عفاف در اخلاق اسلامی /

تخمین زمان مطالعه: 26 دقیقه

ارتباط عفاف واخلاق چیست؟


«عفت »نقطه مقابل «شکم پرستی و شهوت پرستی »است که از مهمترین فضایل انسانی محسوب می شود.تقوا و خودنگهداری اگر در قلمرو شهوات و خواست های نفسانی باشد عفت نامیده می شود.و عفت؛ یعنی به وجود آمدن حالت نفسانی که که به وسیله آن خواهشها و تمایلات به کنترل شخص درآید به گونه ای که انسان به سوی حرام گرایش پیدا نکند و اجازه ندهد تا هیجانهای مربوط به تمایلات در هر زمانی و مکانی که می خواهند تخلیه شود، بلکه انسان با کنترل خود آنها را در مسیر صحیح به جریان اندازد، این تعریف عفت، عام است و شامل انواع مختلف آن می شود.انواع عفت را می توان در سه نوع کلی گردآوری کرد: 1-عفت در اندیشه؛ 2-عفت در گفتار؛ 3-عفت در رفتار.در روایتی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است:ما عبد الله بشی افضل من عفته بطن و فرج؛خداوند به چیزی برتر از عفت شکم و عفت فرج عبادت نشده است.دو نوع عفت شکمی و جنسی که در این روایت ذکر شده است از مصادیق عفت در رفتار است.اگر انسان در مواجهه با تمایلات و خواهشهای مربوط به شکم و خوراک، حدود الهی را رعایت کند و از خوردنی های حرام استفاده نکند، دارای عفت شکم است.اگر انسان در مواجهه با تمایلات و خواهش های غریزه جنسی، حدود الهی را رعایت کند و مرتکب گناهانی مثل زنا و بد حجابی و بی حجابی -که با غریزه جنسی مرتبط هستند نگردئ دارای عفت جنسی است.عفت جنسی در فرهنگ اسلامی دارای جلوه های متعددی است که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:1-پرهیز از نگاه آلوده؛2-خلوت نکردن با نامحرم؛3-نداشتن تماس بدنی با نامحرم؛4-رعایت حجاب و پوشش مناسب و عدم حضور تحریک آمیز در جامعه؛5-واسطه نشدن برای فحشا؛ 06-پرهیز از خودارضایی و آمیزش نامشروع؛7-گریز از عوامل تحریک آمیزهمانگونه که از موارد فوق آشکار می گردد گرچه عفت جنسی اختصاص به بانوان ندارد و شامل مردان نیز می گردد، اما به نظر می رسد با توجه به فراوانی میل به خودنمایی در بانوان و در نتیجه فراوان بودن مقتضی و زمینه تحریک غریزه جنسی به وسیله میل یاد شده، می تون گفت عفت ورزی بانوان به ویژه از طریق رعایت حجاب و پوشش به معنای جامع و گسترده آن نقش مهمتری در سلامت جامعه دارد.منستیکو می گوید: از دست رفتن عفت زنان به قدری تاثیرات بد و معایب و نواقص تولید می کند و روح مردم را فاسد می کند که اگر در کشوری دچار آن شود بدبختی زیادی از آن ناشی می گردد به همین جهت، قانون گذاران همواره عفت را به زنان توصیه می کنند و از آنها وقار و رعایت موازین اخلاقی را توقع دارندشکم پرستی و شهوت جنسیبزرگان علم اخلاق همچون فیض کاشانی در «المحجة البیضاء» و محقق نراقی در «معراج السعادة» و مرحوم شبر در کتاب «الاخلاق» شکم پرستی و شهوت جنسی را به صورت مستقل، مورد بحث قرار داده اند. در واقع از روایات اسلامی و اشاراتی که درآیات قرآن مجید است، پیروی نموده و برای این دو بخش اهمیت ویژه ای قایل شده اند.مرحوم فیض کاشانی در کتاب «المحجة البیضاء» می گوید: «بزرگترین عوامل هلاکت انسان، شهوت شکم است، همان بود که آدم و حوا را از بهشتی که دار القرار بود به دنیا که دارنیاز و افتقار است فرستاد... ، در حقیقت شکم سرچشمه شهوات و منشا دردها و آفات است، زیرا حتی شهوت جنسی نیز پیرو آن است و به دنبال این دو، شهوت در جمع آوری مال و مقام است که وسیله ای برای سفره های رنگین تر و زنان بیشتر محسوب می شود و به دنبال آنها، تنازع در دسترسی به مال و مقام و کشمکش ها به وجود می آید و آفت ریا و خودنمایی و تفاخرو تکاثر و خود برتر بینی از آن متولد می گردد، سپس این امور عاملی برای حسد، کینه، عداوت و دشمنی می شود و دارنده آن را به ارتکاب انواع ظلم ها و منکرات و فحشاء می کشاند... ، حال که چنین است، لازم است به شرح آفات آن پرداخته شود و طرق مبارزه با آن روشن گردد. (المحجة البیضاء، ج 5، ص 145.63- بقره/ 41.)