فطرت حق جویی انسان /

تخمین زمان مطالعه: 14 دقیقه

فطریات از منظر قرآن چیست؟


برخی از فطریات از منظر قرآن؛ در قرآن اموری به عنوان فطریات مطرح شده است. به این معنا که طبیعت الهی انسان به گونه ای آفریده شده که به طور طبیعی به اموری که از آنها به عنوان فطریات یاد می شود گرایش دارد. از جمله این امور فطری می توان به گرایش انسان به سوی خدای یکتا و یگانه اشاره کرد. خداوند در آیات بسیاری چون ۴۰ و ۴۱ و ۶۳ و ۶۴ و ۷۹ سوره انعام و نیز ۱۷۲ سوره اعراف و ۲۱ و ۲۲ سوره یونس و آیات دیگر، گرایش به توحید را امری نهادینه شده در فطرت انسان معرفی می کند و می گوید که اگر در برابر انسان مانعی نباشد بطور طبیعی به توحید گرایش می یابد، زیرا آن را امری کمالی بلکه کمال مطلق می شمارد.در آیات ۲۸ تا ۳۰ سوره ملک به پیامبر(ص) دستور داده شده تا با کافران احتجاج کرده و فطرت مدفون ایشان را برانگیزاند و آن را جانی دوباره بخشد؛ زیرا با تذکر و احتجاج می توان موانعی که فطرت را پوشانده برطرف کرد و فطرت شخص را بیدار نمود. از دیگر فطریات می توان به حق جویی و حقیقت پذیری اشاره کرد که خاستگاه آن طبیعت و فطرت پاک انسانی است. از آیه ۵۵ سوره انبیا این معنا به دست می آید که حتی مشرکان نسبت به اصل حق واکنش مثبت نشان می دادند و آن را می پذیرفتند و آنچه که مانع در سر راه پذیرش حق بود، تردید آنان نسبت به حقانیت دعوت حضرت ابراهیم(ع) بوده است. بنابراین اگر به حقانیت دست می یابند، اصل حق را بطور فطری پذیرا بودند. از دیگر فطریات می توان به گرایش انسان به امور طیب و پاکیزه اشاره کرد که در آیه ۱۰۰سوره مائده به آن توجه داده شده است. از آن جایی که دین اسلام براساس فطرت انسانی است، دین نیز به امور پاک و طیب فرمان می دهد تا این گونه میان فطرت و دین هماهنگی را روشن سازد و از امور خبیث و ناپاک برحذر دارد. درحقیقت هماهنگی میان دین اسلام و فطرت دراین امر به خوبی مشهود است، زیرا فطرت بطور طبیعی به پاکی گرایش و از ناپاکی و خباثت پرهیز دارد. دین اسلام نیز این گونه فرمان می دهد. از این رو گفته اند که دین اسلام دین فطرت است. (نگاه کنید: المیزان، ج ۶، ص ۱۴۹) از جمله امور فطری که در انسان بر اساس آموزه های قرآنی وجود دارد می توان به خداپرستی، دین داری، کمال خواهی، نقص گریزی، حقیقت جویی و عدالت خواهی اشاره کرد. بنابراین هر انسان سالم بر سبب فطرت ذاتی خویش به این امور گرایش دارد و عدالت و یا حق ستیزی از اموری بر خلاف فطرت و امری استثنایی در بشر است. به این معنا که اگر فطرت انسانی به هر دلیل درونی و بیرونی، حالت طبیعی و فطری خود را از دست دهد، گرایش به ضد امور فطری می یابد و در جهت خلاف طبیعت حرکت می کند. این همان چیزی است که در قرآن از آن به هبوط و سقوط یاد شده و گمراهی و ضلالت و غی نامیده شده است. در برابر حرکت در مسیر فطرت، عروج، هدایت، رشد و مانند آن دانسته شده که موجبات دست یابی به کمالات مطلقی را برای آدمی فراهم می آورد. مسیری که انسان در فطرت خویش می رود، همان صراط مستقیم است که در قالب طریقت شریعت برای رسیدن به حقیقت مطلق تبیین و تعریف شده است. دوست خوبم؛ آنچه ازمتون دینی می توان دریافت آن که ثبات در فطرت وجود دارد ولی انسان تحت تاثیر محیط اجتماعی و فرهنگی، به گونه ای تربیت می شود که فطرت دفن و پوشیده می شود نه آنکه تغییر کند. از این رو اگر مانع برداشته شود دوباره انسان بر اساس فطرت خود به اسلام که دین حق است گرایش می یابد و براساس آن رفتار می کند. به سخن دیگر، زمانی که فطرت به وسیله آموزش و پرورش نادرست، دفن و به تعبیر قرآن دسیسه می شود، رفتارهای برخلاف سرشت و ذات