خطبه ی ۱۵نهج البلاغه  /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

درمورد خطبه ی ۱۵نهج البلاغه توضیح دهید.


پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز باید عرض کرد:همان گونه که از لحن خطبه پیداست، در آغاز خلافت امیر مؤمنان على (ع) ایراد شده است. «ابن ابى الحدید» از «ابن عباس» حدیث نقل مى کند که على (ع) این خطبه را در روز دوّم بیعتش ایراد فرمود :بدیهى است این سخن همچون آبى بود که بر آتش سوزانى که در سینه هاى مردم زبانه مى کشید فرو پاشیده شد، همانها که نسبت به بى عدالتیهایى که در زمان عثمان شده بود شدیدا معترض بودند و حتّى گروهى نسبت به نظام اسلامى و قوانین آن، بدبین شده بودند، همه احساس آرامش کردند که فصل نوى در تاریخ اسلام گشوده شده و حکومت اسلامى که به بیراهه مى رفت هم اکنون راه اصلى خود را بازیافته است و اگر این جمله هاى حساب شده نبود آرامشى در مدینه پیدا نمى شد و اى بسا هجوم به خانه عثمان و یاران او از سوى مردم خشمگین ادامه مى یافت و خونهاى زیادى در این راه ریخته مى شد. به هر حال، نخست مى فرماید: «به خدا سوگند اگر آن (اموالى که از بیت المال غارت شده و عطایایى که عثمان بى حساب به این و آن بخشیده است) را بیابم که کابین زنان شده یا کنیزانى با آن خریده شده باشد (و جزو زندگى افراد شده باشد)، همه را قاطعانه به بیت المال باز مى گردانم (و اجازه نمى دهم بى عدالتى سابق در جهان اسلام ادامه یابد)» (و اللّه لو وجدته قد تززّج به النّساء، و ملک به الاماء، لرددته). سپس مى افزاید: « (ممکن است کسانى از این کار که ضامن اجراى عدالت است ناراحت شوند و احساس مضیقه و تنگنا کنند، ولى این اشتباه بزرگى است) زیرا عدالت مایه گشایش براى جامعه است و آن کس که عدالت براى او موجب مضیقه و تنگنا گردد ظلم و ستم براى او سخت تر و تنگتر است!» (فانّ فى العدل سعة و من ضاق علیه العدل، فالجور علیه اضیق). امام (ع) در نخستین جمله هاى این کلام، تصمیم قاطع خود را براى باز گرداندن اموالى که به ظلم از بیت المال گرفته شده است بیان مى دارد تا آن جا که اگر این اموال را در مصارف حسّاس و خاصّى که مربوط به زندگى خانوادگى افراد است صرف شده باشد، باز هم باید به بیت المال برگردد تا مردم بدانند آنچه قبلا عمل شده قانون اسلام نبوده و الگو و سرمشقى براى آیندگان نگردد. سپس در ذیل این سخن، این تصمیم قاطع را با منطق و دلیل همراه مى سازد و مى فرماید: این مصداق روشن عدالت است که مایه شکوفایى جامعه و رضایت عموم مردم و خاموش شدن آتش فتنه هاست. سرانجام به کسانى که دستهایشان به این اموال آلوده است و تصوّر مى کنند این تصمیم امام (ع) به زیان آنهاست اندرز مى دهد که این کار به نفع خود آنها مى باشد، زیرا اگر کسى عدالت بر او تنگ باشد ظلم تنگتر است چرا که عدالت اموال حلال او را به او مى دهد و تنها اموال نامشروعش را مى گیرد ولى اگر تن به عدالت ندهند و رسم ظلم و جور را زنده کنند، تمام اموالشان به خطر مى افتد، هم حلالشان و هم حرامشان درست است که ظلم ممکن است در کوتاه مدّت به سود ظالم باشد، ولى بى شک در دراز مدّت چنین نخواهد بود و تاریخ نشان داده است که چگونه ظالمان سرانجام گرفتار همان قانونهاى ظالمانه اى مى شوند که خود ساخته و پرداخته بودند، حتّى نزدیکترین دوستان و بستگان آنها به آنها خیانت مى کنند و در فرصت مناسب از پشت به آنها خنجر مى زنند. قابل توجّه این که به گفته «کلبى» (مورخ و مفسّر معروف)، طبق نقل «ابن ابى الحدید»، على (ع) بعد از ایراد این خطبه دستور