تبعیض درعنایات الهی /

تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

براى پاسخ به این پرسش در دو بخش به طور مختصر جواب داده مى شود: اگر مراد شما از لطف و عنایت , الطاف معنوی و غیبی به بعضی افراد باشد ( مثل ان چه به معصومین یا بعضی اولیا الهی داده شده)جواب این است : روشن است که بعضی افراد زمینه های ذاتی بالاتری برای رشد معنوی دارند به عنوان مثال کودکی که در خانواده مکتبی (نطفه حلال و لقمه حلال و ...) و با مراقبت معنوی شدید پدر و مادر در ایام جنینی, پا به عالم می گذارد و از کودکی هم اصول تربیتی صحیح (برمبنای تعالیم اسلام) در مورد او اعمال می شود، این کودک زمینه دینی بالاتری را- نسبت به کودکی که فاقد این شرایط است- داراست .


براى پاسخ به این پرسش در دو بخش به طور مختصر جواب داده مى شود: اگر مراد شما از لطف و عنایت , الطاف معنوی و غیبی به بعضی افراد باشد ( مثل ان چه به معصومین یا بعضی اولیا الهی داده شده)جواب این است : روشن است که بعضی افراد زمینه های ذاتی بالاتری برای رشد معنوی دارند به عنوان مثال کودکی که در خانواده مکتبی (نطفه حلال و لقمه حلال و ...) و با مراقبت معنوی شدید پدر و مادر در ایام جنینی, پا به عالم می گذارد و از کودکی هم اصول تربیتی صحیح (برمبنای تعالیم اسلام) در مورد او اعمال می شود، این کودک زمینه دینی بالاتری را- نسبت به کودکی که فاقد این شرایط است- داراست . ولی نکته مهم در این جا این است که همه این شرایط، باعث زمینه بهتر و بستر مساعدتر می شود که از آن ها به اقتضاء تعبیر می شود (دقت کنید!) این اقتضائات فقط باعث گرایش بیشتر انسان به حقیقت و معنویت می شود ( نه این که وی مجبور شود )مثلاً اگر کودکی در خانواده مذهبی 20 درجه (مثلا) علاقه و گرایش به دستورات دینی داشته باشد کودک دیگر ـ در خانواده غیر مذهبی ـ گرایش 15 درجه ای یا 10 درجه ای به این امور دارد. آنچه در این میان عنصر اصلی رشد و تکامل انسان است همان قوه اراده و اختیار در انسان است که زمینه ها و بسترهای وراثتی , باعث حرکت سریعتر این قوه در انسان می شود از طرف دیگر, واسطه فیض بودن به مقام معنوی نزد خداوند مربوط می شود و( چنان چه در حدیث امام رضا وارد شده است ) از آنجا که خداوند علم دارد که برخی انسانها در اینده با استفاده از اختیار خود و با اعمال نیک خود به مقامات بالا یی می رسند خداوند از همان سنین کودکی , بعضی از درهای غیب و شهود را به روی ایشان می گشاید و به آنها مقاماتی را می دهد اگر چه در خردسالی باشد چنان که به حضرت عیسی(ع) مقام حکمت را داد و یا به امام جواد(ع) در سن کودکی، مقام امامت داد . به عبارت دیگر, مقام بالای وجودی که قبل از بلوغ در انها موجود است همان مقامی است که در اینده با اعمال خود به ان میرسند که در حقیقت, گذر عمر نمایشگر آن حقیقت رفیع و آن منزلت گران قدر است ولو ممکن است به خاطر موانعی ( مثل شهادت علی اصغر در کودکی ) اصلا این سیر زمانی و گذر عمر تحقق خارجی پیدا نکند . لذا زندگی و عمر برای انها ,صرفا فرصت بروز حقایق نورانی آنها را در عالم جسمانی و ظاهر است . از باب مثال معلمی را در نظر بگیرید که چون از موفقیت دانش اموز اطمینان دارد قبل از ازمون اخر سال جایزه ای به دانش اموز میدهد هر چند ممکن است دانش اموز به علت تصادف در یک حادثه, موفق به شرکت در ازمون نشود .بنابراین اگر این گونه مقامات معنوی به اختیار انها مستند شود صحیح است و مانعی ندارد .