آیا امام خمینی(ره) در نظریه ی ولایت فقیه چرخش داشت؟ /

تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه

پاسخی به ادعاهای بنی صدر؛ آیا امام خمینی(ره) در نظریه ی ولایت فقیه چرخش داشت؟ مخالفان نظریه ی ولایت فقیه می گویند دیدگاه شخص امام(ره) هم در این مورد ثابت نبوده است؛ به طوری که ایشان در فرانسه از «جمهور مردم» سخن گفت، بعد پیش نویس اولیّه‌ی قانون اساسی را که بحث ولایت فقیه در آن مطرح نبود، تأیید کرد اما در نهایت ولایت مطلقه را مطرح کرد!


پاسخی به ادعاهای بنی صدر؛ آیا امام خمینی(ره) در نظریه ی ولایت فقیه چرخش داشت؟ مخالفان نظریه ی ولایت فقیه می گویند دیدگاه شخص امام(ره) هم در این مورد ثابت نبوده است؛ به طوری که ایشان در فرانسه از «جمهور مردم» سخن گفت، بعد پیش نویس اولیّه‌ی قانون اساسی را که بحث ولایت فقیه در آن مطرح نبود، تأیید کرد اما در نهایت ولایت مطلقه را مطرح کرد! چندی پیش به مناسبت 29 خرداد، سالگرد آغاز جنگ مسلحانه‌ی «مجاهدین خلق» و در نتیجه دور شدن آن‌ها از سوی نظام، آقای «بنی‌صدر» در مصاحبه با «بی.بی.سی» ادعاهایی را مطرح کردند که هر از چند گاهی از سوی افراد دیگر نیز مطرح می‌شود. وی مدعی شده است که دیدگاه امام(ره) در مورد ولایت فقیه در مقاطع مختلف تغییر یافته است. ادعاهای بنی‌صدر را می‌توان این گونه خلاصه کرد: «امام خمینی در مقطعی اصلاً ولایت فقیه را قبول نداشت، بعد ولایت فقیهی که در نجف مطرح کرد با ولایت فقیه امروزی خیلی فرق داشت، ایشان در نجف فقط می‌گفت اجرای احکام دینی؛ یعنی هر کسی این احکام را اجرا بکند، مهم نیست؛ شاه هم اگر اجرا کرد، می‌شود حکومت دینی، بعد در فرانسه از «جمهور مردم» سخن گفت که بیش‌تر به دموکراسی مربوط است تا بحث ولایت فقیه، بعد هم که پیش نویس اولیّه‌ی قانون اساسی توسط امثال بازرگان نوشته شد که بحث ولایت فقیه در آن مطرح نبود ولی امام آن را تأیید کرد و مشکلی هم با آن نداشت، بعد امثال شهیدان آیت و بهشتی در قانون اساسی بحث ولایت فقیه را وارد کردند و در نهایت امام در جواب آیت‌الله خامنه‌ای ولایت مطلقه را مطرح کردند.» در این زمینه دکتر «محمد طیب صحرایی»، محقق و عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام) که تألیف‌ها و تحقیق‌های متعددی در مورد دیدگاه ‌امام(ره) و مباحث حکومت دینی و ولایت فقیه دارند، در یادداشتی برای برهان به این ادعاها پاسخ داد که تقدیم مخاطبان محترم می شود. درباره‌ی ادعاهای مطرح شده پیرامون ولایت فقیه در منشور فکری امام(ره) و برای فهم این موضوع، باید سه نکته را در کنار یک‌دیگر مد نظر قرار داد: نکته‌ی اول: به طور کلی برای روشن شدن جایگاه بحث ولایت فقیه ما می‌توانیم از دو راه به بحث ورود یابیم: اول این که آیا اصلاً ولایت فقیه ابتکار و خلاقیّت شخصی امام(ره) بوده است؟ به طور طبیعی چنین نیست؛ کسانی که اطلاع عمومی از فضای بحث ولایت فقیه در ادبیات اسلامی و شیعی دارند، بدون هر گونه شبهه‌ای معتقد‌ند که ولایت فقیه یکی از ارکان اعتقادی تفکر شیعی و خط اهل بیت است، برای یک مرور کوتاه، کافی است مخاطبان محترم به جلد هفدهم «وسایل الشیعه»، مراجعه بفرمایند در آن‌جا باب مفصلی را در بحث نیابت از امام معصوم(علیه‌السلام) خواهند دید. ما در زمان حضور معصومین(علیه‌السلام) نیز این شیوه را داشته‌ایم. از امام صادق(علیه‌السلام) احادیث مفصلی نقل شده است که شیعیان ما در زمانی که دسترسی مستقیم به امامشان ندارند، باید به نائبان امام، مراجعه نمایند. نائبان امام صورت‌های مختلفی دارند؛ ما یک نائب خاص داریم که امام او را با اسم و رسم به افراد معرفی می‌کند. نمونه‌ی بارز آن چهار نائب خاص زمان امام زمان(عجل‌الله‌تعالی) بودند. نوع دیگر نائب عام است که امام معصوم(علیه‌اسلام) او را با ویژگی‌هایی نه با اسم و رسم به مردم معرفی می‌نمود. به عنوان مثال در روایتی، امام حسن عسگری(علیه‌السلام) از امام صادق(علیه‌السلام) نقل می‌کند: «من کان من الفقهاء صائناً لنفسه و حافظاً لدینه و مخالفاً علی هواه و مطیعاً لأمر مولاه فللعوامّ أن یقلّدوه و ذلک لا یکون ألاّ بعض فقهاء الشیعة؛[1]یعنی اگر بین خودتان فقیهی را پیدا بکنید که این ویژگی‌ها را داشته باشد پس شما باید از او تبعیّت کنید.» لذا اصل ولایت فقیه در ادبیات شیعی یک جایگاه کاملاً مسلم و جدّی دارد آن هم نه فقط در زمان امام زمان(عجل‌الله‌تعالی) و امام حسن عسگری(علیه‌السلام)، بلکه از دوره‌ی قبل از غیبت ما شاهد این مباحث بوده‌ایم. به تعبیر بعضی از بزرگان فقه شیعه اگر کسی اصل ولایت فقیه را رد کند، یعنی اصلاً فقه را نچشیده است. نکته‌ی دوم: اما بحث اصلی این که نظر خود حضرت امام(ره) درباره‌ی ولایت فقیه چه بوده است؟ و در پاسخ به این شبهه که نظر امام(ره) درباره‌ی ولایت فقیه بارها تغییر کرده است باید گفت این اظهار نظر در خوش بینانه‌ترین حالت ناشی از یک جهل است و در حالت واقعی به نظر می‌رسد که یک غرض ورزی و بیماری است. البته برای امثال کسانی که این حرف را می‌زنند راه تحقیق بسته نیست، کسی که اندک علاقه‌ای به خواندن این مطلب داشته باشد می‌تواند به کتاب «کشف الاسرار» امام(ره)، مراجعه کند. ایشان مبحث ولایت فقیه را در سال‌های پایانی عمر شریفشان یا در سال 1357(هـ.ش) و یا در سال‌های 1342 تا 1348 (هـ.ش) مطرح نکرده‌اند. از سندهای پیشینی که از حضرت امام(ره) موجود است و به چاپ هم رسیده مانند «کشف الاسرار»، ایشان در سال 1323(هـ.ش) حدود سن 42 الی 43 سالگی یعنی قبل از این‌که به مقام مرجعیّت برسند این مطلب را نوشته‌اند و نظر ایشان مربوط به همان سال‌های می‌شود یعنی زمانی که «آیت‌الله بروجردی» مرجع مسلم و مطلق شیعه در قم بودند و حضرت امام(ره) که یک استاد فاضل و جا افتاده در حوزه‌ی علمیّه بودند در پاسخ به کتاب «اسرار هزار ساله»ی، «علی اکبر حکمی زاده» این اثر را نوشتند. «حکمی زاده» در این کتاب شیعه را متهم به همراهی با پادشاهان می‌کند. حضرت امام(ره) کتاب کشف الاسرار را در پاسخ به این شخص می‌نویسند و در این کتاب آشکارا اعلام می‌نماید که اساساً ولایت فقیه از مسلمات شیعه است. نکته‌ی بسیار جالب این که حکمی زاده در این کتاب، شیعه را متهم می‌کند که شما با پادشاهان مماشات و همراهی می‌کنید، حضرت امام(ره) آشکارا این جمله را بیان می‌فرمایند: «علمای شیعه مادامی که جایگزین را (به صورت اجرایی) نتوانند برپا بکنند سعی کرده‌اند به مقدار ممکن با حکومت‌های پوسیده، همکاری کنند تا جایگاه حقانیّت شیعه را نگه دارند.» یعنی حضرت امام(ره) می‌فرمایند: «از باب دفع افسد به فاسد و از باب جلوگیری از هرج و مرج در جامعه، علمای شیعه نظام پادشاهی را تحمل کردند.» این عین فرمایش امام(ره) در کتاب کشف الاسرار ـ در سال 1323 (هـ.