از این خطرناکتر آن است که انسان های شکم پرست و شهوت پرست، دین و ایمان خود را در راه آن از دست داده اند. در ذیل آیه: و آمنوا بما انزلت مصدقا لما معکم ولا تکونوا اول کافر به و لا تشتروا بآیاتی ثمنا قلیلا و ایای فاتقون ؛که خداوند در آن یهود را به خاطر فروختن آیات الهی به بهای ناچیز، مذمت می کند، آمده است:جمعی از علمای بزرگ یهود، به خاطر تشکیل مجالس میهمانی پر زرق و برقی از سوی یهودیان برای آنها، ایات الهی را تحریف کردند و عملا آنها را به بهای ناچیزی فروختند (و پیامبری را که تورات وعده ظهورش را داده بود و آنها سالها در انتظارش بودند، انکار کردند. )در روایات اسلامی نیز بحث گسترده ای درباره خطرهای این دو نوع از شهوت دیده می شود که در ادامه به برخی موارد اشاره می شود:1- رسول خدا صلی الله علیه و اله می فرمایند: «ثلاث اخافهن بعدی علی امتی الضلالة بعد المعرفة و مضلات الفتن و شهوة البطن و الفرج، سه چیز است که از آنها بر امتم بعد از خودم می ترسم، گمراهی بعد از آگاهی و آزمایشهای گمراه کننده و شهوت شکم و شهوت جنسی. » ( اصول کافی، ج 2، ص 79)منظور از گمراهی بعد از آگاهی، این است که انسان بر اثر وسوسه های منحرفان وایجاد شبهات گوناگون، راه راستی را که شناخته، رها کند و در راه انحراف در آید که این موضوع در هر زمان- مخصوصا در زمان ما- وجود داشته و دارد.منظور از «مضلات فتن» امتحاناتی است که خداوند برای بندگانش پیش می آورد که گاهی انسان ها به خاطر پیروی هوای نفس از عهده آن بر نمی آیند، و منظور از «شهوت بطن و فرج» شکم پرستی و افراط در شهوت جنسی است.مفهوم حدیث نشان می دهد، خطری که از ناحیه این سه امر، مردم را تهدید می کند، بسیار جدی است.2- پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در جای دیگر می فرمایند: «اکثر ما تلج به امتی النار الا جوفان البطن و الفرج، بیشترین چیزی که سبب دوزخی شدن امت من می شود، دو چیز میان تهی است، شکم و فرج» (اصول کافی، ج 2، ص 79)3- امام باقر علیه السلام نیز در این رابطه می فرمایند: «اذا شبع البطن طغی، هنگامی که شکم سیر شود، طغیان می کند. » (کافی، ج 6، ص 270، حدیث 10)4- آن حضرت در جای دیگر می فرمایند: «ما من شی ء ابغض الی الله عز و جل من بطن مملوء، هیچ چیزی نزد خداوند، منفورتر از شکم پر (و بیش از اندازه خوردن) نیست. » 5- امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرمایند: «لا یفسد التقوی الا بغلبة الشهوة، تقوا وپرهیزکاری را چیزی جز غلبه شهوت از بین نمی برد. » (شرح غرر الحکم، رقم 10606)6- حدیث دیگری از همان حضرت علیه السلام نقل شده است: «لا تجتمع الحکمة والشهوة، دانش و حکمت با شهوت پرستی جمع نمی شود» (غرر الحکم، رقم 10573)7- همان حضرت علیه السلام در جای دیگر فرموده اند: «ما رفع امرءا کهمته و لا وضعهکشهوته، هیچ چیز مانند همت، انسان را بالا نمی برد و هیچ چیز مانند شهوت، انسان رابر زمین نمی زند. » (غرر الحکم، ج 6، ص 114، رقم 9707.)توضیح بیشتر:«عفت »به گفته راغب اصفهانی در کتاب «المفردات »،به معنی پدید آمدن حالتی درنفس است که آدمی را از غلبه شهوت باز می دارد و«عفیف »به کسی گفته می شود که دارای این وصف و حالت باشد.مؤلف التحقیق می نویسد:«این ماده در اصل،به معنی حفظ نفس از تمایلات و شهوات نفسانی است،همان گونه که تقوا به معنی حفظ نفس از انجام گناهان می باشد،بنابراین عفت یک صفت دورنی است،در حالی که تقوا ناظر به اعمال خارجی است ».علمای اخلاق نیز در تعریف «عفت »،آن را صفتی حد وسط در میان شهوت پرستی و خمودی دانسته اند.آنچه بیان شد،تفسیر«عفت »به مفهوم عام کلمه بود،زیرا بعضی برای معرفی «عفت »از نقطه مقابل آن،یعنی،پرده دری نیز استفاده کرده اند.به همین علت در بسیاری از موارد،واژه «عفت »را در مورد پرهیزکاری در خصوص مسایل جنسی استعمال کرده اند.