نظام اخلاقی اسلام /

تخمین زمان مطالعه: 14 دقیقه

نظام اخلاقی اسلام چگونه است؟


با تشکر از سوال زیبایی که مطرح نموده اید باید به عنوان مقدمه خدمت شما عرض نمائیم که :بطور عمده نظام های اخلاقی به چهار دسته قابل دسته بندی می باشد .الف : نظام اخلاقی ضد دینی در اروپاى مسیحى پیش از عصر نوزایى (رنسانس)- که دوران تجدید حیات علوم و دانش هاى تجربى است- اخلاق با دین مسیحیت همراه بود و مفاهیم اخلاقى از متون دینى گرفته مى شد و از این رو، از قداست و مرتبت ویژه اى برخوردار بود. اما پس از این دوره، کم کم صبغه دینى در اخلاق ضعیف شد و این اندیشه در اذهان دانشمندان و فلاسفه اروپا مطرح گردید که اصلًا چه لزومى دارد ما اخلاق را از دین و از کتب مقدس بگیریم؟ بلکه ما مى توانیم براساس دستاوردهاى علوم تجربى و براساس فکر و اندیشه بشرى خودمان، نظامى اخلاقى طراحى کنیم و آداب معاشرت و حدود رفتارهاى اجتماعى انسان ها را مشخص سازیم. برخى از متفکران غربى از جمله کارل ریموند پوپر (متولد 1902 م) در قرن اخیر تا آن جا پیش رفتند که رسماً اخلاق منهاى خدا را مطرح نمودند و اعلام داشتند که براى پرورش اخلاقى، انسان ها نیازمند اعتقاد به خدا نیستند.( فلسفه اخلاق، ، محسن غرویان ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، ص: 40)ب : نظام اخلاقی یونانیاین نظام اخلاقی مبتنی بر توجه به فوائد دنیوى فضائل و تحسین افکار عمومى است به این معنا که در نظر داشتن فوائد دنیایى فضائل و فوائد علوم و آرایى که مردم آن را مى ستایند، خود ملاک عمل به اخلاقیات می باشد مثلا مى گویند: عفت نفس ( یعنى کنترل خواسته هاى شهوانى) و قناعت ( یعنى اکتفاء به آنچه خود دارد، و قطع طمع از آنچه مردم دارند) دو صفت پسندیده است، چون فوائد خوبى دارد، آدمى را در دنیا عزت مى دهد، در چشم همگان بزرگ می نماید و نزد عموم مردم محترم و موجه مى سازد، و علم باعث رو آوردن مردم و عزت و جاه و انس در مجالس خواص مى گردد، چشمى است براى انسان که هر مکروهى را به آدمى نشان میدهد و با آن هر محبوبى را مى بیند، بر خلاف جهل که یک نوع کورى است.علم حافظ آدمى است، در حالى که مال را باید آدمى حفظ کند این طریقه( و نظام اخلاقی )، همان طریقه ای است که علم اخلاق قدیم، اخلاق یونان و غیر آن بر آن اساس بنا شده و قرآن کریم اخلاق را از این طریق استعمال نکرده و زیر بناى آن را مدح و ذم مردم قرار نداده که ببینیم چه چیزهایى در نظر عامه مردم ممدوح و چه چیزهایى مذموم است؟ چه چیزهایى را جامعه مى پسندد و چه چیزهایى را نمى پسندد و قبیح مى داند؟ (ترجمه المیزان، ج 1، ص: 534)ج – نظام اخلاقی ارسطو بر اساس نظام اخلاقی ارسطوئی آنچه انسان انجام مى دهد همواره براى رسیدن به سود و خیر است و غایات مطلوب انسان داراى مراتبى هستند و آنچه که غایت کل و مطلوب مطلق مى باشد، سعادت و خوشى است. اما آدمى وقتى به سعادت و خوشى دست مى یابد که به فضیلت دست پیدا کند و فضیلت هنگامى حاصل مى آید که آدمى همواره به وظیفه اى که برایش مقرّر شده است، به بهترین وجه، عمل نماید. وظیفه اى که براى انسان مقرّر شده و او را از موجودات دیگر متمایز مى سازد، فعالیت هماهنگ نفس با عقل است و همین هماهنگى است که سعادت و فضیلت را براى او تأمین مى نماید.