ش) ـ است. اگر کسی این کتاب را نخوانده یا نمی‌خواهد ببیند و یا به طور عمد نسبت به آن موضع‌گیری نمی‌کند، این مطلب به خود شخص باز می‌گردد. نکته‌ی اول این‌که حضرت امام(ره) از چه زمانی بحث ولایت فقیه را مطرح نمودند؟ جواب، از سال 1323 (هـ.ش) در کتاب کشف الاسرار. حکمی زاده در کتاب اسرار هزار ساله، نکته‌ی دیگری را مطرح می‌کند مبنی بر این‌که علمای شیعه کسانی مانند «رضاخان» یا «محمدرضا پهلوی» را اولی‌الامر خود می‌دانند. امام(ره) بسیار شفاف و ساده برای این‌که مخاطبان عامّه و خاصّه مطلب را دریافت کنند با یک استدلال بسیار ساده، اولی‌الامر بودن پادشاه را رد می‌کنند و اثبات می‌نمایند که اولی‌الامر در زمان غیبت، فقها هستند. استدلال هم این است که امام(ره) می‌فرمایند: «ما یک حکمی در قرآن داریم به نام حجاب، از آن طرف کسی که شما ادعا می‌کنید مثلاً ما او را به نیابت یا به اولی‌الامر قبول داریم مثل رضاخان، علیه حجاب دستور داد. اگر ما رضاخان را اولی‌الامر بدانیم هر کاری بکنیم خلاف اسلام عمل کرده‌ایم یعنی اگر حجاب را مراعات کنیم خلاف نظر اولی‌الامر ادعایی شما یعنی رضاخان و اگر حجاب نداشته باشیم خلاف قرآن عمل کرده‌ایم.» عین فرمایش امام(ره) این است که: «یک چنین آدم قولدر بی دینی نمی‌تواند اولی‌الامر باشد.» پس در نگاه علمای شیعه اولی‌الامر چه کسانی هستند؟ امام(ره) در کتاب کشف الاسرار مجموعه‌ای از احادیث اثبات کننده‌ی ولایت فقیه را از ائمه‌ی معصومین(علیه‌السلام) نقل می‌کنند و این نهایت شفافیّت نگاه حضرت امام(ره) به مبحث ولایت فقیه است. در پاسخ به این شبهه که نظر امام(ره) درباره‌ی ولایت فقیه بارها تغییر کرده است باید گفت این اظهار نظر در خوش بینانه‌ترین حالت ناشی از یک جهل است و در حالت واقعی به نظر می‌رسد که یک غرض ورزی و بیماری است. اما این بحث که امام با این‌که اصل ولایت فقیه را از همان مقطع مطرح کردند چرا تا سال 1340(هـ.ش) اساساً موضع‌گیری مفصل و علنی خود را در فضای سیاست خیلی بروز نمی‌دهند. به این دلیل که امام(ه) قبل از این‌که خودشان مرجع تقلید باشند، زمانی که حضرت آیت‌الله بروجردی در قید حیات بودند، علی‌رغم برخی از اختلاف سلیقه‌هایی که با ایشان داشتند از آن‌جایی که آیت‌الله بروجردی را ولی فقیه زمان می‌دانستند، نظرهای خود را آشکار نساختند. سؤال دیگر این که آیا امام(ره)، ولایت فقیه را زمانی که خودشان مرجع شدند، مطرح کردند؟ خیر؛ قبل از این‌که ایشان مرجع بشوند و قبل از این‌که اساساً مردم دیدگاه فعلی امام(ره) را بشنوند تا سال1340 (هـ.