رابطه تغذیه و پیروی از شیطان /

تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

آیا از آیه ۱۶۸سوره بقره می توان نتیجه گرفت که تغذیه و تبعیت از شیطان به هم ربط دارند و همچنین تفسیر دقیق آیه و مخصوصا کلمه طیب را برایم ارسال کنید( در صورت امکان تفسیر با رویکرد تغذیه ای: چه غذایی طیب است)


در پاسخ به مطالب ذیل توجه نمایید : 1- لقمه و عذای حرام و تغذیه ناپاک و پرهیز نداشتن ازخوردن لقمه حرام و نا پاک خود از گام های شیطان است و این مطلب از امور مسلم است و از نظر اسلام مورد توجه و تاکید است .2- از نظر مفسران جهت گیری این آیه پرهیز از تشریع حرام و بدعت و بر حذر داشتن از قانونگذاری توسط بشر و تقنین بر خلاف قانون خداوند است ودر صدد بیان رابطه میان نوع تغذیه و گام های شیطان نیست . 3- برای آگاهی بیشتر شما از نظر مفسران درمورد این آیه توجه شما را به توضیح و تفسیر آن از دو تفسیر جلب می نماییم : الف- توضیح آیه از تفسیر نمونه : یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (168) إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (169)168- اى مردم از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه بخورید، و از گامهاى شیطان پیروى نکنید، چه اینکه او دشمن آشکار شما است.169- او شما را فقط به بدیها و انحرافات فرمان مى دهد (و نیز دستور مى دهد) آنچه را که نمى دانید به خدا نسبت دهید.در آیات گذشته نکوهش شدیدى از شرک و بت پرستى شده بود، یکى از انواع شرک این است که انسان غیر خدا را قانونگذار بداند، و نظام تشریع و حلال و حرام را در اختیار او قرار دهد، آیات مورد بحث این عمل را یک کار شیطانى معرفى کرده، مى فرماید: اى مردم از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه بخورید (یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالًا طَیِّباً).و از گام هاى شیطان پیروى نکنید، که او دشمن آشکار شما است (وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ).قابل توجه اینکه خطابهایى که در قرآن مربوط به استفاده از غذاها است کم نیست، و معمولا با دو قید حلال و طیب همراه است.حلال چیزى است که ممنوعیتى نداشته باشد، و طیب به چیزهاى پاکیزه گفته مى شود که موافق طبع سالم انسانى است، نقطه مقابل خبیث که طبع آدمى از آن تنفر دارد.خطوات جمع خطوة (بر وزن قربه) به معنى گام و قدم است و خطوات شیطان گامهایى است که شیطان براى وصول به هدف خود و اغواء مردم بر مى دارد.جمله لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ در پنج مورد از قرآن مجید به چشم مى خورد که دو مورد آن در مورد استفاده از غذاها و روزیهاى الهى است، و در واقع به انسانها هشدار مى دهد که این نعمتهاى حلال را در غیر مورد مصرف نکنند، و این نعمتهاى الهى را وسیله اى براى اطاعت و بندگى قرار دهند نه طغیان و فساد در ارض.پیروى از این گامهاى شیطان در حقیقت همان چیزى است که در آیات دیگر قرآن به دنبال دستور استفاده از غذاهاى حلال ذکر شده است مانند کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ: از روزیهاى الهى بخورید و بنوشید، اما فتنه و فساد در زمین به راه نیندازید (بقره- 60).و مانند کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ لا تَطْغَوْا فِیهِ از روزیهاى پاکیزه اى که به شما ارزانى داشته ایم بخورید، اما در آن طغیان و سرکشى ننمائید (طه- 81).خلاصه اینکه این مواهب و امکانات باید نیرویى بر اطاعت باشد، نه وسیله اى براى گناه.