دین پژوهی /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

فرق معجزه و كرامت چيست؟ يکي از معجزات حضرت عيسي، درمان مرضهاي لاعلاج بوده است،‌ با پيشرفت علم نيز مرضهاي لاعلاجي مثل سرطان را درمان مي‌كنند با وجود اين ديگر نمي‌توان گفت معجزه امري خارق العاده بوده است؟


پرسش فوق شامل دو بخش است، يكي تفاوت معجزه و كرامت و ديگري ارتباط آن با پيشرفت علم. چنان كه دانشمندان بزرگ علم كلام بيان كرده‌اند كرامت و معجزه از هم جدا نيستند و تفاوت آنها فقط در نام‌گذاري آنهاست؛ يعني كرامت معجزه‌اي است كه از غير انبيا صادر مي‌شود، مثل ائمه اطهار و اولياي صالح خداوند. خواجه نصير الدين طوسي با تمسك به حضور غذاي بهشتي در نزد حضرت مريم ـ سلام الله عليها ـ وجود كرامات را ثابت مي‌كند و علامه حلي در توضيح خود بر كلام خواجه، داستان انتقال تخت ملكه سبأ و كرامات امير المؤمنين را نيز به دلايلي اضافه مي‌كند. هر چند خواجه طوسي در كتاب ديگرش كرامت را با اين قيد آورده كه تحدّي و مبارزه طلبي نداشته باشد و همين نكته را فخر رازي از علماي اهل سنّت نيز بيان كرده است. از نظر آيت الله سبحاني تفاوت كرامت و معجزه در واقع در ادعاي نبوت و عدم ادعاي نبوت است؛ يعني معجزه از نبي صادر مي شود و براي اثبات نبوت است؛ ولي كرامت چنين نيست هر چند هر دو از طرف خدا بوده است و خارق العاده مي باشند. تعريفي كه آيت الله خويي از معجزه ارايه مي‌دهند مي‌تواند شامل كرامت هم باشد. ايشان مي‌فرمايند: معجزه آن است كه كسي كه، مدعي يكي از مناصب الهي است عملي انجام دهد كه خارق سنت ها و قوانين طبيعت باشد و ديگران از انجام آن عاجز باشند و اين عمل را شاهدي بر صدق ادعاي خويش قرار دهد. به نظر مي‌رسد نظر آيت الله سبحاني و آيت الله خويي در اين مورد صحيح‌تر باشد، چرا كه در كرامات صادره از ائمه نيز به نوعي تحدي وجود دارد، چنان كه در داستان شهادت حجرالاسود به امامت امام سجاد (ع) آمده است. ايشان در مقابل محمد حنيفيه از او خواست تا به شهادت حجر الاسود گردن نهند و هر كه را كه سنگ امام خواند،‌به عنوان امام بپذيرند. و لذا تفاوت بين معجزه و كرامت همان صدور از نبي و غير نبي است. در واقع تفاوت در نام گذاري است؛ يعني معجزة غير انبيا كرامت ناميده مي‌شود. در كتب كلامي در بحث معجزه اشاره‌اي نيز به تفاوت معجزه با ساير اعمال خارق العاده شده است كه پاسخ بخش دوّم پرسش از اين بحث روشن مي‌شود، توضيح آن كه وجود اعمال و حوادث خارق العاده در جهان قابل انكار نيست، همانند سحر و شعبده بازي يا اعمالي كه برخي بر اثر رياضت فراوان قادر به انجام آنها هستند. پس اعمال خارق العاده منحصر در معجزات و كرامات نيستند؛ بلكه معجزه قسمي از اقسام کارهاي غير عادي است. و لذا اگر امروز با انرژي درماني، برخي بيماري‌ها علاج مي‌شوند، اين عمل نيز خارق العاده است؛ زيرا عادت و قانون طبيعي آن است كه بيماري در اثر معالجه و استفاده از داروها و با طي شرايطي خاص مداوا شود. و اگر بيماري از طريقي ديگر درمان شود