کمالی از وی سر می زند، ولی هرگاه این مانع برداشته شود و از زیر خروارهای امور باطل رهایی یابد، دوباره به طور طبیعی به سوی کمال گرایش می یابد. عواملی که سبب می شود تا انسان بر خلاف فطرت حقیقت جویی خود عمل نماید: - رفاه و آسایش؛ خداوند در آیاتی دیگر از جمله آیات ۱۲ و ۲۲ سوره یونس و نیز آیات ۵۳ و ۵۴ سوره نحل و ۶۷ سوره اسراء و ۶۵ سوره عنکبوت و آیات ۸ و ۴۹ سوره زمر از عامل آسایش و رفاه به عنوان عوامل غفلت زا و دفن کننده فطرت سخن به میان می آورد و به آدمی هشدار می دهد که شرایط زیستی و آموزشی و پرورشی خویش را به گونه ای قرار ندهند تا فطرت نتواند عمل کند. خداوند در آیات ۶۳ و ۶۴ سوره انعام بیان می کند که فطرت قابلیت شکوفایی و سرکوب را دارد. به این معنا که گرفتاری ها و سختی ها موجب می شود تا فطرت آدمی شکوفا شود و توانمندی های خود را به فعلیت رساند و در مسیر کمالی از آنها بهره گیرد، همچنانکه رفاه و آسایش نیز عامل پوشاندن فطرت می باشد. به سخن دیگر آسایش و رفاه، زمینه ساز غفلت انسان از فطرت توحیدی و حرکت در مسیر ضدکمالی می شود. بنابراین انسان ها باید به این نکته توجه داشته باشند که فطرت هر چند به طور طبیعی گرایش به کمال دارد ولی در جایی که مانعی باشد این فرصت برای فطرت فراهم نیست تا شخص را به سوی کمالات رهنمون شود. اشراف به سبب بهره هایی که از ظلم و بی عدالتی و حق ستیزی می برند، همواره در برابر حق و حق جویان قرار می گیرند و به ا شکال مخلتف مانع تراشی می کنند. گاه سخن از سحر و جادوگری می کنند(اعراف، آیات ۱۰۳ تا ۱۰۹) و گاه با بهره برداری از اموال و زینت های خویش دیگران را وسوسه می کنند و به جرگه مخالفان می کشانند(یونس ،ایه ۸۸) و گاه دیگر مومنان را اراذل و طبقات پست یا سفیهان معرفی می کنند. از این روست که اشرافیت به عنوان یک فرهنگ همواره در برابر عدالت و حقیقت بوده است و در طول تاریخ اجازه نداده است تا حق و عدالت به سادگی خود را آشکار سازد.(اعراف، آیات ۵۹ تا ۶۳ و نیز هود ،آیات ۲۵ تا ۲۷ و مومنون ، آیات ۲۳ تا ۲۵ و آیات دیگر) (البته نمی توان گفت که هرکس که مرفه است، نمی تواند انسان حق طلبی باشد. انسانی در وادی سقوط قرارمی گیرد که خود را مالک حقیقی این ثروت بداند.) - خواسته های نفسانی و وسوسه های ابلیسی؛برخی افراد به سبب این که خواسته های نفسانی را بر خود چیره ساخته اند، با هر آن چه که خواسته های نفسانی و ارضای آن را محدود سازد مخالفت می ورزند. همین پیروی از هواها و خواسته های نفسانی ایشان را به دام شیطان می افکند و متاثر از القائات شیطانی، تحلیل نادرستی از مسایل می کنند و در مسیری گام برمی دارند که آن خواسته های نفسانی را ارضا کند. این گونه است که سخنان باطل شیطان را آراسته به حق و حقانیت است ، به عنوان عامل و ابزار پاسخ گویی به نیازهای نفسانی می یابند و در پی آن می روند.(انعام ،آیات ۱۱۲ و ۱۱۳ و حج ، آیات ۵۲ تا ۵۴) از این رو بیداری فطرت خفته انسان ها از طریق طرح سوال (مائده، آیه ۷۶) و احتجاج (انعام، آیات ۱۲ تا ۱۴و ۴۰ و ۴۱ و آیات دیگر) و امور دیگر در دستور کار تبلیغی پیامبران قرار گرفته است. (هود، آیه ۶۳ و یوسف، آیه ۳۹ و ابراهیم، آیه ۱۰ و آیات دیگر) - آمیختگی حق و باطل؛ از دیگر عواملی که پذیرش حق را سخت می کند آمیختگی حق و باطل با هم است که تشخیص حق را برای برخی دشوار می کند و این گونه است که به حق ستیزی رو می آورند. خداوند بر این اساس از عالمان و نخبگان جامعه می خواهد برای این که موجبات حق ستیزی گروهی از مردم را فراهم نیاورند، در بیان حق، روشنگری داشته باشند و با آمیختن حق و باطل، مردم را به گمراهی و ستیز با حق