به هر حال از آیات قرآن مجید و روایات اسلامی استفاده می شود که «عفت »-به هردو معنی-از بزرگترین فضایل انسانی است و هیچ کس در سیر الی الله،بدون داشتن «عفت »به جایی نمی رسد.در زندگی دنیا نیز آبرو و حیثیت و شخصیت انسان در گروعفت است.با این اشاره به قرآن باز می گردیم و آیات ذیل را بررسی می کنیم:1- للفقرآء الذین احصروا فی سبیل الله لا یستطیعون ضربا فی الارض یحسبهم االجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم لا یسئلون الناس الحافا و ما تنفقوا من خیرفان الله به علیم (سوره بقره،آیه 273)2- و راودته التی هو فی بیتها عن نفسه و غلقت الابواب و قالت هیت لک قال معاذ الله انه ربی احسن مثوای انه لا یفلح الظالمون (سوره یوسف،آیه 23)3- و لقد همت به و هم بها لو لا ان رءا برهان ربه کذلک لنصرف عنه السوء والفحشاء انه من عبادنا المخلصین(سوره یوسف، آیه 24)4-قالت فذالکن الذی لمتننی فیه و لقد راودته عن نفسه فاستعصم و لئن لم یفعل ماء امره لیسجنن و لیکونا من الصاغرین-قال رب السجن احب الی مما یدعوننی الیه والا تصرف عنی کیدهن اصب الیهن و اکن من الجاهلین-فاستجاب له ربه فصرف عنه کیدهن انه هو السمیع العلیم (سوره یوسف،آیه 32-345- و الذین هم لفروجهم حافظون×الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیرملومین-فمن ابتغی ورآء ذلک فاولئک هم العادون (سوره مؤمنون،آیه 5-7)6-.. و الحافظین فروجهم و الحافظات ...(سوره احزاب،آیه 35)ترجمه1- (انفاق شما مخصوصا باید)برای نیازمندانی باشد که در راه خدا،در تنگنا قرار گرفت ه اند،(و توجه به آیین خدا،آنها را از وطن های خویش آواره ساخته و شرکت در میدان جهاد به آنهااجازه نمی دهد تا برای تامین هزینه زندگی،دست به کسب و تجارت بزنند)،نمی توانندمسافرتی کنند(و سرمایه ای به دست آورند)و از شدت خویشتن داری،افراد ناآگاه آنها رابی نیاز می پندارند،اما آنها را از چهره هایشان می شناسی و هرگز با اصرار چیزی از مردم نمی خواهند(این است مشخصات آنها!)و هر چیز خوبی در راه خدا انفاق کنید،خداوند از آن آگاه است.2- و آن زن که یوسف در خانه او بود،از او تمنای کامجویی کرد،درها را بست و گفت:«بیا(به سوی آنچه برای تو مهیاست)».(یوسف)گفت:«پناه می برم به خدا!او عزیز مصرصاحب نعمت من است،مقام مرا گرامی داشته(آیا ممکن است به او ظلم و خیانت کنم؟!)مسلما ظالمان رستگار نمی شوند!»3- آن زن قصد او کرد و او نیز-اگر برهان پروردگار را نمی دید-قصد وی می نمود!این چنین کردیم تا بدی و فحشاء را از او دور سازیم،زیرا او از بندگان مخلص ما بود.4- (همسر عزیز مصر)گفت:«این همان کسی است که به خاطر(عشق)او مرا سرزنش کردید!(آری!)من او را به خویشتن دعوت کردم و او خودداری کرد و اگر آنچه را دستورمی دهم،انجام ندهد،به زندان خواهد افتاد و مسلما خوار و ذلیل خواهد شد!»(یوسف)گفت:«پروردگارا!زندان،نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا به سوی آن می خوانند!و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی،به سوی آنان متمایل خواهم شد و ازجاهلان خواهم بود!»پروردگارش دعای او را اجابت کرد و مکر آنان را از او گردانید،زیرا او شنوا و داناست.5- و آنها که دامان خود را(از آلوده شدن به بی عفتی)حفظ می کنند.تنها آمیزش جنسی با همسران و کنیزانشان دارند که در بهره گیری از آنان ملامت نمی شوند و کسانی که غیر از این راه را طلب کنند،تجاوزگرند!6- مردان پاکدامن و زنان پاکدامن.تفسیرنیازمندان آبرومند:در آیه نخست، درباره بهترین مورد انفاق،می فرماید:انفاق شما(مخصوصا)بایدبرای نیازمندانی باشد که در راه خدا محصور شده(و از خانه و کاشانه خود آواره گشته اند و شرکت در میدان جهاد به آنها اجازه نمی دهد برای تامین زندگی خود تلاش کنند)و نمی توانند سفری کنند(و سرمایه ای به دست آورند)، «للفقراء الذین احصروافی سبیل الله لا یستطیعون ضربا فی الارض...» (1)سپس به ویژگی مهم دیگری از آنها اشاره می کند:«از شدت خویشتن داری و عفاف،افراد بی اطلاع،آنها را غنی می پندارند، در حالی که آنها را از چهره هایشان می شناسی، ...یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم... » (2)آری!آنها رنجهای درونی خود را کاملا حفظ می کنند و زبان به شکوه نمی گشایندو در عین نیازمندی شدید،همچون بی نیازان گام بر می دارند،ولی برای آگاهان رنگ رخساره آنها از سر درونشان خبر می دهد.باز به بیان ویژگی دیگری پرداخته،می افزاید:«هرگز با اصرار چیزی را از مردم نمی خواهند، ...لا یسئلون الناس الحافا... » (3)تا حد امکان،از کسی تقاضا نمی کنند و اگر کارد به استخوانشان رسد و ناچار شوندوامی از کسی بگیرند یا کمکی بخواهند،هیچ گونه اصرار به فرد مقابل نمی کنند.در پایان آیه می فرماید:«و هر چیزی خوبی در راه خدا انفاق کنید،خداوند به آن آگاه است، ...و ما تنفقوا من خیر فان الله به علیم ». (4) آری!انفاق بسیار خوب است،خصوصابرای کسانی که عزت نفس و طبع بلند دارند و خویشتن دار و عفیفند.بدیهی است که «عفت »در این آیه به معنی خویشتن داری در مسایل مالی است،نه امور جنسی.جمعی از مفسران،شان نزول آن را«اصحاب صفه »دانسته اند.آنها یک گروه چهار صد نفری از مسلمانان مکه و اطراف مدینه بودند که نه خانه ای در مدینه داشتند و نه خویشاوندانی که به منزل آنها بروند و نه کسب و کار،ولی در عین حال،در نهایت تعفف در محلی که به صورت سکوی بزرگ (5) در کنار مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله بود،زندگی می کردند.آنها مجاهدانی بودند که به فرمان رسول الله صلی الله علیه و اله به میدان های جنگ حرکت می کردند و در عین گرسنگی و نیازمندی شدید،عزت نفس و خویشتن داری وعفت خویش را حفظ می کردند.به هر حال،قرآن مجید این گروه از عفیفان را در آیه فوق با تعبیرات مختلف ستوده است و آنها را به عنوان الگو برای سایر مسلمانان معرفی نموده است.در آیه دوم و سوم،سخن از«عفت »و پاکدامنی یوسف علیه السلام است که در سخت ترین شرایطی که تمام اسباب گناه در آن آماده بود،خود را حفظ کرد.به خداوند خویش پناهنده شد و از کوره یک امتحان بزرگ الهی،آبرومندانه بیرون آمد. طبق بیان قرآن کریم:«آن زن که یوسف علیه السلام در خانه او بود،از وی تمنای کامجویی کرد وتمام درها را بست و گفت: بشتاب به سوی آنچه که برای تو مهیاست. یوسف علیه السلام گفت:به خدا پناه می برم،او(عزیز مصر)صاحب نعمت من است،مقام مراگرامی داشته(آیا ممکن است به او ظلم و خیانت کنم؟)،به یقین ظالمان(و خائنان)رستگارنمی شوند، و روادته التی هو فی بیتها عن نفسه و غلقت الابواب و قالت هیت لک،قال معاذ الله انه ربی احسن مثوای انه لا یفلح الظالمون » (6)چهره زیبا و ملکوتی حضرت یوسف علیه السلام،نه تنها عزیز مصر را مجذوب کرده بود،بلکه همسر عزیز مصر نیز به او علاقه مند شده بود.این عشق و علاقه همسر عزیز مصر،پنجه در اعماق جانش داشت که با گذشت زمان داغتر و سوزانتر می شد،اما حضرت یوسف علیه السلام عفیف و پاکدامن و پرهیزکار،قلبش تنها در گرو عشق به خدا بود.همسر فریبای جوان و زیبای عزیز مصر،از تمام وسایل و روشها،برای رسیدن به مقصد خود استفاده کرد،وسایلی که تنها بخشی از آنها برای تحریک یک جوان مجردهم سن و سال حضرت یوسف علیه السلام کافی بود،ولی حضرت یوسف علیه السلام در برابر امواج شدید شهوت ایستادگی نمود و خود را به کشتی لطف پروردگار سپرد که اگر نمی سپرد،غرق شده بود،همان گونه که آیه بعد می فرماید:«آن زن قصد کامجویی را از او(حضرت یوسف علیه السلام)کرد و او نیز-اگر برهان پروردگار را نمی دید-قصد وی می نمود،این چنین کردیم.(و یوسف را در برابر این طوفان شدید تنها نگذاشتیم)تا بدی و فحشاء را از او دور سازیم،زیرااو از بندگان مخلص ما بود، و لقد همت به و هم بها لو لا ان رءا برهان ربه کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین ». (7)«من عبادنا»(از بندگان ما)و«مخلصین »(خالص شدگان)،تعبیرات بسیار پرمعنایی است که در این آیه به عنوان نشان افتخار بر سینه حضرت یوسف علیه السلام نصب شده است. گر چه حضرت یوسف علیه السلام با وجود عفت و پاکدامنی از سوی همسر عزیز مصر متهم به خیانتی شد که ممکن بود به قیمت جان او تمام شود،ولی خداوندی که وعده حمایت از مؤمنان پاکدامن را داده است توسط گواهی کودک شیرخواری که در گهواره بود،به صورت معجزه آسایی،او را نجات داد.