شیعه در عراق /

تخمین زمان مطالعه: 22 دقیقه

شیعیان ایرانی چه تأثیری درگسترش مذهب شیعه در عراق داشته اند؟ سیر تاریخی آنرا بیان کنید.


قیام های شیعیان، برگرفته از اصول و تعالیم دین مبین اسلام می باشد و بر طبق تعالیم پیامبر اکرم(ص) راهی برای تسلط و نفوذ بیگانه در جامعه اسلامی نیست و اسلام، اساس و پایه«حاکمیت» می باشد؛ لذا رهبران مذهبی بر اساس رسالت خویش، هدایت قیام ها را بر عهده گرفتند و مردم به سبب علایق مذهبی که با علما داشته و دارند، آنها را در قیام های سده اخیر عراق همراهی کردند؛ گفتنی است به دلیل سکونت شیعیان در مناطق جنوبی عراق، اکثر این قیام ها در این مناطق اتفاق افتاده است و البته یکی از دلایلی که این قیام ها به پیروزی نهایی نرسید، این است که رهبران از آگاهی سیاسی مبسوطی برخوردار نبودند و لذا نتوانستند به صورت منسجم، حرکت های خود را رهبری نمایند؛ درست همان طور که حرکت هایی که در سده اخیر در ایران به غیر از انقلاب اسلامی اتفاق افتاد؛ از جمله انقلاب مشروطیت که به دلیل عدم آگاهی سیاسی رهبران و تا حدودی اعتماد کردن به سیاست های انگلیس باعث شد این انقلاب از مسیر اصلی خود خارج شود و با شکست مواجه گردد. در عراق نیز عدم آگاهی سیاسی رهبران از اوضاع داخلی و خارجی باعث عدم موفقیت این قیام ها شد؛ همچنین انتقال مرکزیت جهان تشیع از نجف به قم — که حاکی از عدم همبستگی بین روحانیان عراق و تقلیل رفتن کارکردهای آنان است — از پیامدهای عدم موفقیت این قیام ها می باشد؛ لذا در ادامه«مقاله از انقلاب سال 1914 به بعد، قیام ها و حرکت های اعتراض آمیزی که علیه سلطه» خارجی و دولت های ناکارآمد صورت پذیرفت، مورد بررسی قرار می گیرد. انقلاب 1914 در اواخر سپتامبر 1914 انگلیسی ها برای ترغیب اعراب به حمایت از متفقین و همچنین به منظور حفاظت از سرزمین مصر و تأسیسات نفتی آبادان درصدد حمله به جنوب عراق برآمدند. اولین هدف انگلیسی ها جدایی جنوب عراق از عثمانی و الحاق آن به مناطق اشغال شده خلیج فارس بود؛ لذا با نیروی نظامی خود از دهانه اروند رود وارد عراق شدند و فاو را به تصرف خود درآوردند. با اشغال بندر فاو توسط انگلیس در 6 نوامبر 1914 درگیری بین نیروهای عثمانی و انگلیسی آغاز شد و در 23 نوامبر شهر بصره به اشغال نظامیان انگلیسی درآمد. دولت عثمانی و آلمان با یکدیگر متحد بودند و دولت های انگلیس و فرانسه به کشورهای تحت سلطه امپراتوری عثمانی نوید استقلال بعد از جنگ را می دادند تا دست از مقاومت بردارند. با تصرف عراق توسط نیروهای انگلیسی، مردم به رهبران مذهبی متوسل شدند و از آنان تقاضای اعلان جنگ نمودند؛ لذا علما فتوای جهاد صادر نمودند و در بعضی از مناطق عراق از جمله بصره، علما علاوه بر بسیج نیروها به مقابله با نیروهای انگلیسی پرداختند و این خود از فصول درخشان مقاومت مسلحانه در نیروهای اسلامی است؛ بنابراین انگلیسی ها نتوانستند از طریق جنوب، عراق را تصرف نمایند و مجبور شدند جبهه جنگ را تغییر دهند و از طرف سوریه به بغداد حمله ور شوند و آن را به تصرف درآورند. فاصله زمانی بین سقوط بغداد در 11 مارس 1917 تا اعلان آتش بس در 31 اکتبر 1918 از سوی مردم عراق به دوران سقوط نام گرفته است. در این دوران بود که اولین جرقه های استقلال طلبی در میان مردم و شیعیان عراق آشکار گردید. در مجموع، مقاومت علما و روحانیان، مصایب و مشکلات فراوانی برای انگلیسی