منظور از ابن عباس راوی معروف احادیث / تاریخ وسیره / تاریخ اهل بیت علیهم السلام / امام علی(ع) / یاران امام علی(ع) /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

آیا ابن عباس راوی معروف حدیث همان ابن عباس فرمانده امام حسن مجتبی است که به امام خیانت کرد؟


کاربر محترم با آرزوی موفقیت برای شما باید به اطلاع برسد که در مورد جواب از سؤال شما این که ابن عباس راوی حدیث معروف اسمش عبدالله  ابن عباس بوده ولی آنکه خائن به امام بوده عبیدالله ابن عباس بوده است . حال برای آشنایی بیشتر  با شرح حال عبدالله بن عباس توجه فرمایید.   دودمان ابن عباس عبد اللّه بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، پسر عموی پیامبر بوده و مادرش لبابه دختر حارث بوده و کنیه اش ابوالعباس می باشد. ولادت در تاریخ ولادت وی اختلاف است، ولی مشهور این است که ابن عباس سه سال قبل از هجرت در شعب ابی طالب به دنیا آمد. ابن اثیر می نویسد: « هنگام ولادت ابن عباس، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سقّ ابن عباس را با آب دهان خویش برداشت».   دوران پیامبر صلی الله علیه و آله ذهبی می نویسد: «عبدالله بن عباس بیش از سی ماه همراه پیامبر بوده است.» طبق نقل های تاریخی، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در مورد عبدالله بن عباس دعای خیر فرمود؛ چنانچه در کتب حدیثی و تاریخی آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله به ابن عباس فرمود: «اللهم علّمه الحکمةَ.»   در جای دیگر چنین فرمود: «الّلهمّ بارِکْ فیه و انْشُرْ مِنْه.»   همچنین نقل شده پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله دست مبارک خود را بر سر ابن عباس گذارده و فرمود: «اللهم اَعْطِهِ الحکمة و عَلِّمْهُ التأویل.» سنّ ابن عباس هنگام رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در کتب تاریخی بین 10 تا 15 سال نقل شده است. دوران خلفا ابن عباس در دوران خلفا مقام افتاء را بر عهده داشته و از کسانی بود که خلفا بویژه خلیفه دوم و سوم، در مشکلات از نظرات وی استفاده می کردند.   دوران امام علی علیه السلام در دوران امام علی علیه السلام نیز در جنگهای جمل، صفّین و نهروان در رکاب علی علیه السلام شمشیر می زد. ابن عباس در دوران امام علی علیه السلام کارگزار امام در بصره بوده  و در واقعه حکمیت نیز، امام وی را به عنوان حَکَم پیشنهاد کرد که خوارج وی را قبول نکردند. در دوران حسنین علیهماالسلام در دوران امام حسن علیه السلام نیز از اصحاب با وفای امام بوده و پس از شهادت امام علی علیه السلام مردم را به بیعت نمودن با امام حسن علیه السلام فرا می خواند. در دوران امام حسین علیه السلام نیز از اصحاب باوفای امام بوده است.   رحلت ابن عباس در اواخر عمر خود در مکه زندگی می کرد، که با نبرد عبدالله بن زبیر و عبد الملک بن مروان مواجه شد. عبدالله بن زبیر از وی بیعت خواست ولی ابن عباس سرباز زد؛ لذا ابن زبیر وی را از مکه بیرون کرد و روانه طائف ساخت. در تاریخ وفات ابن عباس، اختلاف است ولی مشهور این است که ابن عباس در سال 68 هجری و در 70 سالگی در شهر طائف بدرود حیات گفت و محمد بن حنفیه بر وی نماز خواند و جنازه وی را در همانجا دفن نمود.   ایمان به دوازده امام عطا می گوید: «ما سی تن از بزرگان طائف در بیماری دم مرگ عبداللّه بن عباس بر او وارد شدیم، او ناتوان شده بود، سلام کردیم و نشستیم. ابن عباس از من پرسید: عطا اینها چه کاره اند؟ گفتم: آقا! اینها بزرگان شهرند و عبداللّه بن سلمة بن حضرمی طائفی، عمارة بن ابی الاجلح و ثابت بن مالک در میان آنهایند.   