قانون طبيعت نقض شده است، چه اين مداوا با انرژي درماني باشد و چه با سحر و جادو و چه با دعاي اهل معرفت و يا با اراده امام و پيامبر؛ پس انرژي درماني ضرري به خارق العاده بودن معجزه حضرت عيسي نمي‌زند؛ چرا كه معيار خارق العاده بودن يك فعل همين است كه از راه‌هاي متعارفي كه براي افراد و از طريق حس و فكر قابل دسترسي، انجام پذير نباشد، بلكه خارج از دايره شناخت عادي باشد. آن چه در اين بحث مهم است شناخت تفاوت‌هاي معجزه با ساير امور خارق العاده است كه برخي از آنها عبارتند از: 1. برخي از امور خارق العاده قابل تعليم و تعلّم هستند مثل سحر، کهانت و ... ؛ در حالي كه معجزه قابل آموزش نيست. 2. اين اعمال قابل معارضه هستند؛ يعني هميشه كسي يافت مي‌شود كه بتواند در مقابل ديگري ايستاده و همان عمل يا بالاتر از آن را انجام دهد،‌ هر چند در سالها و قرون بعدي. و لذا صاحبان چنين علوم و قدرت‌هايي مبارزه طلبي نمي‌كنند. 3. معجزات انبيا با هم شبيه نيستند؛ يعني اين كه حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ از محتويات انبارهاي ديگران خبر مي‌دهد، ارتباطي با شفاي مريض و جان بخشيدن به پرنده گلي ندارد؛ در حالي كه اهل رياضت و يا انرژي درماني و سحر و غيره هميشه اعمالي شبيه به هم انجام مي‌دهند. 4. انجام بسياري از امور خارق‎العاده منوط به وجود شرايط، زمان و مكان خاصي است؛ در حالي كه معجزات فقط متكي به اذن و ارادة الهي‎اند كه فراتر از زمان و مكان است كه اعمال خارق‎العادة غير الهي در برخي موارد اصلاً عمل نمي‎كند؛ ولي معجزه هميشه عمل مي‎كند و مؤثر است. 5. صاحبان قدرت‎هاي غيرعادي و خوارق عادات، اعمال را به خودشان نسبت مي‎دهند و براي برتري خود انجام مي‎دهند؛ در حالي كه انبيا اعمال خود را منتسب به خدا مي‎كنند و از خود چيزي ادعا نمي‎كنند. به نظر علامه طباطبايي، مهمترين تفاوتي كه معجزه بودن عمل را نيز رهن آن مي‌داند، استناد به علتي غير عادي است كه مغلوب نمي‌شود؛ يعني مغلوب نشدن شاخص اصلي معجزه است؛ زيرا كسي را كه با دارويي مداوا كرده‌اند مي‌توان از راه ديگري بر آن غلبه كرد؛ ولي پيامبر در معجزه‌اش مغلوب نمي‌شود و كسي نمي‌تواند در مقابل اعجاز پيامبر عملي انجام دهد كه آن را باطل كند. پس ركن اصلي معجزه اين نيست كه پيامبر يا امام از علت و يا سببي با خبر است كه ديگران از آن اطلاعي ندارند تا بگوييم به مرور زمان معلوم مي‌شود كه فعل انبيا معجزه نبوده است؛ بلكه نكته اساسي مغلوب نشدن معجزه است. نكته پاياني بحث نيز اين است كه حتي اگر چنين باشد كه علت معجزه چيزي كاملاً عادي بوده كه هيچ كس از آن اطلاع نداشته؛ ولي قرنها بعد كشف شده است. پاسخ خواهيم داد همين كه آن پيامبر در عصر خود اين نكته را مي‌دانسته است؛ نشان مي‌دهد كه اين علم نيز عنايت الهي است در حالي كه به صورت عادي و به دليل عدم تحصيلات و امكانات علم: آن علت براي هيچ كس ممكن نبوده است و لذا عمل او معجزه خواهد بود. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image