نشانه رضایتمندی خدا /

تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

با سلام .چگونه می توانیم بفهمیم هر عملی بر سر هر موضوعی که در این دنیا انجام می دهیم بر اساس رضایت خداوند بوده و القا یا فریب شیطان نبوده، چون معتقدیم که شیطان قسم جلاله یاد کرده که از هر طریقی که بتواند انسان را بفریبد، و لذا شاید در تشخیص عمل خدایی و غیر خدایی دچار لغزش شویم و ناخواسته گنهکار از دنیا برویم .لطفا مرا راهنمایی فرمایید. با تشکر فراوان


باسلام واحترام حضور پرسشگرگرامی؛*معیارهای تشخیص رضایتمندی خدا از عمل : رضایت پروردگار یک نشانه روحی در انسان دارد و آن شادی دل، سبکی قلب و سهل گیری در برابر شدائد دنیا است، دریافت و درک این حالت، بسته به هر شخص ، متفاوت است، از این رو قابل بررسی و تدقیق کامل نیست. اگر پس از انجام کاری که یقین به درست انجام دادنش داشته باشیم ، چنین حالتی درما ایجاد شد، بدانیم که احتمال رضایت مندی خدا ازما وجود دارد . امیدواریم که اعمال ما مورد رضایت پروردگار باشد. حسن وقبح فعلی وفاعلی! الف)حسن و قبح فعلى بدین معنا است که کارى داراى ثمرات مطلوب و یا نامطلوب باشد بدون اینکه به انگیزه و غرض انجام دهند (فاعل) کارى داشته باشیم. مثلا کسى که به درخت تشنه اى آب مى دهد و یا سنگى را از محل عبور مردم کنار مى زند عملش نیک است ولو اینکه غرضش این باشد که بر اثر زیاد آب خوردن درخت فاسد شود و یا سنگ به پاى کسى بخورد. ب) حسن فاعلى یعنى اینکه شخصى هدفش خوب و قبح فاعلى یعنى شخصى غرض و هدفش بد باشد. حامل یک عمل ممکن است هم حسن فعلى و هم فاعلى داشته باشد و یا هیچیک را نداشته باشد و یا فقط حسن فعلى و یا فقط حسن فاعلى داشته باشد. ترتب ثواب، تابع حسن فاعلى است اما ازمیان آیات به یک آیه بسنده مى کنیم. خداوند متعال در سوره ابراهیم آیه 18 مى فرماید: «مثل الذین کفروا بربهم اعمالهم کرماد اشتدت به الریح فى یوم عاصف» مثل کافران اینگونه است که کارهاى ایشان همچون توده خاکستر است که در یک روز طوفانى دستخوش باد سختى گردد. از این آیه چنین استفاده می شود که آن کسی که اعمالش را برای «غیر رضای خدا» انجام دهد ، هر چند که خود عمل ، عالی باشد یعنی «حسن فعلی» داشته باشد،آن اعمال ارزشی ندارد ومانند خاکستر به باد داده می شود، ولی آن کسی که عملش را برای رضای خدا انجام دهد هرچند مانند« شستن دست ویا ظرف» باشد آن عمل ارزش پیدا می کند! اما اگر شخص کافر، (کافری را می گوییم که عنود نیست لیکن حقیقت به او نرسیده است، ولى ضمیرى پاک دارد و اهل تسلیم است که اگر حقیقت به او واصل شود و روشن شود مى پذیرد.) داراى حسن فعلی وهمچنین فاعلی باشد (عمل خوب را نه براى خود، بلکه به غرض خدمت به خلق و به انگیزه وجدان انجام مى دهد) از روایات زیادى که در دست است مى توان استفاده کرد که خداوند او را بى اجر نمى گذارد و باعث تخفیف در عذاب او مى شود. چنانچه پیامبر اکرم- صلى الله على و آله- در باره یکى از کفار معروف جاهلیت که اهل احسان بود به نام عبدالله ابن جدعان فرمود: سبک عذاب ترین اهل دوزخ ابن جدعان است. عرض شد یا رسول الله چرا؟ فرمود: انه کان یطعم الطعام (او مردم گرسنه را سیر مى کرد.) استاد مطهرى در توجیه این قضیه مطلب جالبى دارند که ذکرش بصورت خلاصه خالى از لطف نیست. مى فرماید: به نظر من اگر افرادى یافت شوند که نیکى به انسانهاى دیگر را... بدون هیچ چشم انتظارى انجام دهند... بلکه طورى انگیزه احسان و خدمت در آنها قوى باشد که اگر بدانند هیچ سودى عائد آنها نمى شود... باز هم آن کار خیر را انجام مى دهند... باید گفت در عمق ضمیر این انسانها نورى از معرفت خدا هست... و علاقه به احسان... نشانه اى از علاقه و محبت ذات خداوند است. رضایت خداوند تعالى مراتبى دارد که رتبه هاى آن وابسته به عبودیت و درجات بندگى بندگان، نسبت به خداى سبحان مى باشد، هر درجه اى از عبودیت ، رضایت متناسب با آن درجه را به همراه دارد! بهترین معیار و ملاک، انجام وظایف شرعى آن است، هر آن کس در این وادى کما و کیفا بیشتر موفق شد بیشتر تحصیل رضاى الهى نموده است. زیرا با هر چه دقیق تر انجام دادن وظایف شرعى، بیشتر فرمان آورنده آن وظایف یعنى فرمان خداى سبحان را لباس عمل پوشیده و هر چه بیشتر فرمان آورنده آن وظایف، عملى گشت بیشتر رضایت خداى سبحان تحصیل شده است. مراد از وظایف شرعى اساسى ترین و مهم ترین آن است یعنى انجام واجبات و ترک محرمات. در همین باب است این حدیث شریف: عن ابى حمزه الثمالى قال: قال على بن الحسین (ع): «من عمل بما افترض الله علیهم، فهو من خیر الناس» امام سجاد (ع) مى فرمایند هر کس به آنچه که خدا بر او واجب کرده عمل نماید، او از بهترین مردم مى باشد! و واضح است کسى که با فعل واجبات و ترک محرمات بهترین مردم شده باشد از منظر خداى سبحان و ائمه هدى (ع) پسندیده ترین مردم است. اگر در این وادى کسى موفق شد حتى این وسوسه قلبى که شاید خدا و ائمه هدى (ع) از من راضى نباشند خود، صفاى دل را به هم مى زند و آدم بى صفا مورد رضایت حق تعالى نیست. بنابراین با انجام هر چه دقیق تر واجبات و ترک محرمات باید رضایت بیشتر را تحصیل کرد و آن وسوسه قلبى را از دل زدود. *نشانه هاى رضاى خدا در روایات : پیرامون موجبات رضایت خداوند و نشانه هاى راضى بودن خدا از خلق نکات مختلفى در روایات مطرح گردیده است: 1- مخفى بودن موجبات خشنودى خدا. در روایتى از امام على (ع) نقل شده که خداى تبارک و تعالى چهار چیز را در دل چهار چیز نهفته است خشنودى خود را در طاعتش نهفته است، پس هیچ طاعتى را کوچک نشمارید زیرا بسا که آن طاعت با خشنودى خدا همراه باشد و تو بى خبر باشى- براى کسب رضایت الهى هر کار خیر و پسندیده را انجام دهید و لو کوچک باشد زیرا احتمال دارد رضایت الهى با او کسب شود. 2- سه چیز است که بنده را به خشنودى خدا مى رساند: استغفار زیاد، فروتنى و صدقه دادن زیاد. امام على (ع) هر که بدن خود را ناخشنود سازد پروردگارش را خشنود کند و هر که بدن خود را ناخشنود نکند پروردگارش را نافرمانى کرده باشد- امام على (ع) با راحتى بدن و تأمین خواسته هاى جسمانى و پیروى از خواهشها رضایت خدا تأمین نمى شود. بنابراین استغفار زیاد- صدقه دادن زیاد و انجام هر اعمال خیر و مخالفت با هوا و هوسها سبب رضایت خداوند مى شود. نقل شده که حضرت موسى (ع) عرض کرد: اى پروردگار مرا به کارى که خشنودى تو از من در آن است راهنمایى فرما تا بدان عمل کنم؟ خداوند به او وحى فرمود که همانا خشنودى من در ناخشنودى توست و تو بر آنچه ناخوشش دارى صبر نتوانى کرد موسى عرض کرد: پروردگارا مرا به آن کار راهنمایى فرما. خداوند فرمود: خشنودى من در خرسندى تو به قضاى من است. 3-در نتیجه راضى و تسلیم بودن در برابر قضاى الهى ولو بر خلاف میل انسان باشد، خشنودى خدا را در پى دارد. 4- روایت شده موسى(ع) گفت: پروردگارا مرا ازنشانه ناخشنودى خودازبنده ات خبرده خداى تعالى به اووحى فرمود:هر گاه دیدى که من بنده ام را براى طاعت خود آماده وازمعصیتم روى گردان مى کنم این نشانه خشنودى من است. 5- در روایتى از پیامبر اسلام (ص) آمده: نشانه خشنودى خدا را خلقش ارزانى نرخها و دادگرى فرمانروایشان است و نشانه خشم خدا بر خلقش، ستمگرى فرمانروایشان گرانى نرخهاست. 