تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

خدا در دين مسيح چگونه تعريف مى شود و مفهوم خدا در مسيحيت چه تفاوت هايى با مفهوم خدا در اسلام دارد؟


تعريف «خدا» در مسيحيت از آن جا كه خداوند داراى وجودى نامحدود است ارائه ى تعريفى جامع و مانع در مورد او كارى ناممكن است. درباره ى خدا دو مطلب مشخص شده است: يكى آن كه «خدا وجود است» و مى توان تفاوت او را با ساير وجودها بيان كرد؛ و ديگر آن كه صفات الهى را كه براى انسان مكشوف شده است مى توان شرح داد. بازول[1] معتقد است: بهترين خلاصه اى كه در مورد تعريف خدا طبق كتاب مقدس وجود دارد در اعتقادنامه «وست منيستر» يافت مى شود كه مى گويد: خدا روحى است كه در وجود و حكمت و قدرت و قدوسيت و عدالت و نيكويى و حقيقت خود، نامحدود و ابدى و لايتغير است. او در تمام دنيا حضور دارد و در عين حال از تمام موجودات برتر است.[2] در مسيحيت، شناخت خدا از طريق «مكاشفه» بسيار برجسته شده است: مكاشفه عبارت است از آن عملى كه خدا بهوسيله ى آن خود را مكشوف مى سازد و حقايق را به فكر انسان منتقل مى نمايد، و بدين ترتيب آنچه را كه از طريق ديگرى نمى توان فهميد به مخلوقات خود مى فهماند.[3] مكاشفه بر دو نوع است: 1. مكاشفه ى عمومى خدا كه در طبيعت و تاريخ و وجدان ديده مى شود. اين مكاشفه از طريق عوامل طبيعى و حوادث تاريخى به ما انتقال مى يابد و توسط تمام افراد با شعور، قابل درك است. 2. مكاشفه ى مخصوص خدا؛ يعنى اعمال خاص خدا، مثل معجزات او، ارسال انبيا، اعمال عيسى مسيح (عليه السلام)، كتاب مقدس و تجربه هاى شخصى.[4]از ديدگاه مسيحيان، «مسيح» مركز تاريخ و مكاشفه است. «پولس» مى نويسد: خدا كه در زمان سلف به اقسام متعدد و طريق هاى مختلف به وساطت انبيا با پدران ما تكلم نمود؛ در اين ايام آخر با ما به وساطت پسر خود متكلم شد.[5] در انجيل يوحنا آمده است: خدا را هرگز كس نديده است. پسر يگانه اى كه در آغوش پدر است؛ همان او را ظاهر كرد.[6] براى دست رسى به مكاشفه، و شناخت خدايى كه خود را از راه هاى مختلف مكشوف ساخته است بايد از استعدادهاى مختلفى كه در اختيار ماست استفاده كنيم. استعدادهاى انسان بر دو نوع است: استعدادهاى فكرى و استعدادهاى روحانى. منظور از استعدادهاى فكرى «عقل» است. در مسيحيت براى شناخت خدا، «عقل» و «طريق عقلى» اهميت چندانى ندارند ولى در مواردى به استفاده ى صحيح از عقل توصيه شده است: اولا، عقل وسيله ى دانستن حقيقت است؛ البته بايد دانست كه ميان دانستن و «درك كردن» تفاوت وجود دارد؛ مثلا ما مى دانيم كه «عيسى انسان و خداست»، ولى درباره ى ماهيت اصلى اين امور اطلاع زيادى نداريم. ثانياً، عقل مى تواند معقول بودن مطالب را بسنجد. يك امر معقول ممكن است عجيب، بدون دليل و غير عادى به نظر آيد، ولى باز هم معقول است. اگر بخواهيم از قبول چيزهايى كه درك نمى كنيم خوددارى نماييم، به هيچ چيز نمى توانيم ايمان داشته باشيم. ثالثاً، عقل بايد در مورد دلايل حقانيت امور قضاوت نمايد. رابعاً، عقل بايد حقايق ارائه شده را مرتب كند و به صورت يك سيستم يا نظام درآورد.[7] مقصود از استعدادهاى روحانى، «معرفت باطنى خدا» است؛ علاوه بر اين «روح القدس» به ايمان داران، نورانيت خاصى مى بخشد كه شناخت خدا در پرتو آن ميسر مى گردد. هم عقل انسانى و هم روح خدا در دست رس كسانى است كه در جستوجوى حقيقت باشند. بديهى است كمك روح خدا فقط در دست رس فرزندان واقعى خدا قرار دارد. يوحنّاى رسول مى فرمايد: «و اما در شما آن مسح كه از او يافته ايد ثابت است و حاجت نداريد كه كسى شما را تعليم دهد.[8] پی نوشتها:[1]. Buswell. [2]. هنرى تيسن، الهيات مسيحى، ص 25. [3]. همان، ص 7. [4]. اقتباس از: همان، ص 7 ـ 17. [5]. رساله ى پولس به عبرانيان، 1و2: 2. [6]. انجيل يوحنّا، 1:18. [7]. الهيات مسيحى، ص 17 ـ 18. [8]. همان، ص 19. منبع: مسيحيت، سيد محمد اديب آل على، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image