ها به وجود آورد و اگر پیروزی نهایی متفقین و شکست آلمان نبود، انگلیسی ها موفق به اشغال عراق نمی شدند. همان طور که قبلاً ذکر شد، عدم آگاهی سیاسی رهبران مذهبی عراق از اوضاع داخلی و خارجی باعث شد ایشان نتوانند مسیر اصلی انقلاب را رهبری نمایند و اگر درایت رهبران به حد اعلا بود و می توانستند وحدتی بین قومیت های سه گانه عراق (کردها، سنی ها، شیعیان) فراهم آورند، بی شک این حرکت، نتایج مطلوب تری را به ارمغان می آورد و این قیام مختص جنوب عراق نمی شد و در شمال و مرکز عراق هم به حمایت از این قیام تحولاتی رخ می داد؛ بنابراین قیام 1914 به صورت جرقه ای زودگذر بود و اگرچه با شکست روبه رو گشت، ولی این نوید را به مردم عراق داد که می توان در مقابل اشغالگران ایستادگی کرد. این قیام سرآغازی برای انقلاب 1920 شد. قیام 1920 علما و شیعیان در طول تاریخ عراق، حرکت های اعتراض آمیز فراوانی علیه استبداد انجام داده اند؛ از جمله بعد از انقلاب 1914، انقلاب 1920 به رهبری آیت الله محمدتقی شیرازی بر ضد استیلای انگلستان صورت گرفت. ایشان در شیراز متولد شد و در کربلا پرورش یافت؛ در همین شهر مقدمات علوم اسلامی را فراگرفت و نزد ملامحمدحسین فاضل اردکانی درس خواند؛ آن گاه با دوست و هم مباحثه خویش سید محمد فشارکی اصفهانی همراه نخستین دسته از مهاجران به سامرا رفت و مجدداً به محضر درس میرزای شیرازی پیوست؛ سپس در شمار برترین شاگردان حوزه درس میرزای اول درآمد. بعد از درگذشت آیت الله محمدحسن شیرازی ایشان به جانشینی وی تعیین شد و به مقام مرجعیت رسید. طبق اصول معاهده «سان ریمو» قسمتی از میراث عثمانی میان انگلستان و فرانسه تقسیم شد. سرپرستی لبنان و سوریه به فرانسه و سرپرستی عراق، اردن و فلسطین به انگلیس واگذار گردید. این امر در عراق منجر به خیزش همگانی شد و قیام 1920 را به وجود آورد. انگلیسی ها در سال 1917 اعلام کردند عراق مستقل خواهد شد و مردم می توانند یک رئیس دولت غیر ترک برای خود برگزینند؛ از سوی دیگر انگلیسی ها کوشش کردند «سِر پرسی کاکس» را حاکم عراق گردانند. این موضوع سبب ناراحتی مردم عراق گردید. میرزا محمدتقی شیرازی، مرجع بزرگ تقلید وقت اعلام کرد: بر مردم مسلمان حرام خواهد بود که یک حاکم نامسلمان برای خود برگزینند؛ بنابراین عراقی ها مبارزات خود را در راه آزادی سیاسی بیشتر، تحت رهبری علمای نجف، کربلا و کاظمین دنبال کردند. در یکی از اعلامیه هایی که آیت الله شیرازی صادر کرد، همه مردم اعم از یهودی، مسیحی، شیعه و سنی را به اتحاد بر ضد دشمن مشترک فرا خواند. او همیشه ظلم و ستم انگلیسی ها را در هند و دیگر نقاط جهان گوشزد می کرد و هنگامی که انگلیسی ها می خواستند طرح قیمومیت خود را اجرا کنند، صریحاً فتوایی صادر نمود که: «هیچ کس جز مسلمانان حق ندارد بر مسلمانان حکومت کند». انقلاب های مشروطه خواهی ایران و ترکیه نقش فراوانی در بالا بردن آگاهی سیاسی در میان مردم عراق بازی کردند. به عقیده برخی از نویسندگان عراقی، وجود این دو انقلاب، زمینه مناسبی برای انقلاب 1920 عراق فراهم آورد. در این جهاد، میرزا محمدحسین نائینی، یکی از پشتیبانان مشروطیت ایران و همچنین حضرت آیت الله نجفی، به عنوان سقّا و آب رسان به چادرهای جهادکنندگان، شرکت داشتند؛ ولی در مجموع پیروزی نهایی برای مسلمانان عراق به دست نیامد؛ اگرچه این قیام با شکست روبه رو شد، ولی تحولی عظیم برای عراق