جمله إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ که متجاوز از ده بار در قرآن مجید به دنبال نام شیطان آمده است براى این است که تمام نیروهاى انسان را براى مبارزه با این دشمن بزرگ و آشکار بسیج کند.آیه بعد دلیل روشنى بر دشمنى سرسختانه شیطان که جز بدبختى و شقاوت انسان هدفى ندارد بیان کرده، مى گوید: او شما را فقط به انواع بدیها و زشتیها دستور مى دهد (إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ).و نیز شما را وادار مى کند که به خدا افترا ببندید، و چیزهایى را که نمى دانید به او نسبت دهید (وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ).بنا بر این برنامه هاى شیطانى در این سه امر خلاصه مى شود: بدی ها و زشتی ها و گفتن سخنان ناروا و بى مدرک در برابر ذات پاک پروردگار.فحشاء از ماده فحش به معنى هر کارى است که از حد اعتدال خارج گردد و صورت فاحش به خود بگیرد، بنا بر این شامل تمامى منکرات و قبائح واضح و آشکار مى گردد، اما اینکه مى بینیم این لفظ امروز در مورد اعمال منافى عفت یا در مورد گناهانى که حد شرعى دارد به کار مى رود در واقع از قبیل استعمال لفظ کلى در بعضى از مصادیق آن است.جمله تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ ممکن است اشاره به تحریم پاره اى از غذاهاى حلال باشد، که اعراب در جاهلیت به خدا نسبت مى دادند، حتى به گفته بعضى از مفسران بزرگ رسوبات این طرز تفکر در میان جمعى از تازه مسلمانان باقى مانده بود . تفسیر نمونه، ج 1، ص: 569ب- توضیح آیه ازتفسیرالمیزان : تفسیر کلمه (حلال) در مقابل کلمه (حرام) است، و معنایش با کلمه (ممنوع) یکى است، وقتى مى گویند فلان کار حرام است، معنایش این است که ارتکاب آن ممنوع است، و کلمه (حل) هم در مقابل (حرمت) مى آید و هم در مقابل حرم، و هم در مقابل عقد، و این کلمه یعنى کلمه (حل) در تمامى موارد استعمالش معناى آزادى در عمل و اثر را مى رساند، و کلمه (طیب) در مقابل کلمه (خبیث) معناى ملایمت با نفس و طبع هر چیزى را میدهد، مثل کلمه طیب، که به معناى آن سخنى است که گوش را از شنیدنش خوش آید و عطر طیب که به معناى آن عطرى است که شامه آدمى از بوى آن خوشش آید و مکان طیب یعنى آن محلى که با حال کسى که میخواهد در آن محل جا بگیرد سازگار باشد.و کلمه: (خطوات) جمع خطوة (گام) است که: به معناى فاصله میان دو پاى آدمى در حال راه رفتن است، البته این کلمه به فتحه خاء و فتحه طاء یعنى (خطوات) نیز قرائت شده، که معنایش بنا بر این قرائت دفعات میشود، چون خطوه به فتحه خاء، به معناى دفعه و یک نوبت است، و در نتیجه خطوات شیطان، عبارت میشود از امورى که نسبتش بغرض شیطان،- یعنى اغواء بوسیله شرک- نسبت گامهایى است که یک رونده بسوى مقصد خود برمیدارد.و بنا بر این مراد به آن امورى خواهد بود که نسبت به شرک و دورى از خدا جنبه مقدمه دارد.و کلمه (یامرکم) از امر است، که به معناى این است که آمر اراده خود را تحمیل بر مامور کند، تا مامور آنچه را او خواسته انجام دهد و امر از شیطان عبارتست از وسوسه او و اینکه آنچه را از انسان میخواهد، بوسیله اخطار آن به قلب آدمى و جلوه دادن آن در نظر آدمى، بر انسان تحمیل نماید.