تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

چرا فروش قرآن كه كتاب هدايت است، به غير مسلمانان ممنوع است، آيا اين عمل جلوگيرى از هدايت آنان نيست؟


قبل از شروع اين بحث، تذكر يك نكته ضرورى است و آن اين كه قرآن چون كلام خداست از ارزش و احترام خاصّى برخوردار است و قابل قيمت گذارى نيست و قيمت آن را فقط خداوند مى داند؛ بدين جهت بزرگان فرموده اند كه در هنگام خريد و فروش قرآن، جلد و ورق آن خريده شود و خطّ را، براى احترام، داخل در خريد و فروش ننماييد، لذا در بين مردم متعارف است كه هديه ى قرآن فلان مبلغ است. امّا در مورد فروش قرآن به غيرمسلمان، مشهور فقها قايل اند كه نمى توان آن را به كافر فروخت، چون كافر مالك قرآن نمى گردد؛ فروش قرآن به آنان موجب اهانت و سبك شمارى و آلوده شدن كتاب خدا در دست آنان مى شود. امام خمينى(رحمت الله علیه) مى فرمايند: دليل اصلى آنان دو چيز است: 1. آيه ى كريمه: (...لَنْ يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً)؛[1] خداوند هرگز براى كافران بر مؤمنان راه (برترى) قرار نمى دهد. در آيه ى شريفه، سبيل در معناى خودش (راه) به كار رفته است؛ بدين معنا كه خداوند متعال براى كافران بر مؤمنان هيچ راهى را نه در جهان آفرينش (تكوين) و نه در قانون گذارى (تشريع) نخواهد نهاد؛ زيرا در جهان آفرينش، خداوند پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مؤمنان را توسط فرشتگان كمك و يارى نمود و به آنان وعده ى پيروزى داد تا موجب بالا رفتن توان و نيرو و دلگرمى و سرسختى آنها در مقابل دشمنان گردد؛ چنان كه خداوند در قرآن مى فرمايد: (وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْر وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ)؛[2] خداوند در (جنگ) بدر شما را پيروزى بخشيد، درحالى كه شما خود ناتوان بوديد. هم چنين مى فرمايد: (لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَة)؛[3] خداوند در جاهاى بسيارى شما را پيروز گردانيد. در قانون گذارى نيز همان گونه عمل مى نمايد؛ چنان كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) را سرپرست و حكمران مردم قرار داده و پس از او جانشينان پاكش(عليهم السلام) را و سپس علمايى را كه امانت دار حلال و حرام اند. اين نيز راهى است كه خداوند براى كافران بر مؤمنان قرار نمى دهد؛ چنان كه برهان و حجّت در روز قيامت به سود مؤمنان بر كافران است. امّا اگر مالك شدن كتاب خدا، يا كتاب هاى حديث، فقه و... يا تسلّط و چيرگى مالك بردارايى و مال خود در خريد و فروش، راه برترى بر مؤمنان نيست، بلكه منتشر شدن اين ها در سرزمين هاى كفّار و گسترش معارف الهى و احكام و دستورهاى اسلامى در بين آنهاست، خود به گونه اى راه برترى مسلمانان، و وسيله ى راهيابى احكام و حقايق اسلامى در دل هاى ايشان است؛ و چه بسا اين كار موجب بازگشت آنان و يا باعث تزلزل در خرافه هاى موجود در كتاب هايشان شود و تجديد نظر نمايند. و ممكن است نفى برترى آنان بر مؤمنان به جهت سياسى باشد و آن بيرون رفتن از سلطه ى كافران، با هر وسيله ى ممكن است؛ زيرا چيره شدن و تسلّط آنان بر مؤمنان و سرزمين هايشان مورد پسند و رضايت خداوند نيست. (فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ )؛ سربلندى و عزّت از آن خدا و پيامبرش و مؤمنان