تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
براي اينكه به نتيجة بهتري برسيم سؤال مطرح شده را در دو سؤال مجزا جواب خواهيم داد. سؤال: آيا كسي كه نماز نميخواند و ادعا ميكند خدا را بهتر ميشناسد تفكرش صحيح است يا نه؟ بندگی و عبادت نتیجه شناخت صحیح خداوند متعال است.. و كسي كه ادعا ميكند خدا را بهتر ميشناسد ولي نماز نميخواند، از اطاعت و بندگي خداوند سر باز زده است. كسي خدا را بهتر ميشناسد كه خدا را بهتر بندگي ميكند و به فرمان او عمل ميكند. خداوند در قرآن ميفرمايد: يا ايها الناس آمنوا اركعوا و اسجدوا و اعبدوا ربّكم و افعلوا الخير لعلّكم تفلحون اي كساني كه ايمان آورده ايد! ركوع و سجده كنيد و پروردگارتان را پرستش نمائيد و كار نيك انجام دهيد باشد كه رستگار شويد علاوه بر اينكه بندگي موجب شناخت ميشود هر چه شناخت بيشتر شود بندگي هم بيشتر ميشود. اگر ميبينيم كه ائمه ـ عليهم السّلام ـ بيشتر از ديگران نماز ميخواندند و عبادت ميكردند به خاطر اين است كه خدا را بهتر ميشناختند. پس ادعاي اينگونه افراد درست نبوده و اين ادعا دلايل گوناگون دارد. كه بعضي از آنها عبارتند از: 1. ضعف نظام باورها: نظام باورها يك سري اصول و فروع است كه اعتقادات اشخاص بر اساس آن پايه ريزي ميشود. و شخص بر اساس اين باور قلبي، خود را ملزم به عمل به اين اصول و فروع ميدارد. و در حوزة دين به چنين افرادي متدين ميگويند. اصولاً هر كس كه به چيزي ايمان و باور داشته باشد خود را ملزم ميكند كه به باورهاي خود عمل كند. زيرا آن را به جان و دل درك ميكند. اصولاً هر مكتبي داراي چنين اصولي است كه بايد به آن اصول ايمان داشت و اسلام هم از اين قاعده مستثني نيست. اسلام هم داراي يك سري اصول هست كه عبارتند از توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد كه پايههاي اعتقادي اسلام ميباشد. حال بعد از پذيرش چنين اصولي نوبت به فروع دين ميرسد كه نتيجه اعتقاد به اصول دين است يعني فروع دين بعد از پذيرش اصول دين است و اصول دين به عنوان ريشه و فروع دين به عنوان شاخه و برگ درخت اسلام است. اسلام تنها اعتقاد قلبي را براي يك انسان كامل كافي ندانسته بلكه اعتقاد قلبي همراه با عمل به اين اعتقاد است. كسي كه به وحدانيت خدا اعتقاد دارد، لاجرم در حوزة عمل بايد تنها خداي يكتا را بپرستد و تنها او را ستايش و اطاعت كند كه يكي از مهمترين اوامر خداوند اقامه نماز است خداوند ميفرمايد: اقيمو الصلاة و آتوا الزكوة يعني نماز را اقامه كنيد و زكات را پرداخت كنيد. وقتي انسان نظام باورهاي محكمي داشته باشد ، هميشه به فكر اين است كه از كجا آمده و به كجا خواهد رفت و لذا به خود شناسي و خداشناسي ميپردازد. و متوجه ميشود كه اين نظام خلقت بيهوده نيست بلكه داراي غايت و هدفي است و آن به فرمودة خداوند كه فرموده و ما خلقتُ الجن و الانس الاّ ليعبدون مشخص و معلوم ميگردد. يعني من جن و انسان را خلق نكردم مگر مرا عبادت كنند. و انسان در راستاي رسيدن به اين هدف از تمام ابزارهاي شرعي استفاده كرده و براي كسب رضايت خداوند از غرور و تكبر كه باعث طغيان و سركشي نفس است دوري ميكند. 