آنچه بعضی از افراد نادان و بی خبر،در شرح این آیات نوشته اند که منظور از «هم بها» این است که حضرت یوسف علیه السلام نیز آماده کامجویی از زلیخا شد،نه با مقام عصمت انبیاء سازگار است و نه با لحن آیات فوق،بلکه قرآن می گوید: «برهان پروردگاربه یاری حضرت یوسف علیه السلام آمد که اگر نیامده بود،آماده می شد،ولی چون به سراغش امد،قصد گناه نکرد.»فخر رازی در تفسیر این آیه،تعبیر جالبی دارد.او می نویسد:«همه،حتی شیطان شهادت به پاکی حضرت یوسف علیه السلام دادند،زیرا شیطان در همان زمانی که رانده درگاه خداشد،گفت:من برای گمراه ساختن همه فرزندان آدم تلاش می کنم،جز بندگان مخلص تو، قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین×الا عبادک منهم المخلصین » (8)سپس فخر رازی می افزاید:«اگر گویندگان این سخنان بی اساس و خرافی،تابع خداوندهستند،خداوند شهادت به پاکی حضرت یوسف علیه السلام داد و اگر پیرو شیطانند،شیطان نیزشهادت به پاکی او داده است. (9)در چهارمین آیه که ادامه شرح زندگی پرماجرای حضرت یوسف علیه السلام و بیان مقام والای عفت و پارسایی اوست، ضمن اشاره به آزمون دیگری که مانند طوفانی سخت دربرابر او پدیدار شده بود،می فرماید:«هنگامی که آوازه عشق سوزان عزیز مصر به غلام کنعانیش حضرت یوسف علیه السلام،در شهر پیچید و زنان مصر،زبان به ملامت و سرزنش اوگشودند،او برای اثبات بی گناهی خود،مجلس میهمانی عظیمی ترتیب داد و از زنان سرشناس مصر دعوت کرد و در یک لحظه حساس،حضرت یوسف علیه السلام را وادار کرد که واردآن مجلس شود.هنگامی که آنها چشمشان به جمال دل آرای حضرت یوسف علیه السلام افتاد،زمام اختیار را ازدست دادند و با کاردهایی که برای خوردن میوه در دست داشتند،بی اختیار دستهایشان رابریدند و همگی گفتند:این جوان،یک انسان نیست که یک فرشته زیبا و عجیب است!»در آن هنگام که همسر عزیز مصر خودش را پیروز می دید،رو به آنها کرد و گفت:«این همان کسی است که مرا به خاطر(عشق)به او سرزنش کردید.(آری!)من او را به خویشتن دعوت کردم و او خودداری کرد.اگر آنچه را که من دستور می دهم،انجام ندهد،به زندان خواهد افتاد و به یقین خوار و ذلیل خواهد شد، قالت فذالکن الذی لمتننی فیه و لقدراودته عن نفسه فاستعصم و لئن لم یفعل ما آمره لیسجنن و لیکونا من الصاغرین » (10)این دومین امتحان سخت و سنگین حضرت یوسف علیه السلام بود.او بر سر دو راهی قرارداشت،یکی،تسلیم شدن در برابر درخواست همسر عزیز مصر و به کام دل رسیدن و ازهر گونه ناز و نعمت و محبت برخوردار شدن و دیگری مقاومت کردن و به زندان اعمال سخت آن را تحمل نمودن.او بدون لحظه ای تردید،راه خود را انتخاب کرد و به درگاه خداوند متعال رو آوردو گفت:«پروردگار!زندان(با آن همه مشکلات و رنجهایش)نزد من،محبوبتر است از آنچه اینها مرا به آن می خوانند.اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی، قلب من متمایل به آنهاخواهد شد و از جاهلان خواهم بود، قال رب السجن احب الی مما یدعوننی الیه و الاتصرف عنی کیدهن اصب الیهن و اکن من الجاهلین » (11)از تعبیرات آیه روشن می شود که زنان آن مجلس نیز با همسر عزیز مصر هم صدا شدند و حضرت یوسف علیه السلام را به تسلیم در برابر آن زن دعوت می کردند و هر کدام به نوعی او را به اجابت دعوت همسر عزیز مصر فرا می خواندند.یکی می گفت:ای جوان!مگر جمال دل آرا و خیره کننده همسر عزیز مصر را نمی بینی؟مگر از عشق و زیبایی اولذت نمی بری؟!دیگری می گفت:اگر زیبایی خیره کننده او در قلب تو اثر نمی گذارد،ولی فراموش مکن که او همسر عزیز مصر است،اگر قلب او را به دست آوری،هر چه از مال و مقام بخواهی،در اختیار تو قرار خواهد داد.