مرا تنها بُرد /

تخمین زمان مطالعه: 3 دقیقه

شعری از علامه طباطبایی رحمه الله علیه


شعری از علامه طباطبایی رحمه الله علیه مهر خوبان دل و دین از همه بی پروابرد رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد تو مپندار که مجنون سرِخود مجنون شد از سَمک تا به سُهایش کشش لیلا برد من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم اوکه میرفت مرا هم به دل دریا برد جام صهبا به کجا بود و مگر دست که بود که در این بزم بگردیدو دل شیدابرد خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود که به یک جلوه زمن نام ونشانم برد خودت آموختی ام مهر و خودت سوختی ام با برافروخته رویی که قرار ازمابرد همه یاران به سر راه تو بودیم ولی خم ابروت مرا دید و زمن یغما برد همه دلباخته بودیم و هراسان که غمت همه را پشت سرانداخت مرا تنها برد .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image