ش) که آیت‌الله بروجردی رحلت فرمودند امام(ره) در ارتباطات و رفتارشان به ولایت فقیه عمل کردند و پس از آیت‌الله بروجردی نیز با همین ولایت فقیه، مبارزه‌ی جدی خود را با شاه آغاز نمودند. در استیضاحی که حضرت امام(ره) از «اسدالله علم» انجام می‌دهند[2]، عین فرمایش امام(ره) در آن‌جا این است: «الان مجلس وجود ندارد (چون در دوره‌ی اسدالله علم مدت‌ها کشور مجلس نداشت) من به نام ملت، آقای اسدالله علم، شاغل پست نخست وزیری را استیضا می‌کنم.» باز در آن شرایط امام(ره) این جایگاه را برای خودشان کاملاً محفوظ می‌دانند. در آن‌جا سؤالات متعددی را مطرح می‌نمایند که چرا این کار را کردید؟ چرا پول مردم را برای حمایت از اسراییل خرج می‌کنید؟ و مانند این‌ها. در 15 خرداد سال 1342(هـ.ش) هم اساساً امام(ره) با این نگاه، قیام را رهبری کردند. سال‌های 49 ـ 1348 حضرت امام(ره) مبحث ولایت فقیه را در قالب درس‌هایی مفصل و مجزا از دیگر مباحث شیعه، مطرح کردند که در کتاب «ولایت فقیه» ایشان به چاپ رسیده است هم‌چنین بار دیگر قبل از پیروزی انقلاب و اساساً در شرایطی که نمی‌دانند کار انقلاب به کجا خواهد رسید و در تبعید حضور داشتند، بحث ولایت فقیه را به طور مفصل و مبنایی با استدلال‌هایی اساسی مطرح نمودند. این فردی که ادعا می‌کند حضرت امام قائل به ولایت فقیه نبوده است، کتاب ولایت فقیه امام(ره) را چگونه توجیه می‌کند؟ آیا امام(ره) کتاب ولایت فقیه را برای انقلاب نوشتند؟ آیا این کتاب را در شرایطی می‌نویسند که مطمئن بودند انقلاب پیروز می‌شود؟ یا مردم در شرایط پیروزی این حرف‌ها را شنیدند؟ خیر، ایشان این مطالب را در شرایط تبعید نوشتند. کسی که معلوم نیست فردا اساساً به شهادت برسد یا نه، مفصل درباره‌ی ولایت فقیه مطلب ارایه می‌دهد. بنابراین سوابق نظرهای حضرت امام(ره) در طول این سال‌های طولانی یعنی از سال 1323 تا 1340، از 1340 تا 1342 و از 1342 تا 1348، نشان می‌دهد که ولایت فقیه جزو اعتقادهای راسخ اوست که کسی نمی‌تواند هر گونه انکاری را به آن وارد نماید اما یک سری بحث‌ها در سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی مطرح شد، مانند آوردن ولایت فقیه در پیش نویس قانون اساسی و... باید گفت که پیش نویس را حضرت امام(ره) ننوشته بودند. در فضای پیروزی انقلاب اسلامی چندین پیش نویس برای قانون اساسی مطرح شد. خیلی از این پیش نویس‌ها با اصل اسلام مخالفت‌ آشکار داشت. در بعضی از این پیش نویس‌ها حد تعادل رعایت شده بود، اما تمامی این‌ها این ویژگی را داشت که متأثر از ایده‌های ایجاد شده در سایر کشورها بود. این بحث که در یک پیش نویس مطلبی آمده و یا این که امام(ره) آن مطلب را قبول داشتند، نمی‌تواند مبنای استدلال قرار بگیرد. پیش نویس را حضرت امام(ره) ننوشته بودند، به علاوه این‌که در فضای حرکت انقلاب آن‌چه که باید اتفاق می‌افتاد، فهم تدریجی مردم بود. اتفاقاً خود این نکته، مهم است که حضرت امام(ره) علی‌رغم این‌که خودشان از سال 1323(هـ.ش) بحث ولایت فقیه را مطرح کرده بودند اما مایل نبودند که به صورت اجباری و بدون رشد فهم اجتماعی و عمومی مردم، ولایت فقیه در جامعه مستقر و اجرایی شود لذا یک مغالطه است که آقای بنی‌صدر به جای این‌که به مصوبه‌ی مجلس خبرگان که مورد تأیید امام(ره) هست، استناد کند، به پیش نویس استناد می‌کند. پیش نویس چیزی است که هنوز به تصویب نرسیده، اگر ایشان بحث مجلس خبرگان را قبول دارد فرق نمی‌کند که چه شهید آیت پیشنهاد داده باشد و چه هر کس دیگر، آیا این مطلب در مجلس خبرگان رأی آورد یا نیاورد؟ بله، رأی آورد. چرا به این مطلب استناد نمی‌کنید؟ پس این نکته‌ی مهمی است که در مصوبّه‌ی اول مجلس خبرگان نیز بحث ولایت فقیه مطرح بوده است، البته در فضای اجرا در جامعه‌ی اسلامی خیلی طبیعی است؛ از آن‌جایی که انقلاب اسلامی اولین تجربه‌ی تمام عیار نگاه دینی - حکومتی پس از بعثت پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و حکومت اهل بیت(علیه‌السلام) است و بعد از حضور اهل بیت و حکومت معصوم(علیه‌السلام) اولین حکومتی که بنا دارد حکومت اسلامی (نه حکومت مسلمانان) را به‌صورت جدّی اجرایی کند، جمهوری اسلامی است و از آن‌جایی که ما سابقه‌ی این حکومت را نداشتیم و هیچ تجربه‌ی قبلی وجود نداشت، خیلی بدیهی و طبیعی است که این قانون در طول سال‌های مختلف متناسب با مقتضیّات زمان مورد ارزیابی قرار بگیرد. در قانون اساسی فرانسه و آمریکا چند بار تجدید نظر شده، این یک امر بدیهی در فضای مردم سالاری یا به تعبیر غربی‌ها دموکراسی است. آیا فقط جمهوری اسلامی تمایلاتش را تغییر می‌دهد؟ اول این که اصلاً این طور نیست که فقط ما قانون را تغییر داده باشیم، دوم تغییر قانون مادامی که مبنای چارچوب را تغییر ندهد، اشکال ندارد. ما از ابتدا اصل ولایت فقیه را مسلم، مفروض و پذیرفته شده می‌دانستیم اما در شیوه‌های اجرایی آن تغییراتی به وجود آوردیم و این تغییر فقط در مورد ولایت فقیه نبوده است، به عنوان مثال در مورد صدا و سیما یا قوه‌ی قضاییه نیز همین‌طور بوده است. با تجربه به این نتیجه رسیدیم که اگر قوه‌ی قضاییه شورایی باشد، قدرت تصمیم‌گیری ‌پایین می‌آید. در مورد صدا و سیما و دیگر جاها نیز تغییراتی داده شده است لذا تغییراتی که در قانون اساسی اتفاق افتاده یک امر کاملاً متداول در کل جهان بوده است. اساساً به تعبیر شهید بزرگوار استاد «مطهری» دینی که می‌خواهد جاودانه بماند، دینی که می‌خواهد فرا زمانی و فرا مکانی باشد، نمی‌تواند متصلب بر اصول و شیوه‌های اجرایی باقی بماند. این‌که مثلاً ما بگوییم حکومت اسلامی فقط همین است و مردم در زمان‌های مختلف و در مکان‌های مختلف فقط این شیوه را باید اجرا کنند، شدنی نیست؛ چون عملاً با این حرف پذیرفته‌ایم که دین اسلام برای یک مجموعه‌ی محدود و در یک زمان محدود باید به کار گرفته شود. شهید مطهری می‌فرمایند: «وظیفه‌ای که اسلام برای خود تعریف کرده، این است که اصول، معیّن و مشخص باشد و روش‌ها و شیوه‌ها را به عهده‌ی مکلفین و مخاطبانش گذاشته است.» پس بحث اصلی این است که اسلام برای ما نیابت امام را مشخص کرده و گفته در چارچوبی باید نیابت از امام را این‌گونه بپذیریم، این جزو اعتقادات ماست، اما این نیابت امام در زمان و فرهنگ‌های مختلف ممکن است شکل‌های اجرایی مختلفی داشته باشد چه بسا 100سال دیگر، 50 سال دیگر و در یک کشور دیگری مردم برای حدود اختیارات امام شیوه‌های دیگری را اجرایی بکنند اشکالی هم