سومی به او هشدار می داد که اگر جمال و زیبایی و یا مال و مقام او برای تو اهمیت وارزش ندارد،ولی بدان که اگر آن زن، خشمگین شود،به یک موجود خطرناک انتقامجو تبدیل خواهد شد،آنگاه تو را در قعر زندان خواهد انداخت و تو در آنجا برای همیشه فراموش خواهی شد.چون آخرین راه،همان زندان وحشتناک بود،حضرت یوسف علیه السلام به درگاه خداوندعرضه داشت:«من برای اطاعت فرمان تو و حفظ پاکی و تقوا و پارسایی و عفت خویش،حاضرم روانه زندان وحشتناک گردم،اما آلوده خواست شوم آنها نشوم.این تهدید جدی بود و عملی هم شد.حضرت یوسف علیه السلام به زندان افتاد،ولی روح بلندش از محیط ننگین و آلوده کاخ عزیز مصر رهایی یافت.در ادامه همین آیات آمده است که خداوند،این زندان وحشتناک را نردبان ترقی حضرت یوسف علیه السلام قرار داد.سرانجام به خواست خداوند،او بر تخت قدرت عزیز مصر تکیه زد و با حفظ آبرو وتقوا،به همه چیز رسید،در حالی که همه آلودگان رسوا شده و کنار رفتند.این پاداشی بود که خداوند در دنیا به این سلاله نیکان و پاکان عنایت کرد.قرآن کریم در ادامه می فرماید:«پروردگار او،دعای خالصانه اش را اجابت کرد و مکر ونقشه های شوم آنها را از او برگردانید، زیرا او شنوا و داناست، فاستجاب له ربه فصرف عنه کیدهن انه هو السمیع العلیم » (12)عفت، صفت بارز یک مؤمندر پنجمین آیه مورد بحث،سخن از صفات برجسته مؤمنان است.قرآن درعبارت های کوتاه و بسیار پرمعنی،ضمن بیان بخش مهمی از صفات مؤمنان،پاکدامنی وعفت را یکی از خصلت های برجسته آنها دانسته و می گوید:«آنها کسانی هستند که دامان خود را(از آلودگی به بی عفتی)حفظ می کنند و تنها آمیزش جنسی با همسران و کنیزانشان دارند که در بهره گیری از آنان،ملامت نمی شوند و کسانی که غیر از این راهی را طلب کنند،تجاوزگرند، و الذین هم لفروجهم حافظون-الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین-فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون » (13)جالب این که،قرآن در بیان صفات برجسته مؤمنان،عفت را بعد از نماز و زکات وپرهیز از لغو مطرح کرده و حتی آن را بر مساله امانت و پایبندی به عهد و پیمان نیز مقدم داشته است.عفت، کلید نجاتدر آخرین آیه مورد بحث،قرآن بیان می کند که خداوند،ده گروه از مردان و زنان برجسته را مورد مغفرت و اجر عظیم قرار می دهد که نهمین آنها مردان و زنانی است که دامان خود را از آلودگی به بی عفتی،نگه داشته و پاکدامن و عفیفند.در بیان اوصاف دهمین گروه،اشاره می کند که آنها بسیار یاد خدا می کنند و بعیدنیست که بیان این مطلب،دلیل رابطه نزدیکی میان عفت و یاد خدا بودن،باشد که نتیجه همه اینها،آمرزش الهی و اجر عظیمی است که عظمتش را تنها خودش می داند.در جای دیگر اشاره شده است که روزه نیز یکی از راه های مهار طغیان «شهوت جنسی »است،بنابراین میان عفت و روزه، رابطه مستقیم وجود دارد.پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می فرماید:«یا معشر الشباب ان استطاع منکم الباءة فلیتزوج فانه اغض للبصر و احصن للفرج و من لم یستطع فعلیه بالصوم (14) ،ای گروه جوانان!کسی که از شماتوانایی بر ازدواج داشته باشد،ازدواج کند،زیرا ازدواج سبب می شود که از نوامیس مردم چشم فرو بندد و دامان خویش را از آلودگی به بی عفتی حفظ کند و کسی که توانایی بر ازدواج ندارد،روزه بگیرد.»عفت در روایات اسلامیدر منابع حدیثی،اهمیت فوق العاده ای به «عفت »داده شده است که به بعضی از آنهااشاره می کنیم:1-امام امیر المؤمنین علیه السلام،عفت را برترین عبادت شمرده است:«افضل العبادة العفاف (15) »تعبیر به عفت در این جا، ممکن است به معنی وسیع آن استعمال شده و یاممکن است در مقابل شکم پرستی و شهوت جنسی به کار رفته باشد.2-امام باقر علیه السلام می فرمایند:«ما عبد الله بشی ء افضل من عفة بطن و فرج،هیچ عبادتی در پیشگاه خداوند،برتر از عفت در برابر شکم و مسایل جنسی نیست » (16)3-در روایت دیگری از آن حضرت-که تفسیری بر روایت سابق است-آمده است که مردی خدمت امام علیه السلام عرض کرد:اعمال و طاعات من ضعیف و روزه ام کم است،ولی امیدوارم که هرگز مال حرامی نخورده ام.