محسوب شد و انگلستان تصمیم گرفت نظارت خود را بر عراق به شیوه دیگری انجام دهد و با اعمال استعماری خود به طرز دیگری رفتار نماید. انگلستان درصدد بود یک حکومت سلطنتی مشروطه تحت الحمایه انگلستان در عراق تشکیل دهد و به این منظور در اندیشه انتخاب پادشاهی برای عراق بود. لرد کرزن، وزیر امور خارجه وقت انگلستان، در 11 نوامبر دعوت نامه ای برای فیصل پسر شریف حسین به لندن ارسال کرد. در سفر فیصل به لندن پیشنهاد پادشاهی عراق به طور سربسته، برای اولین بار با وی مطرح شد و در 7 ژانویه 1921 نیز کرزن در همین راستا نماینده ای نزد فیصل فرستاد و موضوع را به صراحت با وی در میان گذاشت و دو شرط اساسی با او مطرح کرد:1. قبول استمرار قیمومیت انگلیس بر عراق؛2. عدم ادامه نبرد و معارضه مسلحانه علیه دولت فرانسه در سوریه. فیصل این پیشنهاد را پذیرفت. تشکیل کنفرانس قاهره در مارس 1921 فصل جدیدی در رفتار و سیاست های دولت انگلیس در خاورمیانه باز کرد و در مورد وضعیت حکومت عراق برقراری رژیم سلطنتی به رهبری ملک فیصل، یکی از پسران شریف مکه تأیید شد. بنابراین پس از یک همه پرسی فرمایشی در 23 اوت 1921 با 96 درصد رأی پادشاهی ملک فیصل رسمیت یافت و این کشور در سال 1924 صاحب نخستین قانون اساسی با رژیم مشروطه سلطنتی گردید. فتوای روحانیان در تحریم انتخابات، اختلاف موجود میان حکومتِ دست نشانده استعمار انگلیس و روحانیان را عمیق تر کرد؛ بنابراین دولت انگلیس در قبال مبارزه روحانیان با حکومت ملک فیصل برای رفع مزاحمت و خلاص شدن از دست روحانیان تصمیم به تبعید آنان گرفت؛ از جمله شیخ محمد خالصی و سید محمد صدر را به ایران تبعید نمود. در این هنگام آیت الله نایینی و ابوالحسن اصفهانی و چند تن از رهبران مذهبی کربلا و نجف به نام های مهدی خراسانی و شیخ جواد جواهری به عنوان اعتراض نسبت به عملکرد حکومت به ایران آمدند؛ اگرچه تشکیل حکومت عراق و استقلال این کشور و به وجود آمدن عراقی مستقل نتیجه قیام 1920 بود، ولی شیعیان در طول سلطنت 38 ساله خاندان هاشمی کمترین نقش را ایفا نمودند. (نقش شیعیان و رهبران مذهبی در تحولات سیاسی و اجتماعی عراق در سده اخیر، مصطفی غلامی قمی، اخبار شیعیان: مهر 1388 - شماره 47، ص 43.) در ادامه جهت مطالعه بیشتر مقاله ای ارائه می گردد: نقش علمای دین و نخبگان شیعی در انقلاب سال 1920 عراق حرکت نخبگان سیاسی شیعی عراق بر ضد حضور انگلیسی‌ها در آن کشور، عمدتاً متکی به دور محورقومیت و دین یا به عبارت دیگرعرب بودن یا عروبیت و مسلمان بودن یا اسلام بود. در این زمینه، در همان آغاز حرکت شیعی علیه حاکمیت انگلیسی‌ها در عراق، شیخ محمد باقر الشبیبی در نامه‌ای به ویلسون حاکم بریتانیایی بغداد می نویسد: ای حاکم! امت عراق در دفاع خود، بر سه رکن اساسی تکیه کرده است؛ قومیت، میهن پرستی و شریعت اسلامی(علیان، 2005، ص305) یکی از عوامل مهم ظهور و یا تعمیق روحیه ی قومی گرایی و ناسیونالیسم در عراق، حضور سلطه ی ترک های عثمانی و نیز اشغال کشور توسط انگلیسی‌ها در دوره ی سال های 1908-1920 بود. این سلطه گری بر ملت عراق، باعث شد روحیه ناسیونالیسم عربی به شدت علیه ترک ها و انگلیسی ها رشد کند؛ بنابراین ظهور این حالت در کشور عراق تا اندازه ی زیادی عکس العملی طبیعی و قابل انتظار برای مخالفت با سلطه‌گران بوده است. حرکت ناسیونالیستی در میان نخبگان شیعی در عراق تا اندازه ی زیادی