ندارد، مهم این است که در چارچوب نیابت امام قرار بگیرد این امر در جمهوری اسلامی هم دقیقاً اتفاق افتاده و ما در بازنگری قانون اساسی شیوه را تغییر دادیم اصل تغییر نکرده است و هیچ اشکالی هم به آن وارد نمی‌شود. نکته‌ی سوم: اساساً نوع نگاه و گفته‌های کسانی مانند بنی‌صدر، متأثر از عوامل مختلفی است و در بررسی نظرهای آن‌ها باید سابقه‌ی این افراد در سال‌های قبل و بعد انقلاب به طور حتم مورد توجه قرار گیرد. در مصاحبه‌ی مورد اشاره، وقتی فردی می‌آید حزب دموکرات، منافقین و مانند این‌ها را افراد سیاسی معرفی می‌کند این ناشی از خاستگاه فکری و رفتاری اوست. کسی که منافقین را حزبی در نظر می‌گیرد که باید حق فعالیّت داشته باشد، به طور طبیعی باید برای مخاطب در ابتدای امر مشخص شود که منافقین چه عملکردی داشتند تا معلوم شود که این آقا طرف‌دار چیست؟ گروهی که در پرونده‌ی آن‌ها سابقه‌ی ترور بیش از 15هزار نفر ثبت شده است از نظر آقای بنی‌صدر باید جایگاه فعالیت پیدا کند لذا باید در این‌جا تاملی جدی داشته باشیم تا مخاطبان بدانند که مثلاً کوموله چه نوع تشکلی است؟ دموکرات، چه خواسته‌ای دارد؟ منافقین چه پیشینه‌ای دارند؟ آن وقت این سؤال مطرح می‌شود که به چه دلیل بنی‌صدر معتقد است که: «نباید در دوران نخست وزیری خود این گروه‌ها را غیر قانونی اعلام می‌کرد و بلکه می‌بایست با آن‌ها همراه می‌شد. امام که با این گروه‌ها مخالفت کرد، مخالف فعالیّت احزاب بود.» در این‌جا مخاطب نیز می‌فهمد که این حزب همان حزبی است که می‌خواست تمام حرف‌هایش را با اسلحه و باج‌گیری پیش ببرد، امام اگر با این حزب مخالف بود، به تعبیر خودشان «با آزادی مخالف نبود با توطئه مخالف بود.» در جمع‌بندی برای مخاطبان محترم لازم به یادآوری است که ما در مورد این شبهه، سه مطلب را مدنظر قرار دادیم: 1- بحث تاریخ اسلام و تاریخ تشیع در مورد ولایت فقیه و مبانی آن در آیات و روایات مختلفی مطرح شده است که ما وارد آن نشدیم. مخاطبان محترم می‌توانند مبحث را در کتاب‌ها و روایات مختلف، ببینند. 2- خط سیر مبحث ولایت فقیه در اندیشه و عمل حضرت امام(ره) بود که درباره‌ی آن از سال 1323(هـ.ش) تا سال 1367(هـ.ش) بحث کردیم؛ آن‌چه که ثابت است اعتقاد فراوان امام(ره) به بحث ولایت فقیه است و آن‌چه که تغییر می‌کند انعطاف‌های اجرایی و عملیاتی در حوزه‌ی اجرای مبحث ولایت فقیه است که خود حضرت امام(ره) خیلی شفاف و صریح این مطلب را مطرح کردند و این چیزی نیست که کس دیگری کشف کرده باشد. 3- جایگاه طرح کننده، بنی‌صدر و امثال او با کلید واژه‌هایی که ارایه می‌دهند مانند دفاع از کوموله، حزب دموکرات و مجاهدین خلق و این که آن‌ها باید قدرت فعالیّت پیدا می‌کردند، برای مردم کاملاً روشن است.(*) -------------------------------------------------------------------------------- [1] .وسایل الشیعه ج 27 ص 131 [2] ـ مراجعه شود به صحیفه‌ی نور حضرت امام(ره) *دکتر محمد طیب صحرایی، محقق و عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام) ،پایگاه برهان،۱۳۹۰/۴/۲۷ .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image