امام علیه السلام در پاسخ فرمود:«ای الاجتهادافضل من عفة بطن و فرج،کدام تلاش در راه اطاعت خدا،برتر از عفت در مقابل شکم ومسایل جنسی است.» (17)4-امام علی بن ابیطالب علیه السلام در این رابطه می فرمایند:«اذا اراد الله بعبد خیرا اعف بطنه و فرجه،هنگامی که خداوند خیر و خوبی برای بنده اش بخواهد،به او توفیق می دهدکه در برابر شکم و شهوت پرستی عفت پیدا کند.» (18)5-در حدیث دیگری که مفضل از امام صادق علیه السلام،در توصیف شیعیان واقعی نقل شده،آن حضرت چنین می فرمایند:«انما شیعة جعفر من عف بطنه و فرجه و اشتد جهاده و عمله لخالقه و رجاء ثوابه و خاف عقابه فاذا رایت اولئک فاولئک شیعة جعفر،پیروان حقیقی جعفر بن محمد،کسانی هستند که در برابر شکم پرستی و بی بند و باری جنسی،عفت و(در راه بندگی خدا)تلاش و کوشش فراوان دارند،به ثواب او امیدوارند و از عقاب او بیمناک.(به همین دلیل،پیوسته،در راه حق حرکت می کنند.هرگاه کسی را با این صفات ببینی،آنهاپیروان و شیعیان جعفر بن محمد علیه السلام می باشند.» (19)6-امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرمایند:«قدر الرجل علی قدر همته،و صدقه علی قدرمروته،و شجاعته علی قدر انفته و عفته علی قدر غیرته،ارزش هر کس به اندازه همت اوو صداقت هر کس به اندازه شخصیت او و شجاعت هر کس به اندراهکارها:1ـ پرهیز از فکر و ترسیم صحنه های محرک در ذهن و خیال.عبداللّه بن سنان از امام صادق(ع) نقل می کند که حضرت(ع) فرمود:«انّ عیسی قال للحواریین: ... انّ موسی امرکم ان لا تزنوا و أنا آمرکم أن لا تحدّثوا انفسکم بالزنا فضلاً عن أن تزنوا فانّ من حدّث نفسه بالزنا کان کمن أوقد فی بیت مزوّق فأفسد التزاویقَ الدّخان و ان لم یخرق البیت؛(6)عیسی به اصحاب خود گفت: ... موسی به شما دستور داد که زنا نکنید و من به شما دستور می دهم که فکر زنا هم در سر نپرورانید تا چه رسد به اینکه زنا کنید زیرا کسی که خیال زنا کند مانند کسی است که در خانه ای نقش و نگار شده دود و آتش به پا کند. چنین کاریگرچه خانه را نمی سوزاند ولی زینت و صفای آن را مکدّر کرده و فاسد می کند.»2ـ دوری از نگاههای مسموم و مناظر تحریک آمیز.قرآن کریم در دو آیه متوالی دستور به اغماض و نگهداری چشم از نگاه حرام و هوس آلود داده است. در آیه اول می فرماید: «قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم و یحفظوا فروجهم ...؛به مؤمنان بگو دیدشان ـ را از نامحرمان ـ فرو نشانند و نهانگاههای خود را ـ از وقوع در حرام ـ نگه دارند. و در آیه بعدی می فرماید: «و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ و یحفظن فروجهنّ ...؛به زنان مؤمن بگو ـ چشمهایشان را فرو گیرند و نهانگاههای خویش را محافظت کنند.»(7)جالب این است که در هر دو مورد خداوند متعال نخست دستور به مراقبت از نگاه محرک و عفت چشم می دهد و آنگاه به حفاظت از عورت فرمان داده است.رسول اکرم(ص) می فرمایند: «النّظرة سهم مسموم من سهام ابلیس فمن ترکها خوفا من اللّه اعطاه اللّه ایمانا یجد حلاوته فی قلبه؛نگاه هوس آلود ـ تیری است مسموم از تیرهای شیطان. هر کس آن را به جهت خوف الهی ترک کند، خداوند ایمانی به او می بخشد که حلاوت آن را در قلب خود احساس می کند.»(8)3ـ گوش ندادن به آوازها و موسیقیهای تحریک کننده و مبتذل.در حدیثی از حضرت صادق(ع) آمده است: «إنّ رجلا سأله عن سماع الغناء، فنهی عنه و تلا قول اللّه عزّ و جلّ: «انّ السّمع و البصر و الفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسؤولاً» و قال یسأل السّمع عمّا سمع و الفؤاد عمّا عقد و البصر عمّا ابصر؛مردی از آن حضرت در باره شنیدن آواز محرک پرسید. حضرت از آن نهی کرده و این آیه را خواندند: «به یقین گوش و چشم و دل هر یک مورد سؤال خواهند بود»(9) و فرمود: گوش از آنچه شنیده و قلب از آنچه بدان دل بسته و چشم از آنچه دیده است مسؤول بوده و بازخواست خواهند شد.»