و لذا توسل به مقامات کسی مثل علی اصغر توسل صرفا به روح یک کودک نیست بلکه توسل به یک روح بزرگ است که فرصت بروز ان گوهر وجودی اش در این عالم خاکی بدست نیامد و بالاتر باید گفت مقامی مثل شهادت , پاداش همان اعمال صالحه ای است که در صورت فرصت , به انجام انها مبادرت می نمود .از طرف دیگر راههای کمال و سعادت همیشه باز است و همه ما در میدان مسابقه قرار داریم و می توان با تلاش و مجاهدت به آنچه دیگران رسیدند رسید.اما اگر منظور تان از لطف , رفاه و نعمت ظاهری باشدتوضیح ان چنین است :1 ـ باید دیدمعنی نعمت و رفاه چیست؟آیا داشتن پول زیاد ویا داشتن خانه وماشین و...رفاه وخوشبختی است؟ ایا صرف پرورش جسم وتامین لذتهای آن رفاه وخوشبختی وسعادت است؟ باید در ارزیابی خود از خوشی کمی تامل کنیم . نقش اموری مانند داشتن پشتوانه معنوی ، امید واقعی به آینده, و نبود دلهره وترس ، ارامش قلبی ،و مهمتر از همه لذت های معنوی و .. را در خوشی نباید نادیده گرفت . 2 ـ نکته دیگر آن است که بسیاری از گرفتاری های مومنان در اثر سوء تدبیر وتنبلی است که نباید انها را به حساب خداوند و سنت های الهی گذاشت .3 ـ در حدیث آمده است، علت ابتلای مؤمن در دنیا آن است که خداوند متعال دنیا را پاداشی برای مومن و یا مجازات برای کافر قرار نداده است. دنیا محل امتحان و دار تکلیف و مزرعه آخرت است. بنابراین کسانی که انتظار دارند خداوند متعال گنه کاران و ظالمان را قلع و قمع کند، خلاف سنت الهی می اندیشند، زیرا سنت الهی آن است که دنیا محل عمل باشد و در آخرت نتایج مشخص گردد.و اما در جواب مطلبی از شهید مطهری در مورد نعمت ها و گرفتاریها اورده میشود امید است مورد استفاده واقع شود : آیا این چیزهایی که موجب آزمایش بشر است خیرند یا شر ؟ ممکن است چیزی به ظاهر خیر باشد یعنی نعمت باشد و ممکن است چیزی شر باشد یعنی بلا باشد ولی عمده این است که انسان در مقابل آن چیزی که موضوع امتحان اوست چه عکس العملی نشان می دهد . ممکن است عکس العمل انسان درباره نعمت و بلا به گونه ای باشد که هر دو برای او نعمت بشود و ممکن است عکس العمل او در برابر نعمت و بلا به گونه ای باشد که هر دو برای او نقمت شود . این است که نباید هر چیزی را که مایه امتحان انسان است بد دانست بلکه باید آن را خوب دانست .امتحانهای الهی برای این جهت است که انسان در خلال آن گرفتاریها [ کمال یابد ] . گرفتاری در نعمت یک جور گرفتاری است و گرفتاری در نقمت جور دیگر است . همه چیز برای این است که انسان گرفتار آن شود و خود را از آن آزاد کند . انسان در دنیا نیامده که از کنار نعمتها و از کنار بلاها و گرفتاریها بگذرد ، بلکه آمده است در دریای نعمتها و در دریای گرفتاریها خودش را بیندازد و سالم بیرون بیاید . اگر کسی در عمرش اساسا خودش را در بلایا و مصائب و سختیها قرار ندهد و همیشه از کنار ان بگذرد ، هرگز چیزی نمی شود . اگر کسی هم اساسا دستش به نعمت نرسد کمالی که در این دنیا باید پیدا کند ، پیدا نمی کند . کمال انسان به این است که در دنیا ، هم با نعمتها و هم با شدتها هرچه بیشتر درگیر شود و از این درگیری آزاد بیرون بیاید . در مورد ابتلاها حدیثی هست از امام صادق علیه السلام که می فرمایند : ان الله اذا احب عبدا غته بالبلاء غتا » ( بحارالانوار ، ج 15 ، جز اول ، ص 55) یعنی خدای متعال آنگاه که بنده ای را دوست بدارد او را در دریای بلا فرو می برد. غت، فرورفتن در آب است ، تشبیه به فرورفتن در آب شده است . پیغمبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) به خانه یکی از مسلمانان دعوت شدند ، وقتی وارد منزل او شدند مرغی را دیدند که در بالای دیوار تخم کرد و تخم مرغ نیفتاد یا افتاد و نشکست . رسول اکرم در شگفت شدند . صاحب خانه گفت : آیا تعجب فرمودید ؟ قسم به خدایی که تو را به پیامبری برانگیخته است به من هرگز آسیبی نرسیده است . رسول اکرم برخاستند و از خانه آن مرد رفتند ، گفتند کسی که هرگز مصیبتی نبیند ، مورد لطف خدا نیست . ( بحار الانوار ، ج 15 ، جزء اول ص 56 ) . از حضرت صادق ( ع ) روایت شده است که : « ان اشد الناس بلاء الانبیاء ، ثم الذین یلونهم ، ثم الامثل فالامثل » ( بحار الانوار ، ج 15 ، جزء اول ص 53) . پر گرفتاری ترین مردم انبیاء هستند ، در درجه بعد کسانی که از حیث فضیلت بعد از ایشان قرار دارند ، و سپس هر کس که با فضیلت تر است به ترتیب از بالا به پایین(گرفتاری او بیشتر است ) . بلا از برای دوستان خدا لطفی است که سیمای قهر دارد ، آنچنانکه نعمتها و عافیتها برای گمراهان و کسانی که مورد بی مهری پروردگار قرار می گیرند ، ممکن است عذابهایی باشند اما به صورت نعمت ، و قهرهایی به قیافه لطف . از این رو است که وقتی خدا نسبت به بنده ای از بندگانش لطف مخصوصی دارد او را گرفتار سختیها می کند . جمله معروف البلاء للولاء مبین همین اصل است . در حدیثی از امام باقر ( ع ) آمده است که : « ان الله عز و جل لیتعاهد المؤمن بالبلاء کما یتعاهد الرجل اهله بالهدیة من الغیبة » . خدا از بنده مؤمنش تفقد می کند و برای او بلاها را اهداء می نماید همانطوری که مرد در سفر برای خانواده خودش هدیه ای می فرستد . (عدل الهی ص185) .در جای دیگر فرموده اند :مال و ثروت با نوع عکس العملی که انسان با داشتن مال و ثروت نشان بدهد مشخص می شود که بلاست یا نعمت . مال ،ثروت ، سلامت ، فرزندان برای یک انسانی که اینها را نعمت خدا می بیند ومی داند و مغرور نمی شود و شکر این نعمتها را بجا می آورد ، یعنی این نعمتهارا آنچنان استفاده می کند که رضای الهی در آنهاست ، می شود نعمت . همینه به علاوه غرور و اسراف در نعمتهای خدا و خرج کردن در راه نامشروع یادرآوردن از راه نامشروع ، نقمتهای الهی است . فقر هم همین طور است . ای بسا مردمی که با داشتن فقر جهنمی هستند ، برای اینکه عکس العملی که در این زمینه نشان می دهند عکس العمل ناسپاسی ، نارضایی ، ناشکری ، کفرگویی وامثال اینهاست .پس افرادی ممکن است که متنعم به نعمتهای ظاهری باشند و هیچ اشکالی درکارشان پیش نیاید ، بیشتر باید از این وحشت کنند که نکند ما مغضوب پروردگار هستیم که هیچ اشکالی در کار ما پیش نمی آید .در حدیث است که در زمان شعیب مردی بود کافر نعمت ، فاسق و فاجر ، آمد به شعیب گفت که شعیب ! این چگونه است ، اینهایی که شما اسمش را گناه گذاشته اید من همه این گناهها را مرتکب می شوم ، معلوم می شود خدا مرا خیلی دوست دارد برای اینکه هرگز مرا معاقبه و اخذ نمی کند . شعیب در عالم وحی از خدا سوال کرد که این بنده چنین می گوید . به او وحی رسید که به او بگو که ما مدتهاست که تو را گرفته ایم و تو خودت خبر نداری . همین که اساسا ما هیچ اشکالی در کار تو به وجود نمی آوریم این بدترین عقوبتهاست که نمی خواهیم تو رویت به طرف ما بیاید . این ، اخذ تدریجی است و یکی از بدترین عقوبتهاست ، چون مجال و فرصت توبه کردن را از انسان می گیرد ، « سنستدرجهم من حیث لا یعلمون » تدریجا و درجه به درجه اینها را می گیریم از راهی که خودشان نمی دانند . علی علیه السلاممی فرماید : « فاتقوا سکرات النعمه و احذروا بوائق النقمه » از مستیهای نعمت بترسید . تنها شراب نیست که مست کننده است ، خیلی چیزهای دیگر هم مست کننده است ، با این تفاوت که مست کنندگی شراب جنبه جسمانی دارد یعنی تاثیری روی بدن و اعصاب می گذارد و لهذا در همه افراد یکسان اثر می گذارد ولی یک چیزهای دیگری است که روی جسم اثر نمی گذارد ، مستقیم روی روح انسان اثر می گذارد و قهرا بستگی به روحها پیدا می کند ، روحهای ضعیف بسا هست با ذره ای از این امور از خود بی خود می شوند ، گویی عقل از سر اینها می پرد ، چرا ؟ برای اینکه من دارم ، من ماهی این قدر درآمد دارم ، من فلان چیز را دارم . همین دارم ها مستی و سکر می آورد . این است که حضرت می فرماید بترسید از مستی نعمتها که نعمتهای الهی شما را مست نکند ، و کمتر کسی است که نعمت او را مست نکند ، یعنی عقلش باز سر جای خودش باقی باشد و آن حالت بی هوشی در او پیدا نشود . این مستیها و غرورها برای مردم پیدا می شود . حال ، رفتار خداوند با بندگان دو جور است : گاهی راز مطلب خیلی آشکار است ، یعنی یک رابطه علت و معلولی واضح و آشکاری هست که انسان زود می تواند راز مطلب را بفهمد . گاهی قضیه برعکس می شود ، یعنی جریان کار عالم با انسان طوری رفتار و عمل می کند که راز مطلب بر انسان پوشیده است و انسان ضد آنچه که هست خیال می کند . مثلا ، اگر فرض کنیم که انسان معصیتی را انجام بدهد و بلافاصله یا با فاصله کم نتیجه بد آن معصیت را ببیند ، این یک کار آشکار است ، یعنی عکس العمل دارد ولی عکس العمل آشکار . یا کار خیری انجام بدهد و اثر کار خیر خودش را خیلی واضح در عمل مشاهده کند ، این یک کار آشکار است . اینکه انسان کار بد بکند و خود اثر کار بد خود را احساس کند ، خودش یک نعمتی است برای انسان . ولی یک وقت انسان می رسد به آنجا که استحقاق این مقدار لطف را هم ندارد که خداوند با چشاندن اثر گناه او ، او را بیدار کند و به او بفهماند . این [ چشاندن ] خودش یک نعمت و لطفی است از پروردگار . گاهی این لطف از او گرفته می شود ، کار بد می کند ، می بیند برعکس بجای اینکه یک اثر بد ببیند اثرهای خوب می بیند ، یعنی نعمتها بیشتر بر او می بارد ، باب نعمت بیشتر به روی او باز می شود ، هیچ اثر ظاهری نمی بیند . آیا این از باب این است که کار بد اثر بد ندارد ؟ نه ، اثر بد دارد ، ولی به دلیل اینکه او چنین شایستگی نداشته است ، کار بد می کند ، باب نعمت بیشتر به روی او باز می شود ، بدتر می کند و باز باب نعمت بیشتر به رویش باز می شود . می رسد به آنجا که دیگر پیمانه اش پر می شود ، یک وقتی به سراغ او می آیند که دیگر هیچ فایده ای ندارد .( اشنایی با قران ج 8 ) ذکر یک نکته را در پایان لازم میدانیم :آنچه در نظام خلقت وجود دارد، تفاوت است؛ نه تبعیض و آنچه مذموم و ناعادلانه مى باشد، تبعیض است، نه هرگونه تفاوت و چندگونگى.لازمه عدل، برابر قرار دادن همه انسان ها یا همه اشیا نیست. براى مثال معلم عادل، کسى نیست که همه شاگردان را - خواه کوشا باشند و خواه تنبل - یکسان امتیاز دهد؛ بلکه او باید هر یک از شاگردان را به اندازه استحقاقشان ستایش یا نکوهش کند.پس مقتضاى حکمت و عدل الهى، این نیست که همه مخلوقات را یکسان بیافریند. اقتضاى حکمت این است که جهان را به گونه اى خلق کند که موجودات مختلف متناسب با قابلیت و لیاقت خود در جهت هدف نهایى باشند. در این رابطه اجزاى عالم را نباید گسسته و جدا از یکدیگر در نظر گرفت؛ بلکه باید آنها را به صورت مجموعه اى نظام مند ارزیابى کرد که هر عضوى، جزئى از یک کل است.برای مطالعه بیشتر : کتاب عدل الهی استاد مطهری را ملاحظه فرمایید . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image