نکشانند. (بقره آیه 42 و نیز آل عمران آیه 71) در همین آیات از نقش کتمان و سانسور حق به هر شکلی و نیز به نوعی از خودسانسوری و عدم بیان حق با تحلیل های نادرست سخن گفته شده است. - استکبار ؛ انسان های متکبر به سبب باور بیش از اندازه خود به خود و ظرفیت های خویش در برابر خداوند هستی در عمل اجتماعی گرفتار استکبار می شوند و با هرگونه مصادیق حق به ستیزه می پردازند. خداوند در آیات 75 و 76 سوره یونس در بیان ستیزه جویی فرعون نسبت به حق، به این عنصر به عنوان عاملی اشاره می کند. خداوند در آیات ۱۱ و ۲۳ و ۲۵ سوره مدثر به شخصیت خودبزرگ بین ولید بن مغیره اشاره می کند و می فرماید که این تکبر و خودبزرگ بینی موجب شده است تا تن به حقانیت اسلام ندهد و با آن مخالفت ورزد. خودبزرگ بینی که در عمل خارجی به شکل استکبار نسبت به دیگران در عرصه عمل اجتماعی و سیاسی بروز می کند، از مهم ترین عوامل بازدارنده ایمان اوری فرعون و دیگر مستکبران قوم ثمود و مانند آن بوده است.(یونس ، ایات ۷۵ و ۷۶ و نیز مومنون ،آیات ۴۵ و ۴۶ و اعراف،ایات ۷۳ تا ۷۶) - تعصب های جاهلانه به مسایل و اصول باطل و آیین های ناروا و نادرست ؛ - گناهکار بودن؛ از دیگر علل و عواملی که قرآن برای کتمان حق و ستیزه نسبت به آن بیان می کند، جرم و جنایت است. کسانی که خود گرفتار جرم و جنایت و خیانتی هستند برای این که در آب گل آلود حق و باطل ماهی بگیرند، حاضر نمی شوند تا حق چنان که هست با شفافیت مطرح شود و حقیقت چهره خویش را بنمایاند. از این رو قرآن مجرمان را به عنوان حق ستیزان معرفی می کند. آیات بسیاری به این مهم توجه می دهد که می توان به آیاتی چون 8 سوره انفال و 75 و 76 و 82 سوره یونس و آیات 74 تا 78 سوره زخرف اشاره کرد. در این آیات به خوبی نشان داده شده است که یکی از علل حق ستیزی را می توان در جرم افراد پی گیری و ردگیری کرد. اصولا انسان های مجرم می کوشند تا حق، خودنمایی نکند تا بتوانند در کمال آرامش در پس ابری ضخیم و آمیخته از حق و باطل، کارهای خویش را پیش برند. این گونه است که همواره از تحقیق و تفحص نهادهای نظارتی فرار می کنند و امر به معروف و نهی از منکر را ناخوش دارند و به ستیزه با هرگونه تفکر شفاف سازی می پردازند. - حسادت؛ حسادت موجب می شود تا شخص به انکار حق بپردازد و یا حتی به مبارزه با آن برخیزد. بسیار دیده شده است که دوستان و بستگان و آشنایان تنها به سبب حسادت، از حق گویی پرهیز می کنند و حتی مطالب و مسایل را به گونه ای دیگر جلوه می دهند. از این رو خداوند در آیه 109 بقره حسادت افراد نسبت به دیگران را یکی از علل و عوامل حق ستیزی و کتمان حق معرفی و مطرح می کند. - کفر؛ آیه 43 سوره سبا عامل مهم دیگر را که موجب می شود افرادی به جنگ و ستیزه با حق اقدام کنند، کفر می شمارد؛ زیرا کفر به معنای پوشاندن حق است و افرادی که کافر هستند، همواره در اندیشه آن هستند که حق آشکار نشود تا بتوانند کارهای خویش را پیش برند. - یکی از عوامل غفلت زا، افتادن در دام نادانی است. بسیاری از مردم در جهل و ناآگاهی بسر می برند. از این رو به توحید و دین فطری رو نمی آورند؛ اما اگر به ایشان تذکر داده شود و علم در ایشان زنده گردد، آن گاه به سوی فطرت می روند و فطرت ایشان چون بیدار شد به سوی توحید گرایش می یابند. دوست عزیز؛ بیماردلان همواره با شایعه و تهمت خود را زنده نگه می دارند و حضور خود را در جامعه تثبیت می کنند. جوسازی و تبلیغات سوء بیمار دلان اجازه نمی دهد تا مردمان به سادگی حق را بشناسند و در کنار آن قرار گیرند. نفاق و دورویی ویژگی این بیمار دلان است که در آیات قرآنی به آن اشاره و روش ها و شیوه های عمل ایشان