همراه گرایش های اسلامی بود، در حقیقت این دو جریان، به عنوان دو جریان مکمل یکدیگر در این زمینه عمل کردند. در آغاز جریان ناسیونالیستی، مهم ترین شخصیت ها میان نخبگان شیعی، افراد موجّه سیاسی و علمای دینی شیعی بودند. در این زمینه می توان به اقدامات مهم دو برادر معروف محمدباقر الشبیبی و محمدرضا الشبیبی و نیز محمدعلی و سعید کمال الدین و علی الشرقی و عبدالمطلب الحلی و دیگران(کمال الدین، 1971،ص1) اشاره کرد. در این رابطه نیز علمای دینی حضوری نسبتاً مؤثر و جدی داشتند. در این باره می توان به شیخ محمدالجزایری، سیدمحمدعلی بحرالعلوم، شیخ عبدالعزیز الجواهری و هبة الدین الشهرستانی اشاره نمود که تلاش کردند میان دیدگاه های دینی و گرایش های ناسیونالیستی عربی، نوعی هماهنگی ایجاد کنند. دولت ترک عثمانی نیز تلاش فراوانی کرد که علمای شیعه علیه انگلیسی ها برآشوبند تا علیه آنان به عنوان جنگ مسلمانان علیه کفار(نظمی، 1985، ص125) حکم جهاد صادر کنند. در این رابطه، دولت عثمانی هیئت عالی رتبه ای را از بغدادبه نجف اعزام نمود(الزرکان، 1991، ص62)که اعضای آن عبارت بودند از:محمد فاضل الداغستانی، شوکت پاشا، حمید الکلیدار و دیگران که وظیفه آنان گفتگو با مراجع بزرگ نجف در مورد جهاد علیه انگلیسی ها بود.این هیئت اعزامی، مجلس مهمی در یکی از بزرگترین مساجد شهر نجف به نام جامع الهندیبا حضور بسیاری از علما، شخصیت های مهم شهر و نیز سران عشایر تشکیل داد که در آن سیدمحمدالحبوبی، شیخ عبدالکریم الجزایری و نیز محمدجواد الجواهری سخنرانی کردند و در آن بر وجوب مشارکت حکومت مسلمان برای دفع کفار از بلاد اسلامی تاکید نمودند(الوردی، 1413ق، ص127-128). در این مجلس بزرگ، یکی از سران عشایر فتله عراق به نام شیخ مبدرالفرعون در سخنرانی خود چنین اعلام کرد: ترک ها برادران دینی ما هستند و برای طرد دشمنان از کشور ما، واجب است به آنها کمک کنیم(الیاسری،  1966،ص68-69). در این زمینه، همچنین عالم بزرگ شیعی، آیت الله سیدکاظم یزدی نیز متقاعد شد در مورد ضرورت مشارکت در جهاد علیه انگلیسی ها شرکت نماید؛ لذا فرزند خود سیدمحمد طباطبایی را برای تشویق عشایر عراقی و مشارکت آنان در جهاد مزبور اعزام کرد(المس بیل، 1971، ص91). سیدمحمد که از فضلای نجف بود، فرماندهی یکی از جبهه ها را بر عهده داشت. او در یکی از همین نبردها به شهادت رسید(مولانا،1387). عامل اساسی جنبش جهادی شیعی علیه انگلیسی ها وجود شرعی و میهنی ضرورت دفاع از کشور علیه حکومت کافری است که در صدد اشغال کشور اسلامی است و در حقیقت تایید حکومت ترک عثمانی نبود؛ به عبارت دیگر تاکید بر جهاد علیه کفار، به معنای تایید حاکمیت عثمانی ها بر کشور عراق نبود. بسیاری از سران عشایر عراق در این رابطه و قبل از جنبش جهادی علیه انگلیسی ها، مشکلات زیادی برای حکومت ترک عثمانی ایجاد کرده بودند و اگر روحیه ی دینی آنان نبود و اطاعت از علمای دین، به هیچ وجه مایل نبودند در این جهاد شرکت نمایند(الخلیلی،1963، ص373-374). فرار ترک های عثمانی در برابر انگلیسی هادر جنگ الشعیبه و تعامل بد کارمندان ترک با عرب های ساکن آن منطقه و نیز افرادی که داوطلبانه در ارتش عثمانی مشارکت کرده بودند، عامل اساسی قیام این افراد علیه نیروهای ترک عثمانی در نجف، در سال 1915 بود که از نتایج آن فرار ارتش ترک عثمانی و کارمندان آن از شهر نجف و افتادن شهر به دست نیروهای عراقی