(10)4ـ اجتناب شدید از گفتگوهای دوستانه و نشستهای غفلت زا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحریک آمیز.از حضرت امام باقر(ع) این گونه روایت شده است: «من اصغی إلی ناطق فقد عبده، فإن کان النّاطق یؤذی عن اللّه عزّ و جلّ فقد عبد اللّه و ان کان یؤذی عن الشّیطان فقد عبد الشیطان؛هر کس به سخن گوینده ای گوش فرا دهد او را بندگی کرده است، پس اگر ناطق از خدا بگوید شنونده، خداوند را بنده شده و اگر از شیطان و سخنان شیطانی بر زبانش جاری کند قطعا بندگی شیطان کرده است.»(11)5ـ اعتدال در خوردن. بی تردید پرخوری و بی نظمی در خوردن در ذخیره سازی و انباشتن موادی که نیازمند تفریغ باشد مؤثر است، ولی در صورت اعتدال و کم خوری سهم ناچیزی از آن صرف تهیه آن مواد می شود.در حدیثی که قبلاً از پیامبر گرامی(ص) نقل کردیم، آن حضرت پس از آنکه جوانان را به ازدواج ترغیب می کنند می فرمایند: «و من لم یستطع فلیصم، فإنّ الصّوم به وِجاء؛هر کس قدرت بر ازدواج ندارد و روزه بگیرد یقینا روزه نیروی غریزه او را تضعیف می کند.»(12)6ـ اشتغال، ورزش و سرگرمیهای مفید. زیرا با وجود فراغت، هم مواد غذایی در تقویت غریزه به مصرف می رسد و هم فکر و خیال مصروف چاره سازی در تفریغ آن می شود. و لذا در روایات بر اشتغال و کار و پرهیز از فراغت تأکید بسیار شده است.حضرت امام صادق(ع) در حدیث پردامنه «مفضّل» می فرمایند: «... و هکذا الانسان لو خلا من الشّغل لخرج من الأشر و العبث و البطر الی ما یعظم ضرره علیه و علی من قرب منه ...؛و همین گونه انسان اگر بی کار و فارغ باشد، به بیهودگی و سرمستی دچار می شود و بر اثر آن به مسایلی مبتلا می شود که زیان آن هم بر خود و هم بر نزدیکان او سنگینی خواهد کرد ...»(13)7ـ تلاوت قرآن. بی شک انس با قرآن، تلاوت، تدبر و تفکر در مضامین آن، خود شفای هر دردی است که به سرعت کار هر پریشانی را رو به سامان می برد و زخمهای پنهان را التیام می دهد، و همتها را تا آسمانها بالا می برد و بشر را از فرو رفتن در عالم حیوانات را نجات می بخشد.امیر مؤمنان(ع) می فرمایند: «و تعلّموا القرآن فانه ربیع القلوب و استشفوا بنوره فانّه شفاء الصّدور و احسنوا تلاوته فأنّه انفع القصص ...؛چند توصیه دیگر1. هیچ گناهی را کوچک نشمارید.2. در ابتدای روز با خدای متعال شرط کنید که گناه نکنید.3. در طول روز مراقب اعمال و رفتار خود باشید.4. در پایان روز از خویش حساب بکشید. اگر از عملکرد خویش راضی بودید، خدای را شکر گویید و در صورتی که راضی نبودید، بر خویش سخت بگیرید.5. خود را همواره در محضر خدای بزرگ ببینید، او بر شراشر وجود شما اشراف دارد و از ظاهر و باطن شما آگاه است.6. با دعا و نیایش از خداوند متعال استعانت و استمداد بجویید، زیرا که خود فرمود: اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود هیچ کدام به فضیلت و تزکیه روی نمی آوردید.7. اعمال و عادات نیکو را جایگزین رفتار ناپسند نمایید; مانند شرکت دائمی در نماز جماعت، نماز شب، زیارت اهل قبور و دعا. قرآن کریم می فرماید: خوبی ها سرانجام میدان را بر بدی ها تنگ خواهد کرد و آنها را از بین خواهد برد.8. مطالعه پیرامون زندگی پارسایان و زاهدان و مطالعه کتب اخلاقی را فراموش نکنید.کتب زیر سفارش مى شود:1- نردبان آسمان (دروس اخلاق حضرت آیت الله بهاءالدینى)، تدوین و ویرایش: اکبر اسدى2- سلوک معنوى، تدوین و ویرایش: آقاى اکبر اسدى3- خودشناسى براى خودسازى، محمد تقى مصباح یزدىمعناى مطالعه این کتب عمل کردن به آن از آغاز تا پایان نیست بلکه براى عمل به دستورالعمل هاى اخلاقى ترتیبى لازم است که باید با علماى بزرگ اخلاق یا همین نهاد نمایندگى مشورت شود.منابع مقاله:اخلاق در قرآن جلد دوم ، مکارم شیرازی، ناصر؛به نقل از پایگاه اخلاق .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image