است. بر اين اساس مى توان گفت كه انتشار كتاب خدا به خاطر معانى ژرف و عميق شيوه ى منحصر به فرد و دربرداشتن حقايق و معارفى كه در ساير كتاب ها مانند تورات و انجيل يافت نمى شود، كارى پسنديده و لازم است. وظيفه ى مسلمانان نيز تبليغ اسلام و احكام آن است و بهترين راه تبليغ، منتشر نمودن كتاب خدا و كتاب هاى روايى و معارف اسلامى در سرزمين هاى كفّار است. و اين كه قرآن و ساير مقدّسات را بايد از دست رس كافران دور نگه داشت، با مذاق قانون گذار اسلام ـ كه نظرش رساندن مردم به اسلام و هدايت با هر وسيله ى ممكن است ـ سازگارى ندارد، هر چند كافران قرآن را لمس كنند؛ زيرا مصالح عالى ترى مدّ نظر است؛ چنان كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)در نامه هاى ارزشمند خويش به پادشاهان از آيات قرآن استفاده مى نمود؛ در حالى كه ممكن بود آنها آيات را با دست لمس كنند. 2. حديث مشهور پيامبراکرم(صلى الله عليه وآله): الاسلام يعلوا ولايُعلى عليه؛[4] اسلام برتر است و چيزى فراتر از آن نيست. اين روايت مرسل است، ولى در بين شيعه و سنى مشهور و معتبر است و شيخ صدوق(رحمه الله) با اطمينان آن را به پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نسبت داده است؛[5] امّا دلالت آن بر حرام بودن واگذارى قرآن و چيزهاى مقدّس ديگر به كافران مورد پذيرش نيست و ناتمام است؛ زيرا يا جمله ى خبريّه است كه اسلام از جنبه ى برهان و استدلال بر ساير اديان برترى دارد، مانند اين آيه كه مى فرمايد: (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ)؛[6] اوست كه پيامبرش را با راهنمايى و دين بر حق فرستاد، تا از همه ى دين ها بالاتر و فراترش گرداند. و مى توان به اين معنا گرفت كه در خارج بر همه ى اديان غلبه مى كند؛ و چنان كه در حديث آمده چنين چيزى به هنگام آشكار شدن امام قائم(عليه السلام)است؛ پس ارتباطى به اين بحث ندارد. و يا جمله ى خبريه اى است كه مراد جدّى از آن، جمله ى انشايى است؛ بدين معنا كه اسلام بايد والاتر و بالاتر باشد و نبايد چيزى بالاتر از آن باشد، يا حرام است چيزى فراتر از آن باشد؛ و مراد از آن، برانگيختن و تشويق مسلمانان براى تلاش در راه سربلندى اسلام ـ چه در برهان و استدلال و چه در پيروزى واقعى و خارجى ـ است. بنابراين، انتشار كتاب هاى اسلامى و در رأس آنها كتب الهى، از راه هاى برترى حجّت و برهان است كه پيروزى در خارج را ميسّر مى سازد. اين روايت اگر بر لزوم انتشار و دست رسى آنان دلالت نكند، بر نظر اين فقها نيز دلالتى ندارد. انصاف اين است كه هيچ گونه دليلى بر حرام بودن واگذارى قرآن به كافر، يا مالك نشدن او نسبت به كتاب الهى يا هر كتاب مقدس ديگرى دلالت ننموده است.[7] پی نوشتها:[1]. سوره ى نساء، آيه ى 141. [2]. سوره ى آل عمران، آيه ى 123. [3]. سوره ى توبه، آيه ى 25. [4]. شيخ حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 26، ص 14، كتاب الارث؛ ج 17، ص 376؛ كتاب فرايض و مواريث، ص 376. [5]. شيخ صدوق، من لايحضرالفقيه، ج 4، ص 243. [6]. سوره ى توبه، آيه ى 33. [7]. امام خمينى(رحمت الله علیه)، بيع، ج 2، ص 539-545. منبع: اسلام و اقليّت هاى مذهبى، محمد باقر طاهرى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1384). .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image