بود. در این رابطه، مردم شهر کربلا نیز با پیروی از مردم شهر نجف، در ژوئن همان سال (1915)کارمندان ترک عثمانی را مجبور به ترک شهر کربلا نمودند(العطیه، همان،ص112). همزمان با طرد نیروهای ترک عثمانی از دو شهر نجف و کربلا، سلطه ی انگلیسی ها بر کشور، غلبه دشمنان اروپایی بر اسلام تلقی شد و این مسئله در نگاه علمای دین خطر بزرگی علیه اسلام و مسلمین تلقی گشت. در این زمینه، گزارش های انگلیسی ها حاکی از آن است که با آغاز ماه ژانویه سال 1915، دعوت به جهاد در همه مساجد عراق به شدت مطرح شد. در این رابطه بسیاری از هیئت های متشکل اعزام شدند. این حرکت تأثیرات فراوانی در بسیج مردم عراق علیه انگلیسی ها داشت(نقاش، 1988، ص85-86). نقش علمای دین شیعی، در جهاد علیه انگلیسی ها کاملاً مشهود بود؛ لذا همه ی سلطه گران بر عراق در تلاش بودند به نحوی از رو در رو شدن با علمای شیعی اجتناب کنند و با آنان تعامل ویژه‌ای برقرار سازند(النفیسی،1976، ص48). بنابراین، به دلیل همین روحیه ی استقلال طلبی مردم نجف بود که انگلیسی ها تصمیم گرفتند در ماه آگست1917 کارمندان محلی را در تشکیلات اداری خود، به عنوان نمایندگان دولت انگلیس وارد سازند، ولی این حرکت هیچ تغییری در روحیه ی مردم ایجاد نکرد. در پایان ماه اکتبر سال 1917 حرکت مردم علیه اشغالگران انگلیسی اوج گرفت. نخبگان شیعی به این نتیجه رسیده بودند که رهایی از سلطه گران، جز با رودررویی مستقیم امکان پذیر نیست؛ لذا گروهی سری(زیرزمینی) به نام جمعیة النهضة الاسلامیه(1)در نجف تشکیل شد که هدف آن، تلاش برای اخراج اشغالگران از عراق بود. برخی از علمای معروف مانند سیدمحمدعلی بحرالعلوم، شیخ محمدجواد الجزایری و نیز برخی از نخبگان دیگر مانند محمدعلی الدمشقی، ابراهیم باقر البهبانی، محمدحسین شلیله و حسین الصراف و دیگران نیز در این جمعیت عضو بودند(الاسدی، 1975،‌ص169/الوردی، 1413ق، ج6،‌ص214). علی رغم اینکه روحیه ی میهن پرستی بر همه افراد شرکت کننده در جهاد علیه انگلیسی ها حاکم بود، اما عامل اصلی مشارکت آنان، حداقل در میان سران آنان، ایمان دینی و اسلامی بود(الخلیلی، 1963، ص160). حرکت جهادی مزبور علیه انگلیسی ها، گرچه در آغاز شکست خورد، اما باعث شد عصر جدیدی از مبارزه ی نخبگان شیعی علیه سلطه گران انگلیسی ها آغاز شود؛ عصری که نهایتاً با انقلاب بزرگ عراق در سال 1920به ثمر نشست. در اینجا ضرورت دارد به تحولات به وجود آمده در نجف، پس از کشتن حاکم سیاسی انگلیسی، کاپیتان مارشال در 18 مارس 1918 در شهر مدینه اشاره کنیم. این واقعه باعث شد برخی از روشنفکران و نخبگان جوان و میهن دوست نجف، به تاسیس حزبی سری به نام حزب النجف الوطنی(2)در سوم ژوئیه 1918 برای استقلال عراق و تشکیل حکومت ملی در این کشور اقدام نمایند. از اعضای بارز این حزب شیخ عبدالکریم الجزایری، شیخ محمدجواد الجواهری، محمدسعیدکمال الدین، محمدرضا الصافی، محمدباقر الشبیبی، سعد صالح و احمد الصافی و دیگران بودند(کمال الدین، 1986،ص77). رهبران این حزب تلاش های فراوانی برای جذب علمای دین و سران عشایر در منطقه فرات الوسط به سوی وضعیت مبارزاتی جدید عراق کردند؛ این تلاش ها نیز به موفقیت های قابل توجهی منجر شد. برخی از سران عشایر به این حرکت پیوستند و برخی از علما نیز فتواهایی در مورد ضرورت توجه به حقوق مردم، اما به شکل مسالمت آمیز صادر کردند (همان، ص75). اهداف حزب مزبور