6- و نیز آمده است که نشانه خشنودى خدا سبحان از بنده خرسندى اوست به آنچه خداى سبحان به سود و زیان او مقدم فرموده است. امام على (ع) اگر راضى به مقدرات الهى بود نشانه رضایت خداوند است. 7- در کلامى از امام على (ع) آمده: خشنودى خداى سبحان قرین طاعت اوست. و در یک کلام اگر انسان دربست تسلیم خدا باشد و مطیع محض او در این صورت خدا از او راضى است./ (بحارالانوار، ج، 71 ص، 195 روایت 7 به نقل از سر الاسراء، على سعادت پرور، ج، 2 ص 65)نکته دیگر آن است مقام «رضوان» از بزرگترین مواهب و مقاماتى است که خداوند به مؤمنان و مجاهدان مى بخشد و این رضوان چیزى غیر از باغ هاى بهشت و نعمت هاى جاویدان و غیر از رحمت گسترده پروردگار است و رضوان من الله اکبر. هیچ کس نمى تواند آن لذت معنوى و احساس روحانى را که به یک انسان به خاطر توجه رضایت و خشنودى خدا از او دست مى دهد توصیف مى دهد، توصیف کند. رضایت خدا از همه برتر و بزرگتر است. قرآن کریم اسماعیل (ع) را با صفت «مرضى» توصیف نموده است. «وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا»/ و (مریم/ 55) همواره مورد رضایت پروردگارش بود. این در واقع اشاره به این حقیقت است که او در کل برنامه هایش رضایت خدا را جلب کرده است اصولا نعمتى از این بالاتر نیست که معبود و مولا و خالق انسان از او راضى و خشنود باشد به همین دلیل در بعضى از آیات بعد از آنکه معمت بهشت جاویدان را براى بندگان خاص خدا بیان مى کند در پایان مى گوید: «رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»/(مائده/ 119) خداوند از آنها خشنود و آنها نیز از او خشنود خواهند بود و این فوز عظیم و رستگارى بزرگى است. و این نشان مى دهد تا چه اندازه این رضایت دو جانبه واجد اهمیت است (رضایت پروردگار از بندگان و رضایت بندگان از پروردگار)، زیرا ممکن است انسان غرق عالى ترین نعمتها باشد ولى هنگامى که احساس کند مولى و معبود و محبوب او از او ناراضى است تمام آن نعمتها و مواهب در کام جامش تلخ مى گردد و نیز ممکن است انسان واجد همه چیز باشد ولى به آنچه دارد راضى و قانع نباشد بدیهى است آن همه نعمت با این روحیه او را خوشبخت نخواهد کرد و ناراحتى مرموزى دائما او را آزار و شکنجه مى دهد و آرامش روح و روان را که از بزرگترین مواهب الهى است از او مى گیرد- علاوه بر این هنگامى که خدا از کسى خشنود باشد هر بخواهد به او مى دهد و هنگامى که هر چه خواست به او داد او نیز خشنود مى شود. نتیجه اینکه بالاترین نعمت این است که خداوند از انسان خشنود و او نیز از خدایش راضى باشد. رضایت خداوند تعالی مراتبی دارد که رتبه های آن وابسته به عبودیت و درجات بندگی بندگان نسبت به خدای سبحان می باشد, هر درجه ای از عبودیت رضایت متناسب با آن درجه را به همراه دارد.بهترین معیار و ملاک , یک چیز به نظر می رسد: انجام وظایف شرعی : هر آن کس در این وادی کما و کیفا بیشتر موفق شد بیشتر تحصیل رضای الهی نموده است. زیرا با هر چه دقیق تر انجام دادن وظایف شرعی , بیشتر فرمان آورنده آن وظایف یعنی فرمان خدای سبحان را لباس عمل پوشیده و هر چه بیشتر فرمان آورنده آن وظایف , عملی گشت بیشتر رضایت خدای سبحان تحصیل شده است .مراد از وظایف شرعی اساسی ترین و مهم ترین آن است یعنی انجام واجبات و ترک محرمات.درمان ریا و کسب اخلاص:مبارزه با این پدیده و در حقیقت کسب اخلاص در نیت و عمل، از دشوارترین گردنه های راه ایمان است.