد؛ بلکه گفتار باید صادق باشد و موجبات اذیت و آزار دیگران و تضییع حقوق عمومی را فراهم نسازد. از دیدگاه اسلام آزادی بیان, مقیّد به مصالح شخصی و جامعة اسلامی و مصالح عالی دینی است. ازاین رو در مواردی که احتمال فساد در کار است، یا آزادی بیان انحراف عقیدتی و اخلاقی و امثال آنها را پدید می آورد، جایی برای آن وجود ندارد. از منظر حضرت امام(ره)، مهم ترین قیود آزادی بیان عبارت است از: 1. آزادی تا مرز فساد؛ یعنی, آنجا که از آزادی فساد خیزد، دایرة آن محدود به حدی می شود که سلامت معنوی جامعه حفظ شود. 2. آزادی در چارچوب اسلام و قوانین کشوری؛ 3. آزادی تا مرز اضرار مردم؛ 4. آزادی تا مرز توطئه بر ضد نظام اسلامی. صحیفة نور، ج 7، ص 232؛ ج 22، ص 283؛ و ج 6، ص 270؛ و ج 22، ص 169 از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، اختلاف نظر و سلیقه امری کاملاً طبیعی و مایه پیشرفت کشور است و طرح مطالبی که مخالف نظر مشهور باشد، اشکال ندارد، «به شرط آنکه نحوة مطرح کردن و پرداختن به آن علمی باشد». به نظر ایشان، بررسی همه مسائل از جمله مسائل سیاسی در فضای «آرام و با دید علمی», امری کاملاً ضروری است. «ضدیت با نظم و جهت گیری آنارشیستی، شایسته محیط های دانشگاهی نیست و صددرصد مخالف لوازم و ضروریات محیطهای علمی است». ر.ک: روزنامه کیهان، 9/9/81، ص 2 بر این اساس در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، انواع آزادی ها به رسمیت شناخته شده و دولت نیز موظف به تهیه و تدارک تمامی زمینه های لازم برای تحقق این نعمت الهی است؛ مشروط به آنکه مخلّ به مبانی اسلام یا حقوق عمومی نباشد: «نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند؛ مگر آنکه مخلّ به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد...». اصل 24 قانون اساسی جهت آگاهی بیشتر توصیه می نمائیم به «مقاله عنوان آزادی بیان، علیرضا محمدی , سایت پرسمان http://www.porseman.org/» مراجعه نمائید . افزون بر موراد فوق در اندیشه سیاسی اسلام مهمترین محدودیت هایی که در جهت صیانت از آزادی بیان در نظر گرفته شده , عبارتند از : ممنوعیت توهین به مقدسات اسلامی و هتک حرمت افراد ، ممنوعیت توطئه و براندازی ؛ لزوم حفظ اصول و ارزشهای دینی و موازین اخلاقی ؛ ضرورت حفظ نظام جامعه و پایبندی به ضوابط قانونی ؛ پرهیز از دامن زدن اختلافات قومی و مذهبی ؛ رعایت امنیت ، استقلال کشور ، منافع ملی و مصالح جامعه ؛ واجدیت اطلاعات کافی و توان علمی بیان کننده و اهلیت مخاطب ؛ طرح نظرات مخالفین در مراکزعلمی و تخصصی ؛ و بالآخره اینکه در مواجهه با سوء استفاده هایی که از آزادی بیان می شود ؛ هم افراد و هم مسئولین اجتماع موظف بوده و باید کنترل و مراقبت به عمل آورند. دوست عزیز امیدواریم این پاسخ ذهن جستجوگر و حقیقت یاب شما را قانع نموده باشد و در صورتی که ابهامی در پاسخ وجود داشته باشد شما می توانید به صورت موردی و آشکار موارد ابهام را ذکر نموده و ما را در پاسخ رسانی هر چه بهتر یاری فرمایید . در هر صورت منتظر تماسهای بعدی شما با این مرکز هستیم . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100139015) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image