داد تمام سلاحهایى که در خانه عثمان براى تهاجم بر مسلمین گردآورى شده بود از آن جا بیرون آورند و همچنین سایر اموال بیت المال را، ولى دستور فرمود متعرّض اموال شخصى او (که از طریق مشروع حاصل شده بود) نشوند و نیز فرمان داد تمام اموالى که عثمان به عنوان جایزه و بدون استحقاق به افراد داده بود به بیت المال باز گردانده شود. این سخن به عمرو بن عاص در سرزمین شام رسید، بلافاصله به معاویه نوشت هر کارى از دستت ساخته است انجام ده، زیرا فرزند «ابو طالب» (مطابق این فرمان) تو را از تمام اموالت بیرون کشیده است همان گونه که پوست شاخه درختان را براى ساختن عصا بر مى کنند. در این که منظور از «من ضاق علیه العدل، فالجور علیه اضیق ، کسى که عدالت براى او تنگ باشد ظلم براى او تنگ تر است» چیست؟ . مفسّران نهج البلاغه تفسیرهایى ذکر کردند. یک تفسیر همان بود که در بالا ذکر شد. تفسیر دیگر این که: گشایش عدالت از این نظر است که مایه خشنودى خدا و خشنودى خلق خدا و هماهنگ با نظام هستى است، در حالى که ظلم موجب خشم الهى و خشم مردم و سبب تنگناها در دنیا و آخرت مى باشد. دیگر این که هر گاه از طریق عدالت چیزى را از کسى بگیرند ممکن است بر او سخت آید، امّا به طور مسلّم اگر ظالمانه از او بگیرند سخت تر است. دیگر این که کسى که طاقت تحمّل عدل و انصاف را ندارد و از آن متنفّر است چگونه مى تواند طاقت تحمّل ظلم و جور را داشته باشد. مانعى ندارد که هر چهار تفسیر در مفهوم این جمله کوتاه و پر معنى جمع باشد. در نهج البلاغه بارها و بارها روى مسأله عدالت و انصاف تکیه شده و اصولا امیر مؤمنان على (ع) یکى از بزرگترین بنیانگذاران عدل در جامعه بشرى است و به گفته نویسنده معروف مسیحى (جرج جرداق)، او بانگ عدالت انسانیّت است که از حلقوم تاریخ برخاسته و به همین دلیل نام کتابش را «الامام علىّ صوت العدالة الانسانیّة» نامیده است. در روایات اسلامى- هماهنگ با سخنان على (ع) در نهج البلاغه- تعبیرات جالبى در این زمینه دیده مى شود. در سخنى از امام سجاد على بن الحسین (ع) مى خوانیم: «العدل احلى من الماء یصیبه الظّمآن، عدالت شیرین تر از آب براى تشنه کامان است! (همان گونه که حیات تشنه کامان در آب است، حیات جامعه انسانیت در عدالت است)». در حدیث دیگرى از امام صادق (ع) مى خوانیم: «العدل احلى من الشّهد و الین من الزّبد و اطیب ریحا من المسک، عدل شیرین تر از عسل، نرم تر از کره، خوشبوتر از مشک است».   در حدیث دیگرى از امام امیر المؤمنین (ع) مى خوانیم: «العدل اساس به قوام العالم، عدل شالوده اى است که قوام جهان بر آن بنا شده است» و در تعبیر زیبا و پر معناى دیگرى از همان حضرت آمده است: «ما عمّرت البلدان بمثل العدل، شهرها و کشورها آباد نمى شوند مگر به عدالت». اصولا همان گونه که در احادیث بالا اشاره شد، پایه جهان هستى بر عدالت نهاده شده، عدالت به مفهوم جامعش یعنى قرار گرفتن هر چیزى در جاى خود، زمین و آسمان و کرات منظومه شمسى و منظومه ها و کهکشانها در جهان بزرگ همه بر طبق قوانین حساب شده اى در مسیر خود حرکت دارند. الکترونها و پروتونها و اجزاى اتم و مدارات آن، همه حساب شده اند و هر کدام در جاى خویش قرار گرفته اند. در ساختمان وجود انسان اگر اعتدال در هر یک از دستگاهها و نظامات حاکم بر آن، به هم بخورد بیمارى یا مرگ را به دنبال دارد. همین معنى در جهان نبات و حیوان و سایر موجودات زمینى و آسمانى حاکم است. دانشمندان ثابت کرده اند که استقرار حیات و زندگى در کره زمین نتیجه مجموعه پیچیده اى از نظامات حاکم بر آن است که هر گاه تغییر پیدا کند و کمیّتها و کیفیّتها مختصرى دگرگون شود از قابلیّت حیات مى افتد و به ویرانه اى مرگبار مبدّل مى شود. این است مفهوم حدیث معروف نبوى که مى فرماید: «بالعدل قامت السّموات و الارض، آسمانها و زمین با عدالت برپاست».   