و خواسته‌های آن به سرعت در میان مردم عراق منتشر شد و شیخ محمدرضا الشبیبی رئیس دفتر حزب در نجف شد و سپس به عنوان یکی از افراد معتمد برای هماهنگی میان مرکزیت حرکت ملی در بغداد ونجف تعیین شد (همان، ص77-78). دفتر این حزب در کتابفروشی عبدالحمیدالزاهد در نجف مستقر بود(الزاهد، 1987، ص12). یکی از کارهای مهم این حزب، متقاعد کردن آیت الله میرزای شیرازی (شیرازی بزرگ)برای نقل مکان از سامرا به کربلا به جای نجف (الاسدی، 1975، ص367) برای جلوگیری از ظهور و افزایش فعالیت های طرفداران انگلیسی ها در کربلا بود. همچنین یکی دیگر از کارهای مهم حزب، نقاشی کردن پرچم عربی وارد شده از کشور سوریه بر روی دیوار دفتر مرکزی این حزب بود(الزاهد، 1987، ص11). حزب مزبور، اقدامات انگلیسی ها در عراق برای خاموش کردن روحیه ی ملی‌گرایی را به شدت محکوم می کرد. فعالیت این حزب تنها پس از خاموش شدن شعله ی انقلاب و متفرق شدن اعضای آن متوقف شد. در همین زمان و پس از جنگ جهانی اول که یکی از نتایج آن تسلط انگلیسی ها بر عراق بود، دیدگاه ها و آرای مختلفی در مورد آینده عراق بیان شد. این دیدگاه ها گاهی در میان عراقی ها و انگلیسی ها کاملاً متفاوت و در حال تغییر بودند. یکی از اهداف انگلیسی ها در این زمینه، ایجاد حکومتی وابسته به انگلیس در عراق به علت مشکل بودن سلطه ی مستقیم انگلیس بر مردم این کشور بود(الحسنی، 1989ریال ص126). یکی از فرصت های مهم برای ابراز وجود نخبگان عراقی، انتخابات مطرح شده برای آینده ی حاکمیت عراق در این دوره بود؛ اما در حقیقت آنچه انگلیسی ها توسط ویلسون برای انتخابات مطرح کردند، علی رغم اینکه حرکت مهمی است، غیر صادقانه و منحرفانه بود. انگلیسی ها در انتخابات مزبور سه سوال مطرح کردند که به نوعی ادامه ی حاکمیت انگلیسی بر عراق را مورد تایید قرار می داد.(3)به لحاظ اهمیت وجود علما و نخبگان عراقی در نجف، ویلسون انتخابات مزبور را از شهر نجف و با اشراف مستقیم خود آغاز کرد، تا نتایج بدست آمده از این شهر، به عنوان ملاکی برای انتخابات، در شهرهای دیگر عراق باشد. ویلسون در این رابطه با برخی شخصیت ها و طرفداران انگلیس در این شهر، تماس هایی برقرار گرده بود و اطمینان یافته بود که این انتخابات بدون هیچ گونه مخالفتی برگزار خواهد شد(الوردی، 1413ق، ج5، ص68-69). در شهر نجف نیز در مورد برگزاری انتخابات، مخالفتی صورت نگرفت و در این زمینه نامه‌هایی میان نخبگان این شهر و شهر کربلا برای ادامه ی انتخابات رد و بدل شد؛ اما در این زمینه جامعه شاهد برخی حرکت های دیگر نیز بود. شیخ کاظم الدجیلی از بغداد برای برقراری ضوابط و شرایط متفاوتی از آنچه انگلیسی ها مطرح کرده بودند، به نجف سفر کرد، اما انگلیسی ها این فرد را دستگیر کردند (المس بیل، 1971، ص462). در این باره نیز هادی الرفیعی، تولیت آستان حرم علوی(4) توانست با 21 نفر از تجار و شخصیت های نجف، بیانیه‌ای مبنی بر حمایت از حاکمیت مستقیم انگلیسی ها صادر کند.