2. وجود شبهات و سؤالات بدون پاسخ: يكي ديگر از دلايل وجود شبهات و سؤالات بدون پاسخ ميباشد كه باعث ميشود ايمان شخص متزلزل گردد و فرد در تحيّر بماند. زيرا عدم پاسخ به شبهات باعث ميشود اطمينان خاطر و يقين فرد شكسته شده و در نتيجه باعث ضعف ايمان و سستي در بجا آوردن واجبات گردد. اينگونه افراد بايد به دنبال رفع شبهه باشند و از كساني كه عالم به مسائل ديني و اعتقادي هستند سؤال نمايند. يكي از اثرات رفع شبهه اين است كه شخص بعد از رفع شبهه به يقين ثابتي دست پيدا ميكند. 3. مشكلات عاطفي: يكي ديگر از دلايل وجود مشكلات عاطفي در افراد است. بعضي از خانوادهها فرزندان خود را از جهت عاطفي تأمين نميكنند و اين باعث ميشود كه فرزندان عكس العمل نشان داده و به رفتار والدين اعتراض نمايند. و اعتراض خود را در قالب اعمالي مثل لجبازي، بي قيدي و بي بندو باري و تمرّد از انجام مسائل ديني ميبينند. وقتي بعضي از افراد بزرگسال گاهي به خاطر مشكلات عاطفي كارهايي ميكنند كه به صلاح خودشان هم نيست. سؤال: سؤال دوم اينكه چگونه آنها را هدايت كنيم؟ راهكارهاي عملي: اگر شما قصد هدايت دیگری را داريد، در اصلاح وي بايد بسيار زيركانه عمل كنيد زيرا به طور مثال غالباً افرادي كه سنشان زياد است به گفتار افراد كم سن و سال اهميت كمتري ميدهند. و لذا بايد به نكاتي توجه شود. 1. اصل تدريج: يكي از اصول بسيار مهم در تغيير رفتار، توجه به اصل تدريج است يعني همان گونه كه يك صفت زشت به تدريج ملكه انسان ميگردد. صفات خوب نيز به تدريج در جان انسان رسوخ پيدا ميكند. پس ما بايد با سياست گام به گام به تغيير رفتار و يا انديشه فرد اقدام نمائيم. 2. حمله به كل شخصيت نشود: انتقاد سالم انتقادي است كه در آن بين كل شخصيّت و رفتار نادرست (كه جزئي از شخصيت است) تمايز ايجاد شود نگوئيم شما (كل شخصيت) آدم بدي هستيد بگوئيم اين رفتار خاص شما نيازمند تغيير است. 3. تكريم شخصيت: در انتقاد سالم و سازنده اوّل بايد به كل شخصيت فرد به طور اجمال احترام گذاشت و نكات مثبت آن شخصيت را برشمرد اين كار باعث ميشود كه فرد شما را محرم خود احساس كند و در صدد دفاع بر نيايد و به نكات نقد شما توجه و تأمل كند. 4. انتقاد در جمع نباشد: زيرا نصيحت در جمع يعني كوبيدن شخصيت طرف مقابل پس بايد براي اصلاح شخص در جاي خلوت و در محيط دوستانه و همراه با دلسوزي به وي نصيحت كرد. 5. بينش دهي: به طرف مقابل به شيوة دقيق و لحن مناسب بفهمانيم. مثلاً كتابي دربارة نماز تهيه كنيم و محرمانه به او هديه دهيم. كه هم باعث افزايش محبت و روابط دوستانه ميشود البته در راستاي هدايت فرد بايد دقيق عمل كنيم كه مبادا خودمان از صفات بد او تأثير بگيريم. نكته پاياني: گاهي اوقات اصلاً لازم نيست بحث كنيم چرا كه مثلاً طرف به هيچ وجه نميپذيرد يا اينكه ما در اين مورد خاص نميتوانيم پس وظيفهاي نداريم. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.