چیستی فطرت /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

فطرت چیست ؟


فطرت در لغت عرب از «فطر» مشتق شده و به معناى ابداع، اختراع، ابتدا و آفرینش نو و بى سابقه مى باشد. العین، خلیل، ج 7، ص 417؛ اساس البلاغه، ص 344. «فطرت» به گونه اى خاص از آفرینش گفته مى شود که براى نخستین بار، بدون پیشینه و بدون الگوبردارى و تقلید از کسى، رخ داده باشد. بنابراین مفهوم «ابداع» و «نوظهور» بودن در معناى فطرت لحاظ شده است.فطرت به آفرینش خاص انسان تعلّق دارد و انسانیّت انسان به آن بستگى دارد. در نهاد انسان یک حقیقت مقدسى هست که میل به تعالى و بالندگى معنوى دارد و آن همان فطرت انسانى است.فطرت الهى، انسان را به سوى تکمیل کاستى ها و رفع نیازهایش هدایت مى کند و نفع و ضرر زندگى را به او گوشزد مى کند. المیزان، ج 16، ص 183.سرشت انسان از آغاز آفرینش بدون این که آموزش ببیند و تحت تأثیر عوامل بیرونى و محیط اطراف خود قرار بگیرد، داراى یک سلسله گرایش هاى اصیل و بنیادین مى باشد که او را به رفتارها و کنش هاى خاصى فرامى خواند؛ این گرایش هاى اصیل که ریشه در ژرفاى وجود انسان دارند عبارتند از: «خداگرایى»، «حقیقت جویى»، «زیبایى خواهى»، «کمال طلبى»، «حسّ پرستش و کُرنش در برابر کمال مطلق»، «فضیلت گرایى» و «گرایش به راستى و پاکى و نیکوکارى»، «گرایش به خلاقیت و نوآورى»، «عدالت گرایى»، «حسّ قدردانى و تشکّر از احسان دیگران»، «دین گرایى» و... .روح الهى انسان در آغاز آفرینش مانند لوح سفید نانوشته نیست که هیچ اقتضا و گرایشى نداشته باشد، بلکه به تعبیر قرآن کریم گرایش به خوبى ها و نفرت از بدى ها به او الهام شده است.«وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها. فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»؛ شمس (91)، آیات 8 و 7.؛«سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد؛ سپس پلیدکارى و پرهیزگارى اش را به آن الهام کرد».قرآن کریم در مورد فطرى بودن دین الهى مى فرماید:«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ»؛ روم (30)، آیه 30.؛«پس روى خود را با گرایش تمام به حق، به سوى این دین کن، با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خداى تغییرپذیر نیست».بنابراین فطرت و سرشت انسان خواهان و متمایل به دین الهى است، و دین دارى منشأ و خاستگاه فطرى در انسان دارد. چگونگى فطرت امور فطرى که در نهاد انسان قرار داده شده داراى شاخصه ها و ویژگى هاى ذیل مى باشند:1. همگانى بودن: همه انسان ها اعمّ از زن و مرد، مسلمان یا غیرمسلمان، برخوردار از گرایش هاى فطرى هستند؛ امور فطرى ریشه در روح الهى و سرشت انسانى دارد و از این رو مشترک میان همه انسان هاست.به بیان دیگر؛ از آنجا که همه انسان ها از یک ساختار وجودى مشترک و نوع واحدى که متشکّل از روح و بدن است پدید آمده اند؛ داراى گرایش هاى فطرى مشترک و یکسانى مى باشند. فطرت خداجوى انسان بر اثر حفّارى ها و کاوش هاى علمى باستان شناسان، بیشتر مورد تأیید قرار گرفته است، تا جایى که برخى از دانشمندان بر این باورند که هیچ قومى را نمى توان یافت که در میان آنها گرایش به خدا و مذهب دیده نشده باشد. مبانى انسان شناسى در قرآن، ص 171.2. غیراکتسابى بودن: امور فطرى با آموزش و یادگیرى به دست نمى آید بلکه از همان آغاز آفرینش با ذات انسان آمیخته و عجین شده و نمى توان آنها را بر انسان تحمیل نمود. البته گرایش هاى فطرى در پرتو تربیت صحیح و مراقبت به رشد و بالندگى خواهند رسید، ولى جان مایه و خمیرمایه اصلى آن در سرشت انسان وجود دارد.3. زوال ناپذیرى: از آنجا که گرایش هاى فطرى انسان با سرشت او آمیخته شده و ذاتى او به شمار مى آیند و ذاتیات هر چیزى تباهى ناپذیر و ثابت اند، لذا دستخوش نابودى نشده و پایدارند و با فشار و تحمیل نمى توان آنها را از بین برد. قرآن کریم فطرت الهى انسان را تبدیل ناپذیر معرّفى مى کند: «لا تبدیل لخلق اللَّه». البتّه امکان دارد انحراف و کژى در امور فطرى پدید آید ولى این به معناى زوال و نابودى فطرت نیست؛ بلکه به این معناست که فطرت در مسیر اصلى خود به کار گرفته نشده و در یک مسیر نادرست و باطلى به کار رفته یا تضعیف و کم اثر شده است.4. متعالى و مقدّس بودن: از آنجا که انسان مرکّب از روح و جسم است؛ گرایش هاى فطرى برخاسته از روح الهى او، و تمایلات و غرایز حیوانى ریشه در تن و جسم او دارد. امور فطرى فراحیوانى و غیرخودمحورانه هستند و انسان در وجدان خود یک نوع قداست و تعالى براى آنها در نظر مى گیرد. هر اندازه گرایش ها و امور فطرى بیشتر در انسان به فعلیت و شکوفایى رسیده باشد، احساس تعالى و تکامل در او بیشتر است.5. آگاهانه بودن: گرایش هاى فطرى برخلاف گرایش هاى غریزى و حیوانى آگاهانه تر و از روى انتخاب و گزینش مى باشند.6. بالقوه بودن: امورى فطرى در آغاز بالقوه هستند و به صورت استعداد در نهاد انسان نهفته و در گذر زمان بر اثر عوامل و شرایط گوناگون به فعلیّت و شکوفایى مى رسند. مانند دانه سیبى که در ابتدا به صورت بالقوه سیب است؛ یعنى استعداد سیب شدن در آن وجود دارد و اگر شرایط مساعد مانند: آب، هوا، خاک، نور و مراقبت هاى لازم انجام پذیرد، به تدریج به شکوفایى و بالندگى مى رسد. بنابراین انسان در آغاز تولّد نه مانند حیوان است که فاقد هرگونه گرایش فطرى بوده و رفتارش تنها بر پایه غریزه باشد، و نه مانند یک انسان کامل است که خصلت هاى فطرى در او بالفعل موجود باشد؛ بلکه این گرایش ها در آغاز، استعداد محض بوده و گام به گام به فعلیّت و بالندگى مى رسند. مبانى انسان شناسى در قرآن، ص 172-171. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image