اسناد و مدارک انگلیسی ها نشان می دهد: شش نفر از مجتهدان نجف آماده ی تایید ادامه ی حاکمیت انگلیسی ها بر عراق، تا تثبیت وضعیت و توانایی مردم این کشور برای اداره ی مستقیم خود بودند. تنها شرطی که مجتهدان مزبور در این رابطه مطرح کردند، تضمین انگلیس برای فعالیت های آزاد اسلامی و حفاظت از حرمت و آبروی مجتهدان بود. وجود این افراد در نجف، نشان دهنده ی درجه نفوذ انگلیسی ها در شهرهای مقدس عراق از طریق به دست گرفتن اموال خیریه-که ریشه ی هندی در این شهرها داشت-بود. در میان این شش مجتهد، سه نفر از آنان هندی بودند که از رعایای بریتانیا به حساب می آمدند. این افراد عبارت بودند از: السید هاشم الهندی النجفی، محمود الهندی النجفی و محمدمهدی الکشمیری. انگلیسی ها علاوه بر افرادی که به شکل علنی از ادامه ی حاکمیت آنان حمایت می کردند، این مجتهدان را جزو رعایای خود می دانستند.(5) انگلیسی ها در بغداد نیز توانستند برخی از شخصیت ها و علمای دینی را به طرف خود جذب نمایند، در این رابطه سه نفر از شخصیت های عراقی به نام های عبدالرحمن النقیب، عبدالمجید الشاوی و عبدالرحمن جمیل‌زاده برقراری حکومتی متشکل از انگلیسی ها، با مشاوران عراقی را مورد تایید قرار می دادند و در برابر بازگشت برخی از شهروندان بغدادی از سوریه، مخالفت می کردند. گفته می شود عبدالرحمن النقیب آرزو داشت حاکمیت بریتانیا با حضور چهل هزار سرباز از طرف آنان بر عراق ادامه داشته باشد(علیان، 2005، ص286). بر خلاف افراد مذکور، مجتهدان و برخی شخصیت های دیگر در نجف تمایل خود را برای تشکیل دولتی مستقل در عراق، زیر نظر یک حاکم عرب که محدوده آن از موصل در شمال و خلیج فارس در جنوب باشد، اعلام کرده بودند. در نامه‌ای که توسط برخی از این مجتهدان و شخصیت های نجف امضا شده بود و به حاکمان انگلیسی تقدیم گشته بود، نام برخی از مجتهدان بزرگ از جمله: شیخ الشریعه اصفهانی، عبدالکریم الجزایری، شیخ جواد صاحب جواهر و مهدی کاشف الغطاء دیده می شود. برخی سران عشایر عراق نیز از این نظر حمایت کردند که خود، نشان دهنده ی تبلیغات شدید در حمایت از خانواده شریف مکه در نجف و مناطق اطراف آن است. یکی از شخصیت های مهمی که امضا کننده ی نامه مذکور بود، شیخ محمدرضا الشبیبی است که عالمی اندیشمند و ادیبی بزرگ بود که با طرفداران شریف مکه در بغداد در تماس بود و به عنوان حلقه تماس میان بغداد و مجتهدان در نجف، عمل می کرد(نقاش، 1988، ص89). در بیست و هشتم دسامبر 1918 نامه ی دیگری از منطقه شامیه در عراق منتشر شد که توسط ده نفر از سران عشایر عراق به امضا رسیده بود. این نامه مبنی بر درخواست آنان برای استقلال کشور زیر نظر یک امیر عرب از خانواده ی الشریف حسین بن علی بود (نظمی، 1985، ص308). یکی دیگر از تحولات اساسی این دوره، صدور فتوای مهم مجتهد بزرگ، سیدمحمدتقی شیرازی مبنی بر حرام بودن انتخاب غیر مسلمان برای امارت و ولایت بر مسلمانان بود که در 24 ژانویه 1919 صادر شد (الوهاب، 1935، ص44-45). این فتوا یکی از مهم ترین اقدامات سیاسی در دوره حاکمیت انگلیسی ها بر عراق حساب می آید که در آن، یکی از مراجع بزرگ شیعی نظر خود را درباره ی انگلیسی ها اعلام نمود. این اقدام تاثیرات بسیار مثبت و فراوانی بر حرکت به سوی استقلال و حاکمیت ملی عراق داشت؛ در حقیقت این فتوا، نوعی توازن میان دیدگاه شیرازی در کربلا و موضع گیری برخی از علمای دیگر در نجف که مدافع ادامه ی حاکمیت انگلیسی ها بود، برقرار کرد (العطیه، 1988، ص335). واقعیت این است که شهر کربلا پس از سفر آیت الله میرزای شیرازی (شیرازی بزرگ) از سامرا به آن شهر در سال 1919 وارد فعالیت های سیاسی و جهاد علیه دشمنان اسلام شد. بر اثر این حضور مؤثر بود که جمعیت اسلامی زیرزمینی و مخفی الجمعیة الاسلامیه تاسیس شد (الوهاب، 1935، ص25). یکی از موسسان این