را در کنار بازخوانی روان شناسی شخصیت ایشان بیان شده است. برخی ازعوامل بیداری فطرت: - موعظه؛ خداوند در آیه ۹۰ سوره نحل، موعظه و پند را راهی برای احیا و بیداری عقل و فطرت بشری معرفی می کند؛ زیرا تذکر و یادآوری درجایی است که چیزی فراموش شده باشد. بنابر این موعظه های الهی اموری است که بشر بدون تعلیم وحی به آن رسیده و فراموش کرده و باید به او یادآوری کرد و این خود می رساند که مواعظ، از امور فطری و عقلانی و راهی برای بیداری انسان است. - توجه به آیات آفاتی و انفسی نیز از دیگر عوامل بیداری و بازگشت به فطرت توحیدی است که خداوند در آیات ۱۷۳ و ۱۷۴ سوره اعراف و نیز ۲۷ سوره احقاف به آن اشاره می کند. - از دیگر عوامل بیداری فطرت، دعوت و هدایت پیامبران (انعام آیه ۹۰) و دعوت مردم به خداشناسی از طریق طرح پرسش است که در آیه ۳۹ سوره یوسف و مانند آن بدان توجه داده شده است. - توبه و انابه؛ از نظر قرآن، فطرت سالم و پاک انسانی به سوی توحید گرایش دارد (مائده، آیه ۷۶ و آیات دیگر) و فطرت آدمی وی را به سوی خداجویی و حق پویی هدایت می کند (نساء، آیه ۱۱۹) و ازخروج از فطرت و دین حنیف باز می دارد( همان) و هرگاه به هر دلیلی دفن شد می کوشد تا با انابه و توبه به سوی حق بازگردد و خداوند را مقصد و مقصود حرکت های خویش قرار دهد. (روم، آیات ۳۰ و۳۱) به هرحال، فطرت پاک، قدرتی است که در انسان سرشته شده و او را بطور خودکار به سوی کمال و کمالیات سوق می دهد و اگر موانع درونی و بیرونی چون خواسته های نفسانی و وسوسه های ابلیسی نباشد و یا به کمک این امور دفن نشده باشد، بطور طبیعی آدمی را به سوی خلافت ربوبی هدایت می کند. بنابر این یکی از وظایف و مسئولیت های مومنان، بیدار کردن فطرت دفن شده است تا شخص به سوی کمال گرایش یابد و درپی آن برود. از این رو گفته اند که وظیفه مومنان، سفارش مردم به حق و دعوت به کارهای نیک است تا این گونه فطرت ایشان بیدار شود و کسی را نمی توان به شمشیر هدایت کرد و فطرتش را بیدار نمود و در مسیر کمالات قرار داد. می بایست فطرت را بیدار کرد تا توان معرفتی شخص نسبت به حق و حقانیت و کمالات افزایش یابد و شکوفا گردد تا خود با اختیار خویش به سوی آن برود. خلاصه کلام اینکه: از آموزه های قرآنی این معنا به دست می آید که انسان ها تا زمانی که دارای قلبی سلیم و سالم هستند، در همان مسیر فطرت گام بر می دارند و بر صراط مستقیم انسانیت به سوی حق و عدالت می روند؛ اما هنگامی که به علل و عواملی بر دل هایشان زنگار می نشیند و تیره و تار می شود یا پرده ای بر دل می افتد و یا کامل دریچه ادراکی و فهم و شناخت ایشان بسته و مهر می شود، آن گاه دیگر، در مسیر عدالت و حق نمی روند و در انسان های دین ستیز، حق و عدالت گریز بلکه حق و عدالت ستیز در می آیند. خداوند در آموزه های قرآنی بر محافظت بر قلب و حفظ سلامت فطری و طبیعی آن تاکید می کند و از مردمان می خواهد تا با پرهیز از خواسته ها و هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی از ابتلای قلب به بیماری ها و زنگارگرفتگی ها، پرده افتادگی و مهر شدگی ها محافظت کنند؛ چرا که قلب این آمادگی را دارا می باشد تا تاثیر الهامات تقوایی و یا فجوری به دو سمت متضاد خود حرکت کند و قدرت تحلیل خود را افزایش یا کاهش دهد. به این معنا که قلب می تواند در یک فرآیندی رشدی به چنان کمالی دست یابد که همه هستی از باطن و ظاهر و عالم شهادت و عالم غیب را مشاهده حضوری کند و یا آن که در فرآیندی همه توان و قدرت شناختی و تحلیلی خود را از دست دهد و از درک حقایق ساده نیز ناتوان گردد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image