و کلمه (سوء) به معناى هر چیزى است که انسان از آن نفرت دارد و در نظر اجتماع زشت مى آید و این سوء در صورتى که از حد بگذرد و از طور خود تجاوز کند، آن وقت مصداق فحشاء میشود، و به همین جهت زنا را که زشتیش از حد بیرون است، فحشاء میگویند، و کلمه (فحشاء) مصدر است، مانند (سراء) و (ضراء). بعد از آن که معناى مفردات این دو آیه را شناختى، اینک مى گوییم: خداى تعالى در صدر این دو آیه خطاب را متوجه عموم مردم کرد (نه خصوص مؤمنین)، و این بدان جهت بود که حکمى که در این آیه بگوش مى رساند، و بیانش مى کند، حکمى است که مورد ابتلاى عموم مردم است، اما مشرکین براى اینکه نزد آنان امورى حرام بود، که خودشان بر خود حرام کرده بودند و آن گاه به خدا افتراء بستند هم چنان که در روایت آمده که ثقیف و خزاعه و بنى عامر بن صعصعه و بنى مدلج، چیزهایى از رستنى ها و چارپایان و بحیره (شتر ماده اى که گوشش شکافته شده) و سائبه (شتر ماده اى که به جهت شفاى بیمارى آزاد گذاشته شده است) و وصیله (گوسفند مخصوص) را بر خود حرام کرده بودند.البته این در میان مشرکین عرب بود و گر نه در مشرکین غیر عرب هم امورى از این قبیل یافت میشد.و اما مؤمنین آنها هم با اینکه باسلام در آمده بودند، ولى هنوز خرافاتى چند از باب توارث اخلاقى و آداب قومى و سنت هاى منسوخه در بینشان باقى مانده بود و این خود امرى است طبیعى که وقتى اینگونه آداب و رسوم، یکباره نسخ شود، مثل اینکه ادیان و یا قوانین یکباره آنها را مورد حمله قرار دهد، نخست باصول آن آداب و سنن پرداخته و از بیخ ریشه کن مى کند، آن گاه اگر دوام یافت و به قوت خود باقى ماند- و اجتماع آن دین و قوانین را بخاطر حسن تربیتش به خوبى پذیرفت خرده خرده شاخ و برگهاى خرافات قدیمى را نیز از بین مى برد و به اصطلاح ته تغارهاى آن را بکلى ابطال نمود، یادش را از دلها بیرون مى برد، و گر نه بقایایى از سنتهاى قدیمى با قوانین جدید مخلوط گشته، یک چیز معجونى از آب در مى آید، که نه آن خرافات قدیمى است و نه این دین و قوانین جدید است.به همین جهت مؤمنین نیز گرفتار این بقایاى خرافات قدیم بودند، لذا خطاب در آیه، متوجه عموم مردم شد که آنچه در زمین هست برایشان حلال است و میتوانند بخورند و پاى بند احکام خرافى قدیم نباشند.کلمه (اکل) در اصل به معناى جویدن و بلعیدن است، و لکن بعنوان کنایه در مطلق تصرفات در اموال نیز استعمال میشود و جهتش این است که در آن تصرفات نیز منظور اصلى انسان خوردن است، چون بطور کلى خوردن رکن زندگى آدمى است و در قرآن کریم هم این کنایه آمده، از آن جمله فرموده: (لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ، إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ، اموال یکدیگر را در بین خود به باطل مخورید، مگر آنکه تجارتى با رضایت دو طرف باشد) نساء- 29و ما میتوانیم امر (کلوا- بخورید) در آیه مورد بحث را هم حمل بر این معناى وسیع کنیم، براى اینکه مطلق است (هم با معناى خوردن میسازد، و هم با مطلق تصرفات) و در اینصورت معناى آیه این میشود که از آنچه خدا از نعمت هاى خود در زمین آفریده و در اختیار شما قرار داده بخورید و در آن تصرف کنید که هم حلال و هم طیب است.یعنى هیچ مانعى به غیر از آنچه که از ناحیه طبیعت خودتان و یا از ناحیه طبیعت زمین مانع است شما را از خوردن و تصرف آنچه حلال است جلوگیر نشود، (بله آنها که به طبع خود قابل اکل نیستند مانند سنگ و چوب و یا آنها که طبع آدمى خوردن آن را نمى پذیرد، مانند کثافات، و یا آنهایى که طبیعت شما از آن تنفر ندارد و خوردن آن را میپذیرد و لیکن سلیقه دینى مثلا مانع از خوردن آن است، چون از راه جبر جائر بدست آمده است خوردنش حلال نیست).(کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالًا طَیِّباً) این جمله اباحه اى عمومى و بدون قید و شرط را آماده میکند، چیزى که هست جمله: (وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ) الخ، میفهماند که در این میان چیزهاى دیگرى هم هست که نامش خطوات شیطان است و مربوط به همین اکل حلال طیب است، و این امور، یا مربوط به نخوردن بخاطر پیروى شیطان است و یا خوردن بخاطر پیروى شیطان است و چون تا اینجا معلوم نکرد که آن امور چیست؟ لذا براى اینکه ضابطه اى دست داده باشد که چه چیزهایى پیروى شیطان است؟ کلمه سوء و فحشاء و سخن بدون علم را خاطر نشان کرد و فهماند که هر چیزى که بد است، یا فحشاء است یا بدون علم حکم کردن است، پیروى از آن، پیروى شیطان است.و وقتى نخوردن و تصرف نکردن در چیزى که خدا دستور به اجتناب از آن نداده، جائز نباشد، خوردن و تصرف بدون دستور او نیز جائز نیست، پس هیچ اکلى حلال و طیب نیست، مگر آنکه خداى تعالى اجازه داده و تشریعش کرده باشد (که همین آیه مورد بحث و نظائر آن تشریع حلیت همه چیزها است) و از خوردن آن منع و ردعى نکرده باشد.مانند آیه (173) همین سوره که مى فرماید: (إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ) الخ، و در آن از خوردن چیزهایى نهى فرموده، پس برگشت معناى آیه به این مى شود (و خدا داناتر است) که مثلا بگوئیم: از همه نعمتهاى خدا که در زمین براى شما آفریده بخورید، زیرا خدا آنها را براى شما حلال و طیب کرد و از خوردن هیچ حلال طیبى خوددارى مکنید، که خوددارى از آن هم سوء است، هم فحشاء، و هم بدون علم سخن گفتن، (یعنى وهم تشریع) و شما حق ندارید تشریع کنید، یعنى چیزى را که جزء دین نیست، جزء دین کنید، که اگر چنین کنید خطوات شیطان را پیروى کرده اید. پس آیه شریفه چند نکته را افاده مى کند: 1- حکم مى کند به حلیت عموم تصرفات، مگر هر تصرفى که در کلامى دیگر از آن نهى شده باشد، چون خداى سبحان این حق را دارد که از میان چیزهایى که اجازه تصرف داده، یکى یا چند چیز را ممنوع اعلام بدارد (پس آیه شریفه یک قاعده کلى دست داد و آن این بود که هر جا شک کردیم آیا خوردن فلان چیز و یا تصرف در فلان چیز جائز است یا نه به این آیه تمسک جوییم و بگوئیم غیر از چند چیزى که در دلیل جداگانه حرام شده، همه چیز حلال و طیب است) .2- خوددارى و امتناع از خوردن و یا تصرف کردن در چیزى که دلیلى علمى بر منع از آن نرسیده، خود تشریع و حرام است.3- مراد از پیروى خطوات شیطان این است که بنده خدا بچیزى تعبد کند و آن را عبادت و اطاعت خدا قرار دهد که خداى تعالى هیچ اجازه اى در خصوص آن نداده باشد، چون خداى تعالى هیچ مشى و روشى را منع نکرده، مگر آن روشى را که آدمى در رفتن بر طبق آن پاى خود بجاى پاى شیطان بگذارد و راه رفتن خود را مطابق راه رفتن شیطان کند، در اینصورت است که روش او پیروى گامهاى شیطان میشود.از اینجا این نکته بدست مى آید: که عموم تعلیل یعنى جمله (بخاطر اینکه او تنها شما را به سوء و فحشاء و سخن بدون علم امر مى کند)، هر چند که عمل به غیر علم را مانند ترک و امتناع بدون علم شامل میشود و لیکن در خطاب آیه مورد نظر نیست، چون پیروى گامهاى شیطان نیست، هر چند که پیروى شیطان هست.(إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ)، سوء و فحشاء در انجام عمل مصداق پیدا مى کند، در مقابل آن دو، قول بدون علم است که مربوط به زبان است و از این مى فهمیم که دعوت شیطان منحصر است در دعوت به عملى که یا سوء است و یا فحشاء و در دعوت بگفتن سخن بدون علم و دلیل . ترجمه تفسیر المیزان ، ج1 ، ص 631 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image