آیا در چنین مجموعه اى انسان و جامعه انسانیّت که جزء کوچکى از آن است مى تواند دور از نظم و عدالت به حیات خود ادامه دهد؟ آیا ممکن است به صورت وصله ناهمرنگى در آید و جایى براى ادامه حیات داشته باشد؟ ممکن است ظلم در کوتاه مدّت، منافع شخص یا کشورى را تأمین کند، ولى اثرات مرگبار آن در دراز مدّت قابل انکار نیست. این مسأله مورد اتفاق همه مورّخان است که عثمان خلیفه سوّم، حاتم بخشى هاى عجیبى از بیت المال کرد و مبالغ فوق العاده اى از آن را در میان اطرافیان و بستگان و دوستان خود تقسیم نمود و بر خلافت سنّت پیامبر (ص) و حتّى بر خلاف روش دو خلیفه پیشین تبعیضهاى ناروایى در بیت المال مقرّر داشت و همان بود که سبب قیام عمومى بر ضدّ او گردید و به قتل او انجامید. جالب این که این ارقام به طور گسترده در تواریخ با ذکر عدد آمده است که قسمت کمى از آن را در شرح خطبه شقشقیّه آوردیم. مرحوم علامه امینى در جلد هشتم الغدیر با استفاده از منابع معروف اهل سنّت حاتم بخشى هاى عثمان را به طور دقیق جمع آورى کرده است که مطالعه اعداد و ارقام آن هر خواننده اى را در تعجّب فرو مى برد.   «مسعودى» در «مروج الذهب» ارقام عجیبترى را ارائه مى دهد (هر چند او این تبعیضهاى نارواى شگفت آور را به حساب جود و کرم عثمان مى گذارد ولى جود و کرم از چه چیز و از مال چه کسى)؟ از جمله مى گوید در ایام عثمان، جماعتى از صحابه، صاحب املاک مزروعى و خانه ها شدند، از جمله «زبیر» خانه اى در بصره ساخت که قرنها برقرار بود. «مسعودى» تصریح مى کند که هم اکنون (سال 332 هجرى) آن خانه آباد است و به مهمانسرایى براى تجّار و سرمایه داران و وارد کنندگانى که از بحرین، اجناس مهمّى وارد مى کنند تبدیل شده و نیز «زبیر» خانه اى در مصر و دیگرى در کوفه و دیگرى در اسکندریه که نزد همه کس معروف است، ساخت. (اینها همه در حالى است که او در مدینه زندگى مى کرد و معلوم نیست با وسایل کندرو آن زمان که پیمودن راهها به وسیله آن بسیار مشکل بود چه موقع مى توانست به قصرهاى خود سرکشى کند)؟ فراموش نکنید که همه اینها در عصر عثمان فراهم شد و به یقین راهى به جز حاتم بخشى هاى عثمان نداشت. «مسعودى» در پایان مى افزاید: هنگامى که «زبیر» از دنیا رفت پنجاه هزار دینار و هزار اسب و هزار غلام و کنیز از خود به یادگار گذاشت. در باره «طلحه» و «عبد الرحمن بن عوف» و «سعد بن ابى وقّاص» و بعضى دیگر، اعداد و ارقام عجیبى در باره ثروت آنها مى نویسد که همه آنها را از «بیت المال» و توسط عثمان دریافت داشته اند که انسان وحشت مى کند. از این جا دو چیز روشن مى شود: نخست این که چرا مردم مسلمان بر ضدّ عثمان شوریدند و دیگر این که مخالفت افرادى همچون طلحه و زبیر و معاویه و بعضى دیگر از سرشناسان مکّه و مدینه، به چه دلیل بود. آیا همان خطبه بالا که در دو خط خلاصه شده و مى گوید: من تمام اموال غصب شده از بیت المال و قطایع عثمان را به بیت المال باز مى گردانم هر چند کابین زنان شده باشد کافى نیست که صاحبان این ثروتهاى باد آورده را به وحشت بیندازد؟ --------------------------------------------------- پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 1، ص: 527 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image