علم اخلاق براى همین است که بدانیم براى این که فعالیت نفس با موافقت عقل انجام گیرد، چه باید کرد و حالات و اعمال گوناگون انسان چگونه باید باشد؛ یعنى: چه وقت و چگونه و براى چه باید عمل کرد.روح انسان داراى دو جنبه است: عقلانى و غیرعقلانى. جنبه عقلانى همان جنبه انسانیت انسان است و غیر عقلانى خود داراى دو بُعد است:یکى بُعد نفس نباتى که داراى قوّه نامیه است و دیگرى بُعد نفس حیوانى که بر حسب طبیعت، داراى دو میل و خواهش است: یکى شهوت و دیگرى غضب. همین دو میل، انسان را به عمل وامى دارند. اگر این اعمال با عقل هماهنگ شود، موجب فضیلت است و این نوع فضیلت، «نفسانى» یا «اخلاقى» نامیده مى شود. ملاک این فضیلت و راه رسیدن به آن عبارت است از این که در هر کار، حد وسط میان دو طرف و به عبارت دیگر، اعتدال بین افراط و تفریط و زیاده و نقصان رعایت شود؛ چرا که افراط و تفریط در کارها خلاف عقل است و رذیلت شمرده مى شود. به عنوان مثال، تهور، افراط قوّه غضبیه و جُبن، تفریط آن و شجاعت، اعتدال این قوّه است که فضیلت به شمار مى رود. یا شره و آز، افراط در قوّه شهویّه و خمود و بى حسى، تفریط در آن و عفّت، اعتدال این قوّه و فضیلت است.همچنین جُربُزه (مکر و حیله)، افراط قوّه عاقله و غباوت، تفریط این قوّه و حکمت، اعتدال آن است که فضیلت مى باشد. از ترکیب سه فضیلت شجاعت و عفّت و حکمت، فضیلت دیگرى به نام «عدالت» حاصل مى شود که خود آن هم حد وسط بین دو حد افراط- یعنى: ظلم- و حد تفریط- یعنى: انظلام- است. (فلسفه اخلاق ، محسن غرویان ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، ص : 165 برگرفته از: سیر حکمت در اروپا، ص 43- 45، با تلخیص و تصرف.)د – نظام اخلاقی دینی در نظام اخلاقی دینی ، اخلاق بدون پذیرش مبدأ و معاد معنا ندارد. شهید مرتضى مطهرى قدس سره درباره این نظام اخلاقی ، تحت عنوان «خدا مبناى فضایل اخلاقى» مى نویسند:وقتى که مى آییم سراغ تربیت دینى، مى بینیم این مفاهیم (اخلاقى) دیگر مفاهیم توخالى نیست، مفاهیم تو پر است؛ حق، عدالت، صلح، همزیستى، عفّت، تقوا، معنویّت، راستى، درستى و امانت، تمام این ها الفاظى هستند تو پر و پایه و مبنا و منطق دارند.اساس مطلب این است که ما براى اخلاق چه منطقى به دست بیاوریم؟ آیا مى توانیم از غیر راه خداشناسى و معرفةاللّه براى اخلاق، منطق مستدل پیدا بکنیم؟ نه، پشتوانه و اعتبار همه این مفاهیم، خداشناسى است. اگر ایمان نباشد (اخلاق ) مثل اسکناسى است که پشتوانه نداشته باشد. « فلسفه اخلاق، ص 286.»براى تبیین روشن تر رابطه اخلاق با اصول دین مى توان گفت: اخلاق براى هدایت انسان در مسیر سعادت و کمال و نجات نهایى است. اگر در هر یک از این سه مفهوم «سعادت، کمال و نجات» دقت کنیم به این نتیجه مى رسیم که بدون اعتقاد به خدا و معاد، تعریف درستى از این الفاظ نخواهیم داشت. چه کسى باید مفهوم حقیقى سعادت، کمال و نجات را براى بشر مشخص نماید؟ آیا بشر با عقل و علم محدود خود تاکنون توانسته است حدود و ثغور این مفاهیم را مشخص نماید و مصادیق آن ها را بیان کند؟ تجربه و مشاهده تاریخى نشان مى دهد که بشر عاجزتر از آن است که معنا و مصداق دقیق این واژه ها و مفاهیم متعالى و ارزشمند را مشخص سازد. به این دلیل، در اخلاقیات نیازمند وحى هستیم و باید پیش از همه، به وجود خدا گردن نهیم و سپس از وحى الهى براى تعیین حدود و قوانین اخلاقى استفاده کنیم. قرآن کریم به طور عام، مى فرماید: «فَانْ تَنازَعْتُمْ فى شَىْ ءٍ فَرُدُّوهُ الَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ» ؛ (نساء( 4)، آیه 59.) « اگر در چیزى نزاع و اختلاف داشتید، آن را به خدا و رسول برگردانید.»از این آیه استفاده مى شود که مرجع نهایى براى تعیین و تشخیص درست از نادرست در هر مقوله اى از جمله اخلاقیات، خدا و رسول اوست و بدون اعتقاد به خدا، نمى توان نظام اخلاقى کامل و جامعى داشت.اصل معاد نیز از اصول لازم و زیربنایى در نظام اخلاقى دینى است؛ چرا که سعادت و کمال آدمى به عنوان غایت اخلاق با توجه به حیات اخروى معنا مى شود. سعادت حقیقى عبارت است از نیل به بالاترین لذت در حیات پس از مرگ. این مطلب خود مبتنى بر این نکته پیشین است که آدمى مرکّب از دو بُعد جسم و روح است. روح او قابلیت بقا در جهان پس از مرگ را دارا مى باشد و غیر از حیات دنیوى، او از حیات اخروى نیز برخوردار است. بنابراین، تا وقتى به معاد و جهان پس از مرگ اعتقاد نداشته باشیم، نمى توانیم تفسیر درست و روشنى از مفهوم سعادت و نجات نهایى آدمى به دست دهیم و آنگاه نظام اخلاقى خود را در راستاى نیل به آن سعادت و نجات پى ریزى نماییم.از سوى دیگر، کمال نهایى انسان نیز قرب به خداست و تا زمانى که اعتقاد به خدا را به عنوان یک اصل پیشین و بنیادین نپذیرفته باشیم، نمى توانیم از قرب به خدا به عنوان کمال نهایى انسان در سیر و سلوک اخلاقى سخن بگوییم. (فلسفه اخلاق ، محسن غرویان ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، ص : 40)با توجه به مقدمه گفته شده باید بگوئیم که نظام اخلاقی قرآن مبتنی بر مبدا و معاد است و در قرآن کریم، آیات فراوانى دالّ بر این است که پایه اخلاق، ایمان به خدا و معاد است و جز از راه دین، نمى توان به سعادت و حیات و نجات حقیقى نایل شد. در آیات متعددی راه رسیدن به حیات طیّبه و سعادت جاوید را- که همان هدف نهایى اخلاق است- بیان فرموده، آیه 24 سوره انفال است که مى فرماید: «یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ اذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ» اى کسانى که ایمان آورده اید، خدا و رسول را اجابت کنید، وقتى که شما را به چیزى دعوت مى کنند که مایه حیات شماست.از این آیه به خوبى استفاده مى شود که دین و دعوت خدا و رسول است که حیات حقیقى و سعادت نهایى و رستگارى واقعى را براى انسان تأمین مى کنند و جز از راه دین نمى توان به این هدف رسید.و یا در سوره توبه آیه 111 آمده است : « إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ، وَ أَمْوالَهُمْ، بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ » ، « خدا از مؤمنین جان ها و مالهاشان را خرید، در مقابل اینکه بهشت داشته باشند».و همچنین در آیه 10 سوره زمر می خوانیم : إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ، بِغَیْرِ حِسابٍ » « صابران اجر خود را به تمام و کمال و بدون حساب خواهند گرفت».