کوتاهترین راه عقلى براى رسیدن به اخلاص و ریشه کن کردن «ریا» تقویت توحید در دل خود مى باشد. منظور از توحید در این مقام، توحید افعالى مى باشد یعنى، انسان باور کند که فاعل و مؤثرى در عالم جز خداوند نیست لا مؤثر فى الوجود الا اللَّه. اگر براى ما روشن شود که هیچ کس به غیر از خدا منشأ اثرى نیست و بفهمیم که رزق، عطا، منع، غنا، فقر، مرض، سلامتى، ذلت، عزت، زندگى، مردن و. همه در دست خداوند است و هر آنچه در جهان هست مقهور امر حاکم بى شریک مى باشد، دیگر دل به دیگران نمى بندیم و خودنمایى در مقابل دیگران برایمان لذتى نخواهد داشت. زیرا ریشه «ریا» یا طمع در مال و منافع دیگر انسان ها است، و یا محبت و دوست داشتن مدح و ستایش انسان ها، و یا خوش نداشتن و کراهت از مذمت و ملامت مردم است. اگر ریاکار این سه مشکل را حل نماید، دیگر دلیلى براى خودنمایى در مقابل انسان ها وجود نخواهد داشت. انسان عاقل رغبت به کارى که براى او نفعى ندارد پیدا نمى کند و به امرى که به حال وى ضرر رساند بى میل مى باشد. ریا همان ضرر و نبود نفع است زیرا دل بستن به تعریف یا دل گیر شدن از نکوهش مردم نفعى به حال انسان ندارد بلکه ریا موجب بطلان عبادت و مضرّ مى باشد. علاوه این که نظر مردم به اندک چیزى متغیر مى شود. رضا و خشنودى آدمیان زودگذر و ناپایدار است و شخص ریاکار مضطرب، دل نگران، متزلزل و مشوش است. در مقابل، اخلاص و چشم نداشتن به مخلوقات، اطمینان و آرامش دل را افزون مى کند. براى رسیدن به اخلاص و درک توحید افعالى، راه هاى زیر توصیه مى شود:الف) مطالعه و تفکر راجع به یگانگى مطلق خداوند. ب) توجه به عجز و ناتوانى مخلوقات. ج) تلقین این مطلب که مؤثرى در جهان غیر از خداوند نیست. د) تفویض و توکل به خداوند در کارها و تمرین در جهت تقویت آن. ه) توجه به بی اعتباری و آفات امور دنیوی از قبیل مال و جاه و بیرون نمودن محبت دنیا و متعلقات آن از دل. و) مبارزه با حبّ نفس (زیرا ما خود را دوست داریم و همیشه مى خواهیم خواسته هایمان برآورده شود و مورد تکریم و ستایش دیگران واقع شویم). ز) توجه به اینکه ریا عمل و عبادت انسان را بی اثر می نماید و بلکه اثر سوء پدید می آورد و صفت زشت نفاق را در دل مى پرورد. علماى علم اخلاق در این زمینه ها توصیه هایى نموده اند:1 - تقویت مبانى توحیدى در ابعاد مختلف و درک این حقیقت که مؤثر اصلى تنها خداست و مبدء و مرجع اوست و همه فقیر درگاه اویند و او غنى بالذات است. یا أَیُّهَا اَلنَّاسُ أَنْتُمُ اَلْفُقَراءُ إِلَى اَللَّهِ وَ اَللَّهُ هُوَ اَلْغَنِیُ 2- قطع طمع از مردم و توجه به فقر و نیازمندى همه آنان به درگاه خداوند. 3- پناه بردن به خداوند از شر شیطان و نفس اماره. 4- اخفاى عمل در حد ممکن به خصوص در مستحبات. لازم به ذکر است واجبات بهتر است به صورت علنى انجام گردد، زیرا این کار خود موجب تزویج عمل خیر است. 5- تلاوت قرآن و توجه به معانى آن به خصوص آیات توحیدى. 6- توجه دائمى به الگوهاى اخلاص و سعى در تشابه آنها. این کار با مطالعه زندگى اولیاى الهى میسر است. تذکر:گاهى عملى خالصانه انجام مى گیرد، ولى بعد از اتمام عمل، صاحب عمل کارى مى کند و یا سخنى مى گوید که به دیگران بفهماند فلان عمل را انجام داده ام، این نوع ریا اگرچه شرعا مبطل عمل عبادى نیست، ولی به لحاظ اخلاقی ریا محسوب می شود و عمل انسان را از شرایط تاثیر گذاری مثبت می اندازد. براى آگاهى بیشتر ر. ک:1- آسمان معرفت حسن زاده آملى 2- نشان از بى نشان هامقدادى3- فضیلت هاى فراموش شده تربتى4- مجموعه دیدار با ابرار5- اربعین حدیث (حدیث 2) امام خمینى (ره6- نقطه هاى آغاز در اخلاق عملى آقاى کنى، ص 427 و 4267- «عجب و ریا» سید احمد فهرى.موفق ومؤید باشید. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image