فصل [۱۹]: [مراتب ذکر و لزوم سعى در آن] /

تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

فصل [۱۹]: [مراتب ذکر و لزوم سعى در آن]


فصل [19]: [مراتب ذکر و لزوم سعى در آن] اى عزیز! بعضى گفته اند که سالک مى باید که سعى نماید در مراتب ذکر و در هیچ مرتبه توقف ننماید. اول مرتبه ذکر مداومت بر ذکر ظاهر است یعنى ذکر لسانى . و از جهت دفع خواطر، مداومت بر ذکر باید به جد نماید تا آن هنگام که از خود باز یابد که مى تواند دل را از ذکر فارغ سازد پس کوشش نماید در تفریغ دل آن قدر که تواند زیرا که مقصود اصلى خلو باطن است که بر او مطالب کلیه مترتب است . و اگر مزاحمت آرد و قادر بر دفع آن نباشد توسل جوید به ذکر باطن در دفع آن به توسط حروف و الفاظ ذکر، چه ادراک معانى بى الفاظ متعسر است ، نه آن که به تکرار خیالى مشغول شود مانند حدیث نفس . و اگر به این نیز دفع نشود توسل به ذکر ظاهرى با حضور دل و مراقبت جوید تا آن که خاطر مغلوب شود. و چون این طریقه را کیش خود سازد حضور به حضرت حق تعالى زیاده شود و سلطنت و غلبه ذکر قوت گیرد، و مرتبه قلبیه که مقام معرفت است - چنان چه در حدیث لا یسعنى ارضى و لا سمایى (475) انشاء الله تعالى مشروحا خواهد آمد - و به منزله فرزند و نتیجه است از مشیمه طبیعت بیرون و به واسطه استیلاى وحدت ، آینه دل ، مستوى و هموار شود و بلندى و پستى که منافِى هموارى است زایل گردد و مناسب حضرت پروردگار شود در وحدت وسعه اخلاق و تقدس و تنزه از کدورات که لازم کثرت تعلقات کونیه است . پس اگر این حال ملکه گردد و این معنى متمکن شود هر آینه میان حق تعالى و تو در دیگر گشوده گردد که هیچ واسطه در میان نباشد یعنى باب فیض که از ممر وجه خاص است گشاده گردد، پس بدانى آن چه در آنى و آن چه بر آنى ، و بدان آن چه معامله تو است با حق و خلق ؛ و بدانى مآل خود را. و باید همین توجه مذکور حال تو باشد در هر توجهى که به پروردگار خود نمایى چه در عبادت و چه در دعا و چه در التجا، و از جهت تحصیل مهمات کلیه و جزئیه . پس در طلب رزق توجه به ذات مطلق باید کرد که همه اعتبارات در حیطه اوست نه توجه به اسم ((الرزاق)). پس در این هنگام فائده ذکر و توجه که مناسبت میان حق تعالى و بنده است تحقق یابد، چه احکام خلقیه و خواص امکانیه مستهلک گشته ، یعنى پیش از این خواص خلقیه بر حقیه غالب بوده الحال حیثیت حقیقه بر خلقیه غالب آمده . اى عزیز! اگر اول وهله سعه و انشراحى در قلب ظهور یابد و بعد مدد فیض نرسد مایوس نباید شد که گفته اند: مشاهد الابرار بین التجلى و الاستتار.(476) اى عزیز! مى نماید و مى رباید. آن دم که نوشتم سخن عشق تو جانا این کلک به دست من بیچاره نبوده تسلیم باید، چاره نیست ، چون تسلیم یافت دریافت . حق تعالى به بنده در اول حال تجلى کند و بسط نماید تا دل او را برباید، باز استتار در کند تابنده قدر وصال او را داند که : المنساق بالتعب اعز من المنساق بلا تعب (477) عادة الله در همه امور چنین است ، اول سهل نماید. ((که عشق آسان نمود اول ولى افتاد مشکل ها)). و شاید که نکته این باشد که سالک را هفت طور است و مدت دولت هر یک از این ((نهج البلاغه)) جداست ، پس اگر واردى از این اطوار ورود نمود حالت نزول یافت و کلیت سالک به رنگ آن طور و لطیفه منصبغ گردد و آن حال در جمیع لطایف سرایت مى کند و تا زمانى که مدت آن لطیفه ثابت است آن حال برجاست و چون مدت دولت آن لطیفه منقضى گشت آن حال زایل مى شود، و بعد از مدتى اگر آن حال رجوع نماید از دو حال خالى نیست : یا بر همان لطیفه اولى رجوع مى نماید در این [دو] وقت راه ترقى بر آن سالک مسدود است ، و اگر بر لطیفه دیگر وارد شد راه ترقى مفتوح گشت . و این حالت را نیز بر اولى قیاس نماید و هکذا. اى عزیز! سالک ذاکر تا در مقام قلب است که اول وهله سلوک است قبض و بسط دست به هم مى دهد زیرا که از تلوینات قلب است . اما کسى که از تلوینات گذشته و به تمکین پیوسته از قبض و بسط برست و بجست ، و آن چه او را روى مى دهد صورت قبض ‍ و بسط است و مشارک اسمى است کاین ،(478) و مناسب او خوف و رجا است که : المؤ من بین الخوف و الرجاء.(479) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image