در این قسمت برای هرچه روشن تر شدن موضوع به برخی آیاتی که تبیین کننده نظام اخلاقی قرآن ( اخلاق مبتنی بر مبدا و معاد ) می باشد اشاره می نمائیم : 1- اخلاق و پرستش در نظام اخلاقی قرآن ، اخلاق، که همان اطاعت آگاهانه از اوامر و نواهى خداوند است، به طور ناخودآگاه، در قلب و ضمیر آدمیان نهاده شده و انسان ها فطرتاً به کمالات و ارزش هاى اخلاقى عشق مى ورزند و همان گونه که خدا را مى پرستند، این ارزش ها را نیز محترم مى شمارند.شهید مطهرى قدس سره در این زمینه مى نویسد: تمام حقیقت این است که اخلاق از مقوله عبادت و پرستش است.انسان به همان میزان که خدا را ناآگاهانه پرستش مى کند، ناآگاهانه هم یک سلسله دستورهاى الهى را پیروى مى کند. وقتى که شعور ناآگاهش تبدیل بشود به شعور آگاه، که پیغمبران براى همین آمده اند (پیغمبران آمده اند براى این که ما را به فطرت خودمان سوق بدهند و آن شعور ناآگاه و آن امر فطرى را تبدیل کنند به یک امر آگاهانه) آن وقت دیگر تمام کارهاى او مى شود اخلاقى، نه فقط همان یک عده کارهاى معیّن. خوابیدن او هم مى شود یک کار اخلاقى، غذا خوردن او هم مى شود یک کار اخلاقى؛ یعنى: وقتى برنامه زندگى ما براساس تکلیف و رضاى حق تنظیم شد، آن وقت خوردن ما، خوابیدن ما، راه رفتن ما، حرف زدن ما و خلاصه زندگى و مردن ما یکپارچه مى شود اخلاق؛ یعنى: یکپارچه مى شود کارهاى مقدس: «انَّ صَلاتی و نُسُکی وَ مَحْیاىَ وَ مَماتی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» (انعام( 6)، آیه 162) ؛ « همانا نماز و طاعت و کلیه اعمال من و حیات و ممات من، همه براى خداست که پروردگار جهانیان است.» همه چیز مى شود للّه و همه چیز مى شود اخلاق. (فلسفه اخلاق ، شهید مطهری ، ص 132- 133.)2- اخلاق و حیات اخروى از دیدگاه قرآن ، حیات آدمى منحصر به حیات دنیا نیست، بلکه حیات بالاتر حیات اخروى پس از مرگ است. بنابراین، انسان در رفتار و اخلاق خود باید همواره حیات آینده را ملاحظه کند و طورى رفتار نماید که زمینه را براى رفاه و آسایش در آن حیات فراهم سازد. لذّت و سعادت نیز منحصر به لذات و خوشى هاى دنیا نیست، بلکه لذات عمیق تر و خوشى هاى پایدارتر و جاوید در جهان پس از مرگ خواهد بود. این توجهات، همگى در تنظیم روابط اخلاقى انسان با خود، خدا ودیگر موجودات تأثیر مستقیم دارند.در حدیث آمده است که: «حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلِّ خَطیئَةٍ» (بحارالانوار، ج 73، ص 7، روایت 1) ؛ « دوست داشتن دنیا، رأس و ریشه همه خطاهاست.»مفهوم این عبارت آن است که حبّ آخرت، رأس و ریشه همه فضایل است؛ یعنى: اگر انسان واقعاً همیشه به فکر آخرت خود باشد، هرگز به دنبال گناه نمى رود و خود را به رذایل اخلاقى آلوده نمى سازد. (فلسفه اخلاق، محسن غرویان ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، ص: 112)3- اخلاق و مسئولیت در قیامت از دیدگاه قرآن ، انسان در برابر تمامى اعمال و رفتار درونى و بیرونى خود مسؤول است. انسان مسلمان معتقد است که اگر چه در این دنیا کسى او را در برابر اعمال و رفتارش مورد سؤال و بازخواست قرار ندهد، در آخرت قطعاً مورد سؤال قرار خواهد گرفت. این احساس مسؤولیت و ترس از بازخواست و محاکمه اخروى تأثیر بسیار مثبتى در رفتار و کردار انسان خواهد داشت. قرآن کریم مى فرماید: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ انَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤادَ کُلُّ اولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا» (اسراء( 