جمعیت، محمدرضا فرزند آیت الله شیرازی بود. یکی از اهداف مهم این جمعیت،‌ عدم پذیرش حاکمیت انگلیسی ها بر عراق و پایان دادن به سلطه ی آنان و تحقق استقلال و برقراری حکومت ملی بود. جمعیت، همچنین نقش مؤثری در برگزاری جلسه‌ای که در آن حاکم انگلیسی شهر حله، سرهنگ بوفل(6) برای بحث درباره ی انتخابات ذکر شده ی قبلی، به کربلا دعوت شده بود، داشت. در این جلسه، برخی شخصیت ها و نخبگان شهر کربلا حضور داشتند جمعیت، پس از گذشت سه روز از آن جلسه، بیانیه ای صادر کرد که در آن خواستار تشکیل یک حکومت عربی-اسلامی با ریاست یکی از فرزندان الشریف حسین و مجلسی با حضور نمایندگان عراقی، شده بود(علیان، 2005، 293-294). یکی دیگر از مهم ترین فعالیت های این جمعیت، برگزاری اجلاسی بود که در صحن حضرت عباس(ع)برگزار شد و در آن شیخ محمدالخالصی سخنرانی تندی علیه اشغالگران انگلیسی ایراد نمود.(7) تلاش های انگلیسی ها در نجف و کربلا برای به دست آوردن آرای مثبت در حمایت از حاکمیت آنان که با فشارها و تطمیع‌های مختلف صورت گرفت، تصویر نادرستی از مردم عراق منعکس نمود که این تصویر را ویلسون حاکم انگلیسی عراق، به کشور متبوع خود بریتانیا منعکس کرده بود. در نتیجه ی این اقدام، حرکت قیام انگلیسی ها در میان مردم شدت یافت. برخی از اسناد، به اعتراف افسران عراقی به اعمال فشار و آزار و اذیت مردم برای به دست آوردن آرای مثبت به نفع انگلیسی ها اشاره کرده‌اند.(8) براثر این اقدام، نخبگان شیعی چاره‌ای به جز تماس با الشریف حسین امیر مکه در سال 1919 نداشتند. برای برقراری این تماس، شیخ محمدرضا الشبیبی انتخاب شد. وی به حجاز عزیمت کرد و گزارشی در مورد انتخابات دروغین انگلیسی ها به امیر مکه ارائه و از وی درخواست کرد یکی از فرزندان خود را به عنوان امیر انتخاب نماید. وی در این ملاقات تاکید می کند اگر انگلیسی ها این درخواست را اجابت نکنند، مردم عراق آماده ی فداکاری برای دستیابی به اهداف خود هستند(الحسنی، 1992، ص154) شیخ محمدرضا الشیبی در سفر به حجاز برای ملاقات با امیر مکه(الشریف حسین) نامه‌ها و درخواست های متعددی با خود همراه داشت. در میان این نامه‌ها، نامه ای به امضای سه گروه سیاسی، علمای دین، سران عشایر و جوانان میهن پرست بود. نامه ی دیگری به امضای اعضای جمعیة الشبیبة الغرویه(9)و همچنین نامه‌ای از آیت الله میرزای شیرازی وجود داشت که مستقیماً برای شریف حسین، امیر مکه نوشته شده بود. کلیه این نامه‌ها به الشریف حسین، امیرمکه، تحویل شد تا ایشان نامه‌های مزبور را به امیر فیصل پادشاه حجاز ارائه دهد و او در همایش صلح پاریس که برای دفاع از حقوق عراقی ها تشکیل می شد، مطرح نماید(الجنابی، 1997، ص273-275). پی نوشت ها: 1.جمعیت نهضت اسلامی.2.حزب میهنی نجف.3.برای مرور کردن سؤالات مطرح شده در انتخابات مزبور ر.ک به: علیان، 2005، ص283-284.4.سادن الروضه العلویه. 5. .F. O.882/23/MES/19/7, NO. 11669, 29DEC 1918 . (اسناد وزارت خارجه انگلیس)6. میجر بوفل.7. برای اطلاعات بیشتر ر.ک به:محمد محمدمهدی؛ بطل الاسلام الامام الخاصی؛ کتاب خطی موجود در مدرسه الامام الخالصی در کاظمین، ص108-112.به نقل از: فوزی، 2006. 8. C.O.961/2, Administration Reports, Shamiyah, 1919,p.34.9.جمعیت جوانان غروی. (منبع: دکتر حسن بشیر، فصلنامه شیعه شناسی شماره 28) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image