من یک به یک از آنها نام بردم و آنان نزد او رفتند و گفتند: ای پسر عموی رسول خدا! تو پیامبر خدا را دیده و سخن او را شنیده ای، ایشان پیرامون اختلاف این امت چه گفتند؛ گروهی علی را بر دیگران مقدم دانسته اند و گروهی دیگر او را پس از سه تن قرار دادند؟   ابن عباس نفسی کشید و گفت: از رسول خدا شنیدم که فرمود: «علی با حق است و حق با علی است. او امام و جانشین پس از من است؛ هر کس به او تمسّک جوید، رستگار می شود و نجات می یابد و هر کس از فرمانش سرپیچی کند، گمراه شود. آری، او مرا کفن می کند و غسل می دهد و قرضم را ادا می کند. او پدر دو سبط من، حسن و حسین است و امامان نه گانه از نسل حسین هستند و مهدی این امت، از ماست».   عبداللّه بن سلمة بن حضرمی گفت: ای پسر عموی رسول خدا! چرا پیش تر اینها را به ما نگفتید؟ گفت: به خدا سوگند! من آنچه را شنیده بودم، بازگفتم و شما را نصیحت کردم لیکن شما نصیحت کنندگان را دوست ندارید!   سپس گفت: ای بندگان خدا! تقوای الهی پیشه کنید همانند تقوای کسی که از این موضوع عبرت می گیرد...پیش از رسیدن مرگ برای آخرت کاری بکنید و به ریسمان محکم عترت پیامبرتان چنگ زنید که من از او شنیدم که می فرمود: «هرکس پس از من به خاندانم تمسّک جوید، از رستگاران است.»   آنگاه به شدت گریست و حاضران گفتند: آیا با این جایگاهی که نسبت به رسول خدا داری، می گریی؟ رو به من کرد و گفت: ای عطا! من برای دو چیز می گریم؛ ترس از قیامت و جدایی دوستان!   سپس مردم پراکنده شدند و ابن عباس به من گفت: ای عطا! دستم را بگیر و مرا به صحن خانه ببر، آنگاه دست ها را به آسمان بلند کرد و گفت: پروردگارا! من به وسیله محمد و آل محمد به تو تقرّب می جویم. پروردگارا! من به وسیله آقایم علیّ بن ابی طالب به تو تقرّب می جویم. و این عبارت را آن قدر تکرار کرد تا بر زمین افتاد. ما پس از ساعتی درنگ، او را بلند کردیم و دیدیم که چشم از جهان فرو بسته است.»   ایمان به حقوق اهل بیت ابن اعثم کوفی می نویسد: «پس از گفت و گوی میان امام حسین علیه السلام و عبداللّه بن عباس، ابن عباس گریست و امام حسین علیه السلام نیز با او گریست و فرمود: ای پسر عباس! تو می دانی که من فرزند دختر رسول خدا هستم! ابن عباس گفت: آری، به خدا سوگند می دانیم و می شناسیم که در دنیا هیچ کس جز تو فرزند دختر رسول خدا نیست و یاری تو همانند نماز و زکات که هیچ کدام بدون دیگری پذیرفته نیست بر همه مردم واجب است...» علامه حلّی می فرماید: «عبداللّه بن عباس از یاران رسول خدا و دوستداران و شاگردان امیرالمؤمنین بود. مقام والای وی و نیز اخلاص او نسبت به امیرالمؤمنین، روشن تر از آن است که بتوان آن را پنهان ساخت.» مردم که به حال ابن عباس در همراهی و دلدادگی وی نسبت به علی علیه السلام آگاه بوده و می دانستند که شاگرد و دستیار اوست، به او گفتند: میزان علم تو نسبت به علم پسر عمویت چه اندازه است؟ گفت:«مانند نسبت میان قطره ای باران در برابر اقیانوس...»   شیخ حسن فرزند برومند شهید ثانی می گوید: «وضعیت عبداللّه ابن عباس در محبت و اخلاص نسبت به امیرالمؤمنین و دوستی و یاری و دفاع از او و دشمنی به خاطر رضایت او و پشتیبانی از آن حضرت، جای شک و تردید نیست...» پس از شهادت امیرالمؤمنین، هنگامی که امام حسن علیه السلام خطبه اش را به پایان رسانید، ابن عباس در حضور حضرت ایستاد و گفت: «ای مردم! این فرزند پیامبرتان و جانشین امامتان است؛ با او بیعت کنید...»   