17)، آیه 36.) «از چیزى که به آن علم ندارى پیروى مکن. به درستى که گوش و چشم و دل- هر یک- مورد سؤال قرار مى گیرند. »و نیز در سوره صافات آمده است: «وَقِفُوهُمْ انَّهُمْ مَسْئُولُونَ» (صافات( 37)، آیه 24.) « (روز قیامت گفته مى شود) آن ها را نگه دارید، به درستى که آنان مسؤولند. »(فلسفه اخلاق، محسن غرویان ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، ص: 112) 3- اخلاق و ترس از کیفر و عقاب اخروى در قرآن کریم مى خوانیم: «فَمَنِ اتَّبَعَ هُداىَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشْقى وَ مَنْ اعْرَضَ عَنْ ذِکْرى فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ اعْمى » (طه( 20)، آیات 122- 125.) « هر کس از هدایت من پیروى کند، هرگز گمراه و شقاوتمند نمى شود و هر کس از یاد من روى بگرداند، به درستى که براى او زندگى تنگ و سختى خواهد بود و روز قیامت او را کور محشور مى کنیم. »از آیه مزبور، به دست مى آید که اگر کسى بخواهد درقیامت کور برانگیخته نشود، باید یاد خدا را همواره در دل داشته باشد. یاد خدا ریشه تمام فضایل اخلاقى است. پس ترس از نابینایى در محشر، مى تواند انگیزه روى آوردن به حسنات و دورى جستن از سیئات باشد. (فلسفه اخلاق، محسن غرویان ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، ص: 113) 4- اخلاق و تجسّم عمل براساس آیات قرآن ، اعمال و رفتار و صفات اخلاقى انسان، هم دردنیا شاکله او را مى سازند و هم در آخرت، به صور مختلف متجسّم مى شوند.قرآن کریم درباره بلعم باعورا- که شخصى مستجاب الدعوة بود و در زمان حضرت موسى علیه السلام آیات الهى را تکذیب کرد- مى فرماید: «... فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ انْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ اوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» (اعراف( 7)، آیه 176)« پس مَثَلِ او مَثل سگ است که اگر به آن حمله کنى، زبانش را از دهان بیرون مى آورد و اگر هم او را به حال خود واگذارى، باز زبانش را از دهان بیرون مى آورد. این است مَثل کسانى که آیات ما را تکذیب مى کنند. پس (اى پیامبر) این حکایت ها را بازگو؛ شاید مردم تفکرنمایند. »در روز قیامت، باطن افراد آشکار مى شود و مردم ظهور و تجسّم اعمال و صفات و ملکات نفسانى خود را مى بینند: «یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» (الطارق( 86)، آیه 9)« روزى که سریره هاى افراد برملا مى شود. »«یَومَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ اشْتاتاً لَیُرَوْا اعْمالَهُمْ» (زلزال( 99)، آیه 6) «در روز رستاخیز، انسان ها گروه گروه برانگیخته مى شوند تا اعمالشان به آن ها نشان داده شود. »(فلسفه اخلاق، محسن غرویان ، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، ص: 113)بنابراین بر اساس نظام اخلاقی قرآن ، قیامت روز ظهور و آشکار شدن اخلاقیات انسان ها است و معاد، همان گونه که محل بازگشت انسان هاست، به معناى عود و بازگشت چهره باطن اخلاق و ملکات نفسانى انسان نیز هست و همین نکته خود مى تواند عامل مؤثرى براى اصلاح رفتار و کردار و انگیزه اى براى کسب فضایل و دفع و رفع رذایل اخلاقى باشد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image