از ظاهر روایت ذیل برمی آید که چشمان ابن عباس در اوایل سال 61 هجری، یعنی پیش از آنکه خبر شهادت امام حسین علیه السلام به مدینه برسد، کم سو و یا نابینا بوده است. این روایت را شیخ طوسی در امالی خویش به سندی که از این خبر به ابن عباس می رسد، نقل می کند:   «در خانه ام سرگرم استراحت بودم که ناگهان فریاد بسیار بلندی از خانه امّ سلمه، همسر پیامبر بلند شد؛ بیرون آمدم و راهنمایم مرا به منزل امّ سلمه برد. زن و مرد مدینه نیز به آنجا آمده بودند، چون به او رسیدم، گفتم: ای امّ المؤمنین! چرا فریاد استغاثه برمی آوری؟ او پاسخی به من نداد و نزد دیگر زنان بنی هاشم رفت و گفت: ای دختران عبد المطلب! مرا یاری و همراهی کنید و همراهم بگریید. به خدا سوگند که سرور شما و سرور جوانان بهشت کشته شد! به خدا سوگند که سبط رسول خدا و دسته گل او به شهادت رسید!   گفتند: ای امّ المؤمنین! این را از کجا دانستی؟ گفت: هم اینک پیامبر خدا را در خواب دیدم که پریشان و وحشت زده بود؛ چون از حالش پرسیدم، فرمود: «امروز پسرم حسین با اهل بیتش کشته شد و من آنان را به خاک سپردم و اکنون از کارشان فراغت یافته ام.»   من (امّ سلمه) برخاستم و در حالی که هیچ از خود نمی دانستم، به خانه رفتم و به جست و جو پرداختم. ناگهان چشمم به تربت حسین علیه السلام افتاد که جبرئیل از کربلا آورد و گفت: «هرگاه این خاک تبدیل به خون شد، پسرت کشته شده است.» و رسول خدا آن را به من داد و فرمود: «این خاک را درون شیشه بگذار و نزد خویش نگهدار، هنگامی که تبدیل به خون شد، بدان که حسین کشته شده است.» و من اینک آن شیشه را دیدم که تبدیل به خون شده، می جوشد!   سپس امّ سلمه از آن خون برگرفت و بر چهره اش مالید و آن روز را روز ماتم و نوحه سرایی بر حسین علیه السلام قرار داد و پس از آن، کاروانیان آمدند و خبر دادند که حسین علیه السلام در آن روز کشته شده است.»   اینکه ابن عباس می گوید: «من بیرون آمدم و راهنمایم مرا به خانه امّ سلمه برد.» نشان می دهد که به احتمال زیاد، چشم او کم سو یا نابینا بوده است. آن راهنما هم خودش را (ابن عباس) راهنمایی می کرده، نه مرکبش را؛ چرا که مسافت نزدیک بود و او با گوش خود صدای ناله و شیون امّ سلمه را شنید و تشخیص داد که صدا از خانه اوست.   از آنچه گفته شد، یقین می کنیم که ابن عباس در اواخر سال شصتم هجری و بالتبع روزهای حضور امام در مکه، از کم سویی و یا نابینایی چشم رنج می برده است، و همین امر موجب گشته بود که نتواند به امام حسین علیه السلام بپیوندد و در رکابش شمشیر زند.   او معذور بود و به همین سبب، امام از او برای پیوستن به خود دعوت نکرد و اجازه داد که به مدینه بازگردد و اخبار دستگاه بنی امیه را به او گزارش دهد و فرمود:«ای پسر عباس! تو پسر عموی پدر من هستی و از آن هنگام که تو را شناخته ام، پیوسته به نیکی امر می کنی. تو با پدرم همراه بودی و پیشنهادهای هدایتگرانه می دادی؛ او پیوسته از تو طلب خیرخواهی می کرد و با تو به مشورت می پرداخت و تو نیز نظر درست را به او پیشنهاد می دادی. در پناه خدا به مدینه بازگرد و چیزی از اخبارت را از من پوشیده مدار.»   مسعودی می نویسد: «(ابن عباس) به سبب گریه بر علی، حسن و حسین علیهم السلام بینایی اش را از دست داده بود.»     مفهوم این سخن، این است که گریه های فراوان از اندوه شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام و امام حسن علیه السلام ، سپس امام حسین علیه